احضار: شیطان مرا وادار کرد نتوانست در حد انتظارات ظاهر شود؛ در این مقالهی کوتاه، احضار 3 را مورد بررسی قرار دادهایم و به مشکلات آن پرداختهایم.
فیلم The Conjuring: The Devil Made Me Do It قرار بود یکی از بهترین آثار ترسناک چند سال اخیر باشد اما واقعیت این است که احضار 3 معمولی از آب در آمده و فاصلهی زیادی با قسمتهای پیشین دارد.
احضار 2 در سال 2016 به نمایش درآمد و کمتر کسی انتظار داشت که قسمت سوم با یک تاخیر 5 ساله اکران شود. این فیلم در نهایت از راه رسید و در ظاهر، هر آنچه که مخاطب میخواهد را دارد: از خانههای جنزده و وهم آور، انسانهایی که توسط موجودات فراطبیعی تسخیر شدهاند و حتی عناصر شیطان پرستی که میدانیم پتانسیلهای خوبی برای ترساندن فراهم میکنند اما متاسفانه این ساختهی مایکل چاوز (Michael Chaves)، نه تنها از نظر ارائهی ترس نسبت به نسخههای قبلی ضعیف عمل کرده بلکه از نظر داستانی هم هیجان انگیز نیست و ایدههای آن اگرچه بر روی کاغذ خوب به نظر میرسند اما در فیلم، جذابیت چندانی ندارند.
چرا احضار 3 کمتر از حد انتظار ظاهر شد؟
اد و لورن وارن در این قسمت، به اصطلاح با بدترین پروندهی عمرشان رو به رو هستند اما چنین حسی به مخاطب منتقل نمیشود. در همان فصل افتتاحیه، سکانسی وجود دارد که به فیلم «جنگیر» ادای دین میکند اما افسوس که این ادای دینها به جایی نمیرسند و کارگردان در تزریق ترس به مخاطب ناتوان است. چاوز البته تلاش کرده تا به سبک و سیاقِ جیمز وان (James Wan) تا حد ممکن وفادار باشد اما برخلاف وان که بلد است چگونه مخاطب را غافلگیر کند، چاوز نسبت به ترس دیدگاههای کلیشهای دارد و فیلمی ساخته که با عناوین ترسناک معمولی بازار، چندان متفاوت نیست.
چیزی که احضار 1 را به یک اثر منحصربهفرد تبدیل کرد، تمرکز افراطی وان بر روی شخصیتها و فضاسازی بود. او دوربین خود را به شکلی به کار میگرفت که حتی یک سکانس معمولی هم باعث استرسِ مخاطب میشد. وان نیازی نداشت که به سراغ جلوههای ویژه کامپیوتری برود یا سکانسهای خشونت آمیز نشان دهد تا مخاطباش را در دنیای اثر غرق کند، او میدانست که ترسِ زیرپوستی تا چه اندازه کارآمد است و جواب میدهد. هیچ کدام از این عناصر فیلمسازی را در کار چاوز مشاهده نمیکنیم؛ البته هیچ اجباری نیست که یک فیلمساز، بخواهد سبک و ساختار یک کارگردان دیگر را مو به مو اجرا کند اما او چه چیزی برای جایگزین کردن داشته؟
سازندگان تلاش کردهاند تا با افزودن عناصر حاشیهای، تعلیق بیشتری به اثر تزریق کنند. برای مثال، اد در این قسمت دچار مشکل قلبی است و هر لحظه احتمال دارد که سکته کند یا باید قرص بخورد که اگر آنها را نداشته باشد، احتمالا شانس زیادی برای زنده ماندن نخواهد داشت. همین امر هم باعث شده تا لورن، مجبور باشد کمی از همسرش فاصله بگیرد و بعضی از کارها را به تنهایی انجام دهد (فرد بیماری که باید از فشار و استرس دوری کند و یک جدایی خطرناک که میتواند باعث اضطراب مخاطب شود). این ایدهها اگر درست پیاده سازی میشدند شاید واقعا به افزایش هیجان فیلم کمک میکردند اما آن قدر سطحی هستند که تاثیر زیادی بر روی مخاطب نمیگذارند؛ خصوصا وقتی میبینیم که اد (که تا لحظاتی قبل دست به عصا بود)، سریعتر از یک مأمور پلیس میدود یا در بخشهای پایانی، قلباش برای دقایقی سالم میشود!
چاوز حتی چیز تازهای به رابطهی اد و لورن اضافه نمیکند و هر آنچه که میبینیم، از بازی خوب پاتریک ویلسون، ورا فارمیگا و شناخت درست آنها از شخصیت خود نشأت میگیرد. کارگردان با چند سکانس فلش بک، تلاش کرده تا نشان دهد رابطهی عاشقانه این دو کاراکتر، بسیار عمیق است (تا در فصل پایانی از این مسئله برای بازگردن یک گره کمک بگیرد) اما این عشق حتی نیازی به اثبات نداشت. جیمز وان بدون پرداختن به حواشی، این دو شخصیت را آن قدر خوب ترسیم کرده که علاقهی آنها نسبت به یکدیگر به راحتی توسط مخاطب حس میشود و هیچکس، شکی نسبت به آن ندارد. بنابراین میتوان چنین سکانسهایی را اضافی در نظر گرفت و فیلمساز برای پرداخت بهتر این دو شخصیت، باید دست به گریبان چیزهای دیگری میشد.
