راستش را بخواهید بعد از آن دوقطبی که در آستانه اکران فیلم جوکر (Joker) پیرامون محتوای این اثر شکل گرفت، با تردید به سراغ تماشای جدیدترین ساخته تاد فلیپس رفتم، اما حالا با اطمینان میگویم این فیلم بهترین محصول سینمایی سال 2019 تا به امروز است! در ادامه با نقد فیلم جوکر همراه گجت نیوز باشید.
هیچگاه رابطه خوبی با آثار اجتماعی سطحی، خصوصا آنها که سعی میکنند با چنگانداختن به جان ناتورالیسم شرف و آبرویی برای خود بخرند نداشتهام. در اغلب این آثار فیلمساز به جای اینکه پیامهای مد نظرش را در قصه و روایت حل کند و به پیشگاه مخاطب بیاورد، به مضخرفترین شکل و عامپسندترین حالت حرفهای اجتماعیش را مطرح میکند و معمولا با تحمیل شدن نظر شخصی کارگردان در خصوص موضوعات اجتماعی مورد بحث به اثر، با فیلمی طرف هستیم که هیچ کارکرد و اثربخشی ندارد و نهایتا میتواند نظر چندی از منتقدین هم طیفشان و پارهای از مخاطبان سینما که دوست دارند تز اجتماعی-روشنفکرانه بدهند را به خود جلب کنند. اما جوکر تاد فلیپس از این فیلمها نیست و با یک قصه مناسب، روایت قابلقبول و کارگردانی جالب توجه به فیلم ضدسرمایهداری دوستداشتنی تبدیل میشود.
باید اعتراف کنم برایم جوکر هیث لجر در مقابل جوکر واکین فینیکس سطحی و حتی کلیشهای است! جوکر جدید خواستگاه اجتماعی، شخصیتی قابل لمس و توضیح قابل قبولی برای رسیدن به آن انتحار دارد، در نتیجه کم لطفیست که اگر او را کمتر از سایر هم اسمهایش دوست داشته باشیم! فیلم جوکر در 15 دقیقه ابتدایی خود هر اطلاعاتی که مخاطب از این شخصیت نیاز دارد را در اختیار او قرار میدهد. ما با یک جوان طرف هستیم که از مشکلات روانی و عصبی رنج میبرد و با مادرش زندگی میکند. آرتور (همان جوکر خودمان) دوست دارد نقش مثبتی در اجتماع داشته باشد و در راستای شغل مورد علاقهاش یعنی کمدین شدین تلاش کند، اما اجتماع خیلی با او همراه نیست. یک سیستم سرمایهمحور بیتردید همیشه پول و پولدارها را در ارجحیت قرار میدهد و اگر شما از قشرهای پایین اجتماع باشید، خیلی سخت میتوانید زندگی کنید و نفس بکشید و همین جبرگونه بودن زندگی طبقه فرودست در کپیتالیسم امروزی سبب میشود بعد از اینکه آرتور سه جوان را در مترو به قتل میرساند رقصی از سر رضایت و لمس حس «جود داشتن» انجام دهد. به نظرم وقتی سرمایه و مالکیت شخصی در راس تمامی امور قرار میگیرد و شما سهم چندانی در آن ندارید و گذشته از اینها سعی میکنید خودتان باشید (اشاره به آن یادداشت آرتور در دفترچه یادداشتهایش) دچار یک نقص وجودی میشوید و آدمی در این شرایط تلاش میکند به هر نحوی با به رخ کشیدن داشتههایش اظهار وجود کند. فقط در مورد گاتهام و فیلم تاد فلیپس حرف نمیزنم، نه. همین جهان امروز خودمان را یک نگاه بیندازید، بسیاری از افراد سعی میکنند با خودنمایی جنسی، به تصویر کشیدن وسایل لوکسشان در اینستاگرام، تن دادن به مد و… خودی نشان دهند، غافل از اینکه طبقه متوسط (دهکهای پایین را دیگر کار نداریم!) برای تامین مخارج این کار مجبور است بیشتر کار کند و نیروی کارش را به کارخانهدار بفروشد و بیش از پیش مالکان شخصی بزرگ را قوی کند، یا از بانکها وام بگیرد و زیر قسط و سود آنها کمر خم کند و له شود، تا باری دیگر سود به جیب دهکهای بالا برود و اختلاف طبقاتی بیش از پیش شود.
