در این مطلب قصد داریم از نگاه فردی که تقریبا اکثر عمر خود را با اکوسیستم کمپانی Apple گذرانده، تجربیات ورود به اکوسیستم Microsoft را بررسی کنیم. از علت اولین باری که چنین فردی به فکر تغییر دستگاههای خود افتاد تا نحوه این دگرگونی و در نهایت، نتیجه و سرانجام آن.
پس با ما همراه شوید تا تجربهای واقعی از کاربر دنیای سیب که پا به دنیای پنجرهها میگذارد را بررسی کنیم.
همهچیز ریشه در کودکی دارد!
آشنایی کاربر مورد نظر ما با اکوسیستم اپل از جایی آغاز میشود که رقابت دو برادر بر سر تصاحب کالای بهتر، در روز مراجعه به بازار کامپیوتر به همراه پدر، اوج میگیرد. روزی که از بخت و اقبال بد یا خوب آنها، به این ختم میشود که یک فروشنده در فروش کدام یک از اجناس خود موفق نبوده و میخواهد که به هر ترتیبی شده آن را بفروشد! و چه چیزی بهتر از یک نوجوان 10-12 ساله که میخواهد دستگاه بهتری از برادر خود داشته باشد. پدر که وضع مالیش هم بد نیست، با اتکا به جیب پر از پول خود و برای خوشحالی بچهها، احترام به سلیقه آنها را بر نظر خود اولویت داده و حق انتخاب را با بودجهای نسبتا نامتناهی به خود آنها میدهد. برادر بزرگتر که در کامپیوتر تجربه بیشتری دارد، انتخاب خود را از قبل کرده و مشخصات سختافزاری مد نظر و حتی مدل حدودی لپتاپی که میخواهد را از مغازههای مختلف سراغ میگیرد؛ ایضا یک لپتاپ گیمینگ ویندوزی نسبتا کمیاب که پدر را از گشت و گذار خسته میکند!
و بالأخره یکی از کاسبان کار درست و هوشمند، به «هر» نحوی شده اجازه فرار این ماهی درشت از تور را نداده و حتی به واسطه تهیه آن لپتاپ از یک فرد دیگر، مشتری را نزد خود نگه میدارد. و میتوانید حدس بزنید که برای یک کاسب، هیچ چیزی سادهتر از آن نیست که پس از فروش آن لپتاپ خاص به برادر بزرگتر، در چند کلمه ذهن برادر کوچکتر را نیز بخواند و در چند ثانیه، چشمان آن نوجوان را با زرق و برق یک لپتاپ بسیار خاصتر که پشتش یک سیب هم روشن میشود، مجذوب خود کند.
و در دورانی که هنوز چیزی به نام گوشی تلفن همراه هوشمند وجود خارجی نداشت، کاربری که خاطرات خود را برای ما تعریف میکند، به همین سادگی وارد دسته «طرفداران اپل» میشود…
متفاوت فکر کن Think Different
ورود به گروه «طرفداران اپل» یعنی متفاوت فکر کن؛ به طوری که در سالهای 2000 تا 2010 این حتی به متفاوت لباس پوشیدن و متفاوت صحبت کردن هم کشیده شده بود! به نحوی که حتی در کشور ایران نیز میتوانستید در آن سالها صرفا با نگاه به ظاهر یک فرد حدس بزنید که آیا گوشی یا لپتاپ او اپل است یا نه و این حدس شما با شانس بیش از %80 هم صحیح باشد!
پس همچون تهیه یک ساعت برند خاص یا رفتن به یک رستوران خاص، تهیه یک دستگاه اپل نیز فارغ از کارکرد حقیقی که برای هر فرد داشت، ورود او به یک جمع و یک سطح اجتماعی خاص بود؛ چیزی که حتی به کارکرد حقیقی دستگاه نیز ارجحیت داشت.
