اشتباهات علمی

هولناک ترین اشتباهات علمی که فاجعه آفریدند

رسیدن به جامعه مدرن امروزی بدون دادن تاوان میسر نبوده و در این راه اشتباهاتی صورت گرفته است. در این مطلب به 4 مورد از هولناک ترین اشتباهات علمی تاریخ می‌پردازیم.

هولناک ترین اشتباهات علمی تاریخ در دوره‌های مختلف به دلایل متعددی رخ داده‌اند. گاهی این اشتباهات به‌دلیل طمع بیش از حد آدمی و گاهی نیز به‌دلیل تکیه بر داده‌های قبلی صورت گرفته‌اند.

عجیب ترین اشتباهات علمی تاریخ

در این مطلب قصد داریم به 4 مورد از این اشتباهات علمی بپردازیم و علت آن‌ها را بیان کنیم. اگر به مقاله‌های علمی علاقه دارید در ادامه همراه ما باشید.

فسیل مرد پیلتن

فسیل مرد پیلتن

اگر به شجره‌نامه تکامل جانوران دسته انسان‌نماها توجه کنید می‌بینید که برخی تغییرات بدون وجود داشتن حد واسط اتفاق افتاده‌اند؛ مثلا نمی‌شود که میمون‌ها در اثر تکامل بلافاصله به انسان‌ تبدیل شده باشند و قاعدتا در این بین موجودات حد واسط دیگری وجود دارند که یا منقرض شده‌اند یا هنوز ارتباط مستقیم آن‌ها کشف نشده است. با در نظر گرفتن این موضوع در سال 1912 یک حلقه گمشده به نام مرد پیلتن یافت شد که واقعی نبود. اما ماجرای فسیل مرد پیلتن چیست؟

داستان مرد پیلتن در سال 1912 آغاز شد؛ هنگامی که چارلز داوسون (Charles Dawson)، وکیل و یابنده تازه‌کار فسیل‌ها ادعا کرد یکی از حلقه‌های تکامل انسان را در یک گودال شن در خارج از دهکده کوچک پیلتن در ساکس پیدا کرده است. در واقع او مدعی شده بود که یکی از موجودات حد واسط تکامل انسان‌ها را یافته است.

داوسون بریتانیایی این موضوع را به انجمن زمین‌شناسی لندن گزارش داد و گفت جمجمه‌ای شبیه به انسان، اما با یک‌سری تفاوت‌ها و ویژگی‌های میمون‌مانند یافته است. این جمجمه شبیه به انسان، اما مقداری بزرگ‌تر بود که با آرواره‌های میمون‌مانند و دندان‌های فرسوده همراه شده بود؛ علاوه بر این جمجمه، داوسون مدعی شد ابزارهای سنگی و فسیل‌های جانوران را کشف کرده که همگی مربوط به بیش از 500 هزار سال قبل بودند.

اما این یک یافته علمی مهم در خصوص چرخه تکامل انسان نبود و اصلا فسیل جانور حد واسط انسان‌ها و میمون‌ها کشف نشده بود. این داستان‌ها تنها یک حقه برای کلاه‌برداری بود که به احتمال زیاد توسط خود داوسون طراحی و اجرا شده بودند. آن جمجه‌ای هم که یافته شده بود ترکیبی از جمجه انسان بود که با فک و دندان اورانگوتان ادغام شده بود. با این حال این حقه به‌طور قطعی تا سال 1953 اثبات نشد و همین موضوع سبب شد تا محققان در این زمینه دست به تحقیقات گسترده‌ای بزنند و به‌دنبال اعمال تغییراتی در شجره‌نامه انسان باشند. تا این‌که یکسال بعد دانشمندان دانشگاه آکسفورد از روش تاریخ‌سنجی فلورین استفاده کردند و نشان دادند استخوان‌های مرد پیلتن یافته شده در گودال شنی متعلق به سنین مختلف و ترکیبی از استخوان انسان‌ها و میمون است.

انفجار راکتور هسته‌ای چرنوبیل؛ یکی از معروف‌ترین و هولناک‌ترین اشتباهات علمی تاریخ

هولناک ترین اشتباهات علمی

بدترین حادثه هسته‌ای جهان تا به امروز مربوط به انفجار بمب هسته‌ای در ژاپن نیست! بلکه یک انفجار دیگر به نام راکتور هسته‌ای چرنوبیل وجود دارد که پیامد‌های دردناک‌تری را به‌همراه داشت.

پس با این اوصاف بدترین حادثه هسته‌ای جهان که تا به امروز به ثبت رسیده انفجار راکتور هسته‌ای چرنوبیل در روز 26 آوریل 1986 است. این واقعه با انفجار رآکتور شماره چهار نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل، واقع در نزدیکی شهر پریپیات در اوکراین که در آن زمان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود، رخ داد.

