برخلاف تصور عمومی پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم ابدا تضمین شده نبود و میتوانست نتیجه کاملا متفاوتی رقم بخورد. امروز به تصمیمات و راههایی میپردازیم که به واسطه آنها هیتلر میتوانست در جنگ جهانی دوم پیروز شود.
یکی از محبوبترین پرسشها در میان علاقهمندان به تاریخ این است که اگر جنگ جهانی دوم بهصورت دیگری رقم میخورد، جهان اکنون چگونه بود. نظریههای مربوط به جهانهای موازی نیز باعث شده بسیاری بر این باور باشند که در نسخه دیگری از واقعیت شاید آدولت هیتلر میتوانست در جنگ جهانی دوم پیروز شود. باید بگوییم که چنین اتفاقی در جهان کنونی ما نیز میتوانست بهراحتی رخ دهد.
گزینههای هیتلر برای پیروز شدن در جنگ جهانی دوم و تغییر سرنوشت جهان
در سال ۱۹۴۵ جنگ جهانی دوم بهپایان رسید. از آن زمان نیز گزارشها و مستندهای زیادی در رابطه با آلمان نازی منتشر شده تا آنها را شرورترین افراد روی زمین جلوه دهند. حتی استودیو آمازون نیز در سریالی بهنام ساکن برج بلند (The Man in the High Castle) به دنیای خیالی پس از پیروز شدن هیتلر در جنگ جهانی دوم پرداخته است. دنیایی که فوقالعاده تاریک و وحشتناک بهنظر میرسد.
همین تصویرسازیها نیز سبب شده که افراد دید بسیار بدی نسبت به پیروزی آلمان نازی داشته باشند. در این میان گروهی از کارشناسان نیز تاکید میکنند آلمان از نظر اقتصادی و نظامی توانایی چندان زیادی نداشته و نمیتوانسته در جنگ پیروز شود. هرچند اگر گزارشهای تاریخی دستهاول را بررسی کنیم، متوجه میشویم که بسیاری از گزارشهای منتشر شده در رسانهها اشتباه هستند. آلمان راههای زیادی برای پیروز شدن در جنگ جهانی دوم داشت.
البته که همه این راهها پس از پایان جنگ و دریافت همه اطلاعات از طرفهای درگیر بسیار طبیعی و بدیهی جلوه میکنند؛ اما در بحبوحه درگیری ماجرا فرق داشت.
راه های پیروز شدن هیتلر در جنگ جهانی دوم: بازی با کارت نویل چمبرلن
اتو فون بیسمارک توانست پس از قرنها تلاش بالاخره در اواخر قرن نوزدهم شاهزادهنشینهای آلمانی را متحد کند تا کشور آلمان بهشکل امروزی شکل گیرد. هرچند که پس از جنگ جهانی اول امپراتوری آلمان ۱۳ درصد از قلمرو خود در اروپا را از دست داد. در نتیجه برخی از مناطق آلمانیزبان در کشورهای دیگر قرار گرفتند. به همینخاطر همیشه این تمایل در میان سیاستمداران آلمانی وجود داشت که یک آلمان متحد در اروپا شکل بگیرد.
هیتلر نیز پس از رسیدن به قدرت همین سیاست را در پیش گرفته بود. هرچند در آن زمان اصلا مسئله پیروز شدن یا شکست هیتلر در جنگ جهانی دوم مطرح نبود؛ چراکه آلمان میتوانست بدون جنگ بهخواستههای خود دست یابد. در دهه ۱۹۳۰ رهبران کشورهای اروپایی تمایل چندانی به آغاز یک جنگ ویرانگر دیگر نداشتند. به همینخاطر حاضر بودند تا حدودی با خواستههای آلمان موافقت کنند.
در نتیجه در توافقنامه مونیخ بخشهایی از چکسلواکی را به آلمان بخشیدند. در واقع بسیاری بر این باور هستند که اگر هیتلر از سیاست چمبرلن استقبال میکرد، میتوانست سایر نواحی آلمانینشین را نیز بدون خونریزی بهقلمرو خود اضافه کرده و بهطورکلی از جنگ جهانی دوم اجتناب کند. هرچند که پس از این توافقنامه هیتلر دیگر متحدین را جدی نگرفت و بهسمت حمله نظامی پیش رفت. در نتیجه شخصیت چموشی بهنام وینستون چرچیل بهقدرت رسید.
