جدیدترین اثر سینمایی کریستوفر نولان، دانکرک ، یکی از برجستهترین داستانهای جنگ جهانی دوم را بازگو میکند. این نبرد و اتفاقاتی که به وقوع آن منجر شد چهره جنگهای آینده را برای همیشه تغییر داد.
از زمان جنگ جهانی دوم تا به امروز، نبرد دانکرک موضوع بحث و جدلهای بی پایان بوده است. برخی این نبرد را به این دلیل که هیتلر اجازه داد این تعداد زیاد از نیروهای متفقین بگریزند، بزرگترین اشتباه او میدانند و در مقابل برخی دیگر معتقدند که شکست متفیقن حتی در صورت عدم تخلیه این نیروها به هیچ عنوان قطعی نبود. اما نکتهای که همه در مورد آن اتفاق نظر دارند این است که بررسی این نبرد، عوامل بسیار زیادی که جنگهای آینده را شکل دادند آشکار خواهد ساخت.
نبرد برق آسا
تنها سه هفته پیش از نبرد دانکرک، در جبهه غرب تقریبا هیچ گونه تحرکی وجود نداشت. درگیریها به قدری محدود بود که به هشت ماه اول این جنگ، جنگ تصنعی گفته میشود. نیروهای آلمان در خط زیگفرید و نیروهای فرانسوی در خط ماژینو (خطوط دفاعی مشهور دو کشور) به شیوه جنگ جهانی اول در سنگرها و خندقها منتظر بودند ؛ اما ناگهان آلمانها تاکتیک جدید خود، بلیتزکریگ به معنی نبرد برقآسا را آغاز کردند.
بر خلاف روش قدیمی پیشروی کند سربازان پیاده در جبهههای وسیع، این تاکتیک به معنی حملات سریع نیروهای زرهی بود که در نوک پیکان این حملات، تانکهای پانزر قرار داشتند. با استفاده از این حملات نیروهای آلمان به فرماندهی فیلدمارشال هاینتس گودریان، ابداع کننده تاکتیک نبرد برقآسا، خطوط متفیقن را در هم شکسته و آنها را محاصره کردند. تنها در طی هفده روز ارتشهای بریتانیا و فرانسه به سمت دانکرک رانده شدند، جایی که به محاصره ارتش آلمان درآمدند. نسبت به جنگهای گذشته که تنها چند کیلومتر پیشروی روزها به طول میانجامید، این تاکتیک تغییر بسیار بزرگی ایجاد کرد.
بسیاری از جنگهای بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم نیز نتایجی سریع و قاطع داشتند. میتوان گفت پیروزیهای سریع آمریکا در عراق و افغانستان به گونهای مدیون تاکتیک نبرد برقآسا هستند. روزگار خطوط مقدم ثابت گذشته و مانند دانکرک، این نیروهای زرهی پر سرعت با پشتیبانی هوایی هستند که نتیجه نبرد را تعیین میکنند.
تاثیر گذاری قدرت نیروی هوایی
همانطور که گفته شد، جنگجهانی دوم تفاوت زیادی با جنگ اول داشت. در تاکتیک بلیتزکریگ، به جای توپخانه از بمبافکنهای شیرجهای برای از بین بردن تجمعات دشمن استفاده میشد. در حالی که در جنگ جهانی اول خلبانان باید بمبها را با دست پرتاب میکردند، در سال 1940 هواپیماهایی مثل یونکر 87 اشتوکا (Ju-87 Stuka) میتوانستند تا 2000 پوند مهمات را با دقتی مرگبار پرتاب کنند.
به لشکرهای زرهی گودریان دستور داده شد که پیشروی خود را متوقف کنند تا لشکرهای پشتیبان پیاده به آنها برسند و به همین دلیل آنها به سمت دانکرک پیشروی نکردند. اما هواپیماهای اشتوکا، نیروهای متفقین که در انتظار نجات یافتن بودند را با بی رحمی بمباران میکردند. این هواپیماها به سوتهایی مجهز بودند که به ترومپت جریکو معروف بود و هنگام شیرجه هواپیما صدای وحشتناکی ایجاد میکردند.
