کتاب جدید آدام فرانک، کیهان شناسی را با بشریت در هم می آمیزد. چگونه درک ما از زمان در هستی و کیهان بر زندگی روزمره ما اثر می گذارد؟ خصوصاً زمانی که بفهمیم زمان وهم وخیالی بیش نیست؟
شورشیانی که با تئوری انفجار بزرگ در مبارزه اند بیشتر با مفهوم زمان دست به گریبان هستند. آنان به همان اندازه که فیلسوف هستند کیهان شناس نیز هستند. انفجار بزرگ آنان را قانع نکرده، به نظریه ریسمان بی تفاوتند و چند هستی بودن نیز آنها را متقاعد نکرده است. جولین باربر فیزیکدان ونویسنده بریتانیائی و یکی از استدلال کنندگان تفکر “فیزیک بدون زمان” یکی از آن شورشیان است که کاملاً به جهان اهل علم پشت پا زده است.
راه حل مشکل زمان در فیزیک و کیهان شناسی از نظر جولین باربر هم ساده است هم افراطی: چیزی به نام زمان وجود ندارد. باربر می گوید اگر بخواهید به زمان دست یابید از میان انگشتانتان سر می خورد. انسانها مطمئن هستند که زمان وجود دارد ولی قادر به گرفتن آن نیستند. به عقیده من دلیل آن این است که زمان اصلاً وجود ندارد. باربر با جادوی کلمات طوری حرف می زند و راه حلی محکم ومطمئن در عقیده اش نشان می دهد که انسان خلع سلاح می شود. دید افراطی او از سالها مطالعه و بررسی عمیق فیزیک کلاسیک و فیزیک کوانتوم سرچشمه می گیرد.
اسحاق نیوتون عقیده داشت که زمان به مانند رود خانه ای در حال جریان و به یک شکل در همه جاست. انشتین این تصویر را با یکی کردن فضا و زمان و تبدیل آن به وجودی چهار بعدی دگر گون کرد. ولی حتی انشتین هم نتوانست مفهوم زمان را به عنوان معیاری برای تغییر و دگرگونی بیان کند. به نظر باربر باید سوال را برعکس مطرح کرد. این تغییر و دگرگونی است که باعث بوجود آمدن توهم و خیال زمان می شود. باربر با جستجوی روح پارمنیدس Parmenides فیلسوف یونانی هر یک لحظه را در خود کامل و تمام که وجود دارد می بیند. این لحظه ها را او(حال)ها می نامد. او می گوید که به نظر می رسد ما در طول زندگی خود در حال گذر از یک سلسله از (حال)ها هستیم. سوال این است که این (حال)ها چیستند؟
برای باربر هر (حال) نظم و ترتیب همه چیز در هستی می باشد. او می گوید: ما قویاً احساس می کنیم که اشیا موقعیتی قطعی و مسلم نسبت به یکدیگر دارند. من قصد دارم که چیزهائی را که نمی توانیم ببینیم (مستقیم یا غیر مستقیم) به کلی کنار بگذارم و ساده بگویم که اشیا مختلف در یک آن با هم همزیستی دارند. اینها کم و بیش همان (حال)ها هستند. (حال)های باربر مانند صفحات یک کتاب داستان می مانند که از آن جدا شده و بدون ترتیب و تصادفی بر روی زمین پخش شده اند. هر صفحه ذاتی است بدون زمان و خارج از آن. مرتب کردن صفحات به ترتیبی مخصوص و خواندن قدم به قدم این صفحات، داستان را آشکار می سازد. مهم این نیست که صفحات به ترتیب باشند. هر صفحه کامل و مستقل از دیگری است. آنطور که باربر می گوید گربه ای که می پرد با گربه ای که به زمین فرو می آید تفاوت دارد. برای باربر فیزیک واقعیت ها فیزیک این (حال)هائی است که با هم فرض شده اند. لحظه ای که گذشت و جای خود را به لحظه بعدی داد وجود ندارد. به جای آن تمام شکل و پیکر بندی های متفاوت در کائنات تمام محل و موقعیتهای اتمهای ایجاد شده در آفرینش با هم وجود داشته و دارند. (حال)های باربر در یک لحظه با هم و در قلمرو پهناور پلاتونیا وجود دارند که به طور کامل و مطلق بدون زمان هستند.
