جهان

آیا ما واقعا وجود داریم یا جهان زاییده‌ آگاهی ذهن ماست؟

آیا ما واقعا وجود داریم؟ آیا زندگی ما واقعی است؟ آیا جهان ساخته‌ی آگاهی ذهن ماست؟ آیا عالم از وجود ما خبر دارد؟ آیا کیهان برای ما آفریده شده است؟ آیا  جهان قبل از اینکه ما به آن بنگریم هم وجود داشته است؟ شاید روزی انسان بتواند به سیارات دیگر به راحتی سفر کند و زندگی دیگری در کرات دیگر بنا کند، ولی هنوز نتوانسته‌ایم به سوالات بنیادی خود پاسخ دهیم. با گجت نیوز همراه شوید.

احتمالا حواس پنج‌گانه، ما را فریب می‌دهند، شاید زندگی و هستی توهمی‌ بیش نباشد و حتی واقعیت جهان هم واقعی نیست. مورگان فریمن ‏در شبکه science channel در مورد ‏نظریه‌ای که می‌گوید هر چه می‌دانیم ساخته ذهن ما است، می‌گوید: چه چیز واقعی است؟ چطور می‌توانیم مطمئن باشیم که جهان اطراف ما واقعا وجود دارد؟ و ‏چطور می‌توانیم بفهمیم که بقیه هم جهان را مثل ما می‌بینند؟

حواس انسانی مانند خطای‌دید، می‌توانند دچار خطا شوند . آن چه که ما درک می‌کنیم توسط مغز ما فیلتر و پردازش می‌شود تا چشم‌اندازی ‏مناسب از دنیا را شکل دهد. معمولا، این فیلتر شدن به انسان‌ها اجازه می‌دهد اطلاعات مهم را از رگبار اطلاعاتی که در ‏هر لحظه از محیط اطراف دریافت می‌کند، جدا کند.‏ اما این قابلیت فیلترینگ می‌تواند به یک ضعف تبدیل شود، مثل وقت‌هایی که نمایش یک شعبده باز را نگاه می‌کنیم.‏

جهان شبیه سازی شده

لارنس روزنبلام ‏‎ «Lawrence Rosenblum»‎، که خودش هم شعبده باز و روانشناس در دانشگاه کالیفرنیا ‏‎(University of California)‎‏ است، می‌گوید: یک شعبده باز خوب باید بتواند به پردازش‌های مغز ما درباره جهان ‏نفوذ کند. برای مثال، شعبده‌باز‌ها معمولا توجه مخاطب را به یک دست جلب می‌کنند در حالی که با دست دیگر مشغول ‏انجام کاری هستند. ‏ولی به نظر روزنبلام این که انسان این حقه‌ها را باور می‌کند به این دلیل نیست که تمام واقعیت جهان فقط در ذهن ما ‏وجود دارد. شاید سیستم ادراکی ما فریب بخورد، اما به این خاطر نمی‌توان گفت که ما واقعیت جهان را در ذهن خود می‌سازیم.‏

آیا واقعیت جهان فقط درون ذهن ماست؟

انسان‌ها به عنوان عضوی از جامعه، نوعی از واقعیت به هم پیوسته را می‌سازند. فریمن می‌گوید: ما همه جزیی از ذهن‌های ‏جامعه هستیم.‏ برای مثال، پول در واقعیت فقط یک تکه کاغذ است اما این کاغذ‌ها نشان دهنده چیز بسیار ارزشمندی هستند. این کاغذ‌پاره‌ها قدرت مرگ و زندگی دارند، ولی اگر مردم به قدرت آن باور نداشتند آن‌ها کاملا بی ارزش می‌شدند.‏ پول تخیل است، اما تخیل مفید.‏ یک تخیل دیگر که انسان‌ها نقش مهمی‌در آن دارند، خوش بینی است. تالی شاروت عصب‌شناس ‏دانشگاه کالج لندن ‏‎(University College London)‎ “خوش‌بینی غیر واقع بینانه” را این طور تعریف می‌کند: تمایل ‏مردم به داشتن باور بیش از حد به رخ دادن اتفاق‌های خوب و مثبت و دست‌کم گرفتن احتمال وقوع حوادث بد و منفی.‏

در این برنامه، شاروت آزمایشی انجام می‌دهد و در طی آن افراد را در یک اسکنر مغز قرار می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد ‏حدس بزنند که چقدر احتمال دارد یک اتفاق منفی، مثل ابتلا به سرطان ریه، برایشان رخ دهد. سپس احتمال واقعی را به آن‌ها ‏می‌گوید.‏ اگر احتمال واقعی با حدس آن فرد متفاوت باشد، لوب پیشانی‌اش روشن می‌شود. اما هر چه واقعیت مثبت‌تر باشد، مغز ‏افراد بهتر می‌تواند واکنش خود را مخفی کند.

جهان کواتتومی

‏این اتفاق نشان‌دهنده‌ی این است که انسان‌ ها ذاتا خوشبین هستند. شاروت می‌گوید: این به این خاطر است که خوش‌بینی نتایج بسیار مثبتی ‏دارد. انسان‌های خوش‌بین زندگی طولانی‌تر، سالم‌تر و موفق‌تری دارند و تفکر مثبت یک فلسفه خودشکوفاست. شاروت ‏می‌گوید: اگر فکر کنید که احتمال دارد پیشرفت کنید، باعث می‌شود بیشتر تلاش کنید.‏ شاروت در ادامه گفت: اما این چشم‌انداز کمی‌ تحریف شده از جهان می‌تواند یک ضعف باشد. مثلا یک فرد چون احتمال ‏نمی‌دهد سرطان ریه بگیرد به سیگار کشیدن ادامه می‌دهد. واقع‌بین بودن در بعضی موارد خیلی مهم است

