در این جهان چیزهایی وجود دارند که اگر تاریخچه آنها را بدانید، میفهمید که منشاء آنها اصلا آنچه که یک عمر فکر میکردید نیستند.
به طور کلی بشر ذهن کنجکاوی دارد و به دنبال کشف راز و رمز این جهان هستی است. شاید به اندازه کنجکاوی شرلوک هلمز نباشد، اما در کل دوست دارد بداند که منشاء برخی از اتفاقات از کجاست و اصلا چرا این اتفاقات رخ میدهند.
زبان (Language) میتواند با دادن یک سری سرنخها درباره منشاء چیزهای مختلف این جهان به سوالات ما پاسخ دهد. اما زبان و دانش رایجی که بین مردم دهن به دهن چرخیده گاهی میتواند ما را به بیراهه بکشاند. گاهی اوقات چیزهایی که فکر میکنیم راجعبشان اطلاعات درستی داریم و مخصوصا اینکه از کجا سرچشمه گرفتهاند، کاملا اشتباه هستند.
۱- کیک شکلات آلمانی، آلمانی نیست!
علت اینکه کیک شکلاتی در جهان محبوبیت زیادی دارد، خوشمزگی بدون وصف آن است! بطوریکه در یک نظرسنجی ۵ درصد از شرکت کنندگان گفتند این تنها کیکی است که تا به حال خوردهاند. در حالیکه ۸۴ درصد از آنها هم اعلام کردند که این کیک را دوست دارند و فقط ۶ درصد آن را دوست نداشتند.
البته، کیکهای شکلاتی انواع مختلفی دارند، به عنوان مثال از لاوا کیک گرفته تا کیک خامهای و ترافل شکلاتی و در نهایت کیک شکلاتی آلمانی که برخلاف اسمش ربطی به کشور آلمان ندارد. این کیک لایه لایه پر از گردوی آمریکایی و نارگیل است که آن را با کیک شکلاتی معمولی و ساده کمی متفاوت میکند.
این مورد یکی از مواردی است که زبان منشاء آن را درست بیان نمیکند، زیرا کیک شکلاتی آلمانی، آلمانی نیست. این کیک در واقع آمریکایی است، حتی اگر دقت کرده باشید در پاراگراف بالا گفتیم که در این کیک از گردوی آمریکایی و نارگیل استفاده میشود. بنابراین مواد اولیه بکار رفته در آن هم آلمانی نیست.
پس علت نامگذاری آن چیست؟ اولین بار فردی به نام Sam German این کیک را درست کرد و نام او روی این کیک ماند. German در سال ۱۸۵۲ نوع جدیدی از کیک شکلاتی را درست کرد که مردم تا مدتها به آن کیک شکلاتی German میگفتند.
در سال ۱۹۵۷ زنی در ایالت تگزاس دستور پخت کیک خانگی خود که در آن از شکلات German استفاده شده بود را در روزنامه دالاس منتشر کرد که ناگهان کیک و شکلاتی که در آن بکار رفته بود بسیار محبوب و مشهور شد. رفته رفته این کیک از نام شخص German به آلمانی تغییر یافت و در تاریخ ماندنی شد.
۲- بوی نم سگها از بدن خودشان نیست!
بیهوده نیست که سگ را بهترین دوست انسان میدانند. پیوند انسان و سگ به هزاران سال قبل بازمیگردد. اما بوی نم آنها را چه میتوان کرد؟ اما بهتر است بدانید که این بوی نم از بدن این حیوان معصوم نیست. صاحبان سگها بهتر درک میکنند که وقتی بدن سگشان خیس است این بو بسیار تندتر از زمانیست که آنها خشک هستند.
از آنجایی که این مشکل برای سگها رخ میدهد، فرض میکنیم که این بوی نم از بدن سگهاست، اما در حقیقت منشاء این بو از کپک و باکتریهای بد بویی است که در موی این حیوان وجود دارند. در واقع این موجودات میکروسکوپیاند که مسبب اصلی این بوی بد هستند. آنها روی موهای سگ شما مدفوع میکنند و وقتی موی سگ خیس میشود این مدفوع دهیدراته شده و بوی نامطبوعی در فضا میپیچد.
از آنجا که باکتریها و کپکها منبع اصلی بوی بد هستند، میزان این بو در نژادهای مختلف متفاوت است. اگر سگی دارید که پوست آن شل و چروکیده است، مانند نژاد پاگ یا شارپی، بویی نامطبوعی که از آن در فضا میپیچد به مراتب بیشتر از بوی ناشی از سایر سگهاست، پس این را در خاطر داشته باشید.
۳- پشم آنگورا از پوست خرگوش درست میشود
اگر میخواهید یک ژاکت پشمی باکیفیت بخرید، سعی کنید به دنبال ژاکتی باشید که از پشم آنگورا بافته شده است. شاید کمی گرانتر از پشم معمولی باشد، اما بسیار گرم و زیباست و اگر شما به دنبال خرید یک لباس پشمی خوب باشید، این قیمت بالا ارزشش را دارد.
اکثر لباسهای پشمی از پشم گوسفند و گونهای از بز انگورا که برای برداشت پشم آن را پرورش میدهند و لایه پشمی را بریده و خشک میکنند. اما بهتر است بدانید که بزهای آنگورا پشم آنگورا تولید نمیکنند، بلکه از آنها موهر تولید میشود. در واقع پشم آنگورا از خرگوش گرفته میشود.
