Excoino
کوئنتین تارانتینو

معرفی 10 فیلم شاهکار قرن 21 از دیدگاه کوئنتین تارانتینو

در فهرستی که توجه منتقدان را برانگیخته، کوئنتین تارانتینو از میان صدها اثر سینمایی دو دهه اخیر، تنها ده فیلم را شاهکارهای واقعی قرن 21 نامیده است.

کوئنتین تارانتینو، فیلم‌ساز برجسته و یکی از تأثیرگذارترین کارگردانان چند دهه‌ اخیر در اقدامی جالب توجه فهرست شخصی خود از ده فیلم برتر قرن بیست‌ویکم را منتشر کرده است؛ مجموعه‌ای که به‌گفته‌ او نمایانگر اوج خلاقیت و دگرگونی زبان سینما در عصر جدید است. در صدر این فهرست، فیلمی جنگی قرار دارد که از نگاه تارانتینو تصویری ملموس از تعلیق و انسانیت در دل آشوب ارائه می‌دهد.

اما آنچه این انتخاب‌ها را شگفت‌انگیز می‌کند، حضور چند اثر غیرمنتظره از فیلم‌سازان گوناگون جهان است؛ از درام‌های روان‌شناختی و تجربی گرفته تا روایت‌های پرحادثه و خالص اکشن. تارانتینو تأکید کرده که این آثار نه‌تنها در فرم کارگردانی و ساختار روایی بی‌نقص‌ هستند، بلکه توانسته‌اند احساس و هیجان را در بالاترین سطح سینمایی ممکن به نمایش بگذارند.

فهرست مطالب

فیلم‌های برتر قرن از نگاه کوئنتین تارانتینو

کوئنتین تارانتینو، کارگردان ۶۲ ساله‌ فیلم ماندگار داستان عامه‌پسند (Pulp Fiction) و یکی از چهره‌های تأثیرگذار سینمای معاصر، به‌تازگی در گفت‌وگو با پادکست «برت ایستون الیس» فهرست شخصی خود از ده فیلم برتر قرن 21 را منتشر کرده که به‌خوبی گرایش سینمایی و ذوق منحصربه‌فرد او را بازتاب می‌دهند. در صدر فهرست تارانتینو، فیلم «سقوط شاهین سیاه» (Black Hawk Down – ۲۰۰۱) اثر ریدلی اسکات قرار دارد؛ نمایشی نفس‌گیر از جنگ و آشوب انسانی که با تدوین تند و خیره‌کننده‌ خود به گفته‌ او نمونه‌ای از سینمای ناب در قرن جدید است.

پس از آن، «داستان اسباب‌بازی ۳» (Toy Story 3 – ۲۰۱۰) ساخته‌ لی آنکریچ جای می‌گیرد؛ فیلمی که تارانتینو آن را یکی از احساسی‌ترین و کامل‌ترین آثار انیمیشن تاریخ می‌داند. در این مجموعه همچنین فیلم شاعرانه و درون‌گرای «گمشده در ترجمه» (Lost in Translation – ۲۰۰۳) اثر سوفیا کاپولا دیده می‌شود. «دانکرک» (Dunkirk – ۲۰۱۷) کریستوفر نولان نیز از دیگر انتخاب‌های اوست؛ تجربه‌ای سینمایی که زمان، صدا و ریتم را به ابزارهای خالص روایت تبدیل می‌کند و تارانتینو آن را یکی از بهترین بازآفرینی‌های ژانر جنگی در دهه‌ اخیر می‌خواند.

بیشتر بخوانید

تارانتینو توجه ویژه‌ای نیز به فیلم‌های شخصیت‌محور نشان داده است؛ از جمله شاهکار «خون به‌پا خواهد شد» (There Will Be Blood – ۲۰۰۷) ساخته‌ی پل توماس اندرسون، اثری که در نگاه او نمایانگر قدرت بازیگری و عمق فلسفی در سینمای مدرن است. در کنار آن، «زودیاک» (Zodiac – ۲۰۰۷) به کارگردانی دیوید فینچر قرار دارد؛ فیلمی رازآلود و استادانه درباره‌ جنون، وسواس و حقیقت در عصر اطلاعات.