واقعیت جهان از بعد فیزیکی

دانشمندان در جایی فراتر از ذهن انسان به دنبال واقعیت جهان خارجی می‌گردند، ولی حتی این واقعیت هم حقیقت محض نیست. ‏بنا‌بر گفته دانشمندان، واقعیت اساسی بر پایه مکانیک کوانتوم است؛ جایی که همه رفتار‌های عجیب اشیا رخ می‌دهد. یک ‏الکترون می‌تواند با توجه به این که چطور اندازه گیری می‌شود هم ذره باشد هم موج. دانشمندان می‌توانند مکان و حرکت ‏یک ذره را در هر زمان اندازه بگیرند اما هم‌زمان نه.‏

دیوید تانگ ‏‎(David Tong)‎، فیزیکدان نظری از دانشگاه کمبریج ‏‎(Cambridge University)‎ ، می‌گوید:

مکانیک کوانتومی‌ ‏بهترین نظریه‌ای است که تاکنون توسعه یافته، اما بخش‌های زیادی از این واقعیت قابل فهم نیست.

استیون نان ‏‎(Steven ‎Nahn)‎‏ یک فیزیکدان دیگر این برنامه می‌گوید: من باور دارم که واقعیت یک چیز واقعی است، اما این به این معنی نیست ‏که ما آن را می‌فهمیم. نان عضو گروه دانشمندانی بود که در سال ۲۰۱۲ شواهدی برای بوزون هیگز ‏‎(Higgs boson)‎، ‏ذره‌ای که به دیگر ذره‌ها جرم می‌دهد، پیدا کرد. ممکن است در آینده معلوم شود که جهان، بعد‌های بیشتری از آن چه ما می‌شناسیم دارد که در آن‌ها رفتار نیرو‌های اساسی ‏با درک ما از آن متفاوت است. برای مثال، جاذبه در بین ۴ نیروی اساسی ضعیف‌ترین است اما در ابعاد دیگر می‌تواند یک ‏نیروی قوی باشد. فریمن می‌گوید همه چیز می‌تواند در این واقعیت پنهان، بسیار متفاوت باشد. ‏‎ ‎

جهان کوانتومی

حتی ممکن است جهان نوعی هولوگرام ‏‎(hologram)‎‏ باشد. مقدار اطلاعاتی که می‌تواند در یک ناحیه از فضا ذخیره شود ‏به مساحت آن ناحیه بستگی دارد نه به حجم آن. به این ویژگی اصل هولوگرافیک می‌گویند. یک نتیجه‌گیری احتمالی این است ‏که واقعیت در اصل دو بعدی بوده، و جهان سه بعدی فقط یک توهم است. این می‌تواند برخی از نارسایی‌های مکانیک ‏کوانتومی‌ را توضیح دهد. ‏تمام چشم‌انداز‌های جهان، چه آن‌هایی که با ذهنمان دریافت می‌کنیم و چه آنهایی که فیزیکدانان در دنیا کشف می‌کنند، ‏بخشی از واقعیت هستند. ممکن است آن چه ما انسان‌ها به عنوان حقیقت جهان درک می‌کنیم، چیزی جز یک توهم نباشد اما چه ‏اهمیتی دارد؟

کوهن موسس برنامه “نزدیکتر به واقعیت“ ، است که بر روی بعضی از سخت‌ترین و گیج‌کننده‌ترین سوال‌های جهان هستی تحقیق میکند، او از دانشمندان و فیلسوفان درخواست کرد تا در مورد نظریه‌ی اینکه ما داریم در یک واقعیت مجازی زندگی میکنیم، بیندیشند و نظر دهند. ابتدا از دیدگاه فلسفه، نیک بوستروم مدیر موسسه آینده انسانیت در دانشگاه آکسفورد، اظهار کرد که سه حالت یا سناریوی ممکن، وجود دارد:

1- همه‌ی تمدن‌ها قبل از بدست آوردن فناوری برای توسعه دادن چنین فناوری پیشرفته‌ای، از بین می‌روند. 2- آنها به چنین فناوری‌ای دست می‌یابند ولی میلی به گسترش و خلق این کیهان‌های ساختگی و مجازی ندارند و سوم اینکه در واقع ما در یک واقعیت مجازی یا شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم. اگر هم سومین احتمال درست باشد، سرانجام کیهان‌های شبیه‌سازی شده سریعا چند برابر می‌شوند و ما نیز احتمالا یکی از  آنها خواهیم بود.

جهان شبیه سازی شده

دیوید براین، متخصص فیزیک نجومی و دانشمند فضایی گفت: اگر واقعا ما در یک جهان شبیه‌سازی‌شده‌ی کامپیوتری زندگی میکنیم، یک در خروجی نیز می‌تواند برای این برنامه‌نویسان بیگانه وجود داشته باشد که به آنها اجازه می‌دهد مردم را کنترل کنند. وی افزود: پس بنابراین همه چیز یک نوع نرم‌افزار است، حتی تمامی اتمهایی که در بدنمان وجود دارند؛ و احتمالا درهای خروجی‌ دیگری نیز وجود دارند که برنامه‌نویسان آنها را نیمه‌باز گذاشته باشند.

مارتین ریس می‌گوید: اما آیا می‌توانید حس خود آگاهی را در آنها به وجود بیاورید؟ او همچنین گفت این سوالی است که ما شاید هیچ‌وقت نتوانیم به جوابش برسیم زیرا یک هوشیاری و زیرکی بسیار بالاتر و قوی‌تری را از آنچه که ما داریم نیاز دارد. کوهن توضیح داد که پنج دلیل منطقی اصلی برای بحث در مورد جهان شبیه‌سازی شده‌ی کامپیوتری وجود دارند:۱- تمدن‌های باهوش و خردمند دیگر نیز وجود دارند. ۲- فناوری آنها به صورت تصاعدی و نمایی رشد می‌کند. ۳- هرگز منقرض نمی‌شوند ۴- هیچ سد یا مانع جهانی برای شبیه‌سازی‌های در حال انجام وجود ندارد. ۵- اینکه حس خودآگاهی و هوشیاری می‌تواند شبیه‌سازی شود.