از آنجا که گوسفندها و بزها برای تولید پشم پرورش داده میشوند، نیازی به کشتن این حیوانهای معصوم نیست و پشمهای آنها به راحتی با قیچی چیده شده و مورد استفاده قرار میگیرد، اما این پروسه در مورد خرگوشها چندان خوشایند نیست. اگر جزو آن دسته افرادی هستید که تولید پوشاک از پشم حیوانات معصوم را محکوم میکنید، قطعا از پشم آنگورا اجتناب خواهید کرد. زیرا 90 درصد این پشمها از مزارع چینی که در آن با حیوانات بسیار ظالمانه رفتار میشود، میآیند.
4- دایناسورها منشاء نفت و گاز نیستند
در سالهای اخیرا بحثهای جدی پیرامون سوختهای فسیلی صورت گرفته است. اتکای ما به این سوختها باعث افزایش آلودگی و تغییرات آب و هوایی شده و جهان در رابطه با این مشکل به شدت به راه حل نیاز دارد. ایدههای زیادی در این زمینه ارائه شده که انرژی خورشیدی یکی از بزرگترین آنهاست، اما بنظر نمیرسد که سوختهای فسیلی مثل ذغالسنگ و نفت را در جایی یافت. همچنین بنظر میرسد که دیگر نتوان آنها را تولید کرد، زیرا این سوختها از دایناسورها تولید میشوند و اکنون آنها انقراض یافتهاند!
نفت، گاز طبیعی و ذغالسنگ همگی از زیست ماده مرده به دست میآیند. این مواد مرده به هیچ وجه از دایناسورها نیستند، بلکه در عوض از چیزهایی مثل فیتوپلانکتونها و سایر میکروارگانیسمهای آبی که مدتها پیش مردهاند به دست میآیند. حتی میلیونها سال قبل از اینکه دایناسورها وجود داشته باشند، پس ذغالسنگ نه تنها از دایناسور نیست، بلکه 75 میلیون سال قبل از دایناسورها وجود داشته است.
بیشتر سوختهای فسیلی که بشر از آنها استفاده میکند، بین 419.2 میلیون تا 358.9 میلیون سال پیش تشکیل شدهاند. این مقدار خیلی قبل از آنکه مارمولکهای غول پیکری به نام دایناسورها روی زمین دیده شوند، بوده است.
5- نمک هیمالیا از کشور پاکستان است
قرنهاست که نمک یکی از مهمترین اقلام خوراکیست. امروزه تولید و تهیه نمک نسبت به مدتها قبل بسیار آسانتر است و بدون شک هیچ اشپزی در جهان بدون این چاشنی کاری نمیتواند بکند. در سالهای اخیر نمک و انواع آن توسعه پیدا کرده است و دیگر به یک نمک ساده سفید رنگ ختم نمیشود. امروزه علاوه بر نمک دریایی مواردی دیگر مثل نمک دریایی سرخ از سواحل هاوایی، نمک صورتی، نمک دودی از چوب توسکا و نمک سیاه گوگردی نیز وجود دارند. اما محبوبترین نمک حال حاضر نمک هیمالیاست که میتوانید آن را در Walmart تهیه کنید.
هنگام خرید نمک هیمالیا از والمارت، متوجه چیز جالبی خواهید شد. اینکه منشاء این نمک کشور پاکستان است و اگر دقت کنیم میبینیم که کوههای هیمالیا از پاکستان عبور میکنند، اما وقتی صحبت از دنیای نمک میشود، ارتباط این دو کمی بیربط بنظر میرسد. در هیچ جای جهان نمک از کوه استخراج نمیشود، در عوض این نمک از کوههای مختلف در بستر دریاهای باستانی محلی به نام Khewra گرفته میشود.
6- الماس از ذغالسنگ تهیه نمیشود
همه ما میدانیم که سوپرمن قویترین قهرمان کمیک است و برای اینکه نشان دهد چقدر قوی و سرسخت است، این شخصیت قدرتمند در فیلمش توانست ذغالسنگ را به صورت الماس در دستش خرد کند. این کار از نظر مخاطبان طبیعیست، زیرا همه گمان میکنند الماس زمانی تولید میشود که کربن تحت فشار شدیدی قرار بگیرد و آن را مجبور کند تا از ذغالسنگ سیاه رنگ به الماسی زیبا و بینظیر تبدیل شود.
نقطه ضعف این سناریو این است که الماس اصلا از ذغالسنگ تهیه نمیشود. با آنکه الماس و ذغالسنگ هر دو از کربن ساخته میشوند، اما نمیتوان این دو را به هم ربط داد. ذغالسنگ از زیست ماده به دست میآید، یعنی گیاهان و حیواناتی که میلیونها سال پیش مرده و میلیون ها سال هم دفن و فشرده شدهاند، اینها منشاء ذغالسنگ هستند. اما الماسها قدیمیتر از این حرفها هستند و خیلی قبلتر از ذغالسنگها شکل گرفتهاند.
الماسها در گوشته زمین تشکیل میشوند و در معرض دما و فشارهای آتشفشانی فوقالعاده داغ قرار میگیرند و بعد با گذشت زمان رفته رفته به سطح زمین نزدیک میشوند. بنابراین با آنکه منشاء الماس و ذغالسنگ یکی است، اما فرایند تشکیل آنها با هم تفاوت دارد.