درحال حاضر نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا 10 اَبَر ناو هواپیمابر عملیاتی دارد و 1 فروند دیگر نیز در حال گذراندن کارآزمایی دریایی خود است که بهزودی وارد خدمت میشود. با وجود این، نیروی دریایی این کشور در فکر به خدمت گیری چند فروند ناو هواپیمابر سبک بوده و بودجه کلانی به آن اختصاص داده است.
نیروی دریایی آمریکا به عنوان قویترین نیروی دریایی موجود، ممکن است در آیندهای نزدیک صاحب چند فروند ناو هواپیمابر سبک شود که وزنی کمتر و ابعادی کوچکتری نسبت به ابر ناوهای هواپیمابر فعلی خود شود. مجلس سنای آمریکا هزینههای لازم برای تحقیق و بررسی امکان ساخت ناو هواپیمابر سبک بهعنوان مکملی برای سوپرناوهای هواپیمابر اتمی خود که وزنی بالغ بر 100 هزار تن دارند را به بودجه دفاعی این کشور برای سال 2018 افزوده است. این کشتیها علاوه بر اینکه مکمل و پشتیبانی برای ابر ناوهای هواپیمابر بههنگام جنگ هستند، برای مواقعی که صرفا نیازی به حضور ابر ناو هواپیمابر در منطقه نیست بکار میروند. سنا همچنین تاکید کرده است که پروژه ناو هواپیمابر سبک هیچ تاثیری روی پروژه ابر ناو هواپیمابر کلاس جرالد آر. فورد (Gerald R. Ford) نداشته و به هیچ عنوان جایگزینی برای ابر ناوهای هواپیمابر این کشور محسوب نمیشود.
به صورت کلی در تعریف فعلی، به ناوهای هواپیمابری که بالای 70 هزار تن وزن داشته باشند، ابر ناو هواپیمابر گفته میشود. ابر ناوها بزرگترین کشتیهای نظامی ساخته شده در طول تاریخ هستند. آمریکا برای پروژه ناو هواپیمابر سبک خود به دنبال یک شناور با وزن 60 هزار تا 70 هزار تن است که از نظر وزنی، تقریبا نزدیک به ناوهای هواپیمابر کلاس فورستال (Forrestal) و کیتی هاوک (Kitty Hawk) است؛ این 2 کلاس گرچه ابر ناو هواپیمابر محسوب میشوند، اما نسبت به ابر ناوهای فعلی آمریکا همچون کلاس نیمیتز (Nimitz) بسیار سبکتر هستند.
بودجه اختصاص داده شده بهمنظور طراحی اولیه ناو هواپیمابر سبک برای خدمت عملیاتی، 30 میلیون دلار است. دلیل انجام طراحی اولیه این است که با طراحی مفهومی، نمیتوان به اطلاعات کافی برای بررسی هزینهها و زمان مورد نیاز که برای کشتی جدید لازم است، دست یافت.
پیشتر سنا اعلام کرده بود که به دنبال اطلاعات پیرامون ناوهای هواپیمابر متفاوتی هستند؛ چراکه براساس مطالعات و بررسیها، به ناو هواپیمابر سبک بهعنوان مکملی برای ابر ناوهای هواپیمابر نیاز است. اندیشکده و موسسه امنیتی آمریکایی رند (RAND) که از همکاران وزارت دفاع آمریکا بهشمار میرود، به لزوم حضور این گونه کشتیها اشاره کرده است. گرچه گزارش رند محرمانه است، اما سناتورها سعی در غیرمحرمانه ساختن و علنی کردن آن دارند.
