Excoino
فیلم بازسازی‌شده‌

معرفی 6 فیلم که نسخه‌های بازسازی‌شده‌ آن‌ها به‌اندازه‌ اثر اصلی درخشان‌ هستند

در این مطلب به معرفی 6 فیلم بازسازی‌شده‌ می‌پردازیم که به‌اندازه‌ نسخه‌ اصلی تحسین شدند و حتی گاهی از آن‌ها پیشی گرفتند.

بازسازی‌های سینمایی همواره زیر ذره‌بین سخت‌گیرانه‌تری نسبت به آثار اصلی قرار گرفته‌اند و بسیاری از منتقدان، این آثار را نشانه‌ای از کمبود خلاقیت فیلم‌سازان معاصر می‌دانند و گمان می‌کنند صنعت سینما به بازتولید ایده‌های گذشته پناه برده است. با این حال، چنین دیدگاهی تمام واقعیت را نشان نمی‌دهد.

تاریخ سینما از همان دوران طلایی هالیوود شاهد بازسازی‌هایی بوده که خودشان بعدها در شمار آثار کلاسیک و ماندگار جای گرفته‌اند؛ نمونه‌هایی چون The Maltese Falcon، The Wizard of Oz و Some Like It Hot که همگی نسخه‌هایی مجدد از فیلم‌های قدیمی‌تر محسوب می‌شوند اما توانسته‌اند هویت تازه و ماندگاری مستقل خود را بسازند.

البته این موارد بیشتر استثنا هستند. بخش بزرگی از بازسازی‌ها، نه به‌لحاظ کیفیت روایی و نه در جنبه‌ی هنری نتوانسته‌اند به سطح نسخه‌ اولیه نزدیک شوند و همین ناکامی‌ها موجب شده نگاه بدبینانه به پدیده‌ بازسازی در سال‌های اخیر تقویت شود. با وجود این گاهی بازسازی‌هایی عرضه می‌شوند که نه تنها به اندازه‌ اثر اصلی درخشان‌ هستند، بلکه گاهی حتی از آن فراتر می‌روند. در نهایت، شش فیلم بازسازی‌شده‌ و نسخه‌های اصلی آن‌ها که در این مطلب از رسانه گجت نیوز مورد بررسی قرار می‌گیرند، نشان می‌دهند سینما حتی در بازگشت به گذشته نیز می‌تواند زنده، الهام‌بخش و خلاق باقی بماند.

فهرست مطالب

نگاهی به 6 فیلم بازسازی‌شده‌ برتر تاریخ

بازسازی‌های موفق در سینما نشان می‌دهند که یک داستان کلاسیک می‌تواند در قالبی تازه، با نگاه و زبان بصری متفاوت دوباره زنده شود. این آثار معمولاً با حفظ محور اصلی روایت تلاش می‌کنند لایه‌هایی جدید از معنا را آشکار کنند. در این نوع فیلم‌ها، کارگردان با استفاده از ابزارهای مدرن فیلم‌سازی، از طراحی صحنه گرفته تا جلوه‌های ویژه و روایت تصویری، جهان اثر را گسترش می‌دهد.

گاهی یک فیلم بازسازی‌شده‌ با تغییر زاویه روایت یا تمرکز بر شخصیت‌های فرعی، وجوه پنهان نسخه اصلی را روشن می‌کند. با این حال خط داستانی این آثار معمولاً با برخورد میان سنت و نوآوری آغاز می‌شود. قهرمان‌ها در فضایی آشنا اما با بحران‌هایی بازتعریف‌شده قرار می‌گیرند؛ موقعیت‌هایی که در نسخه اصلی شاید استعاره‌ای از ترس یا عشق بودند، این‌بار جلوه‌ای عینی‌تر پیدا می‌کنند. در ذیل 6 فیلم بازسازی‌شده‌ و نسخ‌های اصلی آن‌ها را معرفی می‌کنیم.