نابود کردن نیروهای انگلیسی در دانکرک
در ابتدای جنگ جهانی دوم بسیاری تصور میکردند که هیتلر بهراحتی پیروز خواهد شد. آنها بهطرز شگفتانگیزی موفق شده بودند بلژیک، هلند و فرانسه را شکست دهند. وضعیت بهحدی برای نیروهای متفقین اسفبار بود که برخی سیاستمداران بریتانیایی به صلح با آلمان فکر میکردند. این افراد بر این باور بودند که بریتانیا نمیتواند ضربهای مهلک را به آلمان وارد کند و بهتر است از جنگ بیهوده اجتناب کرد.
تا اینکه هیتلر با اشتباه در نبرد دانکرک احتمال پیروز شدن خود در جنگ جهانی دوم را کاهش داد. در میدان نبرد نیروهای ارتش آلمان در حال پیشروی بودند. آنها نیروهای انگلیسی و فرانسوی را در ساحل دانمارک در حالت محاصره داشتند. از نظر کارشناسان نظامی ابدا امکان نداشت که نیروهای متحدین بتوانند از شکست حتمی فرار کنند.
ارتش آلمان نیز با سرعت هرچه تمامتر پیش میرفت تا اینکه ناگهان فرمان توقف حمله صادر شد. دو سوم ارتش بریتانیا در دانکرک حضور داشتند و ژنرالهای آلمانی بیتاب بودند که کار آنها را یکسره کنند. به همینخاطر یکی از ژنرالهای آلمانی تصمیم گرفت که با وجود دستور توقف کار ارتش بریتانیا را تمام کند. هرچند در نهایت با تماس و دستور مستقیم آدولف هیتلر برای توقف حمله مواجه شد.
دستور عجیب هیتلر هنوز بهعنوان یکی از معماهای جنگ جهانی دوم شناخته میشود. اگر آلمانیها به حمله خود ادامه میدادند، ارتش بریتانیا مجبور بود تسلیم شود. در این موقعیت در خاک انگلستان هیچ نیروی نظامی خاصی بهجز پلیس محلی وجود نداشت. بهباور کارشناسان تاریخ چنین رخدادی میتوانست ضربه روحی بزرگی را به بریتانیا وارد کند و باعث شود که طرفداران صلح با آلمان دست بالا را بگیرند.
در عوض مردم بریتانیا با قایقهای کوچک فرزندان خود را از ساحل دانکرک نجات دادند تا چرچیل از آن بهعنوان یک پیروزی بزرگ نام ببرد. افسانهسازی چرچیل باعث شد که روحیه مردم بریتانیا افزایش یابد و خواهان ادامه جنگ شوند. اگر هیتلر جلوی عملیات دانکرک را نمیگرفت، میتوانست بهراحتی پیروز جنگ جهانی دوم شود. چراکه پس از خروج بریتانیا دیگر جبهه دومی تشکیل نمیشد و آمریکا مشکلی ایجاد نمیکرد.
فریب عجیب چرچیل در آغاز جنگ شهرها
عزم چرچیل باعث شد که صلح با آلمان انجام نشود و در عوض نبرد بریتانیا شکل گیرد. ارتش آلمان با نیروی هوایی خود انگلستان را هدف قرار داده بود. نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا نیز با تمام قوا با آنها مقابله میکرد تا کشور اشغال نشود. هرچند که حملات شدید آلمانیها به فرودگاهها و اهداف نظامی باعث شده بود که نیروی هوایی بریتانیا نیز در موضع ضعف قرار گیرد.
بسیاری از کارشناسان فکر میکنند که ادامه روند میتوانست سبب پیروز شدن هیتلر در جنگ جهانی دوم شود. هرچند چرچیل ناگهان دستور حمله به شهرهای آلمانی را مطرح کرد. غرور هیتلر نیز باعث شد که خیلی زود فریب بخورد و دستور بمباران شدید لندن را صادر کند. این اتفاق باعث شد که تمرکز نیروی هوایی آلمان از اهداف مهم نظامی به ویرانی مناطق شهری معطوف شود.
در نتیجه نیروی هوایی سلطنتی فرصت کافی برای تجدید قوا و بازسازی توان نظامی خود را بهدست آورد. خروج بریتانیا از جنگ میتوانست پیروزی هیتلر در جنگ جهانی دوم را تضمین کند.