اپل امروز، با اپل سال 2010 تفاوت دارد
هرچند سالهاست که دیگر آن جو سنگین وجود نداشته و یا حداقل از شدت آن بسیار کاسته شده، اما شخص کاربر مورد بررسی ما خیر. فردی که خود را از «طرفداران روز اول» و قبل از وجود آیفون دانسته و حتی در جمعهای دوستانه همچون یکی از بنیانگذاران اپل به دیگران نگاه میکند. گویی یک پیوند برادری بین او و کمپانی اپل برقرار است که استفاده از یک دستگاه رقیب برای چند ثانیه و در خلوت، جرمی نابخشودنی و خیانت محسوب میشود!
بنابراین اینکه اکنون افرادی که یک آیفون تهیه میکنند به همانگونه که طرفداران اپل در سال 2010 بودند، نیستند، تأثیری بر آن «طرفداران روز اول» نگذاشته و پیمان، همان پیمان است.
تعصب اپل: پوششی برای یک راز شخصیتی
امروزه برای بسیاری از افراد آشکار شده است که تهیه یک برند خاص به دلیل صرفا برند آن، میتواند اتفاقا منطقی هم باشد. همچون ساعتی گران قیمت از برندی معتبر که شاید تمام کاربرد آن صرفا نشان دادن زمان به نظر برسد، اما کاربرد حقیقی آن زمانی جلوه میکند که دقیقا برند آن، برای فرد صاحب ساعت، اعتباری موجب میشود که بارها و بارها مهمتر از صرفا نشان دادن زمان است. که اگر این چنین نبود ساعتهای کلاسیک برند، شانسی در برابر ساعتهای هوشمند نداشتند!
اما نمیشود که شما با چنین هدف و کاربردی، ساعتی از یک برند خاص تهیه کنید و سپس تعصب آن را نکشید…
جبر زمان و مکان، تحمیل یک خوشبختی
این کاربر که خاطرات خود را برای ما بازگو میکند، از اولین جرقهای که باعث شد حداقل چند لحظه آن تعصب را کنار گذاشته و با یک دید منصفانه در خلوت خود به چیزی به غیر از اپل فکر کند میگوید؛ زمانی که نامزد او یک لپتاپ ویندوزی دارد و بدون اطلاع از تعصبات و داستان زندگی فرد مورد بررسی ما، از وی میخواهد که روی آن لپتاپ ویندوزی چند نرمافزار برای او نصب کرده و به او کار کردن با آنها را آموزش دهد. هرچند اولین گزینه این است که اصلا لپتاپ ویندوزی را کنار بگذار و مثل من یک مکبوک تهیه کن! اما قرار نیست همواره و در همهجا بتوان یک گزینه را تکرار کرد…
پس اینجا دیگر پای عشق درمیان است و کمک کردن به او بدون ایجاد هزینههای اضافی!
و در اینجاست که با اولین ساعات کار کردن منصفانه با دستگاه رقیب، همچون آلیس در سرزمین عجایب متوجه میشود که تاکنون از چه دنیایی محروم بوده و بسیاری از مفاهیم در ذهن وی دوباره تعریف میشوند. همچون یک حسرت چندین ساله برای اوقاتی که به جای جستجوی «فلان نرمافزار برای PC» مجبور به جستجوی «مشابه فلان نرمافزار برای Mac» بوده!
و حالا دیگر قرار نیست پیش از باز کردن صفحه مربوط به دریافت یک نرمافزار آرزو کند که آن نرمافزار برای دستگاه او هم منتشر شده باشد.
اما موضوع به همینجا ختم نشده و این قاعده همواره صادق است که اگر خود شما ویژگیها و قابلیتهای جدید یک دستگاه را کشف کنید، کاملا متفاوت از حالتی است که یک فرد دیگر به شما آنها نشان دهد. پس تفاوت رابط کاربری ویندوز در سهولت استفاده، تبدیل شد به دومین ضربهای که کاربر مورد بررسی ما با جان و دل آنرا پذیرفت!
