برای فهم و تشخیص شیوه هایی جهت مشاهده و ردیابی نشانه هایی از تمدن فرا زمینی ها باید بسیار خلاق بود. شاید انرژیی ساطع شده از سیاه چاله ها منبع اصلی تامین انرژی آنها باشد. در این صورت آیا می توان نشانه های وجود فراز مینی ها را رصد کرد؟ پاسخ ستاره شناسان به این سوال مثبت است.
آیا هوش فرازمینی انرژی مورد نیاز خود را از طریق سیاه چاله ها تامین می کند؟ پاسخ به این سوال بسیار مهم است، زیرا می تواند راهی باشد برای رصد کردن نشانه هایی هر چند ناچیز از هوش فرازمینی.
جویندگان هوش فرازمینی اعتقاد دارند که بیگانگان دارای فناوری هایی به مراتب پیشرفته تر از فناوری انسان هستند و به یقین از قدمتی طولانی تر برخوردارند، اما آنها منابع انرژی خود را چگونه تامین می کنند؟
یکی از ایده های عجیب و خلاقانه مطرح شده در این خصوص مربوط به مهار تشعشعات ساطع شده از سیاه چاله ها است که به تشعشع هاوکینگ معروف است. تابش هاوکینگ یا Hawking radiation به خاطر تأثیر کوانتومی در نزدیکی افق رویداد، از سیاهچاله تابیده شده باشد. این پدیده به نام استیون هاوکینگ نام گذاری شد زیرا نخستین بار وی در سال ۱۹۷۴ بحث نظری وجود آن را مطرح کرد.
سیاه چاله ها منبع تامین انرژی های عظیم
هوش فرازمینی با مهار این انرژی سعی می کند نیاز خود به منابع عظیم انرژی را برطرف نماید. بر این اساس احتمال می رود در صورت وجود چنین سناریویی می توان با استفاده از تلسکوپ های گاما نشانه هایی از فضا پیماهای بیگانگان یافت که با انرژی ناشی از سیاه چاله های مصنوعی کوچک کار می کنند.
پژوهشگران استفاده از تشعشع هاوکینگ را یک احتمال قوی تصور می کنند. مقوله انرژی رسانی به بیگانگان و فضاپیما های آنها از طریق سیاه چاله ها، از سال ۱۹۷۵ مطرح گردید. در آن زمان سناریوی مورد نظر به این شکل مطرح شد که بیگانگان و تمدن های پیشرفته آنها برای تامین انرژی مورد نیاز خود انرژی را از مرکز سیاه چاله های چرخان دریافت می کنند.
مهار تشعشعات داخل سیاه چاله ها مزایای بی شماری در بر خواهد داشت. تمدن های پیشرفته فرازمینی با مهار انرژی ساطع شده از سیاه چاله های میکروسکوپی مصنوعی، به غایت انرژی مورد نیاز می رسند و می توانند فضا پیماهای خود را با سرعت نسبیتی حرکت دهند. این تنها راه تامین انرژی برای رسیدن به چنین فناوری و سرعتی است.
البته برای رسیدن به این هدف تمدن های فرازمینی باید قادر باشند تا سیاه چاله های بسیار کوچک تولید کنند که به نظر نمی رسد فرایند تولید آن در حیطه توانایی هر گونه هوش و تمدنی باشد. تولید یک سیاه چاله با چالش های فناوری و انرژی زیادی همراه است و تنها تمدنی که می تواند این مهم را انجام داده باشد تمدنی درجه دو در مقیاس کارداشف است.
مقیاس کارداشف یا Kardashev scale روش و معیاری برای طبقهبندی تمدنهای هوشمند کیهانی است، که در سال ۱۹۶۴ توسط ستارهشناس روس نیکلای کارداشف ارائه شد. بر اساس مقیاس کارداشف تمدنهای هوشمند به سه گونه تقسیم می شوند.
گونهٔ یک تمدنی است که تمامی گونههای انرژی موجود در سیارهٔ خود را تحت کنترل درآورده و از آن استفاده میکند. تمدن گونهٔ دو تمدنی است که به تمام انرژی تولید شده توسط ستارهٔ خود تسلط یافته و از آن بهره میگیرد و گونه سه تمدنی خواهد بود که تمامی انرژی کیهانی قابل دسترس را مهار کرده و از آن استفاده میکند. بر اساس این طبقهبندی، تمدن زمین، گونهٔ صفر محسوب میشود، زیرا ما بیشتر انرژی مورد استفادهٔ خود را از سوزاندن بقایای گیاهان و حیوانات مرده مانند نفت، گاز و زغالسنگ تهیه میکنیم.
برای تولید یک سیاه چاله باید به اندازه خودروهای روی زمین بمب هسته ای پیشرفته تولید کرد. این امکان برای تمدن های فرازمینی وجود دارد. فناوری و چالش ها فناوری مورد نیاز برای تولید یک سیاه چاله از درک و توانایی انسان خارج است اما اگر بیگانگان قادر بوده اند تا سیاه چاله ها ی کوچک را با لیزرهای اشعه گاما تولید کنند می توان آنها را ردیابی کرد، زیرا لیزر نورهای چشمک زنی را از خود به جا می گذارد که در صورت مشاهده آن می توان احتمال وجود تمدن فرازمینی را بیشتر عنوان کرد.
در واقع انسان با استفاده از تلسکوپ های گامایی می تواند این نورهای چشمک زن لیزرهای گامایی را رصد کند. انسان با استفاده از این تلسکوپ ها می تواند بین ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ سال نوری را ردیابی نماید.
البته تاکنون منبع تشعشعات گامایی بسیاری در فضا ردیابی شده که ستاره شناسان آن را به عوامل طبیعی نسبت داده اند، اما فناوری و تلسکوپ های جدید، امکان اشتباه در این حوزه را از بین خواهند برد.
شاید هم اکنون نشانفناوری های بسیاری در فضا وجود داشته باشد که تنها نیازمند توسعه توانایی انسان برای رصد آنهاست، اما انسان راه درازی برای توسعه فناوری های مختلف برای رصد و تشخیص این نشانفناوری ها در پیش دارد.