در این مطلب به خشن ترین صحنههای تاریک جنگ جهانی دوم میپردازیم که با گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
جنگ جهانی دوم برای سالهای متوالی، مورد مطالعه گسترده و تحلیل قرار گرفته است. با اینحال، بخش عمدهای از خشنترین و وحشتناکترین اتفاقات آن تا حد زیادی در جوامعی که خارج از تجربه این رخداد تلخ بودند، به دست فراموشی سپرده شده است. شباهتهای تاریخی اندکی برای نوع خشونتی که میلیونها نفر در طول مدت دردناک و طولانی جنگ جهانی از اروپای شرقی تا جنوب آسیا با آن مواجه شدند، وجود دارد.
اکثر این وقایع تلخ، در پس پرده ژئوپلیتیک دوران جنگ سرد و ایده نابجای “جنگ خوب” در میان کشورهای متحد پنهان شده است. در هر حال، وحشیگری جنگ جهانی دوم ثابت میکند که بهطور کلی، جنگ برای هیچ یک از طرفین، دستاورد خوبی را به دنبال ندارد و در میدان آن، برندهای در کار نیست.
خشن ترین صحنههای جنگ جهانی دوم
10- اتانازی حیوانات خانگی
زمانیکه بریتانیا در سوم سپتامبر 1939 با آلمان اعلان جنگ کرد، انتظار میرفت که لندن یکی از اولین شهرهایی باشد که در خط آتش آلمان قرار میگیرد. برای آماده شدن این شهر، کمیته ملی حیوانات (NARPAC)، به تمامی صاحبان توصیه کرد تا حیوانات خانگی خود را به حومه شهر منتقل کنند یا آنها را توسط مراکز اختصاصی اتانازی که در سراسر کشور راهاندازی شده بود، بسپارند. انگلستان در آن زمان با قریب به دو برابر تعداد حیوانات اهلی در کشور نسبت به مردم، از آمار بالایی در زمینه مالکیت حیوانات خانگی برخوردار بود.
چند روز پس صدور این فرمان، 750 هزار حیوان خانگی توسط صاحبانشان برای معدوم شدن، منتقل شدند که آنها را به یکی از اولین قربانیان بریتانیایی جنگ تبدیل کرد. ساختمانها به مراکز اختصاصی اتانازی تبدیل شدند و دامپزشکان شبانهروز در تلاش بودند تا حیوانات بیشتری را از پای در آورند. همانطور که بعدا مشخص شد، این توصیه فقط در مورد حیوانات خانگی کشاورزی صدق میکرد. اگرچه این بند زمانی مورد توجه قرار گرفت که از آسیب ناشی از اتانازی، چند روز گذشته بود.
9- قتلعام مانیل
نبرد برای آزادسازی مانیل از چنگ نیروهای ژاپنی در سوم فوریه 1945 به رهبری نیروهای آمریکایی و ژنرال داگلاس مکآرتور و با کمک مبارزان مقاومت فیلیپینی آغاز شد. آنها انتظار داشتند که این نبرد به سرعت خاتمه پیدا کند. اگرچه مکآرتور اعلام کرد که شهر پس از سه روز جنگ پیاپی، بهسختی تحت تصرف درآمده است، اما این تازه مقدمهای برای آغاز خشن ترین قسمت نبرد بود.
برای حدود یک ماه، نیروهای متفقین مجبور بودند یک نبرد سخت و نزدیک را با سربازان مستحکم ژاپنی که بهطور سیستماتیک در پشت خطوط خود به کشتار شهروندان مشغول بودند، داشته باشند. سربازان متفقین هر چه پیشروی بیشتری داشتند، با صحنههای خشن تری که فراتر از تصورشان بود، مواجه میشدند.
از جمله آن، نوزادانی که برای تفریح به هوا پرتاب میشدند و سپس سرنیزه قرار میگرفتند، یا هزاران نفر که با سر بریده در یک ساختمان قتلعام شده بودند، تجاوز جنسی و مثله کردن خشونتآمیز زنان و زنده به گور کردن خانوادهها نیز به کرات در این میان دیده شد. این اقدامات وحشیانه باعث شد تا سربازان، قبرهای بسیاری را برای افراد بیشمار حفر کنند. قسمتی از شهر عملا با توپخانه و بمبهای آتشزا به خاک و خون کشیده شد و طوفانی از آتش بهراه افتاد که همه افراد محبوس در داخل آن، زنده زننده سوختند و جان دادند.
این مرثیه تا دستگیری نهایی در تاریخ 3 مارس ادامه یافت، در این مدت بین 100.000 تا 240.000 غیرنظامی جان خود را از دست دادند. بقایا و تکههای یافت شده از میدان جنگ حاکی از آن بود که ارتش ژاپن تحت دستوری صریح برای نابودی تمام غیرژاپنیهای شهر وارد عمل شده بود.