گستردهترین سیستمعامل دنیای تکنولوژی
من برند و ظاهر اپل را میپسندم، اما داخلش زمانی بیشتر به کارم خواهم آمد که ویندوز باشد! حقیقتی بسیار بسیار شایع که پیش از سال 2020 باعث میشد مخصوصا در کشور ایران، بیش از %60 خریداران یک لپتاپ اپل، در همان اولین لحظات خرید، از فروشنده درخواست نصب ویندوز را داشته باشند! بله، و این یک حقیقت تلخ اما کاملا واقعی است که همه ما نمونه آن را به وفور در آشنایان و دوستانی که لپتاپ اپل تهیه کردهاند دیدهایم.
و آن %40 مابقی نیز بالأخره به نحوی توسط دیگر ابزارها، داخل همان محیط سیستمعامل MacOS به اجرای نرمافزارهای ویندوزی به کمک ابزارهایی چون Wine و… میپردازند. اگرچه که این روش به علت عدم پشتیبانی کامل از تمامی سامانههای سیستمعامل Windows هیچگاه نمیتواند جایگزینی بدون مشکل برای اجرای تمامی نرمافزارها بوده و همواره معضلات ریز و درشت داشته؛ همچون عدم امکان بارگذاری فایلهای asi ضمن اجرای نرمافزارها و یا پکیجهای مدرن UWP و مهمتر از همه، کاهش بسیار چشمگیر و مشهود بازده قدرت پردازشی به این علت که ابزارهای اجرای نرمافزارهای ویندزوی داخل محیط مک، در اصل از شبیهسازی کدها یا Emulation استفاده میکنند که نتیجتا پردازنده Core i7 شما پس از ترجمهسازی کد نرمافزارهای ویندوزی برای اجرا، عملکرد یک پردازنده Core i3 را خواهد داشت.
کاربرد فنی، همهچیز نیست
حتی یک لحظه هم تصور نکنید فردی که طرفدار برند خاصی از ساعت است، با دیدن قابلیتهای یک ساعت هوشمند قرار است برند محبوب خود را رها کند. زیرا توضیح داده شد که صرفا همان برند، کاربردهای ظاهری بابت محسوب شدن در یک سطح اجتماعی خاص دارد، که میتواند از هر کاربرد فنی دیگری مهمتر باشد. پس به هیچ وجه تصور نکنید که فرد بررسی شده در این مقاله، قرار است صرفا با مشاهده قابلیتهای فنی، از خیر قابلیتهای ظاهری که حتی مهمتر نیز میتوانند باشد بگذرد! لذا فقط یک راه وجود خواهد داشت که با یک پرسش مهم آغاز میشود:
آیا مک بوک ویندوزی هم تولید شده؟!
تمایل و یا در اصل، نیاز به ویندوز باعث میشود آن دسته از افرادی که در صدد استفاده از نرمافزارها و سیستمعامل ویندوز روی لپ تاپ اپل مک بوک خود هستند، به دنبال جایگزینی باشند که نه به صورت کامل، اما حداقل بخشی از نیاز به یک «برند» و مباحث ظاهری بابت نمایش آن برند به اطرافیان خود و اعتبار شخصیتی که از آن، بابت جایگاه اجتماعی خود کسب میکنند را نیز ارضا نمایند.
در اینجاست که شرکت Microsoft به عنوان خالق خود سیستمعامل Windows با رصد این نیاز، تصمیم میگیرد که یک مکبوک ویندوزی تولید کند! دقیقا برای افرادی که قاب و برند را به عنوان یک ویترین و ویندوز را به عنوان ابزار میخواهند.
اینگونه بود که از جلوه برند Surface با لوگو چهار مربع Microsoft برای تولد خانواده جدیدی تحت عنوان Surface Laptop بهره گرفته شد تا زیباترین محصول دیجیتال سال 2018 از دیدگاه خوانندگان مجله TIMES لقب گیرد.
