در میان انبوه فیلمهای ترسناک دهه ۲۰۲۰، آثاری ساخته شدهاند که با بودجههای اندک و داستانهای متفاوت، تماشاگران را شگفتزده کردهاند.
دهه ۲۰۲۰ را میتوان یکی از بهرین دورهها برای ژانر وحشت دانست که در آن، موجی از فیلمهای ترسناک پرفروش و خلاقانه، مرز میان سرگرمی و هنر را بار دیگر جابهجا کرد. آثاری چون The Black Phone، Nosferatu و Weapons با واکنش تحسینآمیز منتقدان و استقبال چشمگیر تماشاگران، توانستند جایگاه سینمای ترسناک را تثبیت کنند و نشان دهند این ژانر همچنان ظرفیت بزرگی برای پیشرفت دارد.
با این حال، در سایه این موفقیتهای بزرگ مجموعهای از فیلمهای ترسناک کوچکتر و کمترشناختهشده شکل گرفتند که گرچه در گیشه چندان درخشان ظاهر نشدند، اما دستکمی از آثار شاخص نداشتند. این آثار ثابت کردند که ترس واقعی نه در بودجههای سنگین، بلکه در ایدههای خلاق و نگاه متفاوت فیلمسازان نهفته است. در این مطلب از رسانه گجت نیوز قصد داریم نگاهی دقیقتر بیندازیم به 10 فیلم ترسناک کمتردیدهشده دهه ۲۰۲۰ که میتوانند نبض تازهای به ژانر وحشت ببخشند.
10 مورد از بهترین فیلمهای ترسناک ناشناخته دهه 2020
اکثریت فیلمهای ترسناک کمترشناختهشده دهه ۲۰۲۰ عموماً ساختار کلاسیک قربانی و هیولا را کنار گذاشتند و به سوی روایتهایی روانی، درونی و چندلایه حرکت کردند. این آثار بیش از آنکه بر ترساندن ناگهانی و جلوههای ویژه تکیه کنند، وحشت را در قلمرو ذهن، خاطره و بحرانهای انسانی جستوجو میکنند. داستانها اغلب در محیطهایی کوچک و بسته شکل میگیرند؛ فضاهایی که ذهن شخصیتها به تدریج به میدان نبرد میان ترس و واقعیت بدل میشود.
روایت در این فیلمها بهگونهای طراحی میشود که مرز میان واقعیت و کابوس برای تماشاگر محو شود. بسیاری از آنها از زاویه دید ناقص، ذهن آشفته یا حافظه مخدوش شخصیت اصلی روایت میشوند تا حس بیاعتمادی و ناپایداری جهان پیرامون به تماشاگر منتقل شود. در ذیل با معرفی 10 مورد از فیلمهای ترسناک کمترشناختهشده دهه ۲۰۲۰ میلادی همراه ما باشید.
10- Hatching (محصول سال ۲۰۲۲)
فیلم «جوجهکشی» محصول سینمای فنلاند، اثری متفاوت و تکاندهنده در ژانر وحشت است که با نگاهی انسانی و استعاری، مفاهیم بلوغ، هویت و سرکوب را در قالب داستانی تلخ و هیجانانگیز به تصویر میکشد. این فیلم به کارگردانی هانا برگهولم، قصه دختری ۱۲ ساله به نام تینیا (با بازی سیری سولالینا) را روایت میکند که در سایه فشار روانی و انتظارات بیپایان مادرش زندگی میکند. کمالگرایی این مادر نه از عشق، بلکه از نیاز به کنترل و نمایش چهرهای بینقص از خانواده سرچشمه میگیرد.
در یکی از روزها، تینیا در جنگل تخمی مرموز پیدا میکند و از سر احساس تنهایی تصمیم میگیرد از آن مراقبت کند. اما هرچه زمان میگذرد، تخم بزرگتر میشود تا سرانجام موجودی عجیب، پرندهمانند و هراسآور از درون آن بیرون میآید که هم نمادی از میل سرکوبشده تینیا برای رهایی است، و هم تصویر عینی ترسها و خشم پنهان او. رابطه میان تینیا و این مخلوق، به تدریج از پیوندی عاطفی به کابوسی زنده بدل میشود که مرز میان انسان و هیولا را در هم میشکند.