راه های پیروز شدن هیتلر در جنگ جهانی دوم: حمله زودتر به شوروی
اگر هیتلر زودتر به شوروی حمله میکرد، احتمال پیروز شدن در جنگ جهانی دوم وجود داشت. پیش از آغاز جنگ آلمان و شوروی پیمان عدم تجاوز امضا کرده بودند. هرچند همه مطمئن بودند که این پیمان تا ابد پایدار نخواهد ماند. چراکه ایدئولوژی نازیسم و کومونیسم کاملا در تضاد بودند. همچنین هیتلر متوجه شده بود که آنها منابع کافی برای حفظ متصرفات خود و حفظ نظم جهانی را ندارند. به همینخاطر تصمیم گرفت به منابع شوروی دست پیدا کند.
ایده آلمانیها کاملا مشخص بود. آنها میخواستند با یک عملیات شدید و همهجانبه مسکو را تسخیر کنند و روحیه روسها را بشکنند. با تسلیم شوروی هم جنگ پایان مییافت و هم آلمان بهفضای حیاتی در شرق دست پیدا میکرد. در ابتدا نیز عملیات بارباروسا بهطرز شگفتانگیزی موفق بود. در مدت ۶ ماه حدود ۵ میلیون سرباز روسی کشته یا اسیر شدند.
ارتش آلمان در ۲۴ کیلومتری مسکو قرار داشت و ظاهرا همهچیز تمامشده بهنظر میرسید. حتی یک خبرنگار آمریکایی گفته بود که معجزهای همچون ظهور مسیح میتواند ارتش سرخ را از شکست حتمی نجات دهد. این معجزه زمستان وحشتناک روسیه بود. تانک های آلمانی روشن نمیشدند و نیروها نیز تجهیزات مناسب را برای حضور در شرایط سرد نداشتند. در نتیجه ماشین جنگی آلمان بهطور کامل متوقف شد.
جالب اینجاست که آلمان میخواست یک ماه زودتر به شوروی حمله کند. اگر هیتلر برنامه اولیه خود را اجرا میکرد، بهاحتمال زیاد در جنگ جهانی دوم پیروز میشود. هرچند عملکرد ضعیف ارتش ایتالیا در برابر یونان و درخواست کمک از هیتلر باعث شد که آلمان مجبور شود به یوگوسلاوی و یونان حمله کند. همین نیز سبب شد که آنها فرصت طلایی خود را از دست بدهند و گرفتار سرمای شوروی شوند.
عدم آمادهسازی سیستم اقتصادی برای جنگ
با وجود همه مشکلاتی که پیش آمد، هنوز هم احتمال داشت که هیتلر بتواند در جنگ جهانی دوم پیروز شود. بسیاری جنگ داخلی فرانسه را صحنهای برای تمرین جنگ جهانی دوم میدانستند. ارتش آلمان نیز توانست برخی از تاکتیکهای خود را در همین جنگ تکمیل کند. هرچند که آنها همچنان آماده نبودند. در واقع اگر ارتش آلمان تجهیزات متفاوتی را آماده میکرد، امکان داشت نتیجه جنگ تغییر کند.
بهعنوان مثال در طول جنگ نبود بمبافکنهای سنگین و هواپیماهای با برد عملیاتی بالا بهشدت احساس میشد. این هواپیماها میتوانستند جنگ را کاملا بهسود آلمان بهپایان برسانند. همچنین ساخت تعداد بیشتری زیردریایی برای آلمان ضروری بود. هرچند در ابتدا اینگونه بهنظر میرسد که هیتلر و ژنرالهایش چندان دشمنان خود را جدی نمیگرفتند.
اقتصاد آلمان تا سال ۱۰۴۲ کاملا حالت عادی داشت و شرکتها محصولات معمول خود را تولید میکردند. هرچند که آمریکا از همان ابتدا به اقتصاد جنگی رو آورد. در نتیجه شرکتی چون IBM بهجای ماشین تایپ تفنگ تولید میکرد و شرکت جنرال موتورز تمرکز خود را بهجای ماشین روی تولید تانک گذاشته بود.
