در سری قبل از مجموعه مقالات فضانوردان باستانی، به سازهها و بناهای سنگی استون هنج اشاره کردیم؛ اینکه با چه قدرتی توانستهاند سنگهایی با این وزن و حجم را در کنار یکدیگر قرار دهند. تندیسهای خارقالعاده جزیره ایستر که در کشور شیلی قرار دارد، مدتهاست که نظر کارشناسان را بهخود جلب کرده است. شرایط آب و هوایی و همچنین فرسایش خاک باعث مدفون شدن این تندیسهای غول پیکر شده بودند. هماکنون باستانشناسان در حال بیرون کشیدن این تندیسها هستند. با گجت نیوز همراه باشید تا با یکی از عجیبترین مکانها و سازههای روی زمین آشنا شویم.
فضانوردان باستانی: مجسمههای سنگی در جزیره ایستر
جزیره ایستر در اقیانوس آرام جنوبی قرار دارد و از نزدیکترین جاهایی که انسان در آن زندگی میکند، یعنی کشور شیلی و تاهیتی حدود 3218 کیلومتر فاصله دارد. ورود به این جزیره کار سادهای نیست. در مورد تاریخ دقیق سکونت اولیه این جزیره ابهام وجود دارد، ولی از روی DNA استخوانهای موجود در جزیره، به این نتیجه رسیدهاند که اولین ساکنین آن، ریشه پلینزیایی داشتهاند و از مهاجرین جزایر مارکوس بودهاند. 400 سال قبل از میلاد مسیح، قایق این افراد در دریا گم شده و آنها مجبور میشوند که به این جزیره پناه بیاورند. برخی نیز معتقدند ساکنین اولیه جزیره از آمریکای جنوبی بودهاند. مدتها بعد، اولین اروپایی که این جزیره را کشف کرد، دریاسالار هلندی به «نامجاکوب روگوین» بود. او در سال 1772 این جزیره را کشف کرد و نام ایستر را بر آن نهاد.
مجسمههای جزیره ایستر مسئلهای غامض و همچنین اسرارآمیزی را در خود جای داده است. ساکنان گذشته دور این جزیره چه کسانی بوده اند؟! لوحهای اعلان چه چیز میباشند؟ چه کسانی آن تندیسهای مشهور را از سنگ تراشیده و در آنجا مستقر کرده است؟! چگونه توانستهاند آن کار را انجام دهند و هدفشان چه بوده است؟! چه کسانی آن تونلهای بزرگ زیرزمینی را که تا بستر اقیانوس کشیده شدهاند را حفر و سنگهای آنرا به بیرون حمل کردهاند؟ اینگونه سئوالها چندین دهه است که ذهن دانشمندان را به خود مشغول نموده است و گمان میرود تا سالها نیز ادامه داشته باشد و تلاش آنها بینتیجه بماند.
اما محققین به این آسانیها دستبردار نبوده و کورسویی در عمق تاریکیهای آن که زمانی تصور میشد غیر قابل دسترس باشد به چشم میخورد. گفته میشود که یک ماجراجوی انگلسیی به نام «دی ویس» در سال 1687 قدم به جزیره ایستر گذاشته است، اما سرزمین برهوت و بدمنظری که وی از آن سخن بهمیان آورده بود احتمالا جزیره «ماناگاروا» بوده باشد که در فاصلهی دوری در مغرب قرار دارد. اما افتخار کشف واقعی آن جزیره متعلق به دریانورد هلندی به نام «راج وین» است که در روز ایستر 1722 وارد آن جزیره شد و به همان مناسبت نام آنجا را ایستر گذاشت. بومیان جزیره «پولینزی« آنجا را انتهای زمین مینامیدند.