در میان آثار اکشن و پرتحرک، تارانتینو به فیلم «توقف‌ناپذیر» (Unstoppable – ۲۰۱۰) ساخته‌ تونی اسکات اشاره کرده است؛ اکشنی که با تمرکز بر تعلیق و سرعت، از نظر او «کلاس درس سینمای تداوم و انرژی» محسوب می‌شود. همچنین، شاهکار پرآدرنالین «مد مکس: جاده خشم» (Mad Max: Fury Road – ۲۰۱۵) جرج میلر در فهرست دیده می‌شود؛ فیلمی که تارانتینو آن را نمونه‌ سینمای خالص و بی‌کلام اکشن می‌نامد.

او حتی روح طنز و خلاقیت بریتانیایی را نادیده نگذاشته و «شان می‌میرد» (Shaun of the Dead – ۲۰۰۴) ساخته‌ ادگار رایت را در میان برگزیدگانش قرار داده است؛ فیلمی که وحشت، کمدی و احساس را در قالبی تازه ترکیب می‌کند. در پایان، فیلم «نیمه‌شب در پاریس» (Midnight in Paris – ۲۰۱۱) از وودی آلن فهرست را تکمیل می‌کند؛ اثری که تارانتینو آن را تجلیل عاشقانه‌ای از گذشته‌ هنری و خیال‌پردازی انسان معاصر می‌داند.

شاهکار جنگی ریدلی اسکات از نگاه تارانتینو

کوئنتین تارانتینو، فیلم‌ساز مشهور و خالق آثار تحسین‌شده‌ای همچون بیل را بکش و داستان عامه‌پسند با شور و تحسینی آشکار از فیلم «سقوط شاهین سیاه» یاد کرده است؛ اثری از ریدلی اسکات که به باور او یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های سینمای جنگ در تاریخ معاصر محسوب می‌شود. تارانتینو در ارزیابی خود، این فیلم را تجربه‌ای سرشار از شدت، تمرکز، مهارت بصری و واقع‌گرایی نفس‌گیر می‌داند؛ کیفیت‌هایی که به گفته‌ او کمتر فیلمی توانسته در ژانر جنگی به چنین اوجی از هماهنگی و قدرت سینمایی برسد.

وی سقوط شاهین سیاه را تنها فیلمی می‌خواند که توانسته همان فضای پراضطراب و آشوب‌زده‌ «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now) فرانسیس فورد کوپولا را دوباره زنده کند؛ فضایی که مرز میان وحشت، هیجان و درماندگی انسان را در میانه‌ میدان نبرد از میان می‌برد. به باور تارانتینو، این اثر نه فقط بازنمایی یک حادثه‌ نظامی، بلکه بازآفرینی تجربه‌ای روانی و فیزیکی از فروپاشی و مقاومت انسانی است.

همچنین بخوانید

کوئنتین تارانتینو عنوان داشت که هنگام نخستین تماشای فیلم، با اینکه شیفته‌ دقت بصری و ریتم بی‌وقفه‌ آن شد، تا مدتی نتوانست با اثر ارتباط کامل برقرار کند، چرا که فیلم آن‌قدر سخت و نفس‌گیر بود که او را درگیر حالتی فیزیولوژیک کرد. اما با تماشای چندین‌باره و گذر زمان، درک او از اثر دچار تحول شد و امروز، تارانتینو آن را شاهکاری تمام‌عیار می‌نامد.

کارگردان «بیل را بکش» در ادامه تأکید می‌کند که ضرباهنگ فیلم برای نزدیک به سه ساعت بدون کوچک‌ترین افت ادامه دارد؛ از لحظه‌ آغاز تاکتیکی تا پایان فرساینده‌ عملیات، اسکات موفق شده انرژی، بی‌نظمی و تنش میدان نبرد را با موشکافی حیرت‌انگیز حفظ کند. تارانتینو اعتراف می‌کند که در بازبینی اخیر فیلم، تا لحظه‌ آخر نتوانست آرام بنشیند و ضربان قلبش یک لحظه هم پایین نیامده است.