جالب اینجاست که اغلب افراد گرفتار به این چرخه باطل گویا جهانبینی و قدرت استنتاج خود را از دست دادهاند و عامدانه و از سر حرص مدام به آن دامن میزنند، پس بیایید به آرتور حق بدهیم که بعد از آن جنایت احساس کند وجود دارد، توانسته انتقامش را هرچند به طرز خشن و زشتی از اجتماعش بگیر و از کارش راضی باشد. احساس رضایتی که در نظر او به این خاطر ایجاد شده که فکر میکند کار درستی را انجام داده، هرچند مبارزه با سرمایهداری بدون قانون و نابود کننده درست است، اما خشونت زیاد جوکر جدید ما نشان میدهد که او از جنس مردمی است که پس از تحقیر شدن، ناکامی و یک جرقه کوچک دیگر قابل کنترل نیستند و بدون تفکر به خشونت روی میآورند.
فیلم جوکر بهترین اثر مربوط به این شخصیت در سینماست
در فیلم جوکر به خوبی میبینیم یک سیاستمدار غرق در دنیای سرمایهداری تا چه اندازه از انسانیت دور میشود. آقای وین که در رسانهها نقش یک فرشته نجات را بازی میکند با مادر آرتور همبستر شده، مدتی مخفیانه با او رابطه داشته و وقتی پای تولد آرتور به میان میآید برای اینکه شخصیت پوشالی، اتو کشیده و متفرعنش خراب نشود آن زن را مثل یک تکه آشغال از زندگیاش به بیرون پرتاب میکند. از سویی دیگر همین رسانهها آرتور را مسخره میکنند و با تحقیر او سعی در خنداندن مخاطبانشان دارند (سطحی شدن موضوعات عاطفی و بعضا مهم اجتماعی در رسانههای مختلف) تا او را یک قدم دیگر به مرز انتحار و نابودی نزدیک کنند.
تا زمانی که از فیلم از نیمه نگذشته باشد شاید هنوز دلایلی برای امیدوار ماندن پسر خوش قلب، اما ناتوان داستان تاد فلیپس و اسکات سیلور وجود باشد ولی بعد از اینکه کاملا مطمئن میشویم که معشوق او خیالی است و مادرش آن زن مهربانی که آرتور گمان میکرد نیست، تمامی قطعات دومینو کنار هم قرار میگیرند تا از دل آن شهر پر آشوب مرد خشنی بلند شود که اصلا ملاکهای لازم برای رهبری کردن یک اجتماع به سمت آیندهای روشن را ندارد ولی زاییده آن است و فیلمساز به درستی هرگز وارد جبهه او نمیشود و تنها روای ماجراهای اوست و به عبارتی دیگر هیچگاه طرفدار و مروج خشونت نمیشود. یکی از دلایل اصلی که فیلم را دوست دارم همین است که فلیپس در فیلم Joke بر روی مرز حمله به سرمایهداری ناقص و خشونت افسارگسیخته مردم عاصی راه میرود، اما هرگز به دام آنها نمیافتد و بیشتر راوی «چرایی» ماجراست، بجز سکانس پایانی با آن موسقی گوشنوازش که هرچند آنجا هم جوکر را تایید نمیکند، ولی احساس کردم از آن فوران خشن شخصیت اصلی فیلمش خوشحال است.
ماجرای بتمن و جوکر هم به خوبی در فیلم حل شده بود و باری دیگر تیم سازنده بدون اینکه برخلاف بسیاری از فیلمسازهایی که دست بر روی مسائل اجتماعی میگذارند و خیلی لخت و سطحی با تکرار، سعی در مهم کردن موضوعی برای بیننده دارند، خیلی آرام و دلچسب در قصه خود نشان میدهد اگر از یک پدر هم باشید (نژاد و تبار یکسان)، اما در محیطها و طبقات اجتماعی متفاوتی بزرگ شوید، به خاطر جبر حاکم بر اجتماعهای امروزی ممکن است بین بازه بتمن شدن تا جوکر بودن در تلاطم باشید.
تدوین فیلم جوکر برایم بسیار چشمگیر بود و در برخی از سکانسها مانند آنجایی که آرتور با لاشه نیمهجان مادرش در آمبولانس مواجه میشود و پس از آن، تحسین برانگیز به نظر رسید. وقتی این تدوین خوب با یک موسیقی فوقالعاده و بازی کمنقص واکین فینیکس همراه میشود، Joker به سادگی به یکی از بهترین فیلمهای سال 2019 تبدیل میشود و از مدعیان اصلی مراسم اسکار است. حرف از فینیکس شد فقط در این حد اشاره کنم که او مانند همیشه توانسته عمق خوبی به شخصیت بدهد و آن درونگرایی و انزوا را خیلی مناسب به تصویر بکشد و کاملا لایق آن ستایشها در جشواره ونیز بود.