کژفهمی و سوء برداشت از مفاهیم فیزیک کوانتومی

بسیاری از تعاریف و واژگان حیطه علوم در معرض کژفهمی و سوء برداشت قرار دارند و حتی مفاهیم پایه‌ای ریاضیات، نجوم، زیست‌شناسی یا فیزیک نیز ممکن است جابجا فهمیده شوند. مثلاً ممکن است فردی تصور کند مفهوم تکامل(فرگشت) داروینی را خوب فهمیده اما اگر در محتوای ذهن او دقیق شویم درمی‌یابیم که او نمی‌تواند میان رویکرد داروینی و لامارکی تفاوتی قائل شود و در حقیقت این دو را با هم جابجا گرفته است.

رد پای این فهم نادرست را غیر از علم، در فلسفه نیز می‌توان یافت. به عنوان مثال بسیاری تصور می‌کنند متافیزیک یعنی چیزی ورای فیزیک یا مجموعه رویدادها یا پدیده‌هایی که فیزیک از تفسیر آن عاجز است. حتی افراد تحصیل کرده نیز اصطلاح متافیزیک را به اشتباه به پدیده‌های عجیب اطلاق می‌کنند. در سالهای اخیر این سوء استعمال لغات و تعاریف، بیش از همه گریبان فیزیک کوانتومی را گرفته و بسیاری تلاش کرده‌اند مبانی اصلی فیزیک کوانتومی را با مفاهیمی چون عشق؛ عرفان و معنویات و تائویسم پیوند دهند. بسیاری از افراد که این بخش از فیزیک را یا به کلی متوجه نشده‌اند یا بصورت مبهم و مغشوش از سایرین یا از طریق مجلات و وبسایت های زرد راجع به آن مطالب پراکنده‌ای شنیده یا خوانده‌اند؛ تصور می‌کنند که فیزیک کوانتومی به دلیل توصیف پدیده‌های عجیب جهان، راز آلود و بنابراین تعریف و مفهومی معنوی است. آنها باور دارند که کوانتوم جایی‌ست که اتفاقات ماورایی و معنوی و فراطبیعی رخ می‌دهد و می‌توان برای توصیف یا توجیه هر چیز غریبی به سراغ کوانتوم رفت.

 غالباً از سوی این افراد ، اصرار عجیبی روی این موضوع وجود دارد که هرچه فیزیک جدید (از کوانتوم گرفته تا نسبیت و نظریه ریسمان‌ها) به آن رسیده، پیشنیان می‌دانسته‌اند. تلفیق عرفان و معنویات با مفاهیم علمی، یکی از پرطرفدارترین بازارهای شبه‌علم است و در این بین، فیزیک کوانتومی به دلیل ثقیل و پیچیده بودن مفاهیم؛ دستاویز خوبی برای فضل‌فروشی و اظهار نظرهای به ظاهر عمیق (ولی در باطن توخالی) است. در ایران نیز کتاب‌های پرفروش بسیاری در این خصوص نوشته شده و اقبال عمومی به همایش‌ها و سخنرانی‌هایی با اصطلاحات پرطمطراق و پرطنینی مثل فیزیک کوانتومی، جهان‌های موازی و متافیزیک بسیار بالاست. استقبال عوام از این گفته‌ها (بی‌خاصیت برای عموم و پر کننده جیب فریبکاران) چنان است که عاقبت به چاپ چرندیات شبه‌علمی با عناوینی مغلوط همچون صفر:تولد و مرگ در فیزیک جدید، جهان هولوگرافی، اندیشه کوانتومی مولانا و شعور آب و راز قانون جذب و غیره منجر می‌شود.

 درک اشتباهی که از آزمایش دو شکاف  یانگ در فیزیک، در خصوص شناخت سرشت موجی یا ذره‌ای نور وجود دارد به این باور دامن زده که عده‌ای تصور کنند که ذرات نیز شعور و آگاهی دارند و بنابراین می‌توانند هومیوپاتی و یا باورهای عرفانی را با آن تطبیق بدهند. حتی دست‌اندرکاران برنامه‌های فریب عمومی، رمالان حرفه‌ای ، فالگیرهای اینترنتی یا کسانی که مدعی‌اند با وصل شدن به یک مفهوم انتزاعی مثل حلقه‌های شعور کیهانی می‌توان بیماری‌ها را درمان کرد؛ نیز از فیزیک کوانتوم صحبت می‌کنند تا آموزه‌های خود را ژرف و به عبارت دیگر علمی جلوه دهند. در گفته‌های رمالان و فالگیران و ارسال‌کنندگان انرژی و درمانگرهای ماورایی دیگر صحبت از «قمر در عقرب» و «قفل کردن بخت» و «نفرین جن نامسلمان» نیست؛ بلکه آنها از «جذب نامناسب انرژی» و «ارتعاش نادرست» و «ارسال انرژی منفی» و «موجودات غیر اورگانیک» برایتان می‌گویند تا با ترکیبی جدید از واژه‌های نامأنوس و شبه‌علمی شما را مسخ کنند. آنها برای علمی و تخصصی جلوه دادن گفته‌هایشان از بیگ‌بنگ و بوزون‌هیگز و کوانتوم‌ و ارتباطش به رویای صادقه می‌گویند، خمش فضا را به سرعت جبرئیل ربط می‌دهند و برای هر ادعا از دانشمندان خیالی گواه می‌آورند. مدعیان عوام‌فریب امروز انبانی از کلمات قلنبه سلنبه دارند که در هر مبحث دست در انبان کرده و تعدادی کلمه بیرون کشیده و با قطار کردن آنها جملات بی‌معنی می‌سازند با لفاظی و سفسطه نوع جدیدی از شبه‌علم را روایت می‌کنند.

 البته که دنیای عرفان زیباست؛ رباعیات خیام، شوریدگی مولانا و رندی حافظ ، دنیایی جذاب و دوست داشتنی‌ست. اما این موضوع کمترین ارتباطی به سرفصل‌های علوم و فیزیک پیدا نمی‌کند. این سنخ تلفیق‌ها به صورت بنیادین غلط هستند، هرچند که جذاب و زیبا به نظر برسند.