6- Invasion of the Body Snatchers (محصول ۱۹۵۵ و ۱۹۷۸)

فیلم علمی‌تخیلی کلاسیکی که بر پایه رمان ربایندگان جسم (یا حمله جسد دزدها) جک فینی در سال ۱۹۵۴ ساخته شد، یکی از تأثیرگذارترین روایت‌های سینمایی درباره ترس جمعی و از میان رفتن هویت انسان در عصر مدرن است. داستان در شهری کوچک از کالیفرنیا رخ می‌دهد، جایی که موجوداتی بیگانه در سکوت، جسم و جایگاه انسان‌ها را تصاحب می‌کنند تا جامعه‌ای کاملاً یکسان و بی‌احساس بسازند

نسخه‌ی اصلی در دهه‌ پنجاه، زیر سایه‌ی اضطراب دوران مک‌کارتیسم و ترس از نفوذ کمونیسم، هشداری فرهنگی به شمار می‌رفت؛ فیلمی که با زبانی تمثیلی، از افول آزادی فردی و سرایت روانی ترس سخن می‌گفت. دو دهه بعد، نسخه‌ بازسازی‌شده‌ سال ۱۹۷۸ به کارگردانی فیلیپ کافمن، همان قصه را به سان‌فرانسیسکوی معاصر برد تا در آینه‌ دهه‌ هفتاد، بازتاب تازه‌ای از بی‌اعتمادی و توهم توطئه ارائه کند.

بیشتر بخوانید

سبک سینمایی این فیلم بازسازی‌شده‌ باریک‌تر، مدرن‌تر و شهری‌تر شد و اضطراب جمعی جایگزین وحشت نشأت‌گرفته از کوچکی و انزوا گردید. فیلم با استفاده از رنگ‌های سرد، طراحی صوتی خفقان‌آور و پایان تکان‌دهنده‌ای که به نابودی کامل «انسانیت باقی‌مانده» اشاره دارد، مرز میان فرد و توده را تیره‌تر کرد. این نسخه به‌درستی به پلی فرهنگی میان ضدفرهنگ دهه‌ی ۶۰ و مصرف‌گرایی دهه‌ی ۸۰ تبدیل شد، جایی که ترس از سلطه‌ی نظام‌ها و ازخودبیگانگی شهری جان تازه‌ای گرفت.

از دید بسیاری از منتقدان، Invasion of the Body Snatchers نمونه‌ای استثنایی از چگونگی نوسازی یک اثر کلاسیک بدون از دست دادن روح یا پیام آن بود. با وجود برتری فنی و روایی نسخه‌ بازسازی‌شده، فیلم اولیه همچنان به خاطر سادگی، فضاسازی روستایی و حس تأمل‌برانگیز پایانش، جایگاه ویژه‌ای دارد. هر دو روایت در نهایت به یک سیاهی مشترک می‌رسند: تسلیم انسان به نسخه‌ی بی‌احساس خود، نماد سقوط فردیت در برابر نظم ساختگی. اقتباس‌های بعدی در سال‌های ۱۹۹۳ و ۲۰۰۷، هرچند با جلوه‌های بصری و فناوری پیشرفته‌تر ساخته شدند، نتوانستند حس و حال دو نسخه‌ اصلی را بازسازی کنند.

5- The Wages of Fear (محصول ۱۹۵۳) و Sorcerer (محصول ۱۹۷۷)

هر دو فیلم The Wages of Fear و Sorcerer برگرفته از رمان پرکشش ژرژ آرنو هستند و داستان گروهی از مردان رانده‌شده از زندگی عادی و گرفتار در گوشه‌ای از آمریکای لاتین را روایت می‌کنند که برای مأموریتی مرگبار یعنی حمل محموله‌هایی از نیتروگلیسیرین در مسیرهایی ناهموار و پرمخاطره استخدام می‌شوند.

نسخه‌ فرانسوی ساخته‌ آنری-ژرژ کلوزو با دقت روان‌شناسانه و تنش نفس‌گیری که در هر لحظه تشدید می‌شود، چنان توجه منتقدان و مخاطبان را جلب کرد که به نخل طلای کن دست یافت و به یکی از ستون‌های ژانر تریلر بدل شد. فیلم، وحشت را نه از طریق حادثه بلکه از دل اضطراب انسانی بازمی‌آفریند؛ جایی که هر قطره عرق شخصیت‌ها، بوی ترس و سقوط دارد و کامیون‌ها همچون جانورانی آهنین در مسیرهای گل‌آلود پیش می‌روند، بی‌آن‌که امیدی برای بازگشت باشد.

