از برانگیختن جنگ ایمو تا کمپین قتل عام گنجشکها، در اینجا اقداماتی را بررسی خواهیم کرد که در آن نبرد انسان و طبیعت منجر به وقوع نتایجی مرگبار شده است.
تاریخ ما مملو است از زمانهایی که دانش محدود بشر از سیستمهای طبیعی به نبردهایی با پیامدهای ناخواسته و گاهی فاجعهبار منجر شده است. طبیعت یک شبکه پیچیده به شمار میرود که انسان با هدف بهره بردن از منابع موجود در آن، شروع به تخریب این سیستم کرده و در مواردی سبب ایجاد یک درهمتنیدگی بزرگتر شده است.
رفتارهای انسانی علیه طبیعت در گذشتههای دور چندان مشکلآفرین و وسیع نبود، اما پیشرفت علم و افزایش کنجکاوی نسل بشر سبب شده طبیعت از رفتارهای مخرب انسانی در امان نماند و از قطب شمال و جنوب گرفته تا لایههای اطراف زمین تحت تأثير رفتارهای انسانی آسیب دیدهاند.
اما گاهی رفتارهای مخرب انسان تنها به آسیب طبیعت ختم نشده و آثار مرگباری در تاریخ به جا گذاشته است که از آنها به عنوان نبرد انسان و طبیعت یاد میشود. در ادامه نگاهی به 10 مورد از خطرناکترین نبردهای انسان و طبیعت که نتایجی فاجعهبار داشتند میاندازیم.
1. جنگ ایمو
جنگ ایمو (Emu War) نام عملیات نظامی مدیریت حیات وحش موذی است که در سال ۱۹۳۲ در استرالیا برای حل مشکل شترمرغ استرالیایی (ایمو) آغاز شد. وقتی کهنه سربازان استرالیایی از جنگ جهانی اول بازگشتند، دولت به آنها زمینی در استرالیای غربی برای کشاورزی هدیه داد. سربازان در این زمینهای کوچک شروع به کار کردند، اما زمانی که رکود بزرگ در سال 1929 کشور را فرا گرفت، مالکان جدید تشویق شدند تا تولید گندم را توسعه دهند.
در اکتبر 1932، کشاورزانی که قبلاً به دلیل کاهش قیمت گندم دچار مشکل شده بودند، با تهدید جدیدی مواجه شدند. انبوهی از ایموها که بهعنوان پرندگان بزرگ بیپرواز شبیه شترمرغ شناخته میشدند، ناگهان ظاهر شده و محصولات کشاورزان را نابود کردند. ایموها پس از فصل تولید مثل در ماه مه و ژوئن به جنوب غربی مهاجرت کرده و با حمله به مزارع گندم غذای خود را تأمین میکردند.
در ماه نوامبر، خسارات ناشی از حملهی این شترمرغها آنقدر شدید بود که وزیر دفاع سربازان را برای جنگ علیه آنها فرستاد. در اولین روز جنگ Emu، ارتش با یک تیم 50 نفره با رگبار آتش مسلسل به شکار ایموها رفت، اما نتیجهای از این کار حاصل نشد. پرندگان پراکنده شدند و از گلولهها جان سالم به در بردند. تلاش برای نصب مسلسل روی کامیون نیز بی فایده بود چون سرعت دویدن شترمرغها حدود ۳ برابر سرعت کامیونها بود.
پس از گذشت 6 روز، ارتش تنها توانست 10 ایمو را شکار کند و سربازان با یک عملیات شکستخورده به خانههای خود بازگشتند. از سرگرد مردیث که رهبری نیروها را بر عهده داشت، در مقالهای در سال 1953 نقل شده است که میگوید: «ایموها میتوانند علاوهبر مسلسلها با تانکها نیز مقابله کنند.»
کشاورزان منطقه که شاهد تخریب محصولات خود توسط شترمرغهای استرالیایی بودند، بار دیگر در سالهای ۱۹۳۴، ۱۹۴۳ و ۱۹۴۸ درخواست کمک نظامی کردند، اما دولت استرالیا قبول نکرد و در عوض با هدف کاهش جمعیت ایموها برای سر آنها جایزه گذاشت و این در نهایت منجر به حل بحران ایموها شد.