در 27 می، بمباران هوایی بندر دانکرک را از کار انداخت و کشتیهای بزرگ دیگر نمیتوانستند برای سوار کردن نیروها استفاده شوند. بنابراین دولت بریتانیا از داوطلبان غیرنظامی درخواست کرد که از کانال مانش عبور کنند و به انتقال نیروهای به دام افتاده کمک کنند. ادامه تخلیه تنها به دلیل پشتیبانی جنگندههای نیروی هوایی سلطنتی میسر شد که 377 هواپیمای آلمانی را تنها در مقابل از دست دادن 87 جنگنده خود سرنگون کردند. مشخص شد که اشتوکاها در مقابل جنگندههای مدرن آسیبپذیر بودند.
امروزه نیز برتری هوایی برای موفقیت عملیاتهای عامل بسیار مهمی است.
آبهای خطرناک
نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا به عنوان قدرتمندترین نیروی دریایی در دنیا به خود میبالید، اما در جنگ جهانی دوم، نبردناوها به تنهایی برای برتری در دریا کافی نبودند. دانکرک نمونهای از تاثیر قدرت هوایی در دریا بود. بریتانیا ناوشکنهای باسیلیسک، هاوانت و کیث را در حملات هوایی آلمان از دست داد. بمباران به قدری شدید بود که در 29 می به ناوشکنهای بریتانیایی دستور داده شد که به بنادر بازگردند. البته این دستور به دلیل نیاز به تخلیه نیروها در روز بعد لغو شد.
البته هواپیماها تنها مشکل نجات دهندگان نبودند. بسیاری از قایقها و کشتیها توسط اژدرها و مینهای دریایی غرق شدند. این تسلیحات در جنگ قبلی چندان اثر گذار نبودند، اما پیشرفت تکنولوژی باعث شده بود که بتوانند حتی بزرگترین ناوها را هم تهدید کنند. ناوشکن گرافتون توسط زیردریاییهای آلمانی و کشتی بخار ملکه مونا و ناوشکن فرانسوی بوراسک به دلیل برخورد به مینهای دریایی غرق شدند.
زیردریاییهای آلمانی تا مدت زیادی بزرگترین تهدید برای کشتیرانی متفقین بودند و مینهای جدید با سنسورهای صوتی و مغناطیسی نیز خطرات بیشتری را برای متفقین در دریا ایجاد میکردند.
امروزه زیردریاییها برگ برنده در نبردهای دریایی هستند. مینهای دریایی نیز از زمان جنگ جهانی دوم، سه برابر بیشتر از دیگر عوامل باعث غرق شدن ناوهای نیروی دریایی آمریکا شدهاند.
جنگ رسانهای
شاید نتیجه دانکرک باعث شد که بریتانیا شکست نخورد، اما اسم پیروزی هم نمیتوان بر آن گذاشت. وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا در یک سخنرانی معروف در 4 جولای همان سال گفت “باید حواسمان باشد که این رهایی را پیروزی ننامیم”. وی در همان سخنرانی با گفتن این مسئله که “جنگ ها با تخلیه نیروها به پیروزی نمیرسند”، جای هیچ شکی را باقی نگذاشت که جنگ در فرانسه یک فاجعه عظیم بود که بریتانیا را در معرض خطر قریب الوقوع تهاجم و همچنین در معرض بمباران شدید لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) قرار داد.
با این حال او از تاثیر مثبت این تخلیه بر روحیه مردم و نیروها نیز با خبر بود. چیزی در حدود 300000 نفر در شرایطی که غیرممکن به نظر میرسید نجات یافتند. و با این که متفقین ادوات زرهی و توپخانهای خود را در کنار 60000 خودروی نظامی در دانکرک رها کردند، اما روز بعد روزنامهها پر بودند از تصاویر سربازانی که لبخند به لب داشتند و آماده بازگشت به جبهههای جنگ بودند. این چیزی بود که بیش از تجهیزات از دست رفته ارزش داشت.
در سرمقاله نیوریورک تایمز در 1 ژوئن 1940 این جمله به چشم میخورد “تا زمانی که زبان انگلیسی وجود داشته باشد، نام دانکرک با احترام ادا خواهد شد”.
معجزه دنکرک روحیه ملی بریتانیاییها را بالا برد. هیچ کس در آن کشور از تسلیم صحبت نمیکرد. و همانگونه که فیلم نولان نشان داد، حتی اگر میدان نبرد را با تلفات زیاد ترک کنید، این به معنی شکست نیست.