سرفیس: صرفا یک مکبوک ویندوزی یا فراتر؟
همهچیز باید لوکس باشد؛ لوکسترین حالت ممکن. پس جایی که دستان کاربر برای کار با لپتاپ روی آن آرام میگیرد، از جنس الیاف Alcantara طراحی شد؛ جنسی که اغلب در خودروسازی و داشبورد اتومبیلهای لوکس کاربرد دارد. اما شاید به نسبت سلیقه هر فرد، حس کردن بدنه فلزی یک لپتاپ، بسیار خوشایندتر از لطافت آلکانتارا باشد. پس در نفیسترین رنگبندی ممکن، رنگهایی از لپتاپ به Alcantara مزین شده و رنگهایی دیگر، با آلیاژ منیزیوم.
در اینجا بود که دیگر فقط لوگوی چهار مربع Microsoft تنها عامل توجه به لپتاپی که روی میز است محسوب نشده و حتی در صورت پوشاندن برند آن نیز نگاهها به سمت آن جذب میشد.
ذات زیبا، فراتر از ظاهر زیبا
طراحی ابداعانه لولای Surface Laptop برای به راحتی باز شدن آن فقط با یک دست که باعث جلب شدن نظر اطرافیان میشود، صرفا یکی از زیباییهای ظاهری دستگاه است که حاصل فن و هنر مهندسان سختافزار مایکروسافت است؛ اما همهچیز به اینجا ختم نشده و حتی اگر این زشتترین لپتاپ دنیا نیز بود، همچنان زیباییهای ذاتی آن پیرامون سختافزار و نرمافزار، آن را به خاصترین لپتاپ ویندزوی بدل میکند.
ویژگیهایی که شاید عدم وجود آنها تا پیش از Surface Laptop بین لپتاپهای ویندوزی، تنها دلیل عدم مهاجرت کاربر مورد بررسی ما از دنیای اپل به دنیای مایکروسافت است.
نهایت سازگاری بین سختافزار و نرمافزار
دستگاههای Surface که تنها کامپیوترهای تولید شرکت Microsoft به عنوان خالق سیستمعامل Windows هستند، ویژگی منحصر به فردی را به نسبت هر کامپیوتر ویندوزی دیگری ارائه میدهند که پیش از وجود برند Surface امکان تحقق آن از نظر فنی عملا وجود نداشت. بدین صورت که از آنجا که تولید کننده سختافزار و نرمافزار یک کمپانی واحد است، مهندسان شرکت مایکروسافت تصمیم گرفتند تا برای اولین بار در تاریخ، برای هر یک از دستگاههای سرفیس یک ویندوز اختصاصی را فراهم کنند؛ که پدید آمدن این حد نهایی از سازگاری بین سختافزار و نرمافزار، بیشترین بازده قدرت پردازشی، روانترین شکل اجرای سیستمعامل Windows و طولانیترین مدت زمان شارژدهی ممکن برای باتری در یک لپتاپ ویندزوی را نتیجه داد.
این دقیقا همان چیزیست که طرفداران اپل سالهای سال به عنوان یکی از مهمترین برتریهای لپتاپهای مکبوک به نسبت لپتاپهای ایسوس و لنوو و… از آن یاد میکردند.
و حالا هر آنچه آنها از یک مکبوک ویندوزی میخواستند، در Surface Laptop فراهم آمده!
و حتی فراتر؛ به طوری که در ازای سختافزار یکسان، بازده قدرت پردازشی یک سرفیس لپتاپ حتی بالاتر از یک مکبوک قرار میگیرد. دستاوردی که لحظه به لحظه، خریداران مک بوک را بیشتر در فکر فرو میبرد…
رقیب مستقیم مکبوک ایر
مایکروسافت راهی را شروع کرده بود که در آن، هرچیزی که کاربر را به یاد مکبوک میانداخت، به صورت حتی بهتر در محصولی به نام سرفیس لپ تاپ قرار دهد؛ که قرار نیست این موارد صرفا به چشمنواز بودن ظاهر و برند و یا نهایت سازگاری بین سختافزار و نرمافزار ختم شوند. از جمله آن موارد، پنل صفحهنمایش و شاید مهمتر از آن، کیبورد بود که میبایست حتی در سطحی بالاتر از مک بوک قرار گیرند.