اگر اینها همه درست باشند، این امکان وجود دارد که ما در یک واقعیت شبیه سازی شده زندگی می‌کنیم. رد کردن این نظریه به معنی این است که یکی از پنج دلیل اصلی را رد کرده باشیم اگرچه همگی نسبتا دلایل محکمی به نظر می‌رسند. به گفته کوهن: کدام یک از از اینها را رد کنیم؟ دیگر تمدنهای باهوش؟ رشد نمایی فناوری؟ منقرض نشدن هیچکدام از تمدنها؟ نبود هیچ سد و مانع کیهانی؟ یا خودآگاهی شبیه‌سازی شده؟ هر کدام  را که رد کنیم، باید بدون استثنا همیشه و در هر مکان و زمانی در تمام کیهان‌ها صدق کند که برای خود من (رد کردنشان) مفهومی چندانی ندارد.

 آیا ما در عالمی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم؟

به اعتقاد فیلسوفی به نام «نیک بوستروم»، کل دنیا و نه فقط بشریت، کاملا مجازی و شبیه‌سازی شده هستند. همه‌ی جنبه‌های زندگی انسان، از جمله ذهن او قسمتی از یک کدنویسی است. البته بوستروم فکر می‌کند که شبیه‌سازی کامل واقعی حتی برای قدرتمندترین کامپیوترها هم ممکن است عملی نباشد. چطور ممکن است کامپیوتری بتواند تمام اجزا این عالم را، اتم به اتم شبیه‌سازی کند؟ بنابراین لازم نیست همه‌ی جزییات شبیه‌سازی شوند. فقط چیزهایی شبیه‌سازی می‌شوند که ما نظاره‌گر آن‌ها هستیم.

یعنی تا زمانی که به یک اتاق وارد نشده‌ایم، آن اتاق وجود ندارد. تا زمانی که با تلسکوپ به کهکشانی نگاه نکرده‌ایم، آن کهکشان وجود ندارد. بنابراین لازم نیست همیشه همه‌ی چیزهای عالم در دنیای شبیه‌سازی شده وجود داشته باشد. بلکه اجزا مختلف به هنگام نیاز بوجود می‌آیند تا توان پردازشی کمتری از کامپیوتر گرفته شود! این در مورد خود انسان‌ها هم صادق است. حتی خود آدم‌ها هم لازم نیست با همه‌ی جزییات شبیه‌سازی شده باشند. میزان و نوع آگاهی ذهن ما در موقعیت‌های مختلف فرق می‌کند.

جهان شبیه سازی شده
فرضیه‌ی جهان شبیه‌سازی شده‌ی ما شاید بتواند پاسخگوی بعضی از سوالات علمی هم باشد. مثلا اینکه چرا ما تا به حال موجودات فضایی را ندیده‌ایم؟ چرا حیات فرازمینی پیدا نکرده‌ایم و چرا هیچ‌گاه هیچ‌ تمدن بیگانه‌ای با ما ارتباط برقرار نکرده‌ است؟ این درحالیست که می‌دانیم سیارات فراخورشیدی زیادی در کهکشان ما و کهکشان‌های دیگر وجود دارند و احتمالا بسیاری از آن‌ها شرایط میزبانی از حیات را دارند. چرا تا به حال آن‌ها با ما تماس برقرار نکرده‌اند یا به سراغ ما نیامده‌اند؟ شاید اصلا در این شبیه‌سازی کامپیوتری، فضایی‌ها پیش‌بینی نشده‌اند!

به جز فضایی‌ها، واقعیت این است که ما هنوز نتوانسته‌ایم در فیزیک به نظریه‌ای که توصیف‌کننده‌ی همه‌ی پدیده‌های عالم باشد برسیم. ما نتوانسته‌ایم چهار نیروی بنیادین طبیعت، یعنی گرانش، الکترومغناطیس، هسته‌ای قوی و هسته‌ای ضعیف را به طور کامل با یکدیگر متحد کنیم. شاید اصلا این اتحاد و نظریه‌ی همه‌چیز در شبیه‌سازی پیش‌بینی نشده است. بوستروم پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید که اگر خطایی رخ دهد، کارگردان این شبیه‌سازی می‌تواند به راحتی قبل از اینکه شبیه‌سازی لو برود، اطلاعات مغزهایی که متوجه این اشکال شده‌اند را تغییر دهد. البته اگر آن شبیه‌سازی که ما در آن زندگی می‌کنیم یک اصلاح‌ کننده‌ی خودکار داشته باشد، علم تجربی را با مشکل مواجه می‌کند. ممکن است این اصلاح‌کننده‌ی خودکار، گاهی اوقات قوانین فیزیکی که می‌شناسیم را تغییر دهد.

اگر ما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم، این شبیه‌سازی یک سری قوانین کاملا مشخص دارد و نمی‌توان در این قوانین تغییرات عمده انجام داد. به همین دلیل است که علم تجربی در جهان ما خوب کار می‌کند و پیش‌بینی‌های علمی موفق از آب در می‌آیند. بنابراین در این جهان پر از قانون نشانه‌ای وجود ندارد که بفهمیم در شبیه‌ساز مجازی هستیم یا خیر. اگر برنامه‌ی شبیه‌سازی خیلی خوب و بی‌نقص نوشته شده باشد، هیچ مشکلی در آزمایش‌های علمی ما پیش نمی‌آید و آزمایش‌های ما همان نتایجی را می‌دهند که در یک دنیای واقعی هم باید بدهند.