همچنین بخوانید

فیلم بازسازی‌شده‌ ویلیام فریدکین، گرچه در زمان اکرانش نادیده گرفته شد، اما به مرور در ذهن منتقدان و مخاطبان به عنوان اثری عمیق‌تر و فلسفی‌تر جا افتاد. فریدکین با برداشتی سوررئالیستی و موسیقی وهم‌آلود گروه Tangerine Dream ارزش اثر را گسترش داد. این نسخه در ظاهر اکشن بود اما در بنیان خود درباره بی‌معنایی تلاش و شکنندگی اراده‌ انسان سخن می‌گفت.

تضاد میان خشونت طبیعت و شکنندگی آدمی و نگاه سرد فیلم‌ساز به سرنوشت شخصیت‌ها، آن را از محدوده‌ هیجان صرف فراتر می‌برد و به نوعی شعر تصویری درباره فاجعه انسان معاصر تبدیل می‌کند. در مقایسه با اقتباس‌های جدیدتر، از جمله بازخوانی پرزرق‌وبرق نتفلیکس در سال ۲۰۲۴، هیچ‌کدام نتوانسته‌اند به ظرافت روان‌شناسانه و عمق فلسفی این دو نسخه نزدیک شوند. مزد ترس و جادوگر، هر دو در اوج اضطراب و تنش حرکت می‌کنند. این آثار با هر چرخ کامیون و هر لرزش زمین، قلب بیننده را در مشت می‌گیرند و تجربه‌ای از ترس خالص انسانی را رقم می‌زنند.

4- Yojimbo (محصول ۱۹۶۱) و A Fistful of Dollars (محصول ۱۹۶۴)

در تاریخ سینما، رابطه‌ میان فیلم‌های سامورایی و وسترن، یکی از پرثمرترین تبادلات فرهنگی میان شرق و غرب به شمار می‌آید؛ دو ژانری که با وجود فاصله‌ جغرافیایی و فرهنگی، درون‌مایه‌های مشترکی چون تنهایی قهرمان، اخلاق خاکستری و نبرد بی‌پایان میان قانون و هرج‌ومرج را بازتاب داده‌اند. این تأثیر متقابل، در تقابل میان یوجیمبو ساخته‌ آکیرا کوروساوا و فیلم بازسازی‌شده‌ یک مشت دلار اثر سرجیو لئونه به شکلی خیره‌کننده تجسم یافته است.

هرچند شباهت میان این دو اثر آن‌قدر آشکار بود که در نهایت کارگردانان را تا پای دادگاه کشاند، اما سرچشمه‌ اصلی هر دو داستان را باید در رمان جنایی Red Harvest از داشیل همت جست‌وجو کرد؛ متنی که مفهوم «بی‌قانونی سازمان‌یافته» و تلاقی فساد با قدرت را در قالبی شبه‌اسطوره‌ای بیان می‌کند. در هر دو روایت، قهرمانِ تنها و مرموز وارد شهری کوچک می‌شود که گرفتار نزاع دو باند رقیب است. او بدون وفاداری به هیچ‌طرف، تصمیم می‌گیرد در بازی خطرناک قدرت، هر دو جناح را علیه یکدیگر درگیر کند.

بیشتر بخوانید

اما آنچه یوجیمبو و یک مشت دلار را از اقتباس صرف فراتر می‌برد، نوع بیان سینمایی و نگاه فلسفی متفاوت دو کارگردان است. کوروساوا در یوجیمبو جهانی خلق می‌کند که از لحاظ بصری، بیش از هر اثر ژاپنی دیگر به وسترن شباهت دارد. در مقابل، لئونه این عناصر را با سبکی اغراق‌آمیز و نزدیک به اسطوره بازآفرینی می‌کند. کلوزآپ‌هایی تند و بی‌رحمانه از چهره‌ کلینت ایستوود که چین و چروک‌های صورتش به نقشه‌ سرنوشت بدل شده‌اند، سکوت‌های طولانی که بیش از هر گفت‌وگویی معنا دارند و خشونتی که نه برای نمایش، بلکه بیانگر پوچی و انزوای انسان در جهانی بی‌رحم است.