- ۱۰ فیلم ترسناک برتر سال ۲۰۲۵ از نگاه کولایدر؛ رتبهبندی وحشتناکترینها
- 20 تا از بهترین فیلم های ترسناک قرن بیست و یکم تاکنون (2025-2000)
جوجهکشی به شکلی هوشمندانه از وحشت بدنی استفاده میکند تا رشد نوجوانی را نه یک تحول شادیبخش، بلکه تجربهای پر از درد، اضطراب و کشف تاریکی درون نشان دهد. در پسِ ظاهر فانتزی و پر رمز و راز فیلم، تصویری از زخمهای عاطفی میان نسلها نهفته است؛ تقابلی میان مادری که میخواهد فرزندش بازتاب بینقص او باشد، و دختری که تلاش دارد خودش را کشف کند. با وجود ستایش گسترده منتقدان، این فیلم در سطح بینالمللی آنطور که شایستهاش بود دیده نشد. با این حال، این اثر را میتوان یکی از درخشانترین فیلمهای ترسناک دهه ۲۰۲۰ دانست.
9- Resurrection (محصول سال ۲۰۲۲)
فیلم «رستاخیز» به نویسندگی و کارگردانی اندرو سمانز، یکی از جسورانهترین فیلمهای ترسناک روانشناختی دهه اخیر است. داستان فیلم حول محور زنی به نام مارگارت (با بازی ربکا هال) میچرخد؛ زنی موفق، دقیق و کنترلگر که در ظاهر زندگی خود بینقص به نظر میرسد. او مدیری توانمند در محیط کار و مادری مهربان برای دختر نوجوانش است، اما آرامش دروغین زندگی وی با بازگشت مردی از گذشته، فرو میپاشد.
دیوید (با نقشآفرینی تیم راث) همان معشوقه قدیمی است؛ کسی که سالها پیش و در دوران جوانی، مارگارت را در رابطهای بیمارگونه و آزاردهنده گرفتار کرده بود. با بازگشت دیوید زخمهای روحی و جسمی مارگارت دوباره سرباز میکند. گذشته تاریک او، که سالها زیر لایهای از نظم و موفقیت پنهان شده بود حالا چون کابوسی زنده بازمیگردد. از این نقطه به بعد، فیلم گامبهگام از یک درام روانی پرتنش به وحشتی تمامعیار تبدیل میشود؛ وحشتی که منشأ آن نه در سایههای بیرون، بلکه در ذهن و احساسات قهرمان داستان است.
در نیمه دوم فیلم، مرز بین واقعیت و خیال بهتدریج محو میشود و تماشاگر مانند مارگارت دیگر نمیداند چه چیزی واقعی است و چه بخشی محصول فروپاشی روانی اوست. سمانز بهواسطه همین ابهام و کنترل دقیق اتمسفر، تجربهای خلق میکند که از بسیاری از آثار این ژانر موفقتر عمل کرده و به ترس از درون انسان میرسد. با وجود اجرای خیرهکنندهی ربکا هال و تحسین گستردهی منتقدان، Resurrection در میان مخاطبان عام چندان دیده نشد و در سایه آثار پرفروشتر ژانر باقی ماند. بااینحال، این اثر را میتوان یکی از درخشانترین فیلمهای ترسناک روانشناختی دهه ۲۰۲۰ دانست.
8- The Last Matinee (محصول سال ۲۰۲۰)
فیلم «آخرین نمایش» اثری مشترک از سینمای اروگوئه، مکزیک و اسپانیا است. داستان در سال ۱۹۸۳ در شهر مونتهویدئو میگذرد و مرکز روایت آن دختری به نام آنا (با بازی لوچیانا گراسو)، دانشجوی مهندسی و دختر آپاراتچی یک سینمای قدیمی است. در شبی بارانی، پدرش نمیتواند در محل کار حاضر شود و آنا برای پر کردن جای او، به سینما میرود تا آخرین سانس شب را اداره کند.
در این لحظهی به ظاهر آرام و روزمره، فیلم ناگهان به کابوس بدل میشود. هنگامی که قاتلی نقابدار و مرموز وارد سالن میشود و درهای سینما را از داخل قفل میکند، تماشای یک فیلم ترسناک، خود به فیلمی واقعی از وحشت و بقا تبدیل میشود. تماشاگران یکییکی هدف قاتل قرار میگیرند و آنا در میان خون و تاریکی باید برای نجات جان خود و دیگران مبارزه کند. آنچه بر پرده میگذرد، با آنچه در سالن اتفاق میافتد، در هم میآمیزد و مرز میان تماشاگر و قربانی از بین میرود.