جالب است بدانید که در سال ۱۹۴۱ و با وجود حضور گسترده ارتش آلمان در میدان نبرد، این کشور تنها ۲۹۰۰ تانک تولید کرد. عددی که در سال ۱۹۴۴ و با وخامت اوضاع به ۱۷۳۰۰ تانک رسید. اگر هیتلر از سال ۱۹۳۹ دستور تبدیل اقتصاد آلمان بهحالت جنگی را صادر میکرد، قطعا میتوانست در جنگ جهانی دوم پیروز شده و یا حداقل شوروی را شکست دهد.
متحدین ضعیف در طول جنگ
امروزه کشورها حتی برای یک جنگ منطقهای نسبتا کوچک نیز تلاش میکنند ائتلافی از کشورها را شکل دهند. در طول جنگ جهانی اول نیز دو دسته از کشورهای بزرگ و قدرتمند در برابر هم قرار گرفتند. حتی در قرنهای پیش از جنگ جهانی اول نیز کشورهای اروپایی سعی میکردند هرگز بهتنهایی وارد میدان جنگ نشوند. گرچه در طول جنگ جهانی دوم شرایط فرق میکرد.
اگر بخواهیم واقعبین باشیم در طول جنگ جهانی دوم آلمان و ژاپن در برابر بیشتر کشورهای تاثیرگذار جهان قرار گرفته بودند. البته آلمان در اروپا ایتالیا، فنلاند، مجارستان و رومانی را هم داشت؛ اما این کشورها در برابر بریتانیا، فرانسه، لهستان، شوروی و آمریکا چندان وزنه سنگینی محسوب نمیشدند.
حتی پس از برگشتن موج جنگ برخی از متحدان آلمان این کشور را ترک کردند. فنلاند فقط بهخاطر جنگ با شوروی در کنار نازیها قرار گرفته بود و رومانی حتی به شوروی پیوست تا علیه مجارستان بجنگد. موسولینی در ایتالیا کاملا به هیتلر وفادار بود؛ اما ارتش این کشور بسیار ضعیف بود. در واقع اتحاد با ایتالیا باعث شد که آلمان مجبور شود به یونان و شمال آفریقا نیرو بفرستد. نیروهایی که میتوانستند در جبهه شرق استفاده شوند.
همچنین کیفیت تجهیزات ایتالیایی آنقدر پایین بود که تاثیر چندان زیادی در میدان نبرد نداشتند. پس از سرنگونی موسولینی نیز، آلمان مجبور شد متحد پیشین خود را اشغال کند. در آن سمت ژاپن نیز متحد خوبی برای آلمان نبود. اگر ژاپن رویکردی دیگری در جنگ اتخاذ میکرد، احتمال پیروز شدن آنها و هیتلر در جنگ جهانی دوم وجود داشت.
پیش از شروع جنگ مقامات ژاپن مردد بودند که به شوروی حمله زمینی کنند یا با استفاده از ناوگان دریایی خود اقیانوس را در اختیار گیرند. در سال ۱۹۳۹ یک درگیری محدود بین شوروی و ژاپن ایجاد شد که بهنام نبرد خالخین گل معروف است. در نتیجه این درگیری ژاپنیها شکست خوردند و مجبور شدند به مرزهای پیشین برگردند. البته نیروهای نظامی ژاپن آماده حمله مجدد بودند؛ اما امضا آتشبس باعث شد که طرح آنها عقیم بماند.
در نتیجه این نبرد ژاپن توجه خود را به اقیانوس معطوف کرد. اگر ژاپن تصمیم میگرفت در سال ۱۹۴۱ همزمان با آلمان به شوروی حمله کند، امکان پیروزی هیتلر در جنگ جهانی دوم بهشدت بالا میرفت. در این حالت استالین مجبور میشد در دو جبهه بجنگد و منابع ارتش شوروی را تقسیم کند. همچنین مهمتر از همه اینکه آمریکا وارد جنگ جهانی دوم نمیشد تا با قدرت اقتصادی بالای خود همهچیز را تغییر دهد.
