اعتقاد به تئوری توطئه پدیده ای مشهود است و شاهد هستیم که برای بسیاری تئوری توطئه نه تنها صرفا یک تئوری نیست بلکه واقعیتی انکار ناپذیر است و اعتقاد به تئوری توطئه برای این دسته از افراد یک اعتقاد بنیادین محسوب می شود. اما چرا؟
در واقع سوالی که مطرح می شود این است که از لحاظ روانشناختی، اعتقاد به تئوری توطئه متاثر از کدام دلیل یا دلایل روانی است و چرا برخی افراد به این تئوری اعتقاد عمیق داشته و با آن زندگی می کنند؟ بطور مثال برای چنین افرادی واقعه تاریخی بمانند قرار دادن پرچم آمریکا بر روی ماه توسط باز آلدرین، رویدادی جعلی است که هرگز اتفاق نیفتاده و سازمان ناسا این رویداد را شبیه سازی کرده است.
اعتقاد به تئوری توطئه در موارد متعددی منجر به طرح موضوعات عجیب و نامتعارفی می شود. به طور مثال یکی از گزاره های طرفداران این نظریه، بی اعتقادی آنها به متولد شدن باراک اوباما در ایالات متحده است. آنها همچنین اعتقاد دارند که مقولات راهبردی بمانند تغییرات جوی، تنها یک حقه بزرگ است.
اعتقاد به تئوری توطئه مدتهاست که طرفداران خود را دارد و هرگز کمرنگ نمی شود. به عنوان یک روانشناس، علاقه بسیاری به سیستم های اعتقادی مردم و دیدگاه های آنها در سراسر جهان دارم. در این بین برایم بسیاری جالب است که بدانم چرا برخی انسان ها اعتقاد به تئوری توطئه را برای خود امری عادی تلقی می کنند و بسیاری دیگر اعتقاد به تئوری توطئه را نوعی کج فهمی و حماقت محض تعریف می نمایند.
البته در این بین شاهد هستیم که در مواردی اعتقاد به تئوری توطئه به سود افراد یا گروهی خاص است. بطور مثال جمهوری خواهان در آمریکا که علاقه ای به مقوله تغییرات جوی ندارند و در واقع این مقوله را در راستای منافع خود نمی بینند، از مطرح کردن این مقوله در تئوری توطئه حمایت می کنند و به این اعتقاد دامن می زنند که مقوله تغییرات آب و هوایی یک حقه بزرگ است.
از سوی دیگر دموکرات ها نیز تمایل بیشتری به قبول تئوری مربوط به دخالت روس ها در کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ از خود نشان می دهند. اما اعتقاد به تئوری توطئه در بین چنین افرادی نیست که توجه مرا جلب کرده است. من به دنبال علت اعتقاد به تئوری توطئه در بین مردم عادی هستم که هیچ نفعی در اعتقاد به این نظریه ندارند.
علت اعتقاد به تئوری توطئه در میان انسان های عادی
در بین مردم عادی بسیاری هستند که اعتقاد به تئوری توطئه بخشی ذهنیت آنها را شکل می دهد، آن هم بدون اینکه منفعتی برای آنها به همراه داشته باشد. در خصوص این افراد است که این سوال پیش می آید چرا اعتقاد به تئوری توطئه با وجودی که هیچ نفعی برای برخی به همراه ندارد، اما باز هم این چنین به آن اعتقاد دارند؟
بطور مثال مردم عادی بسیاری اعتقاد دارند که دنیا توسط دولت ها اداره نمی شود، بلکه نیروهای خاصی آن را اداره می کنند. اعتقاد دیگری در میان عامه وجود دارد مبنی بر اینکه دانشمندان بطور سیستماتیک در حال فریب انسان ها عادی هستند.
اصولا افرادی که به نظریه توطئه اعتقاد دارند در جرگه افراد شیزوتایپ قرار می گیرند که شامل مجموعه ای از خصایص رفتاری از جمله بی اعتمادی و داشتن رفتارها و اعتقادات غیر متعارف است. افراد شیزوتایپ تمایل به قبول نظریه های توطئه دارند. یکی از مشهورترین نمونه های افراد شیزوتایپ، رییس جمهور حال حاضر ایالات متحده است.
دونالد ترامپ به اطرافیان خود اعتماد ندارد. او همواره به فرزندان خود تاکید می کند که به هیچ عنوان به دوستان و اطرافیان خود اعتماد نکنند. یکی از پسران ترامپ اعتقاد عجیبی دارد مبنی بر اینکه انسان ها دارای ذخایر مشخصی از انرژی هستند که پس از اتمام آن می میرند و در صورتی که فعالیت ورزشی داشته باشند این حجم مشخص از انرژی زودتر به پایان می رسد! ترامپ نیز دنیا را مکانی نا امن می پندارد و بشدت از مهاجرین بیمناک است.
اعتقاد به تئوری توطئه امید بخش است!
نظریه های توطئه ماهیتی مجزا و خاص داشته و با سیستم های اعتقادی دیگر تفاوتی فاحش دارند. سیستم های اعتقادی دیگر -مانند دین- جملگی خوش بین هستند و شادی را برای انسان به همراه می آوردند. سیستم های اعتقادی از این دست باعث می شوند تا انسان ها راحت تر زندگی کنند و نگاه مثبتی به خود و دنیای اطرافشان داشته باشند. اما اعتقاد به تئوری توطئه چه احساسی ایجاد می کند؟
بسیاری از انسان ها به دنیای اطرافشان نگاه می کنند. از نظر آنها دنیا مکانی سرشار از خشونت و بحران است. آنان پس از چنین مشاهده ای، به دنبال یک مقصر و گناهکار می گردند تا تمامی اشتباهات را به او نسبت دهند و بار مسئولیت را بر دوشش قرار دهند. در اینجاست که اعتقاد به تئوری توطئه می تواند به کمک انسان ها بیاید. در واقع اعتقاد به تئوری توطئه باعث می شود تا انسان بتواند برای مشکلات و چالش های اطراف خود یک مسئول پیدا کند.
به عبارت دیگر اعتقاد به تئوری توطئه به انسان ها این نوید را می دهد که مسئولیت مشکلات روی زمین بر دوش عده ای خاص است که در صورت برخورد با آنها این مشکلات نیز حل می شود. انسان ها از لحاظ روانشناختی ترجیح می دهند امیدوار به حل مشکلات باشند و اعتقاد به تئوری توطئه این امید را به آنها می دهد.