نتیجه این تلاش غول تکنولوژی دنیا با چاشنی شیطنتهایی همچون رفتن به سراغ خط تولید خود مک بوک و ریخت و پاش دلارهای به دست آمده از فروش لایسنس ویندوز! بدین صورت شد که واقعا هیچ لپتاپی در دنیا حسی که به هنگام کار با کیبورد سرفیس لپ تاپ 4 داده میشود را به شخص نمیدهد. کلیدهای بسیار نرم و سریع که با کمترین فشاری عمل کرده و این کار را در نهایت سکوت به انجام میرسانند. موردی که تا وقتی از نزدیک لمس نشود، نمیتوان مفهوم را انتقال داد. این کیبورد اگر در کنار یک صفحه ماوس لمسی پهناور با دقت بسیار بالا قرار داده میشد، کار تمام بود و این چنین نیز شد تا مشابه کیبورد، تاچپد سرفیس لپتاپ از تمام دیگر سرفیسهای پیش از خود دقیقتر و حساستر باشد.
زمین بازی بعدی، پنل صفحهنمایش بود که البته کار مایکروسافت با وجود تکنولوژی اختصاصی PixelSense آن در این زمینه اصلا دشوار نبود و حتی پیش از Surface Laptop نیز نمایشگر خیرهکننده Surface Pro کارت برندهای بود که Microsoft از قبل در دست داشت. فقط کافی بود رعایت شود که حتما دقت تصویر یا رزولوشن این پنل فوقالعاده بالاتر از رقیب که مکبوک ایر است باشد و دیگر مشخصات رنگ و نور و… به خودی خود برتری لازم را داشتند.
گوشی دکمهای، گوشی لمسی
حتی لازم نیست در این باره صحبت شود که تفاوت یک نمایشگر لمسی و غیرلمسی چیست.
اما زمانی تیر خلاص در وسط نمایشگر یک مکبوک زده میشود که ببینید فردی از قلم دیجیتالی حرفهای Surface Pen روی صفحه سرفیس لپ تاپ خود برای طراحی در نرمافزارهای کامپیوتری استفاده میکند! این یعنی کابوس و البته آرزوی بسیاری از افرادی که خرج مخصوصا هنگفتی برای تهیه یک مکبوک کردهاند؛ درست همان چیزی که مایکروسافت برای اغوا کردن مشتریان خود میخواست. پس Surface Laptop تبدیل شد به ابزاری در دوره همهگیری کرونا برای آموزش مجازی و جلسات ویدئویی و دورکاری؛ به علت مهمترین تفاوتی که با یک لپتاپ سنتی غیرلمسی همچون مکبوک داشت: قلم دیجیتالی
صدا و تصویر، دو جزء جدایی ناپذیر
اگر قرار است فقط تصویر خوب باشد، مشتهای آخر را نیز باید در زمینه صوت زد. پس از بین پوشههای تاریخچه ثبت اختراعات سابق Microsoft بالاخره بلندگوهای OmniSonic به کار آمدند تا برای حفظ نهایت شیک بودن محصول نهایی، صدا به صورت خارقالعادهای بدون نیاز به حفرههای خروج اصوات روی بدنه دستگاه ساطع شوند. این ثبت اختراع مایکروسافت حتی پیش از وجود دستگاههای سرفیس بود که در زمان خود بسیار خبرساز شد تا اینکه بالاخره در سال 2017 برای یک محصول تولید انبوه به نام Surface Laptop از آن بهره گرفته شد.
اما در کامپیوتر هر خروجی، یک ورودی هم دارد!