جهان شبیه سازی شده

در این صورت به هیچ عنوان نمی‌توانیم بفهمیم که در یک دنیای مجازی هستیم یا خیر. یک چیز جالب دیگر را هم باید در نظر بگیریم. اینکه ممکن است در جهانی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم که قوانین فیزیکی حاکم بر آن با قوانین حاکم بر جهان برنامه‌نویس‌های این جهان متفاوت است. بنابراین تمام نظریه‌های علمی ما فقط مختص به جهان خودمان است و به هر حال برای ما فرقی نمی‌کند.

مشکل نگریستن به عالم به صورت یک جهان شبیه‌سازی شده این است که نمی‌دانیم برای آزمایش تجربی آن چه سوالاتی باید بپرسیم. هر سوال علمی که می‌پرسیم باید بتواند قابل آزمایش باشد. در یک عالم فرضی شبیه‌سازی شده، جایی که خالق شبیه‌سازی می‌تواند دخالت و مشکلات را در لحظه حل کند، نمی‌توانیم بین یک عالم واقعی و عالم شبیه‌سازی شده تمایز قایل بشویم. حتی اگر یک استدلال خوب فلسفی مبنی بر اینکه ما در جهانی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم وجود داشته باشد، هیچ آزمایش علمی نمی‌تواند از آن دفاع کند.

در نهایت آیا ما در عالمی شبیه‌سازی شده زندگی می‌کنیم؟ شاید بله و شاید خیر. عالم شبیه‌سازی شده به خالقی هوشمند احتیاج دارد و به نظر نمی‌رسد که از طریق علم بتوانیم او یا دنیای او را کشف کنیم. در عین حال برای ما هم فرقی ندارد. ما در عالمی زندگی می‌کنیم که فکر می‌کنیم از طریق تجربه می‌توانیم آن را بیشتر و بیشتر بشناسیم و برایمان تفاوتی نمی‌کند که در جهان آزمایشگاهی موجودی هوشمند هستیم یا خیر. اصلا شاید ما فقط در یکی از عوالم آزمایشگاهی آن‌ها باشیم؛ کسی چه می‌داند.

حتی اگر قادر به فهمیدن همه‌چیز باشیم، راه زیادی برای رسیدن به نظریه‌ی همه‌چیز باقی می‌ماند. متحد کردن دو تا از موفق‌ترین نظریه‌های فیزیکی ما یعنی نسبیت عام که با جرم‌های خیلی بزرگ سر و کار دارد و مکانیک کوانتم که در دنیای زیراتمی کار می‌کند، خیلی مشکل است. در مورد چهار نیروی بنیادین طبیعت، یعنی الکترومغناطیس، نیروی هسته‌ای ضعیف، نیروی هسته‌ای قوی و گرانش هم وضعیت به همین صورت است. سه‌تای آن‌ها تحت عنوان مدل استاندارد به خوبی با یکدیگر همخوانی دارند و متحد شده‌اند. مدل استاندارد خیلی خوب توضیح می‌دهد که برهمکنش ذرات چگونه این نیروها را می‌سازد.

ولی گرانش اصلا با آن‌ها سر سازگاری ندارد. اتحاد گرانش با مدل استاندارد گامی بزرگ به سوی نظریه‌ی همه‌چیز است. تا به حال موفق‌ترین تلاش ما برای این کار، نظریه‌ی ریسمان بوده است. نظریه‌ی ریسمان می‌گوید که این نیروها چیزی نیستند جز ریسمان‌های خیلی کوچکی که با یکدیگر برهمکنش دارند. مشکل این‌جاست که راه خوبی برای آزمایش آن نداریم. بدون آزمایش چگونه می‌توانیم آن را بفهمیم؟