8- سقوط برلین
پیشروی شوروی به سوی برلین در جنگ جهانی دوم یک عملیات عظیم، خشن و بیرحمانه بود. در طی این برنامه که در رسانههای روسیه بهعنوان یک مبارزه و فشار نهایی به “لانه جانور فاشسیت” عنوان شد، بیش از دو و نیم میلیون سرباز شوروی شرکت داشتند و بسیاری از آنها مستقیما تحت تاثیر جنایات نازیها قرار گرفتند. این موضوع در کنار پیشروی قبلی آنها به روسیه، همراه با زنجیرهای سست از فرماندهی پس از پیروزی در جنگ، منجر به بروز برخی از بدترین جنایات غیرنظامی در دوران جنگ جهانی شد.
در میان وحشتناکترین اتفاقات خشن رخ داده، تجاوز جنسی از شایعترین گزارشات محسوب میشود. در طی آن بیش از 100 هزار زن آلمانی و در برخی موارد کودکان نیز در روزهای ابتدایی اشغال، مورد خشونتهای جنسی قرار گرفتند. به گزارش گروههای امدادی حاضر در محل، بیش از 100 هزار نفر از قربانیان نیز به خودکشی روی آوردند، اگرچه بسیاری از ارقام واقعی در آرشیوهای نظامی روسیه بایگانی شده است.
7- غنائم وحشتناک جنگی
بهدست آوردن غنیمتهای جنگی بهعنوان یک عمل باستانی، خشن و وحشیانه در نظر گرفته میشود و احتمالا از اینکه تا چه حد در دوران جنگ جهانی دوم رواج داشته، شگفتزده خواهید شد. گرفتن غنائم از سربازان تسلیم شده ژاپنی که مواردی مانند جمجمه، ناخن، استخوان و مو را شامل میشد، توسط سربازان آمریکایی بهطرز شگفتآوری رایج بود. یافتن عکسهایی از سربازان آمریکایی که جمجمههایشان را میجوشانند یا دست مردهای که برای ساختن غنایم میبریدند، برای گرفتن ژست در کنار آنها و تفریح بسیار رواج داشت.
این مشکل بهقدری گسترده بود که ارتش ایالات متحده مجبور شد صراحتا دستوراتی را برای توقف آن صادر کند. با این وجود، فرمان اعلام شده نیز در کاهش این فاجعه چندان گرهگشا نبود. سربازان اغلب اعضای بدن را در راه بازگشت به خانه پنهان میکردند و به عزیزانشان هدیه میدادند. این عمل در شرایط امروز بسیار وحشیانه و غیرواقعی بهنظر میرسد، هرچند در زمان جنگ جهانی دوم، تبلیغات ضدژاپنی در ایالات متحده به سطحی خشن و نژادپرسته رسیده بود.
با این وجود، ژاپنیها در طی فتوحات خود در اوایل جنگ، بسیار وحشیانهتر عمل کردند؛ زیرا آمریکاییها اغلب، اجساد همرزمان کشته شده خود را بهطور مثله شده یا سربریده یافتند که به تشدید حس نفرت و انتقام از ژاپنیها دامن زد.
6- انتقامجویی ضدفاشیستی
از آنجایی که مشخص شد، قدرتهایی که جنگ با محوریت آنها در جریان بود، فاتح نبرد نخواهند شد. موجی از تلاشهای تلافی جویانه در سرتاسر سرزمینهای اشغالی به وقوع پیوست. از ایتالیا گرفته تا چین و روسیه، افرادی که مظنون به همکاری با ژاپن یا آلمان بودند، به طرز خصمانهای توسط نیروهای آزادیبخش اعدام میشدند. این مسئله اکنون به یک شعار برای بسیاری از گروههای فاشیستی و نئونازی در اروپا تبدیل شده است، زیرا اکثر قربانیان را فاشسیتها و همکاران نازیها تشکیل میدادند.
با این وجود، تعدادی از معدومین به هیچیک از این گروهها تعلق نداشتند. جدای از نیروهای همدست در کشورهای اشغال شده و سرباز محور، خشونت علیه آلمانیها و کرواتهای قومی، چتنیکهای سلطنتی و هر شخص دیگری که از نظر قومی یا ایدئولوژیک به هر نحوی با نازیها مرتبط بود نیز انجام میگرفت. تنها در یک مورد در هدا جاما واقع در اسلوونی، حدود هزاران اسیر جنگی و مظنون به همکاری، بهطور زنده داخل معدن زغال سنگ دفن شدند. به سختی میتوان آمار واقعی این فاجعه را محاسبه کرد، زیرا بهعلت گستردگی و انبوه اجساد در آنجا، هرگز بازبینی و بررسی دقیقی انجام نشده است.