سه انتخاب احساسی تارانتینو؛ از وداع اسباب‌بازی‌ها تا سکوت دانکرک

در نگاه کوئنتین تارانتینو، قرار گرفتن «داستان اسباب‌بازی ۳» در جایگاه دوم فهرستش شاید برای بسیاری تعجب‌برانگیز باشد، اما برای او این انیمیشن چیزی فراتر از یک فیلم کودکانه است. تارانتینو آن را فیلمی بی‌نقص از هر نظر می‌خواند؛ اثری که نه‌تنها از حیث تکنیک و روایت، بلکه در لایه‌ احساسی‌ خود نیز به سطحی از کمال می‌رسد که حتی در میان آثار غیرانیمیشن هم کم‌نظیر است. او از پایان فیلم این‌گونه یاد می‌کند: «پنج دقیقه‌ی آخر قلبم را از جا کند، حتی حرف زدن درباره‌اش گریه‌ام می‌اندازد.»

در این نگاه، لحظه‌ وداع و بلوغ شخصیت‌ها، برای تارانتینو امتداد مضمون اصلی سینماست، جایی که خیال کودکانه به تجربه‌ تلخ رشد و جدایی تبدیل می‌شود. به باور او داستان اسباب‌بازی ۳ نمایانگر توانایی نادر سینما در پیوند احساسات انسانی با فرم روایی دقیق و خالص است.

بیشتر بخوانید

در رتبه‌ سوم، فیلم «گمشده در ترجمه» از سوفیا کاپولا قرار دارد که تارانتینو آن را یکی از ظریف‌ترین و انسانی‌ترین روایت‌های معاصر از تنهایی و ارتباط انسانی می‌داند. این فیلم با بازی‌های کم‌نظیر بیل مری و اسکارلت جوهانسون، نه‌تنها در زمان انتشارش مورد تحسین جهانی قرار گرفت، بلکه جایزه‌ اسکار بهترین فیلمنامه‌ غیراقتباسی را نیز برای کاپولا به ارمغان آورد. از نگاه تارانتینو، گمشده در ترجمه نماد نوعی سینمای شاعرانه است که از درونِ سکون و سکوت، احساسات بزرگ را بیرون می‌کشد و بیشترین معنا را منتقل می‌کنند.

اما شاید تأمل‌برانگیزترین بخش دیدگاه کوئنتین تارانتینو مربوط به فیلم «دانکرک» باشد. تارانتینو اعتراف می‌کند که در نخستین تماشای خود چندان نتوانسته با فیلم همراه شود، زیرا عظمت بصری اثر به‌قدری خیره‌کننده بود که اجازه‌ تمرکز کامل نمی‌داد. او با صراحت می‌گوید: «فیلم آن‌قدر باشکوه بود که حتی نمی‌دانستم دقیقاً چه دیده‌ام.» این فاصله‌ اولیه، با گذشت زمان و بازبینی‌های مکرر جای خود را به درک عمیق‌تری از ساختار فیلم داد؛ جایی که مهارت کریستوفر نولان در تلفیق صدا، ریتم و روایت چندلایه آشکار می‌شود. به باور او دانکرک به سطحی از پختگی رسیده که تنها با تماشای دوباره می‌توان به حجم دقت، نظم و ظرافتش پی برد.

سفر در قرن بیست‌ویکم؛ از میدان نفت تا نیمه‌شب در پاریس

در ادامه‌ این فهرست ده‌تایی، مجموعه‌ای از آثار شاخص و گوناگون دیده می‌شود که هرکدام به‌نوعی نماینده‌ سینمای قرن 21 از دیدگاه کوئنتین تارانتینو هستند. فیلم‌هایی که از نظر وی نه‌تنها به لحاظ تکنیکی و هنری چشمگیر بوده، بلکه روح تازه‌ای به ژانرهای کلاسیک دَمیده‌اند.

