با گسترش واکسیناسیون علیه کروناویروس در غرب دوباره سینمادوستان به سالنها برگشتند و فیلمهای مارول و دیسی در آشتی مجدد عموم مردم با سینما نقش بهسزایی داشتند. در این مطلب به رتبهبندی بهترین فیلم های ابر قهرمانی 2021 پرداختهایم.
سال 2020 برای دنیای سرگرمی بسیار کابوسوار سپری شد و هنر-صنعت سینما نیز از این قاعده مستثنی نبود. اما خوشبختانه، سال طی 2021 کمی از تاختوتاز کروناویروس کاسته شد تا شاهد بازگشایی سالنهای سینما و اکران فیلمهای پرهزینه باشیم. در احیای مجدد چرخهی ساخت و نمایش فیلمهای سینمایی در غرب، فیلمهای ابرقهرمانی نقش پررنگی ایفا کردند و در این بین، آثار مارول عملکرد بهتری از خود برجای گذاشتند.
البته این استقبال بدان معنا نیست که همه فیلمهای ابرقهرمانی سال 2021، بینقص بودند، بلکه از میان فیلمهای ابرقهرمانی نمایش داده شده طی 12 ماه گذشته بهترینهای آنها انتخاب شده است.
بهترین فیلم های ابر قهرمانی 2021
طی روزهای آتی در مطالبی جداگانه به بهترین فیلمها و سریالهای ابرقهرمانی فاز چهارم مارول خواهیم پرداخت و نقاط قوت و ضعف آنها را بررسی میکنیم.
7- Venom: Let There Be Carnage (ونوم: بگذارید کارنیج بیاید)
اولین سری از مجموعههای فیلمهای ونوم، آن چیزی نبود که بسیاری انتظارش را میکشیدند. با اینحال مخاطبانی هستند که از ماهیت جذاب رابطه ادی براک (تام هاردی) و ونوم (بازهم تام هاردی!) استقبال کردند. متاسفانه این نقطهی قوت فیلم قبلی در Venom: Let There Be Carnage به یک بهنقطهی ضعف اساسی تبدیل شده است. اگر کشمشهای رابطهشان خندهدار یا هوشمندانه بود، مشکلی پیش نمیآمد، اما مشاجرههای دائمی و طولانی آنها، گاهی بیش از حد روی اعصاب رفته و حوصلهسربر میشود. بهعلاوه، بدون زیرنویس سخت است که بفهمیم هرکدام از شخصیتها چه میگویند!
با اینحال، نقشآفرینی وودی هارلسون در نقش کارنیج بسیار خوب و جذاب از کار درآمده است. اگرچه، زمانیکه کارنیج و دوست شرورش، شریک (با بازی نائومی هریس)، خرابکاری میکنند، بهنظر میرسد که داستان بهسبک آثار کمدی-رمانتیک زمان زیادی را از محاطب میگیرد. نبرد نهایی بین ونوم و کارنیج نیز هیجانانگیز بود و اکشنهای بصری آن بسیار خوب درآمده است، هرچند این احساس ایجاد میشود که این نقطه مثبت، بسیار دیر وارد عمل شده است.
در مدت زمان کوتاه فیلم ونوم: بگذارید کارنیج بیاید نه تنها شخصیتهای فرعی فرصتی برای رشد و خودنمایی ندارند، بلکه اتفاقات مهم داستانی نیز با عجله روایت میشوند. در نهایت، نسخه دوم از سری فیلمهای ونوم، بهاندازه کافی سرگرمکننده بود، اما پتانسیل بسیار بیشتری برای موفقیت در آن وجود داشت.
6- Black Widow (بیوه سیاه)
داستان این فیلم پس از وقایع کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی اتفاق میافتد، جاییکه ناتاشا رومانوف با بازی اسکارلت جوهانسون، اکنون در حال فرار از دولت ایالات متحده است. با اینحال، هنگامیکه یک مسئله فوری در ارتباط با خانوادهاش پیش میآید، او درگیر یک نقشه خطرناک میشود که از گذشته تاریک او پرده برمیدارد.