هر دو کارگردان، زبان تصویر را جایگزین گفت‌وگو کرده و از نگاه به‌عنوان ابزار اصلی روایت بهره برده‌اند. توشیرو میفونه در نسخه‌ ژاپنی و کلینت ایستوود در نسخه‌ ایتالیایی این فیلم بازسازی‌شده‌، جهانی از اضطراب و هوش عملی را بازنمایی می‌کنند. شاید بتوان کوروساوا را آغازگر این گفت‌وگوی میان شرق و غرب دانست؛ کسی که با تلفیق روح بوشیدو و منطق وسترن، زمینه را برای زایش نوع تازه‌ای از اسطوره‌ی سینمایی فراهم کرد. اما بی‌تردید، لئونه با بازآفرینی آن فضا در قالب وسترن اسپاگتی، به این روایت جهانی هویت تازه‌ای بخشید و توانست آن را به یکی از تأثیرگذارترین الگوهای ژانر در قرن بیستم تبدیل کند.

3- Cape Fear (محصول ۱۹۶۲ و ۱۹۹۱)

وقتی سخن از بازسازی‌های ماندگار مارتین اسکورسیزی به میان می‌آید، معمولاً ذهن‌ها بی‌درنگ به سوی فیلم «رفتگان» (The Departed) می‌رود؛ تریلر جنایی پرتنش او در بوستون که اقتباسی درخشان از فیلم هنگ‌کنگی Infernal Affairs بود. اما پیش از آن، اسکورسیزی در سال ۱۹۹۱ با بازسازی «تنگه وحشت» (Cape Fear) اثری خلق کرد که نه‌تنها یکی از موفق‌ترین نمونه‌های بازتفسیر یک فیلم کلاسیک به شمار می‌آید، بلکه تصویری تازه و بی‌رحم از مفهوم انتقام و انحطاط اخلاقی ارائه می‌دهد.

نسخه‌ اسکورسیزی بازخوانی مدرن فیلمی با همین عنوان است که در سال ۱۹۶۲ ساخته شده بود. هر دو این آثار در محور شخصیتی تبهکار به نام مکس کِیدی می‌چرخند، مردی که پس از آزادی از زندان می‌خواهد وکیلی را که در محکومیتش دخیل بوده به سزای عملش برساند. در نسخه‌ کلاسیک، رابرت میچم نقش کِیدی را با وقار سرد و تهدیدآمیز بازی می‌کند و گرگوری پک در نقش وکیل قربانی، تجسمی از شرافت و قانون است. اما اسکورسیزی در فیلم بازسازی‌شده‌ خود این تقابل کلاسیک را ویران می‌سازد و واقعیتی تیره‌تر و انسانی‌تر را جایگزین می‌کند. در این نسخه، نیک نولتی به‌جای پک ظاهر می‌شود و شخصیتی به‌مراتب پیچیده‌تر و آسیب‌پذیرتر از سم بادن را به نمایش می‌گذارد. در مقابل، رابرت دنیرو چهره‌ی تازه‌ای از کِیدی را زنده می‌کند.

همچنین بخوانید

دنیرو با بدنی پوشیده از خال‌کوبی‌های مذهبی و خنده‌ای شوم، یکی از خوف‌انگیزترین اجراهای کارنامه‌ خود را رقم می‌زند. اسکورسیزی برخلاف نسخه‌ اصلی، با بهره‌گیری از زبان بصری پر از رنگ‌های داغ، زوایای ناآرام دوربین و موسیقی گزنده‌ی برنارد هرمن، فیلم را از محدوده‌ یک تریلر کلاسیک بیرون می‌کشد و به قلمرو ترس روان‌شناختی وارد می‌کند.

