فیلم فراماشینی یا اکسمَکینا ( Ex Machina 2015 ) اینبار با تلفیق موضوع مهم آیندهی تکنولوژی هوش مصنوعی و یک رمانتیسم قوی گیشهها را فتح کرد و افتخاراتی نیز بدست آورد. با گجت نیوز و نگاهی مختصر به این فیلم همراه باشید.
زمانی که رباتها وارد زندگی انسان ها خواهند شد و به آنها وابسته میشوند. فیلمهایی که معمولا آیندهی تکنولوژیک دنیا را نمایش میدهند، استقبال بسیار خوبی شاهد هستند؛ مثلا سهگانه بازگشت به آینده ( Back to future )، که توسط دو کارگردان بزرگ سینما استیون اسپیلبرگ (قسمت اول) و رابرت زمئیکس (قسمت دوم و سوم) ساخته شد، مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفت و اکنون نیز میتوان آثار این اثر سینمایی را دید؛ فیلم فراماشینی ( EX Machina ) نیز دقیقا از این دسته از فیلم های بحث برانگیز است.
نام: فراماشینی – EX Machina
سال تولید: 2015
کارگردان: Alex Garland
ستارگان: Alicia Vikander – Oscar Isaac – Domhnall Gleeson
نامزد شده برای: بهترین فیلمنامه
برنده جایزه: بهترین جلوه های ویژه بصری
امتیاز IMDb:
7.7
داستان فیلم فراماشینی ( EX Machina ) ، با نشان دادن جوانی پر انرژی و جویای کار به نام کِیلب اسمیت ( Domhnall Gleeson ) آغاز میشود. این جوان توسط برنامه نویس حرفهای، که پروژهی عجیبی دارد، انتخاب شده و به منطقهی سرّی این پروژه میرود؛ منطقهای دورافتاده با طبیعتی ناب که در کنار سازههای ساختمانی و تکنولوژی غنی اخت گرفته است. کیلب اسمیت به محض وارد شدن به این ساختمانِ مجهز به تجهیزات قوی امنیتی، با ناتان بیتمن ( Oscar Isaac ) آشنا شده و با او دوست میشود. بیتمن، رئیس شرکت کتاب آبی ( BlueBook – یک موتور جستجوی خیالی )، به اسمیت میگوید تا در مقابل یک ربات، با هوش مصنوعی بسیار قوی، بنشیند و با او مصاحبت کند.
هوش مصنوعی، همیشه یکی از بحث برانگیزترین ایدههای بشر بوده و تا به الان پیشرفت های بسیار زیادی در این زمینه شاهد بودیم. سوال اصلی اینجاست – آیا روزی خواهد رسید که احساسات رباتها و یا حتی گوشیهای هوشمند، چیزی فراتر از انسان شود و بشر یک ماشین الکتریکی را برای صحبت کردن با آن انتخاب کند ؟ – تعامل انسان با هوش مصنوعی در خیلی از فیلم های هالیوودی دیده شده و سینمای آمریکا پر است از این خیالپردازی های قابل دست یافتن! از آثار محبوبی که در سال 2013 بر روی پرده سینما رفت و بسیاری از مردم را مجذوب فضای عاطفی ولی سرد و ماشینی خود کرد، اثر Her ( او ) با بازی مثالزدنی خواکین فونیکس ( Juaqin Phoenix ) بود. Her توانست فضای رومنس و درام خود را بهخوبی حفظ کند و تضاد های موجود در زندگی انسان و متوصل شدن او به یک سیستم عامل کزایی را نشان دهد. هر چیزی که در ” او ” وجود داشت در فیلم فراماشینی نیز صدق میکند. البته الکس گارلند ( Alex Garland )، کارگردان و نویسندهی جوان سینمای هالیوود، با اضافه کردنِ هنرمندانهی چاشنی رازآلود و علمی – تخیلی، فیلم فراماشینی را هرچه جذاب تر از آثار هم سبک خود کرده است. شخصیت ناتان بیتمن، با بازی فوق العادهی اسکار آیزاک ( که او را در ” جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد ” نیز دیدیم)، یک کارکتر مرموز و در عین حال دائم الخمر و بهنظر فاسد بوده و با ساختار اصلی شخصیتی به نام کیلب اسمیت، جوان جویای علم و برنامه نویسی، در تضادی کامل قرار دارد.