سناتور جان مککین (John McCain) 80 ساله، رئیس کمیته نیروهای مسلح در مجلس سنای آمریکا که سابقه خدمت به عنوان خلبان جنگنده در نیروی دریایی آمریکا، حضور در جنگ ویتنام و همچنین اسارت را در کارنامه دارد، گزارش خود مبنی بر نیاز نیروی دریایی این کشور به ناو هواپیمابر سبک را در ماه ژانویه سال میلادی جاری منتشر کرد که به شرح زیر است:
نیروی دریایی باید درپی به خدمت گرفتن ناوگانی از ناوهای هواپیمابر سبک و سنگین در کنار یکدیگر باشد. ابر ناوهای هواپیمابر اتمی برای نقشهای بازداشتن، ترساندن و شکست دادن دشمنانی با توان نظامی نزدیک به توان نظامی ما لازم و ضرروی هستند، اما دیگر ماموریتهای روزمره همچون قدرت نمایی، کنترل حریم و مسیرهای دریایی، پشتیبانی هوایی نزدیک یا ماموریتهای ضد ترورریستی را میتوان با استفاده از ناوهای هواپیمابر سبکتر و کم هزینهتر که از سوختهای متعارف استفاده میکنند (غیر اتمی) انجام داد. تا 5 سال دیگر نیروی دریای میبایست از کشتیهای 2 زیست (ناوهای آبی-خاکی که با هلیکوپتر، هاواکرافت و دیگر تجهیزات ترابری، نیروهای خود را در ساحل پیاده میکنند) به ناوهای هواپیمابر کوچکتر روی آورده تا بتواند اولین کشتیهای این چنینی را تا میانه دهه 2030 تحویل بگیرد.
برای مدت چندین دهه است ابر ناوهای هواپیمابر بسیار سنگینی که با سوخت اتمی کار میکنند، جنگ افزار مورد علاقه نیروی دریایی آمریکا برای قدرت نمایی و حفظ برتری دریایی بودهاند. استدلال نیروی دریایی این است که هرچه ناو هواپیمابر بزرگتر باشد، هواپیما، مهمات و سوخت بیشتری حمل میکند، در نیجه تعداد نوبتهای پروازی آن در یک نبرد بیشتر میشود.
نیروی دریایی آمریکا تا اواخر جنگ سرد نیز ناوهای هواپیمابر سبک خود که بیشتر آنها پس از جنگ جهانی دوم ساخته شده بودند را نگه داشته بود، اما با ظهور ابر ناهای هواپیمابر، ناوهای هواپیمابر سبک کنار گذاشته شدند؛ برای نمونه دو ناو هواپیمابر یواساس میدوی (USS Midway) با شناسه CV-41 و یواساس کورال سی (USS Coral Sea) با شناسه CV-43 به ترتیب در سالهای 1990 و 1992 بازنشسته شدند، بدون آنکه با شناور مشابه دیگری جایگزین شوند.
یکی از مسائل مربوط به ابر ناوهای هواپیمابر، رشد هزینههای بالای آنهاست که مقرون بهصرفه نیست. جدیدترین و پیشرفتهترین ابر ناو هواپیمابر ساخته شده یواساس جرالد آر. فورد (USS Gerald R. Ford) با شناسه CVN-78 نام دارد که ساخت آمریکاست در 31 تیر 1396، رسما وارد خدمت در نیروی دریایی این کشور میشود، اما بخاطر دیرکردهای رخ داده و مسائل تکنولوژیکی، 2 سال از زمان بندیهای از پیش تعیین شده عقب است. هزینه آن نیز 13 میلیارد دلار آمریکا است که 22 درصد از هزینههای پیشبینی شده بیشتر است. ناگفته نماند هزینههای صرف شده برای مراحل تحقیق و توسعه آن نیز 4.5 میلیارد دلار آمریکا بوده است.
ابر ناو هواپیمابر بعدی که در دست ساخت است نیز یواساس جان اف. کندی (USS John F. Kennedy) با شناسه (CVN-79) میباشد که از کلاس جرالد آر. فورد است و در سال 2020 وارد خدمت خواهد شد. بنابر تخمین نیروی دریایی، از آنجا که دیگر هزینههای تحقیق و توسعه در میان نیست، این کشتی پیش پیکر مبلغی بالغ بر حدود 11.4 میلیارد دلار قیمت خواهد داشت که البته احتمال افزایش آن نیز وجود دارد.