اما همان طور که بالاتر هم اشاره شد، مشکل اصلی فیلم به ضعفهای فنی و داستانی آن خلاصه میشود و اثر در «ساخت ترس» درمانده است. تقریبا بسیاری از سکانسهای فیلم که باید ترسناک باشند، فعل و انفعالاتی در روانِ مخاطب ایجاد نمیکنند، خصوصا بینندهای که طرفدار ژانر ترسناک است، عناوین زیادی مشاهده کرده و فرمولهای این ژانر را بلد است. حتی آن جا به جایی استخوانها و تغییر شکل آناتومی بدن بعضی از شخصیتهای تسخیر شده (تصویر بالا)، به شکل عجیبی خنثی از آب درآمده، میتوانید این لحظات را با سکانس مشابهای از فیلم سوسپیریا (2018) مقایسه کنید تا درک بهتری از این مسئله داشته باشید. چاوز هر المان ترسناکی که در فیلمهای دیگر دیده را به احضار 3 آورده اما هیچ کدام پرداخت درستی ندارند تا بتوانند مخاطب را شوکه کنند (شاید به جز یک یا دو جامپ اسکر که آن هم بدیهی است). او گاهی زمان بندی درستی را برای ارائه این لحظات انتخاب نکرده، نمیتواند برای آنها به خوبی زمینهسازی کند و گاهی هم مجبور به استفادهی نادرست از جلوههای ویژه شده است.
احضار 3 مشکل ریتم هم دارد و برخلاف دو قسمت پیشین، گاهی خسته کننده میشود که این یک پارادوکس عجیب است. زیرا چاوز با یک تدوین سریعتر و سکانسهای هیجانی، تلاش کرده تا به حوادث سرعت ببخشد؛ در حالی که جیمز وان، علاقه زیادی به لانگ تیک و آرام پیش بردن سکانسها داشت و گاهی بیش از اندازه بر روی بعضی از بخشها باقی میماند. احضار 1 و 2 حتی با این تفاصیل هم هرگز خسته کننده نمیشوند اما قسمت سوم با اینکه کمتر از 2 ساعت است، باز هم از کمبود محتوا رنج میبرد و گاهی نمیداند چگونه باید مخاطب را سرگرم کند یا بترساند. طرفداران، مجموعهی احضار را به عنوان یک اثر کارآگاهی تماشا نمیکنند که حالا شخصیتها بیشتر زمانِ آن را در جستجوی سرنخ هستند یا حتی آن را به چشم یک فیلم اکشن نگاه نمیکنند اما احضار 3 دقیقا مرتکب این اشتباهات میشود، یعنی تمرکز بر روی حاشیه و کنار گذاشتن چیزی که واقعا مخاطب میخواهد.
ایرادات فیلم اما در فصل پایانی به اوج میرسند، جایی که دیگر هیچ نشانی از همان ترسهای نصفه نیمهی قبلی هم وجود ندارد و همه چیز به تعدادی سکانس اکشنِ عجولانه ختم میشود که مخاطب از همان ابتدا میتواند حدس بزند قرار است در نهایت چه اتفاقی رخ دهد. در سالهای اخیر، ژانر ترسناک به مسیر تازهای رفته و سازندگان اگر چه سعی میکنند به مضامین مهم اجتماعی، فلسفی و حتی روانشناختی بپردازند اما هرگز «عنصر ترس» را فراموش نمیکنند و سعی در غافلگیر کردن مخاطب به شکلهای مختلف دارند. احضار 3 اما در نهایت یک فیلم عادی جلوه میکند که کارگردانِ آن قادر نیست به عمق بیشتر داستان یا شخصیتها برود و حتی در زمینهی به تصویر کشیدن ترس، آن هم به شکل کلیشهای مشکل دارد. کلیشه اگر درست کار شود، جواب میدهد و نیازی نیست که هر فیلم دست به گریبان نوآوری شود تا خوب از آب درآید اما وقتی فیلمساز در استفاده از فرمولهای جواب پس داده نیز استعداد ندارد، نتیجهی نهایی برای هیچ نوع مخاطبی راضی کننده نخواهد بود، مگر اینکه برای اولین بار باشد که فیلم ترسناک تماشا میکنید!
همچنین مطالعه کنید:
رتبهبندی فیلمهای مجموعه احضار – The Conjuring از بهترین تا بدترین
احضار 3 هر آنچه که دارد را از دو قسمت قبلی وام میگیرد و این شخصیتهای اد و لورن وارن هستند که آن را قابل دیدن میکنند. اگر با پایینترین انتظارات آن را تماشا کنید، احتمالا سرگرم خواهید شد اما این فیلم آن چیزی نیست که طرفداران میخواستند و در مقایسه با دو نسخهی پیشین، یک عقب گرد کامل به حساب میآید.
آیا از فیلم احضار 3 رضایت دارید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.