خانواده‌ بادن دیگر تجسم نظم و سعادت آمریکایی نیست؛ بلکه پوسته‌ای است شکننده بر سطح بحرانی از اضطراب، خیانت و گناه. کِیدی از بیرون وارد نمی‌شود تا فقط تهدیدی بیرونی بیافریند، او در واقع بخشی از گذشته‌ سرکوب‌شده‌ بادن است که اکنون به‌شکل کابوس‌وار بازگشته است. یکی از عناصر برجسته‌ نسخه‌ بازسازی‌شده، بازنمایی آشکارتر میل جنسی بیمارگونه‌ کِیدی است، به‌ویژه در تعامل او با دختر نوجوان بادن با بازی ژولیت لوئیس، که میان کنجکاوی و ترس نوسان دارد.

2- Insomnia (محصول ۱۹۹۷ و ۲۰۰۲)

در میان آثار نئو-نوآر معاصر، دو نسخه‌ فیلم «بی‌خوابی» جایگاهی منحصربه‌فرد دارند، زیرا برخلاف تاریکی و سایه‌های همیشگی ژانر، روایت خود را در روشنایی مطلق روز بنا می‌کنند؛ در شهری که خورشید هرگز غروب نمی‌کند و نور بی‌امانش، ذهن کارآگاهان را به مرز فروپاشی می‌کشاند. هر دو فیلم حول محور تحقیق در مورد قتل دختری جوان در شهری کوچک جریان دارند. در نسخه‌ نروژی (۱۹۹۷)، به کارگردانی اریک شلدبیورگ، ما شاهد کارآگاهی هستیم با بازی استلان اسکارشگارد سرد، منزوی و به‌طرز دردناکی خاکستری که در فرآیند تحقیق، به‌طور تصادفی شریک خود را می‌کشد و برای پنهان کردن این گناه، آن را به گردن قاتل مظنون می‌اندازد.

شهر ترومسو با نور ممتد تابستانی‌اش نه تنها بستر جنایت، بلکه عاملی محیطی است که آرام‌آرام مرزهای بیداری و خیال را در ذهن کارآگاه پاک می‌کند. این نور بی‌وقفه، همچون فلاش دائمی وجدان، نه تاریکی برای پنهان شدن باقی می‌گذارد و نه فرصتی برای رهایی از گناه. فیلم نروژی با ریتمی کند و نگاهی واقع‌گرا، به نوعی ادبیات تصویری سرد و روان‌پریش بدل می‌شود، جایی که قانون، اخلاق و آرامش ذهنی همگی در هاله‌ای از ابهام و بی‌خوابی فرو می‌روند.

بیشتر بخوانید

در مقابل، فیلم بازسازی‌شده‌ آمریکایی (۲۰۰۲) که توسط کریستوفر نولان ساخته شد، با حفظ طرح کلی اثر اصلی، اما با تغییر رویکرد اخلاقی و روان‌شناختی، کارآگاه خود را انسانی‌تر و عذاب‌کش‌تر تصویر می‌کند. در این نسخه، آل پاچینو نقش پلیسی خسته را بازی می‌کند که از نظر اخلاقی هنوز در پی حفظ تعادل است و برخلاف کارآگاه نروژی، در برابر وسوسه‌ دروغ و خودتوجیهی، مقاومت می‌کند و هرچند لغزش‌هایش او را به نابودی می‌کشاند، هنوز در او جرقه‌ای از دلسوزی و آرزوی رستگاری وجود دارد.

حضور رابین ویلیامز در نقش قاتل با ذهنی آرام و استدلالی، تقابل میان آرامش و اضطراب، گناه و عقلانیت را به اوج می‌رساند. ویلیامز در این نقش چهره‌ای کاملاً متفاوت از تصویر همیشگی‌ خود به نمایش می‌گذارد. هر دو فیلم در پایه‌ خود به یک گناه واحد متکی‌اند: شلیک اشتباهی که حقیقت را می‌پوشاند. اما تعبیر این گناه در دو جهان سینمایی کاملاً متفاوت است. نسخه‌ نروژی بی‌رحم‌تر و فلسفی‌تر است و قهرمانش بدون جبران به سقوط کامل نزدیک می‌شود؛ در حالی‌که نسخه‌ آمریکایی نقطه‌ای از رستگاری و اعتراف را باقی می‌گذارد.