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*

10 دیدگاه

  1. به نظر من غیر از واقعیت چیز دیگری وجود ندارد. اما این واقعیت همیشه این طور که امروز آنرا تجربه میکنیم نبوده است و در آینده های دوردست هم به همین صورت باقی نخواهد ماند. از یک واحد معین و محدود کمّی ( مثل انرژی) میتوان تعداد کثیر و بیشماری فرم ها ، قالب ها و نظم های متفاوت زنده و غیر زنده خلق کرد. در گذشته و حال و آینده سوال این بوده، هست و خواهد بود که آیا این قالب ها ، صورت و شکل ها ، این نظم ها تصادفی توسط خمیر مایه انرژی ایجاد می شوند یا اینکه طبق یک طرح از پیش طراحی شده ؟ آیا خالق در بیرون از این خمیر مایه قرار دارد و فرم ها را با دستهایش از بیرون شکل میدهد، صورت میبخشد یا خود او هم خمیر مایه است، هم خمیر گیر و هم نانوا ؟ آیا کوزه گر دهر ، کوزه خر و کوزه فروش، آب و خاک رس کوزه گری یکی اند یا دو تا چیز مختلف. آیا نقاش ازل، قلم و دوات و کاغذ نقاشی و مدلهای نقاشی یکی اند یا از هم جدا می باشند. آیا طبیعت نقش بنا و ابزار و مسالح را بازی میکند و علاوه بر آن نقش طراح و معمار را هم به عهده دارد. این قبیل سوالات از دیر باز ذهن انسان را به خود مشغول داشته است و تا کنون با وجود این همه پیشرفت در علوم طبیعی و پیشرفت های شگفت انگیز تکنیکی، با وجود این همه سیستم های اسطوره ای ، فلسفی و حکمی ، هنر و شعر و ادبیات، عرفان و دین و الاهیات تاکنون پاسخ های قانع کننده ای حاصل نگردیده است. اگر چنین سوالاتی تاکنون بطور روشن پاسخ داده شده بودند، امروز دیگر لازم نبود که چنین سوالاتی مطرح شوند. واقعیت و حقیقت یک چیز اند و مطلقا بر هم منطبق اند. اما کل واقعیت نمیتواند در یک عصر مشخص بطور کامل در ذهن انسان همان عصر منعکس گردد، بلکه همیشه بخشی از آن میتوان در ذهن انسان انعکاس یابد. این بخش انعکاس یافته هم نمیتواند بطور حقیقی توسط انسان باز پردازی گردد بلکه همیشه نسبی و محدود. لذا انعکاس واقعیت در ذهن انسان ها در اعصار مختلف همیشه ناقص بوده و خواهد بود و باز پردازی آن حقایق نسبی میباشند اما خود واقعیت حقیقت مطلق است. کیهان یک عارف ، یک حکیم است و ره رو راه خویش و پیرو حکمت خویش. مرید و مراد ، درد و درمان ، شمس و آفاق خویش. پیرو و مقلد کس و چیز دیگری نیست. خود خالق و مخلوق خود می باشد. از آنجاییکه مفاهیم بی نهایت، لایتناهی و بیکرانی هم حقیقت عینی و واقعی دارند، لذا یا میتوان این کیهان را لایتناهی و بیکران پنداشت و یا پهنه بیکرانی را با کیهان های محدود و مطلقا مساوی و بیشماری پر کرد و از آنجایی که عمل پر کردن هیچوقت به پایان نخواهد رسید، میتوان در خیال و اندیشه این عمل پیشروی به سمت بیکرانی را به حال خود رها کرد و به بررسی کیهان در اینجا و در حال حاظر پرداخت. این بررسی شامل حال همه کیهان هم خواهد بود. به شرط اینکه فرم و محتوای همه جهان ها را مطلقا مساوی و یکسان به پنداریم. از این طریق از پریشانی ذهن و اندیشه جلو گیری خواهیم کرد و در بررسی خود دیگر نیازی نداریم به بینهایت دور دست ها بیاندیشیم. از این طریق خیال خیلات خودرا راحت میکنیم و به اطمینان بیشتری دست خواهیم یافت. مثلا اگر فرض کنیم که جهان خالی و جهانی دیگر پر ساخته شده و در جهان های همسایه قوانین دیگری حاکمیت دارند، انتخاب چنین راه و روشی به پریشانی اندیشه و خیالات منجر خواهند شد و استحکام و استواری را از خیالات سلب خواهند کرد. از اینکه واقعیت شبیه سازی شده باشد و یا نه و یا اینکه عمل شبیه سازی توسط یک موجود هوشمند ماوراء طبیعت و واقعیت صورت میگیرد و احیانا جدا سازی آنها از هم دردی را دوا نمیکند. خیال پردازان علمی عصر جدید با اختراع چنین مفاهیمی که از علم اینفورماتیک به ارث برده اند در صدد زنده کردن اسطوره های باستان و احیانا باز سازی ادیان به زبان و مفاهیم عصر جدید و طبق نیازهای معنوی انسان عصر جدید، هستند.
    یک حقیقت بنیادی در وجود واقعیت وجود دارد که تا کنون اندیشه انسان در بخش های مختلف اسطوره ای ، دینی و الاهیات، حکمت و فلسف، هنر و شعر و ادبیات، عرفان مادی و معنوی و علوم تجربی و علوم روحی و روانی و انسانی به آن نرسیده است. این حقیقت بنیادی از راه نگاهی ژرف به وجود انسان و مشاهده ذهنی تمایلات جنسی و پنهان انسان قابل درک می باشد و خود هر انسانی می تواند آنرا کشف و درک نماید ، بدون اینکه یک مرجع علمی و یا دینی این حقیقت را برای او باز گو نماید. این حقیقت این است که هر فرد انسانی چه مرد و چه زن ، شش انسان دیگر را در قالب تصورات ذهنی ، صور خیالی و یا استعداد و قوه های محض در وجود خود دارا می باشد که پشت سر هم در نوبت به ظهور رسیدن و به فعلیت در آمدن نشسته اند. طبیعت فعلی ( با معادله مادی – روحی ) نمیتواند شرائط و امکانات ظهور این انسانها را فراهم نماید. ظهور هر کدام از این انسان ها به معادله ریاضی و ضریب تناسب هم ارزی جنبه مادی و روحی خاص خود می باشد.این ضریب تناسب و درجات مختلف آن توسط خداوند قبل صدور فرمان خلقت از پیش تعیین گردیده و از طریق وقوع مه بانگ های متوالی درجات خود را تعبیر خواهد داد. از این طریق طبیعت فرم های مختلفی به خود خواهد گرفت و شرایط و امکانات ظهور این شش انسان فراهم خواهد گردید. این باور و اعتقاد یک دین جدید نیست بلکه حاصل خیال است و بررسی لایه های وجود انسان. این تصاویر ذهنی هرکدام در عالم خواص خود پا به عرصه وجود خواهند گذاشت و بر ظهور آنها یک نظم خارالقعاده حکم فرماست. با چشم سر نمی توان این انسان ها را مشاهده کرد بلکه به کمک نیروی خلاقیت صِوَر سازی خیالی. در این رابطه هفت عالم عرفانی ، دو جهان افلاطونی ( طبیعت و ماوراء طبیعت) سه جهان ارسطویی ( ماقبل طبیعت، طبیعت و مابعد طبیعت) دو جهان سعدی ( صحبت دوستان حاصل دور بقاء ست // یک دَم دیار دوستان هر دو جهان بها ست ) و سه عالم دین اسلام ( عالم تکلیف و عمل ، عالم برزخ و عالم حساب رسی آخرت ) و هفت آسمانها و یک زمین در دین اسلام ، هفت آسمان و زمین در جهانبینی هستی شناسی ارسطو ( درکنار سه جهان او ) و جهان بینی بطلمیوس که بصورت طبقه طبقه روی هم قرار داشته باشند و همزمان موجود باشند، جملگی حقیقت ندارند، بلکه فقط همین عالم وجود دارد که به عوالم بعدی از طریق مه بانگ های متوالی تبدیل خواهد شد. اگر خداوند محتوای کتب دینی را به پیامبران نازل نموده باشد، مطمعننا این حقیقت را به آنان نازل ننموده است و اگر خود پیامبران مولف کتب دینی بوده باشند و محتوای این کتب حاصل اندیشه های حکمی و فلسفی آنان باشد، آنها مطمعننا نتوانسته اند به این حقیقت دسترسی داشته باشند. حال به این هفت عالم و حقیقت وجود ۶ انسان بطور اختصار اشاره می نمایم:
    در عالم دوم یا عالم بعدی اولین تصویر که به ظهور خواهد رسید و به فعلیت در خواهد آمد، یک زن است در وجود یک مرد و یک مرد است در وجود یک زن.
    عالم سوم : جنسیت دوباره عوض خواهد شد. مرد عالم اول ( عالم فعلی ) دوباره در قالب مرد و زن عالم اول دوباره در قالب زن به ظهور خواهند رسید. تفاوت عالم سوم با عالم اول و دوم این است که طبیعت مادی در آن عالم به طبیعت روحی تبدیل خواهد شد و طول عمر انسان به مراتب در مقایسه با طول عمر عالم اول و دوم افزایش خواهد یافت. آن طول عمر را نمیتوان بطور دقیق پیشبینی یا تخمین زد. اما میتوان ارقام یک میلیون و یک میلیارد را در نظر گرفت. در طول عمر خود آن انسانها دچار بیماری های علاج ناپذیر نخواهند شد و تا آخر عمر سلامتی خودرا به طور کامل حفظ خواهند کرد و به جزئیات طرح خلقت به مراتب آگاه تر خواهند شد تا در عالم اول و دوم.
    عالم چهارم : جنسیت انسان دوباره عوض خواهد شد. و طول عمر انسان در آن عالم برابر طول عمر او در عالم سوم خواهد بود.
    عالم پنجم : در آن عالم زاد و ولد از طریق آمیزش والدین صورت نخواهد گرفت بلکه از طریق تقسیم سلولی روحی در طبیعت بی نقص و عیب طبیعت روحی. هر فرد انسانی به دو فرد انسانی تبدیل خواهد شد. هر کسی به دوقلو و همزاد خود تبدیل خواهد شد که میتوان آنرا معجزه شق الانسان توسط خداوند نامید. جنسیت آن دو انسان بصورت : مذکر-مذکر و یا موئنث-موئنث خواهد بود. لذا در عالم پنجم جمعیت انسان دو برابر خواهد شد.
    عالم ششم : جنسیت دو باره عوض خواهد گردید: مذکر-مذکر عالم پنجم بصورت موئنث- موئنث و موئنث-موئنث عالم پنجم به صورت مذکر-مذکر در خواهند آمد. این دوقلوهای همجنس را میتوانیم زوج های بنیادی خویشتن به نامیم. آن دو دوقلو دو جسم روحی خواهند بود و دارای یک روان، یک اندیشه، یک احساس، یک فهم، یک عقل، یک خیال و یک وهم. اگر یکی از آنها در آن سمت کیهان روحی باشد و دیگری در این سمت کیهان هردو مثل دو الکترون دارای حالت های کوانتومی در هم تنیده خواهند بود و احساست و افکار و خیالات و اندیشه های همدیگر را مطلقا همزمان دریافت و درک خواهند کرد.
    عالم هفتم : در عالم هفتم هر فرد انسانی چه مرد و چه زن ( عالم اول ) به زن و مرد خویشتن تبدیل خواهد شد. غیر هم جنس. آن زوج ها را میتوانیم زوج های بنیادی خویشت غیر هم جنس بنامیم. طول عمر انسان ها در عالم هفتم غیر قابل تصور می باشد. از عالم پنجم به بعد انسان از خود دارای خواست و اراده مستقل نخواهد بود بلکه خواست و اراده او مستقیما توسط خواست و اراده خداوند اجرا میگردد.
    در عالم هفتم هم لحظه مرگ فرا خواهد رسید. و پس از آن هفت عالم بعدی آغاز خواهد گرد. البته هفت عالم بعدی از هفت عالم اولی کامل تر و الا آخر تا بینهایت زمان به توان بینهایت زمان ها. بدون آغاز بدون پایان. هر فرد انسانی که به دانش و قدرت و عظمت مطلق باور و اعتقاد داشته باشد، میتواند با کمال اطمینان و آرامش خاطر به این حقیقت باور داشته باشد و اگر هم باور نکرد می تواند با کمال اطمینان و آرامش خاطر باور داشته باشد که خداوند به خاطر بی باوری اورا هرگز جزا و عذاب نخواهد داد. حال اگر خواننده پرسید که آن ۶ انسان چرا به ۹ انسان تبدیل شدند ؟ آیا بهتر نبود که از اول می گفتیم که ۹ انسان در وجود هر فرد انسانی وجود دارند؟
    پاسخ این پرسش این خواهد بود که دو انسان های عالم پنجم و ششم و هفتم هر کدام یک انسان واحد اند که به دو انسان مستقل تبدیل میشوند.
    فروید و یانگ ( تلفظ آلمانی : یونگ) گویا در آثار خود اشاراتی ناقص در پیرامون این لایه بنیادی وجود انسان نموده باشند، اما بطور روشن نتوانسته اند این حقیقت را درک نموده و آنرا بطور روشن بیان دارند.
    بنابراین حقیقت و واقعیت دارای ابعاد و جنبه های عمیق غیبی است که به سهولت و با حواس پنجگانه نمیتوان آنرا شناسائی نمود. کیهان در مجموع یک موجود زنده است که دارای هوش و استعداد و روح و روان و جان و آگاهی میباشد. هر کیهانی ( گیتی ، عالم ، جهان مترادف کیهان می باشند )
    ذره ای از وجود خداوند است. البته من ترجیح میدهم که خداوند را از زاویه دید علمی نگاه کنم تا زاویه دید دینی. طبق باور من خدای دینی ضعیف است و ستایش و مناجات و بندگی و عبودیت و دعا کردن و برگزاری مراسم دینی مذهبی است اما خدای علمی بی نیاز مطلق است و هدف و قصد او پاداش بهشتی و عذاب جهنمی انسان نیست.