2. عملیات Cat Drop
در بحبوحه شیوع مالاریا، هواپیماها آفتکشهای قدرتمندی را بر فراز بورنئو اسپری کردند که باعث وقوع سیلی از حوادث پیشبینی نشده شد. در پاسخ به شیوع مالاریا در بورنئو در اوایل دهه 1950، سازمان بهداشت جهانی (WHO) جزیره را با یک حشرهکش قوی به نام DDT پاکسازی کرد. دیکلرو دیفنیل تریکلرواتان یا ددت (DDT) به عنوان معروفترین عامل شیمیایی دفع آفات معروف بوده است.
سال ۱۹۵۵ برنامهای برای مبارزه جهانی علیه مالاریا به اجرا گذاشته شد و میزان مرگ و میر از ۱۹۲ تن در یکصدهزار نفر به ۷ تن در همان شمار رسید و با موفقیت پشههای حامل این بیماری را از بین برد. اما کم کم آثار مخرب این سم در طبیعت آشکار گشت و باعث وقوع سیلی از حوادث فاجعهبار شد.
بعدها مشخص شد که ددت زنبورهای انگلی را نیز که شکارچی کرمهای کاهخوار بودند، از بین برده است. بدون زنبورها برای دور نگه داشتن این کرمها، کاترپیلارها تکثیر شده و با جویدن چوب خانهها در نهایت باعث فروریختن سازهها شدند. یکی از اولین نشانههای آن تأثیرات منفی بود که روی پرندگان گذاشت. این ماده قبل از آشکار شدن ایرادات آن، به دلیل هزینه تولید بسیار پایین و اثرات خوبی که روی آفات میگذاشت مورد توجه واقع شده بود.
حوادث ناشی از سمافشانی به همین مورد ختم نشد و مرگ گربهها به صورت ناگهانی را به دنبال داشت. این حشرهکش در زنجیره غذایی به سمت بالا حرکت کرده بود و گکوها حشرات مسموم را میخوردند. با از بین رفتن گربهها، تعداد موشها به شدت افزایش یافت و جوندگان بیماری را در سراسر جزیره پخش کردند و باعث شیوع تیفوس و طاعون شدند.
در سال 1960، WHO سرانجام عملیات Cat Drop را برای جلوگیری از موجی از مشکلاتی که ایجاد کرده بود راهاندازی کرد. برخی گزارشها میگویند 14 هزار گربه در این عملیات موفقیتآمیز رها شدند و برخی دیگر این تعداد را محدود به 23 گربه میدانند.
این رویداد بهعنوان نمونهای از مشکلات انسانی که به دلیل دانش ناقص بشر فاجعه آفرین شد و نتایح مرگباری به عنوان نبرد انسان و طبیعت به دنبال داشت یاد میشود. چارچوبهایی مانند تفکر سیستمی میتواند به طور مؤثرتری نتایج حاصل از یک اقدام را پیشبینی و از پیامدهای منفی جلوگیری کند.
در طول تاریخ پروژههای مختلف دیگری نیز شامل تحویل حیوانات با چتر نجات برای مهار بحرانها وجود داشته است. با هدف بهبود کیفیت آب در اکتبر 2015، بخش منابع حیات وحش یوتا دریاچهها و نهرهای مرتفع خود را با بارش مستقیم مملو از ماهی قزلآلای ریز کرد.
3. وزغ نیشکر
حشرهشناسان وزغهای نیشکر (نام علمی: Rhinella marina) را در کوئینزلند رها کردند، اما پیش از آن بررسی نکردند که آیا وزغها واقعاً سوسکهای نیشکر را میخورند یا خیر. در اواخر قرن نوزدهم، صنعت نوپای نیشکر استرالیا با یک چالش مواجه شد. سوسکهای بومی محصولاتی را به عنوان منبع تغذیه خود انتخاب کرده بودند و با خرد کردن ریشهی محصول خسارات زیادی به بار میآوردند.
حشرهشناسان در آن زمان در مورد موفقیت آشکار وزغ آمریکایی در مهار جمعیت سوسکهای نیشکر در پورتوریکو شنیدند و در سال 1935 پس از وارد کردن جمعیت مولد از هاوایی، 2400 وزغ را در منطقه گوردون ویل کوئینزلند رها کردند.