منطقیتر بود اگر فیلمی از سری Black Widow، چند سال قبل عرضه میشد و این نسخه اگرچه جذابیتهای خود را دارد، اما میتوانست بهتر از اینها باشد. جوهانسون یکبار دیگر در این نقش خوش درخشیده اما تا حدودی تحتالشعاع معرفی خانوادهاش قرار گرفته است. با اینحال جذابترین شخصیت در این مجموعه، به فلورنس پوگ در نقش یلنا تعلق میگیرد.
از دیگر هنرنماییهای خوب این قسمت نیز میتوان به ریچل وایز و دیوید هاربر اشاره کرد که از بهخوبی از عهده نقشهای خود برآمدهاند. نقطه قوت این فیلم، پرداخت مناسب ارتباط خانوادگی بین این چهار نفر است که به فیلم یک مرکز ثقل احساسی را میبخشد.
متاسفانه، شخصیت شرور فیلم یعنی Taskmaster (با بازی اولگا کوریلنکو)، کاملا در طول داستان تلف شده و پتانسیلی از دست رفته محسوب میشود. اکشن فیلم در نوع خود خوب کار شده اما برای یک فیلم مارول، بسیار استاندارد و بدون جلوههای غافلگیرکننده و فوقالعاده است. در حال حاضر که مارول برای آینده خود برنامههای بسیاری را در نظر گرفته است، Black Widow مانند سفری بهگذشته احساس میشود که با وجود سرگرمکننده بودن، آنچه یوهانسون برای آخرین حضور خود در این مجموعه لایقش بود را در حق او ادا نکرد.
5- Eternals (جاودانگان)
منتقدان شدیدا به Eternals تاختند و این سری را مورد نقدهای تند و تیز خود قرار دادند. با اینکه البته این فیلم محصولی شگفتانگیز نیست، اما در عین حال، در دسته بدترین فیلمهای مارول نیز جا نمیگیرد. پاشنه آشیل Eternals این است که سعی دارد اتفاقات بسیاری را در طول روایت کوتاه خود جای دهد.
این فیلم کاراکترهای بسیاری را معرف میکند، اما هرگز زمان کافی برای شناخت واقعی هیچیک از آنها را نداریم. در این میان، برخی از شخصیتها کاملا میدرخشد، که از جمله آن میتوان به کینگو با بازی کومیل نانجیانی و سرسی با نقشآفرینی جما چان اشاره کرد. با اینحال، دیگر شخصیتها مانند Sprite لیا مکهیو و Thena با بازی آنجلینا جولی، بهاندازه کافی بسط و توسعه پیدا نکردهاند تا اهمیت و جایگاه خود را نزد مخاطب بیابند.
در این میان، افسانههایی آسمانی نیز وجود دارند که توسط کارگردان فیلم، کلویی ژائو بهزیبایی بهتصویر کشیده شدهاند که سوالات بیپاسخ بسیاری را باقی ایجاد کرده است. در طول فیلم، نمایشهای بسیاری وجود دارد که این فیلم را بیش از حد متراکم و شلوغ میکند. ژائو چشمانداز منحصر بهفردی را در این فیلم خلق کرده و تصاویر شگفتانگیزی را نیز پدید آورده است که در مقیاس فیلمهای مارول، بسیار چشمنواز است.
در واقع، یکی از نقاط قوت Eternals، عدم شباهت آن با دیگر فیلمهای این مجموعه است. اکشن فیلم نیز استاندارد و شامل برخی از طنزهای سنتی سری مارول است. با اینحال مضامین و آهنگها، امضا و اثر این سری را بهدنبال دارد. Eternals احتمالا میتوانست بهعنوان یک سریال تلویزیونی، عملکرد بهتری داشته باشد، بهطوریکه قادر بود جزئیات بیشمار بیشتری را بیان کند، اما باتوجه به وقت اندکی که برای توسعه داستان و شخصیتهای خود داشته است، میتوان گفت که نتیجه کلی قابل قبول ارزیابی میشود.
4- Zack Snyder’s Justice League (لیگ عدالت زک اسنایدر)
کات اختصاصی زک اسنایدر، یک نسخه کاملا جدید و متفاوت از لیگ عدالت است و تنها نسخه قابل قبول این سری محسوب میشود. در طول تجربه 4 ساعته این نسخه، جزئیات جدیدی که به آن اضافه شده، باعث میشود این فیلم به یک تجربه کاملا جدید، بهخصوص برای بسیاری از شخصیتها تبدیل شود.