مسلما ناو هواپیمابر سبک بسیار مفید خواهد بود و نسبت به ابر ناوهای هواپیمابر، انعطاف پذیری عملیاتی بیشتری خواهد داشت. این کشتیها برای عملیات هوایی در مناطق درگیری که سطح خطر پایینی دارند، همچون لیبی، سومالی و فیلیپین، بسیار مناسبتر و ایدهآلتر از ابر ناوهای هواپیمابر هستند. این کشتیها همچنین میتوانند در ماموریتهای همراهی و محافظت از دیگر کشتیها به هنگام نبرد و پشتیبانی هوایی از تهاجم ناوهای تهاجمی آبی-خاکی شرکت کرده و یا به هنگام نبرد با قدرتهای نظامی همچون روسیه و چین، به پشتیبانی از نیروهای خودی پرداخته و در همکاری با ابر ناوهای هوایپمابر، بر توان عملیات هوایی بیافزایند.
و اما یک ناو هواپیمابر مدرن و امروزی میبایست چگونه باشد؟ 2 احتمال وجود دارد. اولین و البته راه حل ارزانتر، طرح مفهومی ناو هواپیمابر لایتنینگ (lightning) است که از سوی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا (USMC) عنوان شده است. در این طرح استفاده از ناوهای ترابری و تهاجمی 2 زیست کلاس آمریکا (که به عنوان ناو هلیکوپتر نیز شناخته میشوند) مطرح شده است. این کشتیها بیش از 3 میلیارد دلار قیمت داشته و هر کدام میتوانند بیش از 6 جنگنده چندمنظوره آمریکایی F-35B لایتنینگ 2 (Lightning II) به همراه مجموعهای از هلیکوپترها را با خود حمل کنند. در طرح عنوان شده از سوی USMC، پیشنهاد شده است هریک از این کشتیها 20 فروند F-35B با خود حمل کنند. F-35B نمونه کوتاه خیز و عمود پرواز از خانواده جنگندههای پنهانکار و رادارگریز نسل 5 F-35 محسوب میشود. F-35B میتواند علاوه بر نشست و برخاست عمودی، هنگامی که بارگذاری بالایی داشته باشد، به روش خیز کوتاه، بدون نیاز به پرتابگر (کاتاپولت)، از مسافتهای بسیار کوتاه همچون عرشه پرواز ناو 2 زیست به پرواز درآید.
این ایده در کنار نکات مثبت، نکاتی منفی نیز با خود دارد. از یک طرف ناوهای کلاس آمریکا در کنار ارزانتر بودن، هزینهای برای تحقیق و توسعه طلب نمیکنند. نیروی دریایی میتواند به راحتی جنگندههای F-35B را خریداری کرده و از روی این کشتیها به پرواز درآورد و البته حتی از آنها در نقش اصلی خود، یعنی ترابری آبی-خاکی نیز استفاده کند. حتی در صورت سفارش دادن چنین کشتی هایی، قیمت هرکدام کمتر از 3 میلیادر دلار خواهد بود. ناوهای هواپیمابر لایتنینیگ با حمل 20 فروند F-35B، توان آتشی نصف شناورهای کلاس جرالد آر. فورد خواهند داشت (البته روی کاغذ)، در حالی که قیمتش نیز یک چهارم آن است.
اما از سوی دیگر، جنگنده F-35B دارای برد و توان حمل مهمات کمتری نسبت به نمونه ناونشین از خانواده از F-35، یعنی مدل F-35C است که توسط ناوهای کلاس جرالد آر. فورد حمل میشوند. همچنین ناوهای کلاس آمریکا فاقد پرتابگر هستند و نمیتوانند هواپیماهای سنگین همچون آواکس E-2D ادونسد هاوکآی (Advanced Hawkeye) را با خود حمل کنند. آواکسهای E-2D قابلیت نبرد شبکه محور بسیار بالایی دارند و میتوانند اطلاعات هدفیابی و هدفگیری را با F-35 و ناوشکنهای دارای سیستم رزمی ایجس (Aegis) به اشتراک بگذارند. گرچه کشتیهای فاقد پرتابگر میتوانند هلیکوپترهای آواکس با خود حمل کنند که طبیعتا برد پروازی و برد کشف کمتری نسبت به هواپیمای آواکس دارند. البته میتوان از نمونه آواکس هواپیمای پروانه چرخان آمریکایی V-22 آسپری (Osprey) برای امر پیش اخطار و کنترل هوابرد در کنار عملیات ضد زیردریایی استفاده کرد که برای این منظور ابتدا میبایست نمونه آواکس آن را ساخت، زیرا این هواپیما تاکنون در نقش آواکس بکار نرفته است. باید به این نکته نیز توجه داشت که این هلیکوپترها و هواپیماهای دیگر نیز به فضایی برای نگهداری و عرشه پروار نیاز دارند، برای همین نیروی دریایی به استفاده از ابر ناوهای هواپیمابر روی آورده است.
راه دیگر اعمال تغییرات و بهسازی کشتیهای کلاس آمریکا است. به این صورت که با اضافه کردن 2 پرتابگر (ابر ناوهای هواپیمابر آمریکایی 4 پرتابگر دارند)، پرش اسکی (زیرا باند کوتاهتری دارد)، بالابرهای بزرگتر و قویتر برای انتقال هواپیماهای بزرگتر از آشیانه به عرشه پرواز و سیستم لازم برای فرود روی ناو هواپیمابر (کابلهای نگه دارنده)، تبدیل کاربری فضای داخل کشتی (مثلا تبدیل فضای بکار رفته برای نگهداری تانک به محل ذخیره مهمات هواپیما)، میتوان به این کشتیها امکان به پرواز در آوردن طیف گستردهتری از هواپیماهای سنگین همچون E-2D و F-35C را نیز به این کشتیها اعطا کرد که در این صورت توان عملیات هوایی این کشتیها به صورت کیفی برابر با توان کلاس جرالد آر. فورد میشود، اما از نظر کمی همچنان کمتر است.
افزودن قابلیتهای بیشتر و ایجاد تغییرات گفته شده موجب افزایش پیچیدگی و بالا رفتن هزینهها میشود. این مسئله همان موضوع مورد نظری است که مجلس سنای آمریکا به منظور تحقیق پیرامون آن، خواهان تخصیص بودجه است. اگر هزینهها افزایش یابد، ساخت ناو هواپیمابر سبک دیگر صرفه اقتصادی نخواهند داشت که با توجه به سابقه صنعت کشتی سازی نظامی آمریکا، چنین چیزی دور از انتظار نیست.
از تمامی این بحث ها که بگذریم، بودجه ای که دولت آقای ترامپ برای صنعت کشتی سازی نظامی در نظر گرفته است، بسیاری را ناامید کرده و ابدا به بودجه مورد نیاز برای به خدمت گرفتن 350 کشتی جدید، که وی در تبلیغات ریاست جمهوری خود وعده داده بود، نیست. اگر افزایش سرمایه گذاری صورت گیرد، نیروی دریایی میتواند بدون متوقف کردن پروژههای دیگر، به طرح مورد نظر خود برای ناو هواپیمابر سبک دست یابد، بی آنکه مجبور به کاستن از طرح آن شود. اما اگر نیروی دریایی مجبور به کاستن از پروژهای دیگر شود و یا نتواند کمبود جنگندههای خود را جبران کند، آنگاه ممکن است هزینههای صرف شده برای پروژه ناو هواپیمابر سبک بالا باشد. در عین حال، اختصاص بودجه 30 میلیادر دلاری به طرحی که ممکن است انقلابی در نیروی دریایی آمریکا پدید آورد کاری غیرعاقلانه محسوب نمیشود. ناگفته نماند در حال حاضر عدهای نیز درون نیروی دریایی آمریکا با اختصاص بودجه به منظور مطالعه و طراحی ناو هواپیمابر سبک و همچنین همواره در خدمت نگه داشتن 12 ابر ناو هواپیمابر مخالف هستند که دلیل آن، مسائل مالی است.
ایالات متحده آمریکا با داشتن 5 کلاس ابر ناو هواپیمابر در طول تاریخ، تنها کاربر اینگونه کشتیها بوده است. نیروی دریایی این کشور درحال حاضر دارای 10 فروند ابر ناو هواپیمابر عملیاتی از کلاس نیمیتز است که همگی بالای 100 هزار تن وزن دارند. ابر ناو هواپیمابر جدید این کشور از کلاس جرالد آر. فورد نیز بالای 100 هزار تن وزن دارد و در حال گذراندن مراحل کار آزمایی دریایی است؛ همانطور که در ابتدا اشاره شد، تا آخر تیر ماه 1396 وارد خدمت میشود. ابر ناو هواپیمابر جان اف. کندی نیز در دست ساخت است و کار ساخت سومین کشتی از کلاس جرالد آر. فورد به نام یواساس انترپرایز (USS Enterprise) با شناسه CVN-80 نیز از سال 2018 آغاز میشود؛ زمان ورود به خدمت این کشتی نیز سال 2025 خواهد بود. آمریکا قصد دارد مجموعا 10 ابر ناو هواپیمابر از این کلاس را ساخته و به عنوان جایگزینی برای تعدادی از شناورهای قدیمیتر کلاس نیمیتز خود عملیاتی کند.
چین نیز مشغول ساخت ناو هواپیمابری به نام تایپ 002 است که 85 هزار تن وزن داشته و در زمره ابر ناوهای هواپیمابر قرار میگیرد؛ این کشتی به عنوان اولین ابر ناو هواپیمابر چین در سال 2023 وارد خدمت میشود. دیگر کشورها همچون فرانسه، روسیه، ایتالیا و هند نیز از دارندگان ناو هواپیمابر هستند، اما شناورهای آنها همگی زیر 70 هزار تن وزن داشته و ابر ناو هواپیمابر محسوب نمیشوند.
بریتانیا نیز اخیرا یک ابر ناو هواپیمابر به نام ملکه الیزابت (HMS Queen Elizabeth) با شناسه R08 از کلاس ملکه الیزابت را به آب انداخته و وارد کارآزمایی دریایی کرده است. این شناور تا آخر سال میلادی جاری رسما وارد خدمت در نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا شده و از سال 2020 به توان عملیاتی میرسد. این شناور با وزن بین 65 هزار تا 70 هزار تن، از سوی دولت بریتانیا و برخی خبرگزاریها به عنوان ابر ناو هواپیمابر معرفی شده است که البته تا حد زیادی درست است. دیگر ابر ناو هواپیمابر از کلاس ملکه الیزابت نیز شاهزاده ولز (HMS Prince of Wales) با شناسه R09 نام دارد که در دست ساخت است و در سال 2020 وارد خدمت میشود.
بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که ناو بریتانیایی ملکه الیزابت قرار است در اولین اعزام عملیاتی خود، پذیرای F-35های سپاه تفنگداران دریایی آمریکا باشد. این امر موجب میشود تا آمریکایی ها بتوانند نگاهی دقیق تر به یک ناو هواپیمابر امروزی و مدرن با ابعاد و وزنی بین کشتیهای کلاس جرالد آر. فورد و کلاس آمریکا داشته باشند. ضمن آنکه تجربههای لازم برای به پرواز درآوردن جنگندههای جدید نسل 5 از روی ناوهای هواپیمابری با این ابعاد را کسب میکنند که برای پروژه ناو هواپیمابر سبک این کشور مناسب است.