راه های پیروز شدن هیتلر در جنگ جهانی دوم: جلوگیری از ورود آمریکا به جنگ
جالب است بدانید که با وجود همه مشکلات پیش آمده در نبرد با شوروی، هیتلر همچنان میتوانست در جنگ جهانی دوم پیروز شود. هرچند که آنها باید با تمام قوا از ورود آمریکا به جنگ جلوگیری میکردند. اصلا نیازی نبود که آلمان به آمریکا اعلام جنگ کند. ارتش آلمان بهشدت درگیر جنگ در شوروی بود و نمیتوانست وارد جبهه دیگری شود. ژاپن هم که بهخاطر این کشور وارد جنگ با شوروی نشده بود. پس چرا آلمان باید با آمریکا میجنگید؟
تصمیم عجیب هیتلر و وارد شدن آمریکا به جنگ باعث شد که شکست آلمان حتمی شود. حتی یوآخیم ریبنتروپ، وزیر امور خارجه آلمان نازی نیز بعدها گفت که دلیل شکست آنها در جنگ دستکم گرفتن آمریکا نبود. در واقع آنها تصور نمیکردند که آمریکا بتواند چنین تاثیر شدیدی در جنگ بگذارد.
در سال ۱۹۴۱ ارتش شوروی در وضعیت بسیار بدی قرار داشت. اگرچه زمستان باعث شده بود پیشروی آلمانیها متوقف شود، اما ارتش سرخ هنوز توان پس زدن آلمان و اشغال برلین را نداشت. هرچند که آمریکاییها یک برنامه گسترده را برای کمک به متحد خود آغاز کردند. در نتیجه این اقدام آمریکا مادل ۲۵۰ میلیارد دلار امروزی به شوروی کمک کرد.
این کمکها شامل ۴۰۰ هزار وسیله نقلیه، ۱۴ هزار هواپیما، ۱۳ هزار تانک، ۸ هزار تراکتور، ۴.۵ میلیون تن غذا، ۲.۵ میلیون تن محصولات پتروشیمی و چندین میلیون پتو، یونیفرم و چکمه میشدند. در نتیجه ارتش شوروی جانی دوباره گرفت. هرچند که استالین بعدها بسیار تلاش کرد تا کمکهای آمریکا را کماهمیت جلوه دهد. هرچند که بهباور ریبنتروپ اگر کمکهای آمریکا نبود کار شوروی در سال ۱۹۴۳ تمام میشد.
علاوه بر این، دیکتاتور شوروی در دیدار با رهبران متفقین بهشدت بر لزوم گشودن جبهه دوم برای مقابله با آلمان تاکید میکرد. استالین باور داشت که اگر جبهه دوم در غرب باز نشود، شکست آلمان برای شوروی بسیار هزینهبر خواهد بود. همین نیز باعث شد که نیروهای تازهنفس آمریکایی بههمراه انگلیسیها، کاناداییها و سایر متحدین به فرانسه تحل اشغال حمله کنند. ورود آمریکا به قاره اروپا باعث شد که نیروهای آلمان به دو نیمه تقسیم شوند.
در این مرحله دیگر هیچ احتمالی برای پیروز شدن هیتلر در جنگ جهانی دوم وجود نداشت، بلکه صرفا آلمانیها بهصورت دیوانهوار به جنگ ادامه میدادند. جالب است بدانید که استالین دو گزینه را در مراحل پایانی جنگ پیش روی خود داشت. اگر متحدین غربی جنبه جدیدی را در برابر آلمان باز میکردند، این کشور نیز تا اشغال برلین پیش میرفت.
هرچند اگر متحدین غربی چنین کاری نمیکردند، استالین میخواست صرفا تا مرزهای آلمان پیشروی کند. چراکه جنگ با آلمان باعث شده بود فشار اقتصادی و تلفات زیادی به این کشور وارد شود. البته در آن زمان نیز امکان اشغال برلین وجود داشت، اما از نظر استالین هزینههای بالای آن باعث میشد که چنین اقدامی توجیهپذیر نباشد. شوروی در نتیجه جنگ جهانی دوم ۲۷ میلیون کشته داد که عدد قابل ملاحظهای محسوب میشود.
جمعبندی
اگر آلمان بهعنوان فاتح جنگ جهانی دوم اعلام میشد، احتمالا در قرن بیستم جنگ سرد و رقابت شدید بین این کشور و آمریکا شکل میگرفت. هرچند که نمیتوان در رابطه با جنگ جهانی سوم و احتمال درگیری مستقیم آمریکا و آلمان در دهههای بعد نظر خاصی داد. در نهایت باید گفت که هیتلر میتوانست در موقعیتهای مختلف تصمیمات دیگری بگیرد و بهعنوان پیروز از جنگ جهانی دوم خارج شود. هرچند که سرنوشت تقدیر دیگری را برای او و جهان رقم زد.