محور اصلی داستان حول رباتی به نام اِوا ( Ava )، با نقشآفرینی بدون نقص آلیشیا ویکاندر، میچرخد. ربات مونثی که در مراحل آزمایشی خود بهسر میبرد و پسر جوانی، مامور به آزمایش و سوال پرسیدن از این هوش مصنوعی انسان نما شده است. Ava در نگاه اول که Caleb را میبیند، در عمق نگاهش پرتوی امیدی به بیرون ساطع میشود و با نگاه ملتمسانه به کِیلب نگاه میکند، ولی دریغ از اینکه کِیلب متوجه او نمیشود. اِوا به عنوان یک هوش مصنوعی برنامه نویسی شده و قابل پیشبینی، بسیار غیرقابل پیشبینی است و حرفهایی رازآلود میزند. با اینکه ربات است، اما دوست دارد مانند انسان ها لباس بپوشد یا مثل انسان رفتار کند. تمام مصاحبهها با اِوا در یک اتاق دورتادور فلزی انجام شده و یک شیشهی بسیار مستحکم میان کِیلب و این ربات هوشمند قرار گرفته است. روی شیشهی ضخیم مابین کِیلب و اوا، تَرَکی بزرک نمایان است و امکان دارد که در گذشته، توسط فردی عصبانی ایجاد شده باشد. در هر صورت، اِوا از محیطی که در آن قرار دارد و سوالهای خستهکنندهی مصاحبه کننده خسته شده و کِیلب را ابزاری میبیند تا به طوری از جلد رباتی خود دربیاید و به بشری تبدیل شود که دارای فطرت و هوشی طبیعیست.فیلم فراماشینی
در طرفی دیگر ناتان بیتمن قرار گرفته است؛ مردی جدی در کار، دائم الخمر و بسیار منظم. هر زمان که Caleb از او دربارهی پروژه هوش مصنوعی سوال میپرسد، او به روشهای مخصوص خود بحث را عوض میکند و کِیلب را از ادامهی صحبت کردن منع میکند. همین امر موجب میشود تا Caleb حس کنجکاویاش گل کند و مابقی ماجرا پیش بیاید.
هضم کردن اینکه یک ربات عاشق یک انسان شود و برعکس، بسیار سخت است؛ کِیلب هربار که اِوا را میبیند و با او به صحبت کردن میپردازد، گویی موجودی از نوع بشر جلوی او نشسته و از او سوالاتی میکند که انسان ها از هم میپرسند. تفقدی که اِوا نسبت به Caleb نیز انجام میدهد در نوع خود بسیار جالب و ستودنیست. هوش مصنوعی را میتوان تنها یک جسم مادی خطاب کرد که دارای هیچ روح و روانی نیست و احساسات را نمیفهمد، اما فیلم فراماشینی این قانون را نقض کرده و ثابت میکند که ربات های هوش مصنوعی، ساختهی خود انسان هستند و از عواطف بشری نیز ارث گرفتهاند. در جلساتی که کِیلب با اِوا دارد، صحبت هایی در مورد طبیعت بیرون از آن اتاق فلزیِ تاریک میشنویم که در نوع خود جالب است. اِوا در وهله های اول، خود را در تصور آزادی مجسمه مییابد و اینکه چگونه در نسیم خنک طبیعت، در کنار رودخانهای جاری و منتهی به آبشار، درختانی تنومند و گل های معطر قدم برمیدارد. همین باعث میشود که هوش مصنوعی قصهی ما به جهان غیرالکترونیکیاش علاقهمند شود و خود را برای ورود به آن آماده کند.
هوش مصنوعی، ابزاریست که انسان به کمک آن بتواند در زمینههای مختلف به پیشرفتهایی شگرف برسد؛ اما در این بین برخی وجود دارند که سودجویی را بر هدف اصلی ترجیح داده و در دام بزرگی خواهند افتاد. در بخشی از فیلم، شاهد آن هستیم که اِوا خود را به لباس های زیبا میآراید و با استفاده از یک موی مصنوعی، در یکی از جلسات، بهجولی Caleb ظاهر میشود؛ این امر، پیشبینی های هالیوودی را نسبت به آینده هوش مصنوعی و درک احساسات توسط چند قطعه خازن، برُد و ترکیبات کربنی ژلهای ( به اصطلاح مغز اوا! ) نشان میدهد و بهکلی فطرت انسان را زیر سوال میبرد.
در مقطعی از فیلم شاهد هستیم که آنقدر هوش مصنوعی قوی Ava بر روی Caleb تاثیر میگذارد، که او به موجودیت خود شک میکند و به نوعی دست به خودکشی غیرعمد میزند تا به خود ثابت کند که هنوز بهجای جریان الکتریکی، در بدنش جریان خون وجود دارد. اما باز هم به سوال اصلی و پیام اصلی فیلم میرسیم – آیا روزی خواهد رسید که هوش مصنوعی از احساسات انسانی سر در بیاورد ؟