از نظر سبک روایی، آخرین نمایش ادای احترامی صادقانه به سینمای جالو (Giallo) ایتالیایی است؛ با رنگهای اشباع و درخشان، نورهای نئون و صحنههای قتل خلاقانه که یادآور آثار داریو آرجنتو و ماریو باوا هستند. در این فیلم، گفتوگوها کم است و فضا، حرکت دوربین و جلوههای عملی جای آن را میگیرند. اما The Last Matinee فقط یک اسلشر کلاسیک نوستالژیک نیست؛ بلکه ستایشی شاعرانه از خود تجربه سینما است.
7- The Wolf of Snow Hollow (محصول سال ۲۰۲۰)
فیلم «گرگ اسنو هالو» ساخته جیم کامینگز، ترکیبی غیرمنتظره از وحشت گرگینهای، کمدی سیاه و درام انسانی است. کامینگز که هم نویسنده و کارگردان فیلم است و هم نقش اصلی آن را ایفا میکند، تصویری متفاوت از یک داستان ترسناک کلاسیک بهدست میدهد که بیشتر از هیولا، به ترسهای واقعی انسان میپردازد. ماجرای فیلم در شهر برفی کوچکی در ایالت یوتا میگذرد، جایی که جان مارشال (با بازی کامینگز)، افسر پلیسی عصبی و در آستانه فروپاشی ذهنی باید با مجموعهای از قتلهای مرموز و وحشیانه روبهرو شود.
قتلها درست در شبهای ماه کامل رخ میدهند و نشانههایی از گرگینهای خونخوار در صحنهها باقی مانده است. در حالی که ساکنان شهر در هراس فرو میروند، جان که خود با مشکلات شخصی فراوان از جمله اعتیاد به الکل، طلاق، و رابطه دشوار با دختر نوجوانش دستوپنجه نرم میکند، در داستان قتلها سردرگم میشود. جان تلاش میکند در برابر فروپاشی خویش مقاومت کند، در حالی که فشار مسئولیت و ناتوانی در کنترل اوضاع، او را به جنون نزدیک میکند.
گرگ اسنو هالو درواقع بیش از آنکه درباره گرگینهها باشد، درباره خشم و ترس مهارناپذیری است که از درون انسانها میجوشد. در سطح بصری، فیلم از نور سرد، برف سنگین و سکوت شبانه برای ساختن فضایی پر از تنش و ناامیدی بهره میگیرد. با این حال، شوخطبعی تلخ کامینگز در میان لحظات هولناک، باعث میشود اثر هم دلهرهآور و هم غافلگیرانه بامزه باشد. برخلاف بسیاری از فیلمهای ترسناک امروزی، گرگ اسنو هالو نه به دنبال شوکدادن مخاطب با خشونت افراطی است و نه بر ترسهای ناگهانی متکی است؛ بلکه بر رنج درونی شخصیت اصلی و ناتوانی وی در کنترل واقعیت تمرکز دارد. در زمان اکران، فیلم چندان توسط تماشاگران دیده نشد، اما منتقدان آن را یکی از آثار خلاق و انسانی ژانر وحشت مدرن دانستند.
6- Gretel & Hansel (محصول سال ۲۰۲۰)
فیلم «گرتل و هانسل» به کارگردانی آز پرکینز یک بازآفرینی مدرن و تیره از افسانه کلاسیک برادران گریم است؛ افسانهای که اینبار با نگاهی روانشناسانه و در قالب یک داستان گوتیک آرامسوز بازگویی میشود. فیلم با ترکیب عناصر فانتزی سیاه و وحشت مینیمالیستی روایتی متفاوت و شاعرانه از قصه آشنای هانسل و گرتل ارائه میدهد. در این روایت تازه، محور اصلی داستان نه بر ترس صرف، بلکه بر بلوغ، بقا و قدرت زنانه قرار دارد. سوفیا لیلیس (بازیگر سری فیلمهای It) در نقش «گرتل»، دختری جوان و حساس ظاهر میشود.