در همان لحظه اولیه انفجار 30 نفر از کارکنان نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل جان خود را از دست دادند؛ اما پیامدهای این حادثه به مرگ همین افراد خلاصه نشد و هزاران نفر در اثر سرطان ناشی از این انفجار بعد‌ها جان خود را از دست دادند. تلفات واقعی این حادثه به‌طور دقیق قابل اندازه‌گیری نیست؛ چرا که شمار زیادی از افراد در معرض تششعات این حادثه قرار گرفتند که بعدا خبری از سلامتی آن‌ها نشد.

به‌گفته انجمن جهانی هسته‌ای، بخار ناشی از این انفجار و آتش‌سوزی مرتبط با آن باعث آزاد شدن حداقل 5 درصد از مواد رادیو اکتیو در محیط شده است. این مواد رادیو اکتیو به‌مرور در سراسر اروپا پراکنده شدند و سلامتی افراد بیشتری را تحت تاثیر خود قرار دادند.

اما سوال اینجاست که چرا راکتور شماره 4 منفجر شد و خسارتی به ارزش 68 میلیارد دلار را ایجاد کرد؟ داستان از این قرار بود که طراحی دستگاه اندازه‌گیری الکتریکی شوروی به‌درستی نتوانست وظیفه خود را انجام دهد و همچنین اشتباهات اپراتورهای کارخانه هم سبب افزایش چاشنی ریسک این راکتور شده بودند که نمونه آن عدم بهره‌گیری از دستورالعمل‌های ایمنی بود.

این حادثه زمانی آغاز شد که توانایی توربین بخار در تامین برق پمپ‌های آب تغذیه اضطراری در حال آزمایش بود. استفاده از این توربین سبب شد نیرو تا حدود صفر افت پیدا کند. اپراتورها با دیدن افت نیرو مجددا به سراغ توربین بخار رفتند تا دوباره آن را راه‌اندازی کنند تا بتوانند آزمایش توربین را با پیکربندی ممنوعه میله‌های کنترل تکمیل کنند.

پس از پایان آزمایش، برای بررسی علت افت نیرو توربین، رآکتور ناپایدار را برای تعمیر و نگهداری خاموش کردند. با این حال، ماجرا به همینجا و بروز یک نقص کوچک ختم نشد؛ زیرا افزایش قدرت در راکتور باعث پارگی و نشت مایع خنک‌کننده شده بود. به‌دنبال آن انفجاری بزرگ از بخار رخ داد و ذوب کامل باعث شد که ساختمان محفظه فرو بریزد. این آتش‌سوزی به‌مدت 10روز پیاپی ادامه داشت و همین موضوع سبب شد تا موارد رادیو اکتیو موجود در بخار به وسیله باد جابه‌جا شوند و این مواد در سرتاسر اروپا پراکنده شوند.

کشف اتفاقی قاره آمریکا

کشف آمریکا

در دوران قدیم، دریانوردی به نام کریستف کلمب به‌علت کشفیاتش، شهرت پیدا کرده بود و از او با نام دانشمند نیز یاد می‌کردند. اما او قبل از آن‌که بتواند به‌عنوان یک محقق یا دانشمند خوانده شود، یک دریانورد حرفه‌ای بود. در زمان‌های قدیم به‌دلیل عدم وجود نقشه‌های جغرافیایی دقیق و کامل نبودن نقشه یکپارچه کره زمین، دریانوردان مجبور بودند با محاسبات ریاضی همچون دانشمندان مسیر خود را در دریاها و اقیانوس‌های بی‌پایان پیدا کنند.

همین موضوع وجود نداشتن نقشه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های ارتباطی سبب شده بود تا کریستف کلمب خطا‌های مهمی را مرتکب شود که در آن زمانی راهی برای اثبات دقیق یافته‌های او وجود نداشت. اولین قدم اشتباه کلمب، تکیه بر کار جغرافی‌دان معاصر خود یعنی توسکانیلی برای تخمین اندازه زمین بود. همین موضوع سبب شد به‌جای آن‌که وی در سفر دریایی خود به چین یا هند برسد، سر از قاره آمریکا در بیاورد؛ اما چگونه این اتفاق رخ داد؟

در آن زمان هنوز قاره‌ای به نام آمریکای شمالی و جنوبی در نقشه‌های دنیا ثبت نشده بود و بر اساس نقشه‌های آن دوره، اگر کسی از اروپا به‌سمت غرب به دریانوردی می‌پرداخت، پس از طی مسافتی به خاک سرزمین چین یا هند می‌رسید. همین موضوع سبب شده بود تا زمانی که کلمب به خاک آمریکا رسید فکر کند که به هند شرقی رسیده است. این اشتباه به‌دلیل تطابق دادن اطلاعات به‌دست آمده از یافته‌های تجربی و داده‌های توسکانیلی ایجاد شده بود. در واقع توسکانیلی فاصله به سمت غرب از لیسبون تا پکن را حدود 5000 مایل دریایی تخمین زده بود که در واقعیت نزدیک به 11 هزار مایل دریایی است. همچنین این دانشمند قدیمی، فاصله به سمت غرب از آنتیل تا ژاپن را 2000 مایل تخمین زده بود که در واقع، نزدیک به 7500 مایل دریایی بود؛ یعنی حدود 4 برابر داده‌هایی که توسکانیلی در آن زمان به ثبت رسانده بود.