مجسمههای موآی طی یک دورهی 500 ساله از سال 1100 تا 1680 میلادی ساخته شدهاند که صدها سال رسوب و فرسایش، موجب دفن شدن مجسمههای موآی در خاک شده است. این پیکرهها چیزی فراتر از سرهای مدفون در خاکاند؛ اینها، مجسمههایی تمامقد و فوقالعادهاند. از سال 2009 تاکنون، گروهی از باستانشناسان با دقت تمام، در حال استخراج دو عدد از این مجسمهها بودهاند. مجسمههای یاد شده بسیار بزرگ هستند؛ تقریبا یک سال طول کشید تا تیمی متشکل از 5 و 6 مجسمهساز بتوانند یک مجسمهی موآی را کاملا از دل خاک بیرون کشند.
پروژهی استخراج مجسمه در جزیره ایستر، توسط باستانشناسی بهنام «جو آن ون تیبلرگ» رهبری میشد که حداقل شش سال از زندگیاش را صرف بیرون آوردن این دو مجسمه از خاک کرد. این کاوشگران، در فرآیند حفاری ابزار و مجسمههای دیگری نیز پیدا کردند. ابزار سنگی و ابتدایی بهنام «توکی» که مردم جزیره ایستر از آن برای ساخت مجسمههای موآی استفاده میکردند. وقتی لبهی توکی کند میشد، حکاکها آن را کنار گذاشته و یک توکی جدید و تیز میساختند. پروژهی استخراج مجسمهی جزیره ایستر دقیقا در کنار دیگر مجسمههای موآی مدفون در حال انجام است. هر دوی این مجسمهها دارای سنگنوشته هستند؛ نوشتههایی که مانند خالکوبیاند روی آنها حک شده است.
از این نما میتوان دید که پشت مجسمه کاملا پوشیده از سنگنوشته است. اشکال هلالمانند، نشاندهندهی قایق است. نظریهی «ون تیلبرگ» بر این است که حکاکیها و نشانههای موجود، دلالت بر خود حکاک و یا خانوادهاش دارد. محققانی که در منطقهی باستانی مشغول به کار هستند، برآوردی از اندازهی مجسمه بهعمل آوردهاند. طول بزرگترین موآی بیش از 10 متر است. این مجسمه حدود 6.5 متر است.جو آن ون تیلبرگ از سال 1982 رهبری پروژهی استخراج مجسمه در جزیره ایستر را بر عهده داشته است.
گروه ون تیلبرگ قبل از شروع پروژهی حفاری، سالها مشغول تهیهی فهرستی کامل از مجسمهها و ابزار یافتشده از معدن سنگ این جزیره بودهاند. اگرچه این اولین باری است که یک پروژه حفاری دقیق، علمی و باستانی در معدن سنگ رانو راراکو صورت گرفته است، اما مجسمههای دیگری نیز قبل از این کاوش کشف شدهاند. «ثور هیردال»، کارشناس اهل جزیرهی پلینزی (در اقیانوس آرام)، این موآی را طی تحقیق دو سالهاش درمورد جزیرهی ایستر بین سالهای 1954 و 1955پیدا کرد.از میان حدودا 15 هزار ساکن جزیرهی ایستر در صدهی 1600، فقط 111 نفر تا دههی 1860 باقی ماندند. امروز، حدود 2000 نفر در دورافتادهترین جزیرهی دنیا، یعنی «ایستر» زندگی میکنند. اعضای گروه «پروژهی استخراج مجسمهی جزیره ایستر»، برای کشف اسرار بیشتر، یک بار دیگر به این مکان باز خواهند گشت.
وقتی در مورد جزیره ایستر فکر میکنیم بلافاصله به یاد آن مجسمههای سنگی عظیم میافتیم که از سنگهای آذرین تراشیده شده و جز عجیبترین یادگارهای بجامانده محسوب میگردند. 300 عدد از آن مجسمههای سنگی را در دهانه تنها کوه آتشفشان موجود در آنجا تراشیده و سپس تا فواصل حدود 16 کیلومتری جابجا نموده و در جاهای مورد نظر نصب نمودهاند. بعضی از ان مجسمههای سنگی غولپیکر حدود 30 تن وزن دارند، ارتفاع آنها بین 4 تا 22 متر است ولی یک سر حجاری شده ناتمام باقی مانده است که قد آن کمتر از 55 متر نمیباشد. وقتی از بومیان در مورد مبدا زمانی و دلیل کندن آن مجسمههای سنگی سوال شد، هیچ کدام قادر به پاسخ دادن نبودند.
