در حالی که تنشهای بین آمریکا و کره شمالی روز به روز بیشتر میشود، در ادامه قصد داریم تا توانایی دفاعی ایالات متحده در مقابل سلاح های هسته ای بررسی کنیم.
متخصصان معتقدند که با انجام آزمایشهای اتمی اخیر کره شمالی و درگیری لفظی در جریان، میان این کشور و آمریکا، خطر وقوع جنگ هسته ای نسبت به دهههای گذشته به شدت افزایش یافته است؛ مقامات ایالات متحده اعلام کردهاند که کره شمالی به تازگی موشک بالستیک بینقارهای (ICBM) با قابلیت هدف قرار دادن واشینگتن را آزمایش کرده و کارشناسان کره جنوبی تخمین میزنند که همسایه جنگطلب آنها در سال آینده میلادی قادر به قرار دادن کلاهک اتمی بر روی این موشک خواهد بود.
در حالی که کره شمالی هنوز امکان بمباران اتمی آمریکا را ندارد، وجود احتمال ناچیزی از به وجود آمدن یک درگیری هستهای باعث نگرانی عامه مردم شده است و با تمام این تفاسیر، یک سوال بزرگ مطرح میشود؛ آیا ایالات متحده توانایی دفاع از خود را در صورت مورد هدف قرار گفتن خاکش به وسیله یک سلاح هسته ای، دارد؟
یکی از موردتوجهترین ایدههای مطرحشده برای دفاع از خاک آمریکا در مقابل سلاح های اتمی ، استفاده از سپر دفاعی است؛ از اواسط قرن پیش بودجههای کلانی از سوی دولت این کشور برای ساخت چنین سیستم محافظتی در نظر گرفته شده و همانطور که یکی از متخصصان مرکز وزارت دفاع آمریکا به نام فیلیپ ای کویل (Philip E. Coyle)، به تازگی در مصاحبهای اعلام کرد، تا به امروز هنوز سپر دفاعی قابلاعتماد و بدون نقصی برای محافظت از مردم آمریکا در مقابل بمب هسته ای ساخته نشده است.
اما چرا پس از گذشت دههها، آمریکا هنوز قادر به ساخت سامانه دفاعی سلاح های هسته ای نشده و آیا ممکن است که در آینده نزدیک، تلاش برای توسعه چنین تکنولوژی به ساخت یک سیستم بدون نقص منجر شود؟ کویل در این رابطه میگوید که ساخت سپر دفاعی موشکی در دهههای گذشته، سختترین کاریست که پنتاگون در تلاش برای انجام آن بوده است.
تاریخچهای از سامانه دفاع سلاح های هسته ای آمریکا
تلاش برای ساخت سامانه دفاعی برای محافظت از ایالات متحده در مقابل راکتهای حملکننده بمب اتمی، مدتی کوتاه پس از اختراع موشکهای بینقارهای در دهه 50 میلادی آغاز شد و با وجود امضای توافقنامهای در سال 1972 بین این کشور و شوروی، برای محدود کردن تولید و در اختیار داشتن تعداد موشکهای بالستیک، این تلاشها همچنان ادامه دارد.
از اواسط قرن بیستم تاکنون ایدههایی نسبتا عجیب برای ساخت سپر دفاعی آمریکا مطرح شدهاند؛ به عنوان مثال، در دهه 80 رئیس جمهور رونالد ریگان در سخنرانیهای مختلف نارضایتی خود را از به کارگیری استراتژی نظامی «تخریب حتمی متقابل» (MAD) به عنوان تنها راه مقابله با تهدید سلاح های هسته ای اعلام کرد؛ بر اساس این استراتژی، از آنجایی که آمریکا و روسیه به اندازه کافی بمب هسته ای در اختیار دارند تا یکدیگر را به طور کامل نابود کنند، شروع یک درگیری اتمی به نابودی دو طرف منجر میشود و به همین خاطر، هیچ یک از طرفین به قیمت نابودی خود، دشمن را هدف قرار نمیدهد.
