بزها

بزها لبخند انسان را درک می‌کنند!

بزها لبخند انسان را درک کرده و تمایل بیشتری از خود برای دوست شدن با انسان‌های خندان و خوشرو نشان می‌دهند و از انسان‌های خشمگین دوری می‌کنند. بزها در واقع این توانایی را دارند که بین احساسات مختلفی که در چهره انسان بروز می‌کند تفکیک قائل شده و صورت‌های خوشحال را از صورت‌های غمگین، ناراحت و یا خشمگین تمیز دهند.

نتایج تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که نه تنها مطالب فوق دارای اعتبار علمی هستند بلکه باید اعتراف کرد که برای اساس چنین توانمندی، بزها تمایل دارند که با انسان‌هایی دوست شوند که چهره‌هایی با احساسات خوشایند و یا خندان از خود نشان می‌هند.

قبلا تصور می‌شد که تنها اسب و سگ‌ها هستند که می‌توانند تغییرات رخ داده در حالت چهره را در انسان و یا صاحب خود را تشخیص دهند، اما پژوهش‌های جدید نشان داد بزها نیز از این توانایی مستثنی نبوده و به راحتی حالت‌های مختلف چهره را از هم تشخیص می‌دهند.

برای پژوهشگران و بطور کلی تمامی انسان‌های روی زمین، چنین کشفیاتی می‌تواند به معنای ایجاد تغییرات بنیادین در روابط انسان با حیوان باشد، زیرا انسان‌ها همواره تصور می‌کرده‌اند که حیوانات هیچ‌گونه احساسی را درک نمی‌کنند و بر این اساس به گونه‌ای خاص با آنها رفتار می‌کردند و از نشان دان هر نوع رفتاری در مقابل حیوانات واهمه‌ای نداشتند.

ممکن است توانایی درک احساسات انسان‌ها تنها محدود به حیوانات یاد شده نباشد و یا اینکه اصلا این موضوع شامل تمامی حیوانات اهلی و غیر اهلی باشد که در این صورت باید در رفتارهای خود نسبت به حیوانات تجدید نظر کنیم. شاید مرغ مادر در زمانی که جوجه اش توسط یک گربه شکار می‌شود، غم را احساس کند.

بزها

در تحقیق که در این خصوص به عمل آمد ۲۰ بز مورد آزمایش قرار گرفتند. به هر یک از بزها دو عکس مربوط به یک نفر که بز قبلا او را مشاهده نکرده بود نشان می‌دادند. در یکی از عکس‌ها فرد با چهره‌ای مثبت و شاد نمایش داده شده بود و در عکس دیگر همان فرد را با چهره‌ای عبوس و ناراحت به بز نشان می دادند.

نتایج شگفت‌انگیز بود؛ بزها تمایل داشتند که بیشتر با عکس مثبت و شاد تعامل داشته باشند. آنها زمان بیشتری را صرف تماشای عکس شاد می‌کردند و ترجیح می‌دادند عکس شاد را بوییده و یا لیس بزنند.

پژوهشگران از قبل آگاه بودند که بزها قادر به فهم زبان بدن انسان ها هستند، اما آگاهی خاصی از درک بزها از تغییرات چهره انسان و احساسات انسانی نداشتند. این تحقیق نشان داد که آنها دست کم درک شفافی از خشم و شادی در چهره انسان دارند.

بزها تعامل با انسان های شاد را ترجیح می‌دهند

نتایج این پژوهش نه تنها نشان‌دهنده درک انسان از سوی بزها بود، بلکه همچنین نشان داد که بزها پس از درک احساسات انسان ترجیح می‌دهند تعامل خود را با انسانهای شاد و مثبت ارتقا دهند.

جالب اینکه بزها برای تحلیل احساسات و عواطف انسانی از نیمه چپ مغز خود استفاده می‌کنند. اما این تنها یک فرضیه متزلزل است و برای تایید نیاز به پژوهش‌های بیشتر احساس می‌شود.

دکارت به عنوان پدر فلسفه جدید، حیوانات را از قلمرو اخلاق خارج کرد. از نظر دکارت انسان دارای اندیشه است، اما حیوانات چون از اندیشه برخوردار نیستند، ماشین‌های خودکاری هستند که از توانایی‌های خلاقانه‌ای که در سیستم زبانی انسان وجود دارد، بی‌بهره‌ اند. هم‌چنین حیوانات چون صرفا ماشین هستند از احساس نیز بی‌بهره اند.

نظر به اینکه احساس از جمله قوایی است که زیر مجموعه حالات اندیشه قرار دارد و در اتحاد ذهن و بدن تحقق پیدا می‌کند، بنابراین تنها انسان است که ترکیبی از ذهن و بدن بوده و می‌تواند دارای احساس باشد. حال، در چنین گفتمان فلسفی دیگر نمی‌توان از جایگاه اخلاقی حیوانات سخن گفت.

چنین دیدگاه دکارتی هر نوع رفتار غیر اخلاقی در مقابل حیوانات را توجیه می‌کند. این فیلسوف به دنبال ساخت دنیایی برای رفاه انسان و زندگی بهتر اوست و در جهت تحقق این هدف و در این راستا،حیوانات نیز می‌توانند به عنوان ماشین‌های خودکار فاقد اندیشه، احساس و زبان، در خدمت تامین رفاه انسانی به کار گرفته شوند، بی آنکه هیچ‌گونه مسئولیت اخلاقی در قبال آنها در خود احساس کنیم. تایید کشفیات مربوط به درک احساس از سوی حیوانات می‌تواند به خط بطلانی باشد که بر نظام فلسفی چندین ساله مربوط به توانایی‌های حیوانی کشیده می‌شود.