در اینجا بود که مجددا کار مایکروسافت دشوار نبود و از قبل، میکروفونهای فعلی Surface Pro حتی از گران قیمتترین محصولات اپل هم یک سر و گردن بالاتر بودند؛ تا جایی که به اعتقاد برخی اصلا هیچ منطقی ندارد که چنین میکروفونهای حرفهای برای یک تبلت و یا لپتاپ به کار گرفته شوند. البته که حالا در آخرین نسل سرفیس لپ تاپ به لطف میکروفونهای جدید دور-برد دوگانه، منتقدان باز هم بیشتر تعجب کرده و علت دقیق اینکه چرا باید این مقدار هزینه روی میکروفون یک لپتاپ شود را نمییابند. هرچند علت آن واضح است، ندادن هیچ شانسی به رقیب.
چه کسی اول Face ID را ساخت؟!
حالا که صحبت از ثبت اختراعات Microsoft شد، به سال 2015 بازگردیم؛ یعنی بیش از دو سال قبل از آن که چیزی به نام فیس آیدی وجود داشته باشد. زمانی که یکی از دیگر ثبت اختراعات این شرکت موفق به اخذ مجوز از مدیریت برای ورود به دستگاههای واقعی در تولید انبوه میشود. طرحی به اسم Windows Hello Face که طی آن، قفلگشایی توسط تشخیص ترکیبی از عنبیه چشم و صورت انجام میگردد. برای این کار نیاز به یک ردیف دوربین شامل سه ماژول امیتر و گیرنده IR و دوربین جلو اصلی است که میبایست حد مشخصی از وضوح را ارائه دهد. بنابراین در دنیایی که دوربین جلو برای لپتاپ صرفا حکم یک ویدئو چت ساده را دارد، حالا مایکروسافت به نوعی مجبور شد تا بالاترین کیفیت دوربین جلو در آن زمان برای یک لپتاپ را بالای پنل صفحهنمایش تعبیه کند که خود به تنهایی میتوانست باعث افزایش چشمگیر قیمت محصول نهایی شود.
هرچند دو سال بعد اپل طی یک کپیبرداری واضح همان سامانه را با کمی تغییر به گوشیهای آیفون X خود اضافه کرد، اما هنوز هم سالهاست که Surface Laptop قابلیت ویندوز هلو فیس را دارد، اما لپتاپهای MacBook اپل، فیس آیدی ندارند. پس قفلگشایی امن و پیشرفته به جای اثر انگشت سنتی، بدل شد به آخرین ضربات سرفیس لپ تاپ که گویی مک بوک را در گوشه رینگ آورده. قابلیتی که هنوز پس از گذشت چندین سال، حتی دیگر لپتاپهای ویندوزی به جز سرفیس نیز آنرا ارائه نمیدهند.
جمعبندی
اینها تجربیات عملی یک فرد از مک بوک ایر خود تا خرید سرفیس لپ تاپ 4 از فروشگاه سرفیس ایران (https://surfaceiran.com) به عنوان مرجع رسمی فروش محصولات مایکروسافت در ایران بودند که برای ما بازگو شده. هرچند این شخص همچنان گوشی آیفون خود را به هر گوشی اندرویدی دیگری ترجیح میدهد و هنوز هم خود را در حیطه اکوسیستم اپل میداند! اما به گفته وی گویی حتی خود اپل نیز رفتهرفته در حال جایگزین کردن iOS مخصوصا در تبلتهای iPad Pro که کیبورد لپتاپی دارند به جای MacOS و بازنشست کردن دید سنتی آن به لپتاپ است تا امکان استفاده از صدها قابلیت ارزشمند و حیاتی همچون صفحه لمسی، قلم دیجیتالی و… پدید آید؛ یعنی کاری که Microsoft در حدود یک دهه زودتر در Surface Pro انجام داد!
در این بین مایکروسافت نیز به لطف دادههای بسیاری که از تعداد بیشمار افرادی که آیفون را در کنار سرفیس لپتاپ دارند به دست آورده، هر روز امکانات بیشتری برای ارتباط راحتتر فی ما بین آیفون و ویندوز ارائه میدهد تا مشتریان را نزد خود نگه داشته و تعداد آنها را هر روز بیشتر کند…