با اینکه خشونتهای رخ داده اکثرا علیه فاشیستها اعمال شد، اما بدون شک شدت و نوع این تصمیمات خشن در سیاستهای اتخاد شده در منطقه برای چندین دهه آینده تاثیر گذار بود که از جمله آن در زمان فروپاشی یوگوسلاوی در دهه 90 مشاهده شد.
5- هولوکاست کرواسی
نسلکشی سیستماتیک صربها، یهودیها، کولیها، کمونیستها و شورشیان در سرزمینهای تحت اشغال کرواسی، برای همیشه بهعنوان یکی از نسلکشیهای فراموش شده جنگ باقی میماند، حتی اگر تاثیر گسترده آن بر روابط پس از جنگ در اروپای شرقی مشخص باشد. در بین سالهای 1941 تا 1945، نسخهای کروات از حزب نازی بهنام Ustase شکل گرفت که در تشکیل و اداره اردوگاههای کار اجباری متعدد در سراسر قلمرو نقش داشتند. بزرگترین آنها اردوگاه Jasenovac نام داشت که احتمالا مسئول 99 هزار کشته است. این رقم البته ممکن است یک تخمین خوشبینانه باشد، زیرا بیشتر سوابق با عقبنشینی نیروهای اوستاش از بین رفتهاند.
برخلاف اردوگاههای آلمانی که کشتار در آنها بیشتر به یک امر صنعتی تبدیل شده بود، خشونت در اردوگاههای کرواسی معمولا با سلاحهای سرد انجام میگرفت و اغلب شامل شکنجه و مثله کردن اجساد برای تفریحات پس از آن میشد. برخی از اردوگاهها بهطور خاص برای کودکان ساخت شده بودند، جاییکه بچهها از سراسر کشور برای پیوستن به مکتب کاتولیک به آنجا فرستاده میشدند، زیرا اکثریت صربها مسیحی و از شاخه اردوکس شرقی بودند و مجبور بودند سر حد مرگ کار کنند و ریاضت بکشند.
4- راهپیمایی مرگ Bataan
در 9 آوریل 1942، شبه جزیره باتان در فیلیپین توسط ارتش امپراتوری ژاپن به تسخیر در آمد که در طی آن، 70 الی 80 هزار سرباز آمریکایی و فیلیپینی تسلیم شدند. پس از ماهها زنده ماندن با جیرههای ناچیز و شیوعهای مرگبار بیماریهای متعدد مانند ملاریا و تب زرد، این تصور بهوجود آمد که هر آنچه ژاپنیها برایشان در نظر میگیرند، بهتر و قابل حملتر خواهد بود.
با اینحال آنها بهتدریج در طی روزهای بعد از واقعه دریافتند که در اشتباه هستند. از آنجاییکه در فرهنگ ژاپنیها تسلیم در قوانین نظامی جایی نداشت، این سربازان پایینتر از مردم عادی قلمداد میشدند و مجبور بودند تا یک سفر طولانی 105 کیلومتری را در میان جنگلهای انبوه و گرمای شدید انجام دهند. رویدادی که پس از آن بهوقوع پیوست، به راهپیمایی مرگ باتان شهرت پیدا کرد.
زندانیان در طول سفر ملالآور ده روزه، عمدا گرسنه و تشنه نگه داشته شدند و بسیاری از آنها صرفا بهخاطر درخواست آب کشته و به سرنیزه کشیده شدند. برخی از زندانیان برای تفریح به جلوی تانکها پرتاب شدند یا اگر سربازان ژاپنی از ظاهر آنها خوششان نمیآمد، مورد تیراندازی قرار میگرفتند. بر اساس یک تخمین، زمانیکه این سفر با رسیدن سربازان به اردوگاه ژاپنی خاتمه یافت، تنها 54 هزار زندانی زنده مانده بودند.
3- اسرای شوروی
رفتار آلمانها با اسیران جنگی که در جریان تهاجم آنها به روسیه گرفتار شده بودند، یک از تاریکترین و خشن ترین فصول جنگ جهانی دوم بهشمار میرود. این واقعه در تضاد کامل با جنگ در جبهه اروپای غربی است، جاییکه قوانین بینالمللی رفتار در جنگ تا حد زیادی توسط طرفها رعایت میشد، حتی در نحوه رفتار کشورهای محور مانند مجارستان، رومانی با زندانیان شوروی خود نیز تا حد زیادی این قانون ملاحظه شده بود.