وزغ نیشکر گونهای وزغ بزرگ خشکیزی بومی آمریکای مرکزی و جنوبی است که توسط انسان به جزایر متعددی در اقیانوس آرام و دریای کارائیب و شمال استرالیا وارد شده و در فهرست بدترین صد گونه مهاجم دنیا قرار دارد.
پژوهشگران پیش از رها کردن این وزغها نتوانستند بررسی کنند که آیا این جانداران واقعاً سوسکهای نیشکر را میخورند یا خیر و به گفته موزه ملی استرالیا، اثرات بالقوه زیست محیطی را ارزیابی نکردند. این کار کاملا بیتأثیر بود و جمعیت سوسکهای نیشکر ثابت ماند و حشرات همچنان مزارع نیشکر را ویران میکردند.
در همین حال، جمعیت وزغهای نیشکر افزایش یافت و دوزیستان از کوئینزلند به سواحل نیو ساوت ولز، قلمرو شمالی و بخشهایی از شمال غربی استرالیا گسترش یافتند. وزغهای نیشکر سمی ترشح میکنند که میتواند حیواناتی را که آنها را میخورند بکشد.
ترشح این سم باعث کاهش شکارچیان بومی از جمله گلهای شمالی (Dasyurus hallucatus) شد که اکنون در فهرست گونههای در معرض خطر انقراض قرار گرفتهاند و آسیب زیادی به اکوسیستمها وارد کرد. دولت استرالیا در وبسایت خود گفت: «وزغهای مهاجم آثار ویرانکنندهای دارند، اما بعید است که هرگز روشی در مقیاس وسیع برای کنترل آنها در سراسر استرالیا وجود داشته باشد.»
4. جهنم زیرزمینی
آتشسوزی در معدن زیرزمینی که در سال 1962 شروع شد، هنوز هم در حال سوختن است و میتواند تا 250 سال آینده آتش بگیرد. در ماه مه 1962، آتشسوزی در محله کوچک سنترالیا، پنسیلوانیا آغاز شد که بنا بر گزارشها از سوزاندن عمدی زبالههای مسکونی در یک معدن متروکه منشأ گرفته است.
با گسترش شعلهها، مردم چندین روز سعی کردند آتش را با آب مهار کنند، اما این کار بینتیجه بود به نظر میرسید هیچ تلاشی برای خاموش کردن آتش انجام نشده است. سوزاندن زبالهها تا اوت ادامه یافت، زمانی که شورا به شرکتهای زغال سنگ محلی و بازرسان دولتی معادن از احتمال آتشسوزی در معدن هشدار داد.
سنترالیا شهر متروکهای در شهرستان کلمبیا ایالت پنسیلوانیا آمریکا است که جمعیت آن به خاطر آتش زیر سطح زمین از بیش از ۱۰۰۰ نفر در سال ۱۹۸۱ به ۱۲ نفر در سال ۲۰۰۵، ۹ نفر در سال ۲۰۰۷ و ۱۰ نفر در سال ۲۰۱۰ رسیده است. امروزه از سنترالیا به جز شبکهای متروکه از خیابانها و ده نفری که حاضر به ترک آن نبودند چیزی باقی نمانده است.
بخارات ناشی از سوختن زغال سنگ در معدن زیرزمینی سنترالیا و فرونشست ناشی از آتشسوزی و فروریزش بعدی ستونهای زغال سنگ که به عنوان حامل سقف در تونلهای معدنی زیر شهر استفاده میشدند، از دلایل ترک شهر توسط مردم بود.
سنترالیا بر فراز هزارتویی از معادن زغال سنگ متروکه قرار دارد که ممکن است توسط یک دهانه در گودال زباله به آتش کشیده شده باشد و آتشسوزیهای آن تا امروز ادامه دارد. دولتهای فدرال و ایالتی در دهه 1980 از مبارزه با شعلههای آتش دست کشیدند و به جای آن ساکنان را جابهجا کردند.