او به همراه برادر کوچکترش، هانسل (با بازی سم لیکی) از خانه رانده میشود و سرگردان در دل جنگلهای تاریک سرما و گرسنگی را تحمل میکند تا سرانجام به کلبه زنی پیر و مرموز (آلیس کریج) پناه ببرند؛ زنی که ظاهر مهربانش، پردهای است بر جادوی سیاه و عطش فریبندهاش برای قدرت. فیلم بیش از آنکه به دنبال پرشهای ناگهانی و ترسهای سطحی باشد، با تعلیقی آهسته و نورپردازی وهمآلود کار میکند و هر قاب آن مانند تابلویی نقاشیشده از رویا و کابوس است.
- بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس که پیشنهاد میکنیم حتما تماشا کنید
- معرفی 6 فیلم که نسخههای بازسازیشده آنها بهاندازه اثر اصلی درخشان هستند
حضور رنگهای تیره، مه غلیظ و موسیقی مینیمال باعث میشود تماشاگر همزمان ترس و زیبایی را تجربه کند. در پس ظاهر داستان کودکانه، گرتل و هانسل حکایتی از قدرت درونی زنان، وسوسه آگاهی و مرز باریک میان خیر و شر است. با وجود ظرافت بصری و اجرای دقیق، فیلم در زمان اکران بازخورد متوسطی از مخاطبان گرفت و چندان در گیشه ندرخشید. اما منتقدان آن را نمونهای شاخص از وحشت هنری دانستند.
5- Disappear Completely (محصول سال ۲۰۲۲)
فیلم «بهطور کامل ناپدید شوند» ساخته لوییس خاویر هنائینه، یکی از درخشانترین اما کمتر شناختهشدهترین فیلمهای ترسناک در آمریکای لاتین است که از مکزیک با ترکیب بینقصی از وحشت روانشناختی، اسطورههای بومی و نقد اجتماعی، تجربهای عمیق و متفاوت از ترس را خلق میکند. قهرمان داستان، سانتیاگو مِندوزا (با بازی هارولد تورس) عکاس جنایی است که برای گذران زندگی، از صحنههای مرگ و جنایت عکس میگیرد و آن را به نشریات زرد میفروشد.
دنیای او از لنز دوربینش آغاز میشود؛ تصویری از واقعیت خشن شهری که ترکیبی از فساد، فقر و بیهویتی است. اما پس از ثبت عکس جنایتی مخوف که ردپای یک سیاستمدار پرنفوذ در آن دیده میشود، زندگی وی دستخوش تغییری اضطرابآور میشود. به یکباره حواس پنجگانه سانتیاگو مِندوزا شامل بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه شروع به محو شدن میکنند. سانتیاگو در جستجوی منشأ این نفرین، به دل اسطورهها و باورهای تاریک مردم مکزیک فرو میرود؛ به دنیایی که در مرز میان علم و جادو، واقعیت و کابوس قرار دارد.
فیلم با فضاسازی خفقانآور و طراحی بصری مینیمال ساخته شده است. در طول روایت، ما نهتنها فروپاشی حواس سانتیاگو را میبینیم، بلکه خودمان نیز به نوعی از درک عادی جهان محروم میشویم. هنائینه با بهرهگیری از روایت آرام و ساختار فیلمبرداری نزدیک به مستند، ترسی خلق میکند که از بیرون نمیآید، بلکه از درون تماشاگر میجوشد. نتیجه اثری است که نهتنها درباره ترس از تاریکی، بلکه درباره ترس از ناپدید شدن انسان در دنیایی مملو از جنایت سخن میگوید. این فیلم شاید در زمان اکران آنچنان دیده نشد، اما برای علاقهمندان سینمای وحشت، یکی از تکاندهندهترین تجربههای دهه اخیر است.
4- Lovely, Dark, and Deep (محصول سال ۲۰۲۳)
فیلم «زیبا، تاریک و عمیق» ساخته و نوشته ترزا ساوترلند، یکی از آن آثار آرام اما تسخیرکننده ژانر وحشت است که در سکوت اکران شد و میان انبوه فیلمهای پرهیاهو گم شد. با این حال منتقدان آن را کشفی ارزشمند دانستند و در مقابل، بخش بزرگی از تماشاگران بهویژه در راتنتومیتوز و لِترباکس به فیلم امتیاز پایینتری دادند. در مرکز داستان، لِنون با بازی جورجینا کمپبل قرار دارد؛ جنگلبانی جوان که به تازگی وظیفهینگهداری از ناحیهای دورافتاده در جنگلهای کوهستانی را برعهده گرفته است.