در همین راستا، ریگان اقدام به راهاندازی پروژهای با نام “Star Wars” کرد؛ جزئیات این پروژه شامل برنامهریزی برای قرار دادن سلاحهای لیزریِ اتمی در خارج از جو زمین بود که قادر به هدف قرار دادن بمب های هسته ای و منهم کردن موشکهای حامل کلاهک بودند. لارا گرگو (Laura Grego)، اختر فیزیکدان و متخصص امنیت فضایی و محافظت موشکی در این رابطه میگوید که پروژه ریگان یکی از گرانقیمتترین تلاشهای ایالت متحده برای دفاع از خود در برابر تهدیدهای هستهای بود که پس از صرف هزینههای زیاد، متوقف شد.
ایدههای دیگری مانند «عملیات آرگوس» (Argus) و «پروژه سیسا» (Seesaw) هم مطرح شدند که همانند پروژه دهه هشتاد، به جایی نرسیدند.
چالشهای پیش روی دفاع در برابر سلاح های اتمی
گرگو معتقد است که شکست پروژههای ذکرشده آنقدرها هم غیرمنتظره نبود و متوقف کردن یک موشک بالستیک بینقارهای کار بسیار سختی است. هر کدام از این راکتها مسیر خود را در سه مرحله اصلی طی میکنند؛ مرحله اول شامل جدا شدن از زمین و خارج شدن از جو سیاره بوده، در مرحله دوم موشک چیزی در حدود 15 دقیقه در خلأ فضا حرکت میکند و قسمت پایانی مسیر هم ورود مجدد به اتمسفر و اصابت با هدف است.
هر اقدامی برای منهدم کردن ICBM باید در یکی از مراحل ذکرشده صورت بگیرد و هرکدام از قسمتهای مسیر چالشهای مخصوص به خود را دارند؛ گرگو میگوید که فاز اول حرکت بین یک تا چند دقیقه طول میکشد و از طرف دیگر، مرز زمینی دشمنان احتمالی آمریکا (روسیه و چین) بسیار گسترده بوده و برای جلوگیری از منهدم شدن موشک در مرحله پرتاب، این کشورها سکوی پرتاب خود را در فاصله مشخصی از مرزهای آبی قرار میدهند تا امکان از بین بردن راکت در هنگام جدا شدن از زمین، از طریق سیستمهای دفاعی شناور، به صفر برسد.
بنابراین برای هر نوع مداخله در فاز اول، نیاز به گشت زنی هواپیماهای سرنشین دار و یا پهپادهای مجهز به وسایل مناسب، بر فراز مکانهای پرتاب احتمالی در خاک دشمن دارد. در مورد هواپیماهای نوع اول، امکان نگهداشتن یک وسیله پرنده بزرگ برای سالها و شاید هم دههها در مرز هوایی روسیه یا چین وجود ندارد و پهپادها هم در حدی پیشرفته نیستند که توانایی حمل تجهیزات انهدام موشک حامل سلاح های هسته ای را داشته باشند.
از طرف دیگر، برای انهدام یک ICBM دقت بالایی مورد نیاز است و در صورت آسیب رساندن به موشک بدون انهدام کلی، به احتمال قوی مسیر اصلی تعیینشده برای آن تغییر کرده و راکت بر روی منطقه و یا حتی کشور دیگری به جز محل مشخصشده، به زمین برخورد میکند.
با این تفاسیر، گزینه دوم که شامل طولانیترین بخش مسیر یک موشک بالستیک بینقارهای میشود، به نظر منطقیتر است؛ از آنجایی که بیشتر دشمنهای احتمالی ایالات متحده در بخش غربی اقیانوس آرام قرار گرفتهاند، راکتهای این کشورها به احتمال قوی از روی قطب شمال عبور خواهند کرد و قرار دادن یک سیستم دفاع ضد موشکی در آلاسکا، از کل آمریکا حفاظت میکند.