اکنون شخصیت فلش با بازی ارزا میلر، ماموریتهای بیشتری برای انجام دارد و تواناییهای بیشتری را نیز از خود نشان میدهد. در مورد شخصیت Cyborg با نقشآفرینی ری فیشر نیز عدالت بهشکل فوقالعادهای اجرا شده و باعث میشود، تعجب کنید که جاس ویدون چقدر از این شخصیت متنفر بوده است.
در نسخه اکران شده از لیگ عدالت، مسائل بسیار گیجکنندهای در طول فیلم بهوجود آمده بود که خوشبختانه زک اسنایدر ثابت کرد که محصول نهایی از چیزی که در ابتدا دیدیم، بسیار بهتر است. اکشن کار نیز بهتر از کار درآمده و شخصیتها زمان بیشتری برای توسعه خطهای داستانی خود دارند. البته در این میان، برخی از اقدامات اسنایدر، مانند استفاده از موسیقی نامتعارف و بیش از حد آهسته، همچنان به مذاق بسیاری خوش نمیآید، اما این فیلم همچنان یک ارتقای عالی نسبت به نسخه نسبتا ضعیف Whedon محسوب میشود.
حتی شخصیت شرور Steppnwolf نیز با توجه به انگیزههای خود و شخصیتپردازی بهتر، از لحاظ روایی، ارتقا یافته است. مایه تاسف است که DC بهاحتمال زیاد بهآنچه اسنایدر برای آینده DC متصور بود ادامه نخواهد داد زیرا آنچه او خلق کرد، نتیجهای بسیار عالی را در پی داشته است.
3- Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings (شانگ-چی و افسانه ده حلقه)
سرانجام بهفیلمی از مجموعه مارول برمیخوریم، که از اکشن عالی هنرهای رزمی برخوردار است. بهراحتی میتوان گفت که بهترین جنبههای این فیلم، سکانسهای اکشنی هستند که به زیبایی توسط کارگردان آن یعنی دستین دنیل کرتون به تصویر کشیده شدهاند. سکانسهای مبارزه، ضربآهنگی سریع و گیرا دارند و از صحنهپردازیهای منحصربهفردی بهره میبرند. سکانس درگیری اتوبوس یکی از بهترین سکانسهای مبارزه در تمام فیلمهای مارول بهشمار میآید. علاوه بر این، این فیلم شخصیتهای خوبی را پرورش داده که بهجذابیت آن کمک کرده است.
سیمو لیو ستارهای آیندهدار است که شانگچی را به شخصیتی جذاب تبدیل کرده است. همچنین Awkwafina نیز عالی کار شده و نسبت به نقش عادی خود، حضوری کمرنگتر دارد که اتفاقا برای این فیلم بسیار مناسب است. میشل یو و منگر ژانگ نیز در زمانیکه به آنها اختصاص یافته، خیلی خوب از پس نقشهای بدجنس و شرور خود برآمدهاند. با اینحال، این تونی لیونگ است که عنوان برترین شخصیت شرور را تصاحب میکند. او یک شخصیت پیچیده با انگیزههای قابل درک است، اما شرارتهای جالبی در او وجود دارد که از این طریق، تهدید بزرگی بهشمار میرود.
از نقاظ ضعف شانگچی، یک سوم پایانی این فیلم است، جاییکه نبردهای احساسی بین شخصیتها، جایگزین جشنواره بزرگ هیولاها و جلوههای بصری میشود. همچنین برخی از لحظات کمدی که در این فیلم ایجاد شده، متاسفانه راه بهجایی نمیبرند و داستان نیز در مقاطعی، کند عمل میکند. با اینحال، شانگچی هنوز هم یک ماجراجویی جذاب در خانواده مارول و یکی از بهترین فیلمهای آن بهشمار میآید.
2. The Suicide Squad (جوخه انتحار)
جوخه انتحار، بیشک بهترین فیلم DCEU تاکنون بوده است و با دیگر آثار این مجموعه تفاوتهای بزرگی دارد. عناصر خونین، خندهدار و پر از طنزهای تیره و خشن این فیلم، بسیار خاص بهوجود آمدهاند. با اینحال، جیمز گان، کارگردان این فیلم هنوز اشتیاق زیادی را در این فیلم خرج کرده است. هر شخصیت در طول سیاحت داستانی خود، کش و قوسها و لحظات احساسی خود را دارد. همه آنها شرور هستند، اما انگیزه شرارتشان کاملا قابل درک و ملموس است.