اعدام سرسامآور هستند. از میان 5.7 میلیون اسیر شوروی که در عملیات بارباروسا اسیر شدند، 3.3 میلیون نفر آنها در طی اسارت جان خود را از دست دادند. بسیاری از آنها شکنجه یا مورد آزمایش قرار گرفتند. زندانیان شوروی اولین قربانیان آزمایشی سیاستهای کشتار جمعی محسوب میشوند که بعدها علیه زندانیان یهودی بهکار گرفته شد. آنها اولین ساکنان اردوگاههای کار اجباری بودند که بعدها آشویتس از دل آن متولد شد.
اسیران جنگی شوروی پس از یهودیان، دوین گروه بزرگ مردمی بودند که تحت تاثیر سیاستهای نازیها قرار گرفتند. با این تفاوت که انگیزه نازیها این بار فارغ از نژادپرستی، حول محور خصومت آنها علیه کمونسیم بلشویک شکل گرفته بود.
2- خشونتهای ضدپارتیزانی
پارتیزانها گروههای بزرگی از مبارزان مقاومت در مناطق تحت اشغال نیروهای محور را تشکیل میدادند که از بازماندگان اردوگاه کار اجباری، اسیران جنگی فرار کرده، غیرنظامیان یهودی، سربازان سابق و دیگر افراد شکل گرفته بود. فصل جنبش یوگسلاوی شاید یکی از موفقترین و سازمانیافتهترین گروههای شورشی در طول تاریخ باشد، زیرا آنها نقشی مهم در کند کردن و توقف پیشروی نازیها را ایفا کردند.
اقدامات تلافیجویانه نازیها برای حملات پارتیزانها در شرق، بی رحمانه و بسیار خشن تر از هر آنچه بود که پیش از آن در غرب دیده شده بود. در صورت ایجاد تلفات نیروهای آلمانی، جمعیت کل یک روستا اغلب بهطور کامل نابود میشد. تنها در بلاروس، 629 شهرک با خاک یکسان شد و همه ساکنان آن کشته شدند. این کشتار اغلب با روشهایی وحشیانه مانند قرار دادن قربانیان در یک مکان و سوزاندن آنها با شعلهافکن انجام میگرفت.
1- عملیات Meetinghouse
هنگامیکه تعدادی از بمبافکنهای آمریکایی B-29 در شامگاه نهم مارس 1945 در حال نزدیک شدن به شهرهای توکیو بودند، بسیاری از مردم شهر آنها را با هواپیماهای جاسوسی ژاپنی اشتباه گرفتند که تاکتیکی رایج از سوی ژاپن در آن مرحله از جنگ محسوب میشد. آنها نمیدانستند که شاید بدترین ساعات را برای یک جمعیت غیرنظامی در تاریخ جنگ تجربه کنند. زیرا این تنها آغازی بر مرگبارترین حمله هوایی تاریخ در عملیات Meetinghouse بود.
اسلحههای بمبافکنها برای به حداکثر رساندن محموله برداشته شدند و به سلاحهای آتشزای توسعهیافته مانند ناپالم و فسفر سفید مسلح شدند. نزدیک به 1500 تن مواد منفجره آتشزا در آن شب در منطقهای به وسعت 16 مایل مربع ریخته شد که برای ساختمانهای عمدتا چوبی و کاغذی انتخاب شده بود. هدف، انهدام مطلق بود و پس از پایان عملیات، در فاصله چند ساعت این خواسته محقق شد.
در طی این عملیات، بین 80.000 تا 100.000 نفر در توکیو به دلایل مختلف در آن شب جان باختند. برخی در شلوغیهای ناشی از ازحام زیر دست و پا له شدند، زیرا بمبها چندین دیوار آتشین بزرگ در سرتاسر شهر ایجاد کرده بود که افراد وحشت زده را در داخل آن به دام بیاندازد و آنها را زنده زنده بسوزانند. بسیاری از افرادی که در استخرها و دیگر مناطق آبی پناه گرفته بودند نیز زنده زنده جوشانده شدند، زیرا در برخی از نقاط دمای زمین به 1000 درجه سانتیگراد میرسید.
در این میان، تنها بازمندگان افرادی بودند که پیش از شروع طوفانهای مرگبار، موفق به فرار شده بودند یا کسانی که در زیر انبوهی از جنازهها مدفون شده بودند که توانستند از شعلههای مرگبار آتش رهایی یابند. این کشتار بهقدرتی بد بود که برخی از خلبانان آمریکایی از شدت بوی بد گوشت در حال سوختن، به استفاده از ماسکهای اکسیژن روی آوردند و از تلاطمهای شدید در آسمان منطقه آسیب دیده به علت طوفان ایجاد شده از آتشسوزی خبر دادند.