تصور ما از بمبهای اتمی، بمبهای بسیار سنگینی است که حتما باید با هواپیماها و موشکهای قدرتمندی به سمت هدف پرتاب شوند، اما جالب است بدانید که از همان زمان که نخستین بمب اتمی در هیروشیما فرود آمد، دولت آمریکا و نظامیان این کشور، روی راهبرد جالبی کار میکردند که سعی در کوچک کردن و مینیاتوری کردن سلاحهای هستهای داشت.
هدف از این کار این بود که بشود از سلاحهای هستهای، به صورت عملی استفاده کرد، خیلی وقتهای سلاحهای هستهای، تنها سلاحهایی پیشگیرانه یا سلاحهایی برای استفاده نکردن هستند. به مانند ضرب المثل فارسی «سنگ بزرگ، علامت نزدن است»، در درگیریهای کوچک، معمولا ترجیح داده میشود، از آنها استفاده نشود.
اما خیلی وقتها هم فرماندهان نظامی علاقه دارند، از نیروی تخریبی آنها در درگیریهای کوچکتر استفاده کنند، از دهه ۱۹۵۰ به بعد، تلاشهای فراوانی انجام شد، تا نسخههای کوچکتر و قابل حملتر سلاحهای هستهای تولید شود.
در زمانه جنگ سرد، عمده نگرانی آمریکاییها و کشورهای عضو ناتو، پیشروی غافلگیرانه شوروی و کشورهای عضو پیمان ورشو به سمت اروپای غربی بود، بنابراین آنها روی راهکارهایی برای کند کردن این پیشروی غافلگیرانه کار میکردند، یکی از راهبردها ایجاد ناهمواریهایی در مسیر پیشروی تانکها و خودروهای زرهی، در سطح زمین و برای این کار نیاز به سلاحهای هستهای کوچکی بود.
نخستین نسل سلاحهای هستهای در سال ۱۹۵۴ تولید شد و ADM نام داشت، این سلاحهای هستهای چندصد کلیوگرم وزن داشتند و میتوانستند با هلیکوپتر به محل مورد نظر حمل شوند، کم کم این سلاحها کوچکتر شدند، طوری که توسط یک خودروی جیپ یا حتی توسط چند نفر به سختی میتوانستند حرکت داده شوند و پلها و تونلها و خطوط راه آهن را دچار تخریب گسترده و ناهمواریهای وسیعی روی سطح زمین ایجاد کنند.
رفته رفته، نسخههای سبکتری از ADM تولید شد، محصول نهایی در سال ۱۹۶۴ تولید شد و SADM نام داشت، این سلاح هستهای کوچک فقط ۴۵ سانتیمتر طول داشت و در یک محفظه از آلومینیوم و فایبرگلس فرار میگرفت، در پشت آن یک صفحه کنترل ۳۰ سانتیمتری قرار داشت.
قدرت انفجار این سلاح هستهای کمتر از یک کیلوتن بود که معادل صدها تن TNT بود!
اعضای نیروهای ویژه آمریکا آموزش دیده بودند تا این سلاحهای هستهای کوچک را بر پشت خود بنهند و از زمین و هوا و دریا، نفوذ کنند و هدفها را منفجر کنند. حتی گروهی آماده بودند تا با اسکی از روی برفهای کوههای آلپ به سمت دشمن بروند و مأموریت خود را انجام بدهند!
به خاطر بیم از تأثیر امواج الکترومغناطیسی در زمان جنگهای بزرگ، طراحان این سلاحهای هستهای به جای زمانسنجهای الکتریکی، زمانسنج مکانیکی روی SADM قرار داده بودند و همین امر دقت این سلاحها را از نظر زمان انفجار کم کرده بود و سلاحها ممکن بود چند دقیقه زودتر یا دیرتر از زمان مقرر منفجر شوند و بنابراین سربازی که آنها را کار میگذاشت عملا با جان خود بازی میکرد و نمیتوانست از زمان انفجار مطئن باشد! بگذریم از اینکه عملا تخلیه این سربازها از پشت خطوط دشمن، کار بسیار دشواری بود و بنابراین مأموریت آنها عملا بیبازگشت بود.
دو دهه بعد از اختراع این سلاحهای هستهای کوچک، داستان به بیرون درز کرد و مطبوعات و اعضای کنگره آمریکا از وجود آنها مطلع شدند.
سرانجام در سال ۱۹۸۹، این سلاحهای هستهای بازنشسته شدند و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، جورج دبیلو بوش، فرمان توقف استفاده از سلاحهای هستهای غیرراهبردی را صادر کرد.
منبع : foreignpolicy