    • سلام قندی
      به شما بخاطر این جهان بینی تبریک میگویم و از خداوند سپاسگزارم که در دل شما این حقیقت را در قالب شهود القاء نموده که آنرا برای علاقه‌مندان به شناخت هستی، انسان و خداوند بیان دارید. نظریه علمی جدید که در حال زایش بوده و فعلا نام آن تحت عنوان گرانش یا جاذبه کوانتمی نامگذاری شده و از ساختار تئوریتیکی یا معادلات ریاضی آن هیچگونه اثری به بیرون درز نگردیده است ، جا دارد که در مقابل نظریه تخیلی شما سر تعظیم فرو آورده و به سجده بیافتد. البته اطمینان دارم که شما به نظریات علمی احترام دارید و قصد شما نام آوری نبوده و میل ندارید که جای خورشید عالم تاب را بگیرید ، طوریکه دوستداران حقیقت از تابش نور شما شبانه روز فیض ببرند.نظریه های علمی M ، ریسمان و حلقه به نظر من هنوز دوران نوزادی و شیر خوارگی را طی میکنند و هنوز از والدین سخن گفتن و راه رفتن را نیازموده اند. شاید قرن ها و یا هزاره ها لازم باشند تا بگذرند و نظریه پردازان علم فیزیک در رشته جدید ادغام مکانیک کوانتمی و جاذبه نسبی و عام انشتاین به این حقیقت برسند که قندی در بالا به آن اشاره نموده است.
      طوریکه از این جهان بینی نوین بر می آید، وجود انسان در بخش جنسی و تمایلات جنسی آشکار و نهان دارای ۱۰ بعد می باشد که یک بعد آنرا بطور آشکار مشاهده و تجربه میکنیم که مرد و زن باشد. اما ۹ بعد پنهانی و غیبی که در قالب صِوَر ذهنی و خیالی و یا استعداد و قوه بی فعل محض با حواس پنجگانه و از راه تجربه و آزمایش غیر قابل لمس و مشاهده و اندازه گیری می باشند. این ابعاد مخفی تنها در بخش جنسی نیست بلکه انسان غیر از تن و روح و روان و جان دارای ابعاد غیبی وسیع دیگری هم میباشد. یک علم به تنهایی قادر نخواهد بود که وجود انسان را بطور کامل به تصویر بکشد، بلکه مجموعه علوم طبیعی و غیر طبیعی، چه علومی که تاکنون به وجود آمده اند و چه آنهایی که در آینده های نزدیک و دور به وجود خواهند آمد، با هم میتوانند حقیقت وجود انسان به تدریج کشف کنند. نطریه پردازان ریسمان و حلقه هنوز مختصات چهار بعدی بیزمانی- بیمکانی را کشف نکرده اند چه رسد به اینکه به تئوری واحد همه چیز و همه کس دست یافته باشند. ذرات هیگز که بعضی خیال پردازان علمی آنرا ذرات خداوند می پندارند، چیزی نیست غیر از ذرات نور نامرئی در بخش امواج الکترو معناطیس ماکسول پایین تر از ذرات اشعه گاما که کوچکتر از آن اند و دارای انرژیی پر قدرت تری از آن. ذرات هیگز بخشنده جرم به ذرات مادی نیستند، زیرا ذرات مادی جرم خودرا در اولین لحظات انبساط تکینگی اولیه از تراکم شدید ذرات مکانزمان مترادف و ذرات بیمکانی-بیزمانی به دست آورده اند. هیگز در دوران جوانی و تحصیلات دانشگاهی به دنبال کشف یک مکانیزم بوده است که چگونه پلاسمای نور یا انرژی اولیه توسط آن به جرم تبدیل شده اند. او با فرمول هم ارزی جرم – انرژی انشتاین به خوبی آشنائی داشته است. بنا بر این او به فکر کشف ذره ای که به ذرات دیگر جرم ببخشد نبوده است بلکه این قانون هم ارزی جرم و انرژی تحت چه مکانیزمی عمل میکند. مثلا آیا می توان ذرات نور را طوری متراکم نمود که به ذرات ماده تبدیل شوند ؟ یا اینکه آیا میتوان ذرات نور را به هم جوش داد ؟ یک عدسی معمولی این کار میکند.پرتوهای موازی نور خورشید در زیر عدسی یک مخروط نوری را میسازند که راس آن در کانون عدسی قرار دارد و در آن نقطه ذرات نور با هم جوش میخورند. تئوری های ریسمان و حلقه مواد علمی تخیلی خود را از زمان و مکان پلانک عاریه گرفته اند و زمانمکان نسبی انشتاین هم خمیر مایه دیگری برای خیال پردازان است که بر عکس زمان و مکان ذره ای پلانک، پیوسته است و نمیتوانند اول این تناقض را رفع نمایند. با طول پلانک می توان حجم های مختلفی را محاسبه نمود که هرکدام از این حجم ها میتواند پایه و اساس ساختمان و یا مدل ریاضی باشد. مثلا میتوان طول پلانک را قطر یک حجم بسیار ریز تصور نمود و سپس آنرا محاسبه نمود زیرا قطر معین است و فرمول حجم هندسی کره هم از پیش داده شده است. در حالت دوم میتوان طول پلانک را شعاع در نظر گرفت و سپس حجم کره را محاسبه نمود. حالت سوم طول پلانک را میتوان به یک دایره تبدیل نمود که محیط آن با طول پلانک برابر میباشد، آنگاه شعاع آن دایره را محاسبه و سپس حجم یک کره را محاسبه نمود که آن دایره برش میانی آن کره باشد.
      فرم های هندسی مکعب مربع و شش ضلعی ( هشت سطحی ) مثل خانه های روی شان مومی کندوی زنبور عسل هم قابل تصورند و حجم هر کدام به سه حالت بالا قابل محاسبه می باشند. تئوری های ریسمان ابعاد طول و عرض و عمق و بعد زمان را جدا از هم بررسی میکنند و آن ها را تار می نامند. با اقتباس از علم اینفورماتیک تار ها را باز و بسته تصور میکنند مثل ( 1, 0 ).
      نظریه حلقه طول پلانک و زمان پلانک را به دایره تبدیل میکند و یک حباب هندسی خالی را از آن حلقه پر میکند و سعی میکند از طریق شبیه سازی تکامل کیهان را در یک حباب شیشه ای ( البته در فضای مجازی کامپیوتری ) با چشم های سر مشاهده نماید. حقیقت دیگری که نظریه پردازان ارجمند و بلند مقام تا کنون به آن نرسیده اند این است که ریشه و علت گرانش یا جاذبه و حرکات طبیعی انحنای زمانمکان نسبی انشتاین نیست بلکه مفاهیم متضاد و غیر مادی نشیب و فراز ؛ پستی و بلندی ؛ بالا و پایین ؛ سطح بالا و سطح پایین ( هندسه محض و نه هندسه مکانزمان نسبی ) ؛ قله و پایه ؛ راس و قاعده ؛ ارتفاع و دامنه می باشند. بجای انحنای زمانمکان می توان از چگالی ذرات مکانزمان و بیمکانی بیزمانی استفاده نمود که تصویر واقعیت روشنتر شود.
      ختم کلام :
      طبایع جز کشش کاری ندانند
      حکیمان نظامی
      این کشش را عشق خوانند
      اجرام جز کشش کاری ندانند
      نیوتون و شاگردان
      این کشش را جاذبه خوانند
      آنهم نه فقط در قلاب کلمات بلکه به زبان ریاضی. و سر انجام انشتاین و شاگردان علت آن کشش را انحنای زمانمکان نسبی دانند. و سر انجام نینا علت آن کشش را غیر مادی پندارد.