اما این مأموریت بهزودی از شکل یک کار معمولی خارج میشود و لِنون در جریان بررسی پرونده چند ناپدید شدن مرموز درمییابد که ممکن است آنها با گمشدن خواهرش در دوران کودکی در ارتباط باشند. فیلم، مانند طبیعتی که در آن جریان دارد، آرام و در عین حال هولناک است. ساوترلند با دوربینی ثابت و میزانسنهایی دقیق، تنهایی و بیپناهی انسان در مواجهه با ناشناخته را به تصویر میکشد. صداهای طبیعی جنگل در اینجا همانقدر تهدیدکننده هستند که سکوت شب میتواند باشد.
- معرفی بهترین آثار غیرهالیوودی ژانر وحشت در ده سال اخیر
- یک آزمایش علمی، ترسناکترین فیلمهای تاریخ را معرفی کرد
Lovely, Dark, and Deep برخلاف بسیاری از فیلمهای ترسناک متداول، به دنبال وحشت ناگهانی یا جلوههای ویژه نیست؛ بلکه تماشاگر را آرامآرام در کابوسی خزنده غرق میکند. ترس در این اثر نه از هیولاها، که از ناپدید شدن معنا، هویت و پیوند انسان با جهان اطرافش سرچشمه میگیرد. نتیجه کار فیلمی است شاعرانه، مبهم و تأملبرانگیز که درک روانی مخاطب را هدف قرار میدهد و تا مدتها بعد از پایان در ذهن او باقی میماند.
3- Lisa Frankenstein (محصول سال ۲۰۲۴)
فیلم «لیزا فرانکنشتاین» نخستین تجربه کارگردانی زلدا ویلیامز و نوشته دیابلو کودی (خالق فیلمنامه بهیادماندنی بدن جنیفر)، بازآفرینی تازه، درخشان و بامزهای از افسانهی کلاسیک فرانکنشتاین است. اما این بار داستان نه در آزمایشگاهی تاریک، بلکه در دنیایی رنگارنگ و نئونی دهه ۱۹۸۰ میگذرد. داستان در سال ۱۹۸۹ روایت میشود و درباره لیزا سواولوز (با بازی کاترین نیوتن) است؛ دختری نوجوان، ساکت و گوشهگیر که هنوز با غم از دست دادن مادرش دستوپنجه نرم میکند.
لیزا در خانهای زندگی میکند که نامادری وی (کارلا گوگینو) با کنترلگری و تحقیر، آرامش او را از بین برده است. لیزا برای فرار از این وضعیت به گورستانی متروکه پناه میبرد. اما شبی طوفانی، یکی از مردگان آن گورستان که مردی ناشناخته از قرن نوزدهم است، ناگهان از قبر بیرون میآید و به شکلی وهمآلود زنده میشود. لیزا اینبار نقش «دانشمند دیوانه» را بر عهده دارد، ولی نه از سر میل به تسلط یا قدرت، بلکه در جستوجوی عشق، رهایی و بازتعریف خود.
ساوترلند با الهام از رنگها، نور و موسیقی آن دوران، جهانی خلق کرده که همزمان نوستالژیک و ماورایی است. لباسها و طراحی صحنه با دقت، حس و حال فیلمهای نوجوانانه دهه هشتاد را زنده میکنند؛ ترکیبی از پاپ آرت، فانتزی گوتیک و طنز سیاه. موسیقیهای سینثپاپ و رنگهای تند بنفش و آبی نئون، فیلم را به نمایشی چشمنواز تبدیل کردهاند که بهجای ترساندن، بیشتر میخنداند و گاه تأملبرانگیز است. لیزا فرانکنشتاین درست مانند Jennifer’s Body، اثری است که در زمان اکران چندان جدی گرفته نشد، اما در آینده احتمالاً جایگاه واقعی خود را در میان فیلمهای ترسناک خواهد یافت.