شخصیتهایی که اغلب بهعنوان شوخی مطرح شدهاند، مانند شاهکوسه (با صدای سیلوستر استالونه) و مرد نقطهای (دیوید دستمالچیان) بهعنوان شخصیتهایی دلسوزتر ساخته شدهاند. مارگو رابی مثل همیشه عالی ظاهر شده و رابطه کاراکتر او یعنی هارلی کوئین و جوئل کینامن، در قیاس با نسخه 2016، بسیار پختهتر از کار درآمده است.
از برجستهترین شخصیتهای این سری نیز میتوان به دانیلا ملیکور در نقش Ratchatcher II و جانسینا در نقش صلحساز اشاره کرد. سینا در اینجا بهترین عملکرد خود را ارائه داده و باعث میشود که سریال مورد انتظار صلحساز که محصول آینده کمپانی HBO Max است، بسیار جذابتر از کار در بیاید. ادریس آلبا نیز طبق معمولا خوش درخشیده اما چیز جدید و تازه ای به مجموعه اضافه نمیکند.
اکشن این اثر، عجیب، آشفته، وحشیانه و خونین است. فیلم در اقدامی غیرمنتظره، دستهای از شخصیتها را میکشد و این ایده را ایجاد میکند که در طول داستان هیچکس در امنیت کامل نیست. باورش سخت است که فیلمی با این حجم وسیع از اتفاقات و شخصیتها، تا این اندازه خوب از کار درآید، اما گان توانسته تا تمام عناصر موجود در فیلم را بهزیبایی در کنار یکدیگر بچیند. این کارگردان خوش ذوق، برای شخصیتهای خود وقت بسیاری صرف کرده و امیدواریم که در آینده نیز بتواند فیلمهای کمیک خوش ساختی را مانند The Suicide Squad عرضه کند.
1- Spider-Man: No Way Home (مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست)
جدیدترین و آخرین سری از سهگانه مرد عنکبوتی جدید، بهترین هدیه کریسمس بهطرفداران مجموعه مارول است. این فیلم تمام انتظارات از یک اثر خوش ساخت برآورده کرده و مهمتر آنکه، یکی از بهترین آثار مرد عنکبوتی در تمام ادوار محسوب میشود. علیرغم هجوم گسترده قهرمانان و تبهکاران گذشته، پیتر پارکر با بازی تام هالند، همچنان محور اصلی داستان است و شخصیت خود را برای آیندهای هیجانانگیز تطبیق میدهد.
بهعلاوه، ارتباط هالند و زندایا در این سری نیز بسیار جذاب کار شده و رابطه آنها به یک هسته عاطفی برای No way Home تبدیل میشود. این یک نتیجهگیری عالی برای سهگانهای است که بهشدت مورد توجه طرفداران این مجموعه قرار دارد.
شخصیتهای فرعی مانند دکتر اختاپوس (با بازی آلفرد مولینا) و گرین گابلین (ویلم دافو) نیز لحظاتی بهیادماندنی را از خود خلق کردهاند. از آخرین باری که با این دو شخصیت ملاقات کردهایم، تا در این فیلم که برای آخرین بار با آنها وداع میکنیم، فراز و نشیب و تغییرات متناسب با شخصیتهای آنها بسیار جذاب مورد پرداخت قرار گرفته است.
بسیاری از نقاط مثبت این فیلم، با اسپویل همراه است که از گفتن آنها صرفنظر میکنیم، اما در یکسوم پایانی فیلم، با اتفاقاتی فراواقع بینانه مواجه هستیم که پیش از این صرفا به رویای هواداران مرد عنکبوتی تعلق داشتند. در این فیلم با حفرههای مختلف داستانی و شوخیهای بسیاری سر و کار داریم که البته برخی از آنها کمی اضافی هستند. با اینحال، “راهی برای خانه نیست” بهراحتی رضایتبخشترین فیلم ابرقهرمانی سال 2021 و یکی از بهترین تجربههای سینمایی طرفداران مارول در تمام ادوار است.