1- West Side Story (محصول ۱۹۶۱ و ۲۰۲۱)

سال‌ها پیش از تحقق آرزوی استیون اسپیلبرگ، او بارها گفته بود که روزی می‌خواهد یک اثر موزیکال بسازد؛ ژانری که از آن به‌عنوان یکی از اصیل‌ترین جلوه‌های سینما یاد می‌کرد اما هیچ‌گاه به آن نزدیک نشده بود. هنگامی که خبر رسید او قصد دارد بازسازی فیلم افسانه‌ای West Side Story را کارگردانی کند، بسیاری از سینمادوستان شگفت‌زده شدند. نسخه‌ اصلی سال ۱۹۶۱ که به کارگردانی رابرت وایز و جروم رابینز ساخته شده بود، نه‌تنها یکی از بزرگ‌ترین موزیکال‌های تاریخ سینما محسوب می‌شود، بلکه با کسب ۱۰ جایزه‌ی اسکار به نمادی از شکوه عصر طلایی هالیوود بدل شده است.

در چنین شرایطی، بازسازی اثری با چنین جایگاه اسطوره‌ای خود کاری جسورانه به نظر می‌رسید. اسپیلبرگ اما باور داشت که قلب و معنای داستان هنوز زنده است؛ تضاد نژادی و فرهنگی میان دو گروه خیابانی Jets و Sharks در محله‌ای از نیویورک، موضوعی است که در جهان امروز نیز مصداق‌های تازه‌ای دارد. او می‌خواست فیلم را نه صرفاً به‌عنوان بازآفرینی یک کلاسیک، بلکه به‌عنوان نقدی بر تداوم شکاف‌های اجتماعی و تبعیض در جامعه معاصر بسازد. نسخه‌ جدید در نهایت در سال ۲۰۲۱ بر پرده رفت که با استقبال فراگیر منتقدان و تحسین از جنبه‌های هنری روبه‌رو شد، هرچند در گیشه عملکردی ضعیف داشت و از نظر تجاری شکست خورد.

همچنین بخوانید

بسیاری از منتقدان، آن را بهترین فیلم اسپیلبرگ در یک دهه‌ اخیر دانستند و حتی شماری از آنان معتقد بودند که فیلم بازسازی‌شده‌ West Side Story در برخی ابعاد از نسخه‌ ۱۹۶۱ فراتر رفته است. یکی از ابعاد برجسته این بازسازی، انتخاب بازیگران لاتین‌تبار و پورتوریکویی واقعی برای نقش‌های مربوطه بود؛ تصمیمی که با تحسین فراوان همراه شد، زیرا نسخه‌ کلاسیک به دلیل استفاده از بازیگران سفیدپوست با گریم تیره همواره مورد انتقاد قرار می‌گرفت.

اسپیلبرگ با همکاری فیلم‌بردار خود یعنی یانوش کامینسکی فضایی خاکی‌تر، واقع‌گرایانه‌تر و درهم‌آمیخته با انرژی خام شهری خلق کرد. کوچه‌ها و سازه‌های نیمه‌ویران فیلم حضوری زنده و ملموس دارند و در دل خود تراژدی عشق ممنوعه را به نحو باورپذیری حمل می‌کنند. با این حال، همه‌ی تصمیم‌های جدید چندان مورد اتفاق نظر نبودند. بعضی از طرفداران نسخه‌ کلاسیک معتقد بودند که ترتیب ترانه‌ها، ریتم روایت و طراحی رقص اورجینال جروم رابینز هنوز بی‌رقیب است.

همچنین عملکرد انسل الگورت در نقش تونی، نسبت به سایر بازیگران از جمله ریچل زگلر در نقش ماریا نسبتاً ضعیف‌تر ارزیابی شد و نتوانست عمق احساسی مطلوب را منتقل کند. با وجود این اختلاف نظرها، ارزش هنری بازسازی اسپیلبرگ در همان اصل جسارتش نهفته است و او توانست به یکی از اسطوره‌های تاریخ سینما نزدیک شود و حتی با آن گفت‌وگویی تازه آغاز کند.

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*