2- Grafted (محصول سال ۲۰۲۴)
فیلم «پیوند خورده» از تازهترین آثار سینمای وحشت نیوزیلند در ژانر وحشت بدنی است که در پسِ ظاهر ترسناک، روایتی تلخ و در عین حال انسانی از بلوغ، هویت و پذیرش خود را بازگو میکند. داستان درباره وی (با بازی جویِنا سان) است؛ دختر نوجوانی که از چین به نیوزیلند مهاجرت کرده تا با خاله و دخترخالهاش آنجلا (جس هونگ) زندگی کند. وی از همان ابتدای حضورش، اسیر احساس بیگانگی است که نه فقط بهدلیل تفاوت فرهنگی، بلکه به خاطر لکه مادرزادی بزرگی روی صورتش که او را از همسنوسالانش جدا میکند به وجود آمده است.
پدر وی نیز با همین نقص زندگی میکرد و در جریان آزمایشهای شکستخورده پیوند پوست جانش را از دست داده است. وی با وسواسی غمانگیز تصمیم میگیرد ادامهدهنده تحقیقات پدرش باشد تا شاید خود را درست کند، اما مسیر علمی وی به دنیایی تاریک، خشن و غیرانسانی کشیده میشود. داستان وقتی هولناکتر میشود که وی با گروهی از دختران زورگو به رهبری دخترخالهاش آنجلا درگیر میشود و در نتیجه، پژوهشهای او شکل انتقام و وسواس به خود میگیرد.
- ۱۰ فیلم هیجانانگیز و جذاب درباره جنگهای فضایی
- 10 تا از بهترین فیلمهای دیستوپیایی که میتوان آنها را شاهکار نامید
- معرفی فیلمهای تأثیرگذار 2025 که روزی در فهرست آثار ماندگار تاریخ سینما قرار خواهند گرفت
کارگردان با استفاده از جلوههای ویژه عملی دقیق و استعارههای بصری مؤثر، بدنی را به تصویر میکشد که محل تلاقی زخم و فرهنگ است؛ بدنی که هم رنج مهاجرت را تحمل میکند و هم استانداردهای بیرحمانه زیبایی و پذیرش اجتماعی را. با وجود آنکه فیلم از پلتفرم Shudder پخش شد، بسیاری از مخاطبان آن را نادیده گرفتند. اما Grafted با جسارت تماتیک و فرم گوشخراش و زنده خود، شایستهی همان سطح از تحسینی است که فیلمهای ترسناک دیگری چون The Substance دریافت کردند.
1- The Ugly Stepsister (محصول سال ۲۰۲۵)
فیلم نروژی «خواهر ناتنی زشت» به نویسندگی و کارگردانی امیلی بلیشفلدت یکی از جسورانهترین بازآفرینیهای مدرن از افسانهی کلاسیک سیندرلا است. اما اینبار داستان نه از نگاه شاهزاده و نه دختری بیعیب و دلفریب، بلکه از دید یکی از خواهران ناتنی فراموششده و زخمخورده روایت میشود.
روایت در پادشاهی خیالی سوئدلندیا در قرن هجدهم میگذرد؛ دنیایی آراسته به لباسهای باشکوه، سالنهای دربار درخشان و سایههای سنگین فقر و نابرابری. الویرا (لیا میرِن)، دختر نوجوانی از خانوادهای متوسط است که به همراه مادر مقتدرش ربکا (آن دال تورپ) و خواهر کوچکترش آلما (فلو فاگرلی)، پس از ازدواج مادر با اشرافزادهای مسن، به قصر او نقل مکان میکند. در آنجا الویرا با دختر زیبا و بینقص مرد، آگنس (تیا صوفی لوخ نس) روبهرو میشود؛ دختری که همه چیز دارد و الویرا از آن محروم است.
با مرگ ناگهانی شوهر مادر، مشخص میشود که هیچ ثروتی برای خانواده باقی نمانده و تنها راه نجات، ازدواج یکی از دختران با شاهزاده جوان جولیان (ایزاک کالمراث) است. اما اینبار نه جادویی در کار است و نه پری مهربانی که عصای نجات در دست داشته باشد. الویرا سرخورده از نگاه تحقیرآمیز جامعه روی به عملهای زیبایی اولیه و دردناک قرن هجدهمی میآورد. فیلم با جلوههای ویژهی عملی و طراحی صحنه دقیق تاریخی، بدن الویرا را به بومی از رنج و آرزو بدل میکند. اینجا افسانه سیندرلا نه درباره یافتن کفش بلورین، بلکه درباره از دست دادن پوست خود است.
گجت نیوز آخرین اخبار تکنولوژی، علم و خودرو 
