درزهای ذغال سنگ در حال دود شدن شهر را در زمین فرو برده، درختان را سفید کرده و شکافهایی را باز کرده است که گازهای سمی نشت میکنند. ممکن است 250 سال دیگر طول بکشد تا زغال سنگی که سوخت این دوزخ زیرزمینی را تامین میکند تمام شود.
5. مأموریت کشتار موشها
موشها طاعون بوبونیک را در هانوی گسترش دادند و در اوایل قرن بیستم باعث شیوع بیماری شدند. موشهای حامل طاعون بوبونیک در سال 1906 باعث شیوع بیماری شدند که منجر به مرگ 263 نفر شد. طاعون خیارکی یا طاعون بوبونیک (Bubonic plague) متداولترین حالت طاعون است که با نیش کک یا گازگرفتگی موش آلوده بهوجود میآید.
با آغاز نبرد انسان و طبیعت و هنگامی که موشها در سال 1902 حمله به خانهها را آغاز کردند و سبب انتشار طاعون شدند، استعمارگران فرانسوی در هانوی فهمیدند زمان آن رسیده که با مشکل جوندگان در شهر مقابله کنند. آنها ساکنان پایتخت کنونی ویتنام را برای شکار موشها به فاضلاب فرستادند که در ابتدا نتایج قابل توجهی به همراه داشت.
مقامات فرانسوی برای تشویق تلاشهای ریشهکنی و تشویق مردم برای همکاری، جایزهای برای هر موش کشته شده از 1 پیاستر (واحد پول رایج در هندوچین فرانسه بین سالهای 1887 و 1952) در نظر گرفتند.
مردم میتوانستند در ازای هر دم موش که بهعنوان اثبات کشتار خود تحویل داده میشد، جایزه را دریافت کنند. اما با افزایش تلفات به دهها هزار موش در روز، مقامات متوجه افزایش عجیب موشهای بدون دم در اطراف شهر شدند. برخلاف تعداد رو به رشد دمهای تحویل داده شد، به نظر میرسید که کاهشی در تعداد موشهای بیماریزا وجود نداشته باشد.
مقامات متوجه شدند که مردم موشها را پس از بریدن دم آنها رها میکنند تا بتوانند تولید مثل کرده و فرصت کسب سود را افزایش دهند. مقامات همچنین عملیاتهای کشاورزی را برای پرورش موش در حومه شهر کشف کردند. این مسائل سبب شد فرانسویها جایزه به ازای دم موش را متوقف کنند.
6. نبرد با ستاره دریایی
هند و اقیانوس آرام خانه اکوسیستم صخرههای مرجانی در معرض تهدید هستند و یکی از شکارچیان طبیعی این مناطق میتواند کل صخرهها را در عرض چند ماه از بین ببرد.
ستاره دریایی تاج خار (Acanthaster planci) قادر است به قطر 31 اینچ (80 سانتی متر) برسد و تا 21 بازو پوشیده از صدها خار سمی را به خود اختصاص دهد. خارهای بالای بدن این ستاره میتواند تا ۱۰ سانتی متر رشد کند که بسیار سمی هستند و قادرند جراحتهای بسیاری روی بدن ایجاد کنند.
ستاره تاج خار یکی از بزرگترین ستارههای دریایی در دنیاست که از مرجانها تغذیه میکند و به عنوان آفت تپههای مرجانی شناخته میشود. آنها برای پاسخ به اشتهای سیریناپذیر خود معده را از دهانشان وارونه کرده و بافت اسکلت مرجانی میخوردند.
بیشتر بخوانید:
سمی ترین موجودات دریایی که تماس با آنها میتواند مرگبار باشد
در برخی مکانها، مردم سعی کردند ستارههای دریایی را با تکه تکه کردن آنها بکشند و فراموش کردند که ستارههای دریایی میتوانند اعضای بدن خود را بازسازی کنند. بنابراین در این نبرد انسان و طبیعت بشر ناخواسته تعداد ستارههای خطرناک را چندین برابر کرد.
با ادامهی نبرد انسان و طبیعت، مردم همچنین به این جانداران مواد شیمیایی سمی تزریق کردند و به طور تصادفی باعث تخمریزی آنها شدند و زمینه را برای آزاد کردن هزاران اسپرم و تخمک در آبهای آزاد فراهم کردند.
7. یک اشتباه محاسباتی 100 ساله
رودخانه کلرادو منبع حیاتی آب برای بیش از 40 میلیون نفر در هفت ایالت ایالات متحده است. با این حال، سطح آب آن در چند دهه اخیر به طور چشمگیری کاهش یافته که بخشی از این کاهش به تغییرات آب و هوایی و بخشی به دلیل یک اشتباه محاسباتی 100 ساله مربوط میشود.
در سال 1922، آریزونا، کالیفرنیا، کلرادو، نوادا، نیومکزیکو، یوتا و وایومینگ منابع آب رودخانه کلرادو را بین خود تقسیم کردند. اما تخمین آنها از جریان سالانه رودخانه از یک دوره زمانی غیرمعمول مرطوب استخراج شد و هرگز تعدیل نشد، به این معنی که ایالتها مقادیر بیشتری از آب را نسبت به زمانی که رودخانه میتوانست در زمانهای عادی فراهم کند به خود اختصاص داده بودند.
در طول یک قرن، این نظارت سیاسی به عنوان نبرد انسان و طبیعت منجر به کاهش 20 درصدی جریان رودخانه کلرادو و سطح پایین آب در مخزن سد هوور و دریاچه پاول (دو مخزن بزرگ کشور) شده است.
سطح دریاچه مید و دریاچه پاول به قدری پایین است که آب در چرخاندن توربینهایی که برق تولید میکنند شکست خواهد خورد. در صورت ادامهدار بودن این رویه و عدم اتخاذ راهحلی مناسب، سطح آب حتی ممکن است به حدی سقوط کند که آب نتواند به دریچههای ورودی برسد و در نتیجه رودخانه تا مرز نابودی خواهد رفت.
8. نابودی تالابهای حفاظتی
برای 7 هزار سال، رودخانه میسیسیپی رسوبات را از سراسر آمریکای شمالی حمل و در خلیج مکزیک رسوب کرده است. در آنجا، گل و لای در لبههای زمینی که توسط کانالهای آب باتلاقی از هم جدا شده بودند، انباشته شد و دلتای رودخانه معروف و باتلاقهای آن را شکل داد.
در سال 1718، مستعمره نشینان فرانسوی که نیواورلئان را در کنار کانال اصلی میسیسیپی تأسیس کردند، هنگامی که سیل بهاری آب را از ساختمانهای نیمه کاره جاری کرد، از نتیجهی کار خود ناامید شدند. آنها دستور ساخت یک خاکریز را دادند، تپهای از خاک که به عنوان مانعی برای خشک نگه داشتن شهر عمل میکند.
در طول دههها و شدت نبرد انسان و طبیعت، سیلهای بیشتری برپا شد تا اینکه در دیواری که هزاران مایل از شمال تا میسوری امتداد داشت ادغام شدند. این ساخت و سازها باعث شکوفایی شهرها و زمینهای کشاورزی شد، اما رودخانه را نیز به یک سیلاب تبدیل کرد.
در حالی که میسیسیپی قبلا خاکهایی را که با ایجاد زمینهای باتلاقی دور ریخته بود بازیافت میکرد، اکنون مستقیماً به خلیج میبرد و آنها را در اعماق دریا میریزد. در نتیجه، از دهه 1930، لوئیزیانا بیش از 2 هزار مایل مربع (5200 کیلومتر مربع) از زمین را به اقیانوس از دست داده است، مساحتی معادل غرق شدن یک زمین فوتبال در هر 100 دقیقه.
از بین رفتن تالابهای حفاظتی تأثیر طوفانها و سیلها را بر جوامع ساحلی افزایش میدهد. به دلیل افزایش سطح دریاها، زمینها مورد تهدید قرار گرفتهاند و صنعت ماهیگیری تجاری لوئیزیانا که 30 درصد از صید سالانه ایالات متحده را تشکیل میدهد در معرض خطر قرار دارد.
9. کپور مهاجم
کپور آسیایی در دهه 1970 برای مقابله با شکوفههای جلبکی در تصفیه خانههای آب و استخرهای آبزی پروری به ایالات متحده وارد شد. اما آنها بهسرعت فرار کرده و به رودخانهها و نهرها راه یافتند. برخی از گونههای این ماهی حتی میتوانند از روی سدهای کم ارتفاع بپرند و بر موانع موجود در آبراهها غلبه کنند. پس از فرار، آنها تبدیل به گونههایی مهاجم شدند و در فعالیتهای ماهیگیری اختلال ایجاد کردند.
جمعیتهای وحشی این ماهی در معرض خطر انقراض هستند، اما در بسیاری از مناطق مانند ایالات متحده بهطور غیرطبیعی وارد زیستگاههایی جدید شده، تبدیل به گونهای مهاجم گردیده و باعث آسیب رسیدن به گونههای بومی در آن مناطق شده است.
ماهی کپور به رودخانه میسیسیپی و شاخههای آن سرایت کرده و در آستانه ریختن به دریاچههای بزرگ است، جایی که میتواند ویرانی زیستمحیطی ایجاد کند و به صنعت ماهیگیری سالانه ۷ میلیارد دلاری صدمه بزند.
این ماهی در مناطقی خاص با خوردن ریشه گیاهان آبزی و منابع غذایی باعث آسیب به سایر آبزیان و برخی پرندگان شده است. توان تکثیر و تطبیق بالای این ماهی با انواع شرایط محیطی سبب ورود آن به زیستگاههای غیرطبیعی و تبدیل آن به یک گونه مهاجم در بسیاری از نقاط دنیا شده و ۵۹ کشور دنیا با این مشکل روبرو هستند.
به عنوان یک اقدام پیشگیرانه در نبرد انسان و طبیعت، مهندسین ارتش ایالات متحده در سال 2013 یک مانع الکتریکی زیر آب را در سیستم آبراه شیکاگو برپا کردند. این طرح ماهیها را در حالی که شنا میکنند بیهوش کرده و بدن آنها به پایین رودخانه میرسد. در حالی که این مانع تاکنون ماهیهای کپور را دور نگه داشته است، اما این مانع کاملاً قابل اعتماد نیست و میتواند به ماهیهای کوچک اجازه دهد دزدکی از آن عبور کنند.
10. کمپین قتل عام گنجشکها
در طول انقلاب فرهنگی چین، دهقانان هر روز صبح قبل از شروع به کار در مزرعه، متون نوشته شده توسط رهبر کمونیست مائو تسه تونگ را میخواندند. تحت حکومت مائو تسه تونگ از سال 1949 تا 1976، چین دستخوش تغییر صنعتی شد.
شعار «انسان باید طبیعت را فتح کند» به یک فریاد انقلابی در طول جهش روبه جلوی این کشور تبدیل شد، یک پروژه اجتماعی و اقتصادی که برای پیشی گرفتن از بریتانیا و دستیابی به ایده کمونیسم مائو طراحی شده بود. این کمپین با عنوان «گنجشک را بکش» شناخته میشد، اما نام رسمی آن کمپین چهار آفت بود.
مائو کمپین چهار آفت را در سال 1958 راهاندازی کرد و از مردم خواست تا مگسها، پشهها، موشها و گنجشکها را ریشهکن کنند. او معتقد بود گنجشکها با خوردن غلات محصول را کاهش میدهند، بنابراین دستور داد به آنها شلیک کنند، لانههایشان را خراب کنند و با کوبیدن دیگها و ماهیتابهها همه بازماندهها را از محیط اطراف دور کنند تا از گرسنگی جان بدهند.
با کاهش تعداد گنجشکها در سراسر چین، ملخها رشد کردند و حشرات محصولخوار افزایش یافتند. همراه با دیگر اثرات نبرد انسان و طبیعت از جمله جنگلزدایی گسترده و استفاده از آفتکشها و سایر سیاستهای فاجعهبار، تلاش Smash Sparrow به قحطی ویرانگر منجر شد که دهها میلیون نفر را کشت.
فعالان محیط زیست معتقدند مائو از حیوانات و تاثیر آنها در زندگی انسان چیزی نمیدانست و بدون مشورت با کارشناسان و صحبت در مورد ایدهی خود فقط به این نتیجه رسیده بود که این چهار جاندار آفت هستند و باید از روی زمین محو شوند.