بسياري از اتفاقات و دستاورد هاي علم نجوم در گذشه پايه و اساس کشفيات و يافته هاي جديد اختر شناسي است که بيشتر کشفيات معاصر مديون همان قوانين و دانسته هاست.در اين پست به 10 رويداد بزرگ نجومي در تاريخ مي پردازيم که تاثير بسياري در پيشرفت اين دانش داشته است.
1- بقایای خلقت عالم کشف میشود
اخترشناسان هم، مانند کارآگاهانی که پس از وقوع انفجار به دنبال بقایای آن میگردند، به دنبال بقایای بزرگترین انفجار تصورپذیر عالم – یعنی انفجار بزرگ یا مهبانگ – بودهاند.در سال ۱۹۶۴، حاصل جستوجوی رادیویی آرنو پنزیاس و رابرت ویلسون بهدستآمدن شواهدی از وجود تابشی باقیمانده از خلقت عالم بود. این پستاب ریزموج، که تابش ریزموج زمینهی کیهانی یا CMB نام گرفت، ظاهراً زمانی شکل گرفته که عالم انباشته از پلاسمای هیدروژن بوده است. امروز بهیمن ماهیت نسبیتی عالم است که هنوز آن را میبینیم.ویلسون و پنزیاس برای این کشف (که از آغاز تا رسیدن به نتیجه ۲۰ سال زمان برده بود) برندهی جایزهی نوبل فیزیک سال ۱۹۷۸ شدند و تا همیشه دید ما به عالم را تغییر دادند.
2- وجود سیارههای فراخورشیدی تأیید میشود
وقتی اخترشناسان به ابزارهای بهتر مجهز شدند، چنین پرسشهایی را جدیتر مطرح کردند که آیا سیارههای دیگری هم فراتر از منظومهی شمسی وجود دارند؟ در اکتبر ۱۹۹۵ (مهر ۱۳۷۴)، اخترشناسان سوییسی، دیدیه کوئلز و میشل مایر، نخستین سیارهی فراخورشیدی را کشف کردند که ۵۱ فرساعظم b نام گرفت. این سیاره آنقدر از زمین دور است که نمیتوان آن را مستقیم دید ولی کوئلز و مایر با ذکاوت آن را کشف کردند. روش آنها اندازهگیری نور ستارهی میزبان این سیاره بود که حین عبور سیاره از مقابل آن از دید ما روی زمین نورش اندکی کاهش مییافت.امروز به کمک فناوریهای جدید، مانند روش بررسی اثرات گرانشی سیارهها بر ستارهی مادرشان، تعداد سیارههای فراخورشیدی از ۸۰۰ عدد هم بالا زده است.
3- یانسکی رادیوی کهکشان را روشن میکند!
تا حالا شده برنامهی رادیویی دلخواهتان، مثلاً گزارش فوتبال، ناگهان با پارازیت روبهرو شوید و مثلاً نفهمید کدام تیم گل زد؟ خب به این پدیده تداخل امواج رادیویی میگوییم که بخشی از آن منشأ فضایی دارد.کارل یانسکی، مهندسی در آزمایشگاههای شرکت تلفن بِل، در اواخر دههی ۱۹۲۰ حین تنظیم رادیوتلفن فرااقیانوسی جدید این شرکت با چنین تداخلهایی روبهرو شد. فقط مسئله اینجا بود که این امواج تداخلگر از ایستگاههای رادیویی محلی نمیآمد، بلکه از مرکز کهکشان راهشیری میآمد.در سالهای بعد، دیگر مهندسان رادیویی و دانشمندان یافتهی یانسکی را دنبال کردند که سرانجام منجر به این کشف شد که ستارهها و دیگر اجسام آسمانی از خود امواج رادیویی گسیل میکنند. ممکن است ستارهای دوردست که در نور مرئی تقریباً دیده نمیشود امواج رادیویی بسیار شدیدی گسیل کند؛ که به این ترتیب کاروبار اخترشناسان رادیویی پُررونق است.
4- هابل اندیشهی عالم در حال انبساط را مطرح میکند
دانشمندان و مردم تصور میکردند که راهشیریْ کلّ عالم هستی است؛ اینکه راهشیری ما یکی از میلیاردها کهکشان عالم باشد، اندیشهای بود که تا آن زمان کسی نشنیده بود.ادوین هابل در دههی ۱۹۲۰ میلادی وارد میدان شد و با کشف سحابیهای دوردست – که معلوم شد درواقع کهکشانهای دیگرند – برای خود اسم و رسمی پیدا کرد. انگار که این کشف عظیم کافی نبود، زیرا هابل پیشتر رفت و کشف دیگری کرد: عالم مدام در حال انبساط است. محاسبات او از فاصلههای کهکشانیْ اثباتی برای نظریهی انفجار بزرگ برای آغاز عالم بود.
5- اینشتین نسبیت را مطرح میکند
اواخر قرن نوزدهم دانشمندان تازه محدودیتهای قوانین نیوتن را حس کردند. موضوع ساده بود؛ آنها نمیتوانستند برخی پدیدههای کیهانی را توضیح بدهند؛ مثلاً نمیدانستند چرا عطارد در نزدیکترین فاصله از خورشید بیش از حدّ انتظار سرعت میگیرد.اینجا جایی بود که آلبرت اینشتین با این اندیشه وارد میدان شد که مفهوم زمان و طول در سرعتهای بالا برای ناظر نسبی است و همهی آن آزمایشهای ذهنی را مطرح کرد که تا امروز ما را متحیر کرده است. نظریهی نسبیت عام اینشتین، که بین سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۹ تدوین شد، میگوید که جرم میتواند فضا و زمان را خمیده کند و همین باعث منحرفشدن نور در نزدیکی اجسام پُرجرم میشود.