این اشتباهات غالبا به‌دلیل درک نادرست از پهناوری قاره آسیا اتفاق می‌افتاد که بر اساس فعالیت‌های مارکوپولو تخمین زده شده بود. اکثر جغرافیادان‌های معاصر مارکوپولو نیز پهناوری بیش از حد قاره آسیا را باور نداشتند؛ اما توسکانیلی به داده‌های مارکوپولو اعتقاد داشت.

یکی دیگر از مواردی که سبب شده بود قاره آمریکا به‌عنوان هند شرقی خوانده شود این بود که ارزش دقیق واحدهای فاصله استفاده شده توسط نویسندگان باستان مشخص نبود. کریستف کلمب برای اندازه گرفتن طول از داده‌های منبع باستانی استفاده کرد، اما ارزش دقیق واحدهای فاصله استفاده شده توسط نویسندگان باستان مشخص نبود. در واقع با تکیه‌ بر مفروضاتی که بر اساس مایل‌های ایتالیایی انجام شده بود، طول واقعی را حدود 75 درصد از مقدار واقعی آن در نظر گرفتند.

نتیجه این دو اشتباه محاسباتی سبب شد تا کلمب به این نتیجه برسد که محیط کره زمین بسیار کمتر از آن چیزی است که در واقعیت وجود دارد و قاره آسیا تنها چند هزار مایل با غرب قاره اروپا فاصله دارد. به همین دلیل او معتقد بود برای سفر از اروپا به سمت آسیا به‌راحتی می‌توان از مسیر اقیانوس اطلس بهره گرفت.

نظریه زمین مرکزی

هولناک ترین اشتباهات علمی

اگر به مطالعه کتا‌ب‌های جغرافیا و زمین‌شناسی علاقه داشته باشید، در ابتدای اکثر این کتاب‌ها به نظریه زمین مرکزی و اشتباهات علمی دانشمندان در مورد نظریه زمین مرکزی پرداخته می‌شود. اما نظریه زمین مرکزی چیست؟

بر اساس این نظریه، کره زمین در مرکز جهان قرار گرفته و خورشید، ماه و سایر ستارگان به دور زمین می‌چرخند. این نظریه علاوه بر جنبه‌های علمی برای اثبات فرضیه‌های مذهبی در گذشته به‌کار می‌رفت. این نظریه توسط ارسطو در یونان، بطلیموس در روم باستان و بسیاری از دانشمندان آن زمان مورد تایید قرار گرفت.

یکی از دلایل ماندگاری و مشهور شدن این نظریه، نحوه نگاه انسان به اتفاقات پیرامون بود. در واقع چون انسان‌ها روی کره زمین قرار داشتند، یافته‌ها را بر اساس مشاهده روی کره زمین می‌نوشتند. مدل زمین مرکزی برای 1500 سال برای پیش‌بینی‌های نجومی مورد استفاده قرار گرفت و آنقدر مورد تایید افراد بود که به‌سادگی نمی‌شد جایگزینی برای آن پیدا کرد.

اما بعد از گذشت این دوره‌ها تا رسیدن به دوره رنسانس، دانشمندانی نظیر گالیله و کوپرنیکو کپر، این نظریه را رد کردند و در نظریه جدید این افراد، زمین به دور خورشید می‌چرخد که این نظریه به خورشید مرکزی شهرت یافت؛ نظریه‌ای که با مذهب آن دوره در تضاد بود و با مخالفت کلیساهای کاتالوگ مواجه شد. چرا که آن‌ها معتقد بودند موقعیت مرکزی زمین در جهان در کتاب‌های مقدس توضیح داده شده است.

اما کجای این نظریه که یکی از بزرگترین اشتباهات علمی تاریخ بود، به فاجعه‌آفرینی منجر شد؟ جدای از 1500 سال اشتباه نجومی صورت گرفته تا دوره رنسانس، رد نظریه زمین مرکزی و پرداختن به نظریه خورشید مرکزی سبب شد تا دانشمند شناخته شده‌ای همچون گالیله توسط جماعت عالی مقدس تفتیش عقاید رومی و جهانی در سال 1615 به‌دلیل عقاید متضاد با مذهب آن دوره محاکمه شده و تا پایان عمرش در زندان خانگی به سر ببرد.