شخصیت انیمیشن پیکسار

10 شخصیت محبوب دنیای انیمیشن های پیکسار که کسی به آن‌ها باور نداشت

در اینجا با تعدادی از شخصیت های دنیای انیمیشن پیکسار آشنا خواهیم شد که در ابتدا مورد بی‌توجهی دیگران بودند و کسی به آن‌ها باور نداشت. با این حال همه این شخصیت‌ها سرانجام توانستند ارزش خود را نشان دهند.

دنیای انیمیشن های پیکسار پر از شخصیت‌هایی است که کسی به آن‌ها باور نداشته و باید به‌صورت دائمی خود را به دیگران اثبات می‌کرده‌اند. همین اثبات کردن به دیگران به مرور زمان باعث می‌شده که هریک از این کاراکترها به توانایی‌ها و قابلیت‌های منحصربفرد خود پی برده و متوجه شوند که چه ارزشی دارند.

در بسیاری مواقع، تجربه‌های این کاراکترها در طول مسیر منجر به شکست می‌شده؛ شکستی که در نهایت به کمک دوستان به یک تجربه جدید و زمینه‌ساز موفقیت‌های بعدی تبدیل می‌شد.

در این جا قصد داریم به معرفی تعدادی از مطرح‌ترین شخصیت‌ ها در انیمیشن های پیکسار بپردازیم که کسی در ابتدا به آن‌ها باور نداشت! با گجت نیوز همراه باشید.

شخصیت های مطرح دنیای انیمیشن های پیکسار که در ابتدا کسی آن‌ها را قبول نداشت

 داستان اسباب‌بازی: هیچ‌یک از اسباب‌بازی‌های اندی باور نمی‌کردند که وودی بی‌گناه باشد

وودی داستان اسباب بازی

باز لایتیر توانست ظرف مدت بسیار کوتاهی به اسباب‌بازی مورد علاقه اندی تبدیل شود و همین امر باعث حسادت شدید اسباب‌بازی مورد علاقه قبلی او، یعنی وودی شد.

وودی سرانجام تصمیم گرفت باز را از بالای یک میز به پایین بیندازد؛ اما یک اشتباه کوچک باعث شد که باز از پنجره به بیرون پرتاب شود. این اتفاق باعث شد که همه اسباب‌بازی‌های دیگر گمان کنند وودی در صدد از بین بردن باز بوده است. علاوه بر این، تمام شواهد نیز بر علیه وودی بودند!

این نظر اسباب‌بازی‌ها تا پایان داستان تغییری نکرد؛ هرچند در پایان، وودی توانست نظر دوستانش را عوض کند و بار دیگر اعتماد آن‌ها را به دست آورد.

دانشگاه هیولاها: هیچ‌کس باور نداشت که مایک ترسناک است

شخصیت انیمیشن پیکسار

مایک در تمام طول زندگی‌اش تنها یک هدف داشت؛ این که ترسناک باشد و بتواند دیگران را حسابی بترساند!

او برای رسیدن به این هدف تلاش فراوانی کرد و با تحقیق و مطالعه به دنبال رسیدن به این آرزو بود. با این وجود کسی باور نداشت که او بتواند کسی را بترساند.

در این میان حتی جیمز سالیوان، هم‌تیمی و دوست او نیز فکر می‌کرد مایک آن‌قدر که باید ترسناک نیست و نمی‌تواند کسی را واقعا بترساند. با این وجود او در نهایت به‌نوعی به آرزوی خود رسید و پیروزی غیرمنتظره‌ای به دست آورد.

بالا: هیچ‌یک از هم‌گروهی‌های داگ روی او حسابی باز نمی‌کردند

داگ Up

سایر سگ‌های هم‌گروهی داگ با او مثل یک بازنده رفتار می‌کردند؛ چرا که در مسیر شکار پرنده‌ کمیابی که رئیسشان به دنبالش بود، داگ اغلب کارها را خراب می‌کرد! علاوه بر این، چشم‌های معصوم و اخلاق آرام و بی‌آزار او کاملا متفاوت با چیزی بود که از یک سگ شکاری انتظار می‌رفت.

به‌طرز عجیبی، داگ به‌تنهایی به شکار این پرنده کمیاب بسیار نزدیک شد و از تمامی افرادی که زمانی مسخره‌اش می‌کردند، پیشی گرفت. با این حال پس از رسیدن به آرزوی دیرینه‌اش، داگ تصمیم گرفت با آقای فردریکسن بماند؛ چرا که او بسیار بیشتر از هم‌دسته‌هایش به داگ احترام می‌گذاشت.

در جستجوی نمو: پدر نمو تا سال‌ها به او ایمان نداشت

در جستجو نمو

مارلین، پدر نمو، برای سال‌های طولانی گمان می‌کرد که نمو به‌دلیل طول باله کوچکتر از معمولش قادر نیست به‌تنهایی از پس خودش برآید. به همