با مطرح شدن یک پیشگویی جدید در مورد وقوع آخرالزمان ، در این مطلب قصد داریم تا نگاهی دقیقتر به پایه و اساس تئوریهای رستاخیزی بیاندازیم؛ با ما همراه باشید.
در حدود شش سال پیش فردی به نام هارولد کمپینگ (Harold Camping) از فرارسیدن آخرالزمان خبر داد و یک سال بعد از این اتفاق هم با به پایان رسیدن تقویم مایا (Mayan calendar)، عده زیادی در انتظار نابود شدن حیات بر روی سیاره و از بین رفتن زمین بودند؛ با این حال پس از اثبات ساختگی و بیپایه و اساس بودن این تئوریها و پیشگوییهای رستاخیزی متعدد در طول سالیان دراز، شخصی به نام دیوید مید (David Meade) از طریق وب سایت یوتیوب و با اشاره به ظاهر شدن اولین نشانههای مرتبط با آخرالزمان، از نزدیک بودن پایان دنیا خبر داده است!
صحبتهای مید ترکیبی از پیشگوییهای انجیل را با نشانهها نجومی است؛ او ادعا کرده بود که در روز یکم مهر ماه با قرارگیری خورشید، ماه، 9 ستاره و سه سیاره در امتدادی نادر در صورت فلکی «برج سنبله» (Virgo)، نشانههایی که در ابتدای فصل دوازدهم کتاب مکاشفه یوحنا (Revelation 12) از آن یاد شده بود، بروز خواهند کرد. در این فصل نوشته شده است که نشانهای بزرگ در آسمانها پدید خواهد آمد، که شامل زنی باردار با لباسی از خورشید، تاجی از 12 ستاره و ماه در زیر پایش خواهد بود؛ این زن فریاد خواهد زد و فرزندش را به دنیا خواهد آورد!
از طرف دیگر تاریخ یکم مهر ماه، دقیقا 33 روز پس از خورشیدگرفتگی کامل آمریکا است و از آنجایی که بر اساس اطلاعات موجود، حضرت مسیح در سن 33 سالگی کشته شده است، این عدد هم طبق صحبتهای مید معنای خاصی دارد.
مید مدعی شده است که این نشانهها از آخرالزمان خبر میدهند؛ او میگوید که در ماه آینده میلادی سیاره مرموز ایکس (Planet X) از نزدیکی زمین عبور خواهد کرد و پس از این اتفاق، هفت سال برآشفتگی بزرگ (Tribulation)، که یکی از نشانههای تجلی عیسی ناصره خواهد بود، شروع شده و سپس افرادی با ایمان واقعی، به سمت بهشت خواهند رفت و در صلح و آرامش زندگی خواهند کرد.
در ادامه قصد داریم که جنبههای ستاره شناسی و مذهبی این ادعای آشنا و نسبتا تکراری را بررسی کنیم:
ستاره شناسی و آخرالزمان
تئوری مید ایدههای آشنای بسیاری که تاکنون در مورد نابودی جهان مطرح شدهاند را بازگو میکند؛ به عنوان مثال پیشگویی شده بود که سیاره ایکس، که با نام نیبیرو (Nibiru) هم شناخته میشود، در جریان چند رویداد رستاخیزی شامل آخرالزمان سال 2012 (1391 خورشیدی) مربوط به تقویم مایا، با زمین برخورد خواهد کرد و به حیات بشر بر روی سیاره پایان خواهد داد. اما بزرگترین نکته در مورد سیارهای سرکش و مرموز که با هدف نابودی به سمت زمین روانه میشود این است که چنین سیارهای وجود خارجی ندارد!
در سال 1390 صحبتها در مورد سیاره افسانهای نیبیرو آنقدر داغ شد که دانشمندی از ناسا (NASA) به نام دیوید موریسون (David Morrison)، با انتشار یک ویدیو بر روی وب سایت یوتیوب توضیح داد که چنین جرم آسمانی وجود ندارد و در صورت نزدیک شدن یک سیاره غولپیکر به زمین، شناسایی آن به راحتی از طریق تلسکوپهای مجهز موجود و تغییرات ایجادشده در مدار چرخش سیارههای منظومه خورشیدی، امکانپذیر خواهد بود.
وقوع خورشیدگرفتگی هم از ابتدای تاریخ و قبل از آن به وقایع رستاخیزی ارتباط داده شده است؛ در نوشتههایی مربوط به قرن شانزدهم میلادی از قربانی کردن انسانها توسط قوم آزتک در زمان وقوع خورشید گرفتی مطالب مختلفی ارائه شده است. این مردمان باور داشتند که در صورت پیشکش نکردن هدایا و قربانیان انسانی به خدایان، کسوف هیچوقت پایان نخواهد یافت و شیاطین از تاریکی آسمانها به زمین خواهند آمد. وایکینگها هم اعتقاداتی بر پایه خرافه و مشابه باورهای قوم آزتک، در مورد پدیدههایی این چنینی، داشتند.
اما در رابطه با ادعای دیوید مید میتوان گفت که خورشید گرفتی تقریبا هر 18 ماه یکبار در بخشی از زمین قابلمشاهده است و چینش نادری از ستارهها و سیارهها در صورت فلکی برج سنبله آنقدرها هم نادر نیست؛ هر سال در ماه سپتامبر (ماههای شهریور و مهر) خورشید در زاویهای خاص که مید به آن اشاره کرده است، قرار میگیرد. واقع شدن ماه، خورشید، ستارهها و سیارهها در امتدادی که تئوری مطرحشده به آن اشاره میکند هم در هزار سال گذشته، چهار بار تکرار شده است.
پیشگوییهای مذهبی
البته تکرار شدن چینش اجرام آسمانی اطراف و دور از ذهن بودن وجود سیارهای مرموز که قصد نابودی جهان را دارد، در پیشگوییهای مید خللی ایجاد نکرده است؛ او در مصاحبه خود با وب سایت لایو ساینس مدعی شده که شرایط خاص سال 2017 هیچوقت تاکنون تکرار نشده است.
البته ثابتقدمی این دست افراد در باور به درست بودن پیشگوییهای خود در مورد آخرالزمان موضوع جدید نیست و با وجود اینکه هیچ سیارهای در تاریخ پیشبینیشده توسط آنها با زمین برخورد نمیکند و آسمانها برای نابودی نوع بشر دست به دست یکدیگر نمیدهند، اشخاصی مانند مید همچنان به تلاش برای جلبتوجه ادامه میدهند؛ به عنوان مثال ویلیام میلر (William Miller) در قرن نوزدهم به واسطه پیشگویی وقوع آخرالزمان در سال 1222 بسیار مشهور شد. او پس از اثبات ساختگی بودن ادعایش گفت که سال 1223 زمان رستاخیز است و با وجود محقق نشدن پیشگوییاش، پنج سال بعد در حالی که هنوز به نزدیک بودن پایان دنیا اعتقاد داشت، از دنیا رفت. هارولد کمپینگ هم که برای مطلع کردن مردم از نابودی جهان در سال 1390 بیلبوردهایی را در مکانهای مختلف محل زندگیاش نصب کرده بود، پیش از این سال 1372 را به عنوان آخرین سال حیات بشر اعلام کرد؛ او در سال 1393 از دنیا رفت.
در یک مورد بسیار مشهور، زنی به نام دوروتی مارتین (Dorothy Martin) در سال 1332 پیروانش را متقاعد کرد که با وجود نزدیک بودن رستاخیز، سفینه فرازمینیها جان آنها را نجات خواهد داد. پس از اینکه خبری از نابودی و ظاهر شدن یوفوها نشد، مارتین و پیروانش ادعا کردند که ایمان قوی آنها باعث جلوگیری از وقوع آخرالزمان شده است؛ روانشناسی که به این گروه نفوذ کرده بود، مشاهدات خود را بعدها در کتابی به نام «وقتی که پیشگویی شکست میخورد» (When Prophecy Fails) به چاپ رساند.
یکی از اساتید دانشگاه سینت جوزف در فیلادلفیای آمریکا به نام الن کرکسلگر (Allen Kerkeslager) در این رابطه میگوید که ناراحتکنندهترین قسمت این پدیدهها، جدیت عدهای از مردم در باور پیشگوییهاست؛ اتفاقات مشابه زیادی در طول تاریخ نشان دادهاند که با وجود پیشگوییهای غلط و نشانههای مختلف برای اثبات ساختگی بودن ادعاهای فرا رسیدن پایان جهان، همچنان افراد زیادی باور خواهند داشت که در متون تاریخی و کتابهای مقدس اطلاعاتی پنهان از زمان دقیق آخرالزمان وجود دارد. کرکسلگر میگوید که چنین افرادی به کارآمد بودن راهحلهای دیپلماتیک برای جلوگیری از وقوع درگیری در سطح جهانی، تلاش برای جلوگیری از گرمایش کره زمین و اقدامات مشابه برای جلوگیری از به خطر افتادن نسل بشر باور ندارند و معتقدند که نجات دادن دنیایی که به زودی از بین رود خواهد رفت، کار بیفایدهای است؛ پس میتوان از تاثیرات منفی چنین طرز فکرهایی در جامعه مطمئن بود.
طرز فکر آخرالزمانی
رابرت جواسترا (Robert Joustra)، یکی از اساتید دانشگاه ردیمر در آنتاریو کانادا معتقد است که نادیده گرفتن ادعای افرادی مانند دیوید مید برای اکثریت جامعه کار راحتی است، چرا که پیشگوییهای بیشماری در طول تاریخ به دنبال هشدار در مورد رستاخیز و پایان دنیا بودهاند، اما هیچ یک از آنها به حقیقت نپیوستهاند؛ با این وجود مدتیست که طرز فکر آخرالزمانی، در جامعه از جایگاه ویژهای برخوردار شده است.
به عنوان مثال سریالهای پسارستاخیزی مانند مردگان متحرک (The Walking Dead) یا بازماندگان (The Leftovers) برای پاسخ به همان سوالاتی که در کتاب مکاشفه یوحنا مطرح شدهاند، ساخته میشوند؛ سوالاتی در مورد هدف زندگی، معنی حیات و آینده پیش روی بشر.
جواسترا معتقد است که سمبلهای موجود در کتابهایی مانند مکاشفه یوحنا معنای متفاوتی برای گذشتگان داشتهاند، در حالی که بشر قرن بیست و یکمی با دیدن همان نشانهها به دنبال رمزگشایی و محاسبه تاریخ دقیق وقوع آخرالزمان است. در حقیقت به کار بستن پیشرفتهای علمی و روشهای رمزگشایی جدید تا حدی به برخی از تئوری رستاخیزی دامن زده است.
از طرف دیگر از زمان اختراع بمب اتم، رویهای فردگرایانه در مواجه با مفهوم پایان جهان به وجود آمده است و انسانها به جای انتظار برای به پایان رسیدن دنیا به دست خداوند، منتظر نابود شدن حیات به واسطه اختراعات بشر هستند.
با توجه به طبیعت کنجکاو بشر که دائما برای تضمین بقای خود تلاش میکند، میتوان اطمینان داشت که پرداختن به چنین موضوعاتی همیشه توجه علاقهمندان را به خود جلب خواهد کرد و با وجود شکست خوردن پی در پیِ پیشگوییهایی که متون تاریخی، نشانههای ستاره شناسی و مواردی از این دست را مرجع خود قرار میدهند، همچنان افرادی خواهند بود که از بیاطلاعی و علاقه کم بخشی از جامعه به مرجع قرار دادن یافتههای علمی و دانش کسبشده به کمک منطق، سو استفاده کرده و برای کسب منفعت، پیشگوییهایی با مضمون وقوع آخرالزمان را مطرح میکنند.
شما در این رابطه چه نظری دارید؟