  2. سلام من کلا فکر میکنم چیزی جز حقیقت داخل ذهن خود من چیز دیگه ای به اون معنی که در خارج از هم جدا دیده میشن وجود نداره
    یعنی همه ی انسانها و اشیایی که در بیرون از ذهن من وجود دارن در واقع داخل ذهن من هستند و همشون بازتاب یک حقیقت هستند در غیر اینصورت تمام معانی اخلاقی و فلسفی و دینی دچار تناقض میشن
    به عنوان مثال اگر شما بصورت اتفاقی از حوادث طبیعی دنیا ضربه ای بخورید وجونتون رو از دست بدید به عنوان مثال سنگی به سرتون بخوره چه کسیو یا چه چیزیو میتونید مقصر بدونید یا اینکه یک نفری که مشکل روانی یا مریضیه فکری داره بهتون آسیب بزنه آیا میتونید تا آخر عمرتون از اون نفر لحظه به لحظه متنفر باشید
    این اتفاقات خارج از ذهن ما حتی بدن خود ما بازتاب حقایقی در ذهن ناخودآگاه ما برای دیدن حقیقت واقعی هستند که این حقیقت تنها از طریق تغییر نگاه به عالم ذهنی که در اون زندگی میکنیم و رسیدن به نوع نگاه خدا گونه ای که در ذهن و روح ما وجود داره قابل دستیابی است
    فکر کنم یکم بهتر میشد توضیح بدم طولانی شد