باربر افزود: “آنچه مرا بر می انگیزد آن است که کلیت همه (حال)های محتمل ساختار بخصوص دارند. یک چشم انداز یا منطقه ای در بیرون شهر را فرض کنید. هر نقطه و مکانی در این منطقه یک (حال)است. من این منطقه بیرون شهر را پلاتونیا می نامم، چرا که بدون زمان است و توسط قوانین ریاضی خلق شده است”. سوال “قبل” از انفجار بزرگ برای باربر هیچوقت پیش نمی آید چون کیهان شناسی او زمان ندارد. آنچه که هست یک قلمرو پیکر بندی یا شکل داده شده یا قلمرو(حال) هاست. او می گوید: پلاتونیا عرصه حقیقی کائنات است و پیکره و ساختمان آن تاثیری عمیق بر فیزیک چه کلاسیک چه کوانتوم دارد که آنها را به اینجا رسانده است. برای باربر انفجار بزرگ انفجاری در گذشته های دور نیست بلکه مکان و جایگاهی مخصوص در قلمرو (حال)های مستقل است.
توهم ما از گذشته از آنجا نشات می گیرد که هر (حال)ی در پلاتونیا اشیائی در بر میگیرد که در زبان باربر “مدرک” خوانده می شوند. تنها مدرکی که از هفته گذشته دارید حافظه شماست. اما حافظه از ساختمان محکم عصبها به وجود می آید. تنها مدرکی که از گذشته زمین داریم صخره ها و سنگواره ها هستند. اما اینها به طور منظم به شکل مواد معدنی با ساختمانی استوار هستند که ما امروزه آنها را مورد آزمایش و بررسی قرار می دهیم. مقصود این است که تمام آنچه ما داریم همین “شواهد” هستند که در همین (حال) هستند.
فرضیه باربر بر وجود این “مدارک” از طریق ارتباط بین (حال)ها در پلاتونیا اذعان دارد. برخی از این (حال)ها با دیگر (حال)ها با اینکه همزمان هستند پیوند دارند. این پیوندها باعث ظهور متوالی این “شواهد” از گذشته تا آینده می شوند. علیرغم این ظهور و پیدایش جریان واقعی زمان از یک (حال) تا (حال) دیگر هیچ جایی وجود ندارد. او میگوید: به اعداد صحیح ریاضی فکر کنید. همگی همزمان وجود دارند. بعضی از این اعداد صحیح مانند سری اعداد بنیادی یا سری اعداد فیبوناچی (در ریاضیات) با هم در ساختمانشان پیوند دارند. عدد ۳ قبل از عدد ۵ نمی آید همانطور که (حال) گربه ای که از روی میز می پرد قبل از (حال) جائی که گربه به زمین فرو می آید اتفاق نمی افتد. گذشته و آینده آغاز و پایان در فیزیک باربر به سادگی ناپدید شده ا ند. اشتباه نکنید باربر یک فیزیکدان است. او می گوید: میدانم که این عقیده تکان دهنده است ولی ما میتوانیم با آن وقایع را پیش بینی و جهان اطراف خود را تعریف کنیم. باربر با همدستانش نوشته هائی منتشر کرده اند که نشان می دهد چگونه نسبیت و مکانیک کوانتومی به طور طبیعی از فیزیک پلاتونیا پدید می آیند. نظم وترتیب (حال)های بدون زمان و برتر باربر در میان قلمرو پلاتونیا بنیادی ترین و افراطی ترین راه حل های معمای گذشته است. ولی شجاعت و تهور او در این زمان عجیب وغریب در تاریخ علم، راهی متفاوت نشان می دهد. در دوره ای که تحقیق برای جاذبه کوانتومی چند بعدی در هم ضرب شده و متعدد است و کشف انرژی سیاه کیهان شناسان را دوباره به پای تخته سیاه فرستاده است تمام اصول بنیادین آماده تعریف دوباره اند. باربر آماده است تا گامی دیگر به عقب برگردد و در جواب “زمان چیست؟” بگوید: زمان دیگر چیست؟ چیزی به نام زمان وجود ندارد!
منبع : popsci