در میانه‌ فهرست، «خون به‌پا خواهد شد» به کارگردانی پل توماس اندرسون قرار دارد. تارانتینو در گفت‌وگوهایش بارها از ساختار جغرافیایی و حس فیزیکی فیلم ستایش کرده و آن را یکی از کامل‌ترین نمونه‌های درام تاریخی دانسته که به‌طرزی جنون‌آمیز بر دوش یک بازیگر استوار است. بازی تحسین‌برانگیز دنیل دی-لوییس در نقش دنیل پلِین‌ویو، برای او نمونه‌ای از تبدیل کامل بازیگر به کاراکتر است؛ نوعی اجرا که به تعبیر خودش، انگار از دل زمین و نفت و خون زاده شده است.

در گام بعد، تارانتینو به شاهکار مینیمال و سرد «زودیاک» از دیوید فینچر می‌رسد؛ فیلمی مبتنی بر وسواس، جست‌وجوی حقیقت و شکست انسانی در برابر رمز و راز. او زودیاک را یکی از مهم‌ترین تریلرهای تحقیقی قرن جدید می‌نامد. از دید کوئنتین تارانتینو، فیلم بیش از آن‌که درباره قتل‌ها باشد، درباره انسان‌هایی‌ است که در جست‌وجوی پاسخ، آرامش‌ خود را از دست می‌دهند.

در رتبه‌ هفتم، فیلم «مهارناشدنی» ساخته‌ تونی اسکات قرار می‌گیرد که تارانتینو آن را نمونه‌ای کم‌نظیر از سینمای «اکشن خالص» توصیف می‌کند. او باور دارد که مهارناشدنی در عین سادگی، درس بزرگی درباره‌ ریتم و تعلیق است؛ فیلمی که بدون لحظه‌ای توقف، تنفس مخاطب را با ضرباهنگ قطار در حال فرار هماهنگ می‌کند. برای تارانتینو این فیلم نشان می‌دهد که اسکات چگونه می‌تواند از یک داستان ظاهراً پیش‌پاافتاده، اکشن سینمایی تمام‌عیاری بسازد که از نظر پرانرژی بودن و میزان کنترل جزئیات، چیزی کم از آثار برادرش ریدلی ندارد.

همچنین بخوانید

در رتبه‌ هشتم، جایگاه به یکی از شورانگیزترین فیلم‌های اکشن تمام دوران یعنی «مد مکس: جاده خشم» اثر جرج میلر تعلق دارد. تارانتینو از این فیلم به عنوان منفجرکننده‌ واقعی ژانر اکشن یاد کرده و معتقد است که میلر با ساخت آن توانست مفهوم سینمای تماشایی را از نو تعریف کند. او تأکید می‌کند که مد مکس ترکیبی است از طراحی بی‌وقفه‌ حرکات، کارگردانی با تسلط مطلق و خلاقیتی که مخاطب را سه ساعت بی‌نفس نگه می‌دارد.

دو انتخاب پایانی تارانتینو، چهره‌ شوخ‌طبع او را نمایان‌تر می‌سازند. اولین اثر «شان می‌میرد» ساخته‌ ادگار رایت است که تلفیقی هوشمندانه از ترس و طنز را ارائه می‌دهد و با ترکیب ژانر زامبی با کمدی بریتانیایی، به اثری کلاسیک در نوع خود بدل شده است. تارانتینو پیش‌تر بارها از کارگردانی رایت به‌خاطر درک ریتم کمدی و تدوین موسیقایی تمجید کرده بود.

و در پایان، «نیمه‌شب در پاریس» از وودی آلن در لیست 10 فیلم شاهکار قرن 21 از دیدگاه کوئنتین تارانتینو قرار دارد که به‌گفته‌ او ادای دینی عاشقانه به نوستالژی و خیال‌پردازی‌های هنرمندان است. تارانتینو در انتخاب این فیلم، احتمالاً پیوندی میان حساسیت شاعرانه‌ی آلن و حس ستایش تاریخ سینما در خود احساس کرده است. در فهرست قدیمی‌تر تارانتینو از فیلم‌های بی‌نقص تمام دوران، نیز نام «آنی هال» (Annie Hall) محصول 1977 به چشم می‌خورد.

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*