دلیل آن بدون شک این بود که افراد باسواد آنها به همراه شاه اسیر و از آن منطقه برده شده بودند. اگر آنها زنده مانده بودند شاید حقایق زیادی از گذشته دور اجتماع خود و شاید هم اسرارآمیزترین تمدن روی زمین را برای ما برملا میکردند. غیر از مجسمههای سنگی تعدادی لوح چوبی با نوشته هیروگلیف آمریکایی ماقبل کریستف کلمب نیز در آنجا کشف شدهاند که چوب آنها بومی نمیباشد و همچنین اخیرا نوشتهای در دره ایندوس کشف شده است که متعلق به 3000 سال قبل از میلاد است! برای مدت طولانی چنین تصور میشد که آن الواح غیر قابل کشف هستند، اما کلید رمز آنها توسط همان اسقف جاسن که آنها را از قیدوبند پروییها نجات داد کشف شد. اما از نظر علم پوشیده ماند، تا اینکه انسانشناس آلمانی بنام «تامس بارتل» تحقیقات بیشتری در این رابطه بهعمل آورد.
وی در سال 1953 به تعدادی از یادداشتهای اسقف جاسن دست یافت. او با پرسوجو کردن از بومیان اسیر تائیتی در مورد لوحها اطلاعاتی بدست آورده و تا حدودی موفق به کشف رمز آنها شده و یاداشتبرداری کرده بود. تامس بارتل بدون فوت وقت راه افتاد تا بقیه یاداشتهای اسقف جاسن را پیدا نماید. قسمت اعظم یاداشتهای پدر روحانی به سبک نگارش باستر وفدان قید شده بودند، یعنی یک خط از سمت چپ به راست و سطر بعدی از راست به چپ نوشته شده بود و آغاز مطالب از خط زیرین به بالا بود و خطوط یکدرمیان نیز وارانه نوشته شده بود. در بخشی از آن چنین میخوانیم: انها از رنجیتی آمده و پا به خشکی گذاشتند و روحانیان ما را بسوی خدای رنجیتی راهنمون شدند.
این موضوع ثابت میکند که بومیان جزیره ایستر منشا پولینزی داشتند و در حدود 1000 تا 1300 میلادی از جزایر پولینزی که گرفتار انفجار جمیعت بودهاند به آنجا مهاجرت کردهاند. بدین طریق مشخص میشود که آن مجسمههای سنگی برخلاف تصورات قبلی چندان باستانی نیست (در حدود 1000 تا 700 سال پیش) و قدیمترین آنها احتمالا در تاریخ 1250 میلادی حجاری شده است و شاید به عنوان سمبل اجداد باعظمت خود محسوب شده و دارای آیین و مراسم قربانی انسان نیز بودندهاند. حالا یک معما باقی میماند که آن جزیرهنشینان چگونه توانستهاند آن مجسمههای سنگی عظیم را در مسافت طولانی حمل نموده و در محل مورد نظر نصب کنند؟ پرفسور «تور هییردال» سرپرست تیم تحقیقاتی کان تیکی ادعا میکند که آن مجسمههای سنگی را به وسیله طنابهای بافته شده از الیاف نخل رافیا و الیاف سایر گیاهان به روی کند های درختان مهار نموده و در روی سطح شیبدار با بستر سنگهای صاف و ماسه به جلو کشیدهاند.
اما بومیان جزیره درختی نداشتند تا از تنههای آن وسیله غلطان بسازند، زیرا زمین جزیره سنگی است و خاک چندانی ندارد تا بتوان درختی را به بار آورد. حقیقت اسرارآمیز دیگر این است که صورت بعضی از مجسمههای سنگی را جهت مخالف برگرداندهاند و تعدادی نیز ناتمام رها شده است. به عقیده بعضی از دانشمندان قابل قبولترین توجیه، این است که یک انقلاب مذهبی به وسیله نسلهای جدید به وقوع پیوسته و عبادت به سیاق پیشینیان را منسوخ نموده است.