گریگو اظهار میکند که گزینه دوم هم چالشهای مخصوص به خود را دارد؛ موشکهای حامل سلاح های هسته ای با سرعتی بین 24 تا 27 هزار کیلومتر بر ساعت در فضا حرکت میکنند و به همین خاطر، هدف قرار دادن چنین سلاحی بسیار مشکل میشود. همچنین، از آنجایی که مقاومت هوا در خارج از جو زمین وجود ندارد، میتوان هر جسم دیگری مانند بالونهایی که شبیه به کلاهکهای اتمی ساخته شدهاند را همراه با ICBM پرتاب کرد و هدف قرار دادن موشک، از میان تعداد زیادی از اهداف ساختگی را از آنچه که هست، سختتر کرد.
گزینه آخر هم انهدام راکت در هنگام وارد شدن مجدد به اتمسفر است؛ در این حالت بالونهای گمراهکننده دیگر در هدف قرار دادن موشک مشکلی ایجاد نمیکنند، اما همانند مرحله اول، مدت زمان ورود به جو و اصابت با هدف بسیار کوتاه است و فرصتی زیادی برای دفاع وجود ندارد. همچنین، استفاده از بمب الکترومغناطیسی برای متوقف کردن سلاح هم کارساز نیست، چرا که این جنگافزارها نسبت به شوک الکتریکی مقاوم هستند و به این راحتیها از کار نمیافتند.
جدیدترین تلاشها برای دفاع در برابر سلاح های هسته ای
با این تفاسیر، گزینه دوم شانس بیشتری برای موفقیت داشته و برنامههای ایالات متحده در سالهای گذشته، بر روی از بین بردن ICBM در میان مسیر و خارج از جو زمین، متمرکز بوده است؛ در دولت بیل کلینتون، ارتش آمریکا یک نمونه اولیه از سیستم دفاعی مخصوص انهدام موشکهای اتمی در خارج از اتمسفر سیاره را ساخت در دوره جورج بوش پسر هم این تجهیزات بیشتر توسعه یافتند؛ در حال حاضر آخرین آمار نشان میدهند که سامانه ساختهشده در آزمایشهای بین سالهای 2010 تا 2017، از هر 4 پرتاب، 3 مرتبه در انهدام موشک موفق نبوده است.
البته همانطور که کویل و گرگو اظهار کردهاند، شرایط آزمایشهای اینچنین برای کسب اطمینان از کارایی سامانههای دفاعی، با یک جنگ هسته ای واقعی متفاوت بوده و در وضعیتی که تاکتیکهایی مانند استفاده از بالونهای گمراهکننده از سوی دشمن اعمال شود، درصد موفقیت سیستم از آنچه که گزارش شده هم کمتر میشود.
اینطور که به نظر میرسد، بخشی از ناکارآمدی حال حاضر سیستم دفاعی هستهای آمریکا به ضعف طراحی و مهندسی به وجود آمده در بین دولت کلینتون و بوش مربوط میشود و به دلیل عجله در راهاندازی سامانه، برخی از مشکلات اساسی به اندازه کافی موردتوجه قرار نگرفتهاند.
با این حال، گرگو میگوید که در صورت برطرف کردن ضعفهای مهندسی ذکرشده، همچنان راه حلی برای مقابله با مشکل بالونهای گمراهکننده پیشنهاد نشده است و ارتش آمریکا هم باید زیرساختهای لازم برای ردیابی چنین موشکهایی را تقویت کند.
با این تفاسیر، اکثر کارشناسان باور دارند که استفاده از روشهای دیپلماتیک و انجام اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از وقوع جنگ هسته ای، در مقابل تمرکز بر روی سیستمهای دفاعی نیمه کارآمدی که تنها توانایی محافظت از تعداد محدودی از شهرهای آمریکا را دارند و هزینه و انرژی زیادی را صرف خود میکنند، بسیار منطقیتر بوده و بازدهی فوقالعاده بیشتری به نسبت روشهای دفاعی دیگر دارد.