6- هرشل آسمانها را به نقشه درآورد
اخترشناسی آسان نیست. فقط نقشهبرداری از منظومهی شمسی تقریباً چهار قرن طول کشید! حتی پلوتون تا سال ۱۹۳۰ وارد فهرست سیارهها نشده بود و تازه در سال ۲۰۰۶ هم از این مقام کنار گذاشته شد و لقب سیارهی کوتوله گرفت.اگر به نقشه درآوردن منظومهی شمسی اینقدر طول کشید، تصور به نقشه درآوردن کلّ آسمان واقعاً ترسناک است. اما ویلیام هرشل نترسید. این اخترشناس بزرگ انگلیسی-آلمانی به کمک خواهرش، کارولین، تا پیش از مرگش در سال ۱۸۲۲ بیش از ۸۰۰ ستارهی دوتایی و ۲۵۰۰ سحابی را در راهشیری فهرست کرد. و جایزهی این تلاش: هرشل سیارهی اورانوس را کشف کرد.در مدل نهایی او – که بر اساس رصد تلسکوپی ۲۴۰۰ ناحیه در آسمان شب بود – بیش از ۹۰هزار ستاره فهرست شده بودند و معلوم شد که راهشیری کهکشانی قرصمانند است.
7- گالیله قمرهای مشتری را زیر نظر میگیرد
موضوع «گردش زمین به دور خورشید» را همه قبول نداشتند. برخی منتقدان به دنبال توافقی بودند که طی آن اعلام شود، زمین به دور خورشید میگردد اما همهچیز دیگر در عالم به دور سیارهی ما میگردد! حتی زمانی که خیلی از عقایدشان در برابر حقایق علمی سر تعظیم فرود آوردند، آنها خوشحال بودند که ماه به دور زمین میگردد و ظاهراً چنین چیزی فقط منحصر به زمین بود.اما باز هم اشتباه میکردند و گالیله در سال ۱۶۱۰ با رصد چند «ستاره» در اطراف سیارهی مشتری حباب خیالات آنها را درهمشکست. بعداً معلوم شد که این ستارهها قمرهایی به دور مشتریاند. نهتنها سیارههای دیگر هم قمر داشتند، بلکه بیشتر از ما هم داشتند!
8- نیوتن از گرانش میگوید
کپلر، با وجود پیشرویهایش، هنوز نمیدانست عامل پدیدآمدن این گردشها و حرکتها در منظومهی شمسی چیست.بنابراین در سال ۱۶۶۶ میلادی، سِر ایزاک نیوتن با مطرحکردن زمینههای جدید در اخترشناسی وارد میدان شد: او سه قانون جدید حرکت را به کار برد و قانون جهانی گرانش را فرمولبندی کرد. این قانون جدید میگوید که هر تکه ماده تکه مواد دیگر را جذب خود میکند و عامل این جذبْ نیرویی است که به جرم و فاصله بستگی دارد. نیوتن از همین قوانین جدید کمک گرفت و اعلام کرد که نیروی گرانش خورشید عامل در مدار نگاهداشتن زمین و سیارههای دیگر، و اینکه گرانش یکی از مهمترین نیروها در عالم است.
9- کپلر قوانین مکانیک سماوی را محاسبه میکند
وهان کپلر، که امروز او را پدر مکانیک سماوی میدانیم، بر این باور بود که زبان خداوند هندسه است. بنابراین تعجبی ندارد که این اخترشناس قرن شانزدهم برای درک حرکت اجسام سماویْ ریاضی را به کار گرفت. کپلر سرانجام ثابت کرد که مدار سیارهها به دور خورشید بیضی است و نه، آنطور که اخترشناسان پیشتر باور داشتند، دایرهی کامل. کپلر همچنین دریافت که سرعت گردش هر جسمی در مدار خورشید به فاصلهی آن از خورشید بستگی دارد و این تغییرات سنجشپذیرند (هرچه نزدیکتر باشند، سریعترند). ما امروز این یافتهها را قوانین کپلر مینامیم. جدولهایی که کپلر از فاصلهی سیارهها تا خورشید تهیه کرد ۱۰ بار از جدولهای کپرنیک دقیقترند.
10- کپرنیک زمین را در جای درستش گذاشت
از نخستین بارهایی که بشر سر به آسمان بلند کرد و از شگفتیهای آسمان حیرت کرد و پرسشهایی را برای خود مطرح کرد تا امروز، علم اخترشناسی راه درازی را پیموده است. از نخستین باری که گالیله با تلسکوپ به سوی آسمان نشانه رفت – که طلیعهی اخترشناسی مدرن بود – تا زمان کشف نشانههای کیهانیِ انفجار بزرگ. در این سلسله مطالب نگاهی میاندازیم به رویدادهای برتر تاریخ اخترشناسی.
کپرنیک
ما ابنای بشر در طول تاریخ حضورمان روی زمین درک چندان درستی از عالم به دست نیاوردیم؛ هرچند که همواره خودمان را مرکز عالم میدانستیم. شرایط چنین بود تا قرن شانزدهم میلادی و ظهور نیکلاس کپرنیک. در آن زمان، اخترشناسی در وضعیت اسفناکی به سر میبرد زیرا تقویمها اصلاً با فصلهای طبیعت سازگار نبودند. کپرنیک برای حل این تناقضها تصمیم گرفت فرضیهی ارسطو را ثابت کند که میگفت زمین در حرکت است و خورشید در مرکز هستی قرار دارد. فرضیهی جدید او نخستین تصویر دقیق منظومهی شمسی را ترسیم کرد و باوجود اینکه کلیسای کاتولیک چندان طرفدار آن نبود، این اندیشهی بزرگ راه را برای کشفهای نفسگیر بعدی هموار کرد.