  3. یعنی اونی که این جهان رو شبیه سازی کرده هدفش چی بوده میخواستی سریال درست کنه که ملت خودش ببین جایزه اسکار بگیره یا بیکار بوده به خودش گفته بزار همینطوری برای حال کردن با خودش گفته بزار یدونه جهان خوشکل بسازم

  4. ما تو خوابیم… توی یه عالم دیگه …

    و فقط دارم زندگی شبیه سازی شدمون رو احساس میکنیم …

    شاید هیچی واقعیت نداشته اباشه .. فقط خوابی بدون بیداری باشه …

    شایدم همه چی حقیقت داره …

    فقط خدا میدونه …

    خدا ..

  5. عالی بود مخصوصا عکس متن. از این دست مطالب بیشتر بزارید. مطالبتون حرف نداره آدم به فکر وا میداره

  6. بسیار عالی بود متن. من از اول تا آخر خوندمش ولی بهتره به این چیزا خیلی زیاد فغکر نکنیم که واقعا مغزم آدم سوت میشکه و اگه زیاد زور بزنیم هنگ میکنه و آلزایمر می گیرم. ممنون از آقای اللهوردی ور مطالبتون عالی هستن همینطوی ادامه بدین

  7. خیلی جالب بود من قبلا هم این نظریه رو دیده بودم ولی نه انقد کامل
    این که بگیم این جهان شبیه سازی یا نه غیر ممکن , نه ذهن من میکشه نه اون بهترین دانشمندش اینا همه نظریه هستو واقعی بودنش به اندازه فکر بهش غیر قابل باور پس بهتره به این فکر نکنیم که دیوونه میشیم
    من به تهش فک میکنم اوون روز خوب میاااد….
    مرسی از متن

  8. این موضوعی بسیار پیچیده و مبهم هست و در حد نظریه
    در صورت باور به این موضوع که جهانی که هستیم فقط یک برنامه ریزی مجازی و شبیه سازی شده هست شاید قابل توجیه باشه ولی سلسله سوالات بعدی رو ایجاد میکنه که جوابی براش نیست .
    جهان ما از قوانین ماده و فیزیک تبعیت میکنه و توعی پوچی گرایی و امید و ارزش گذاری در ادامه این جهان وجود داره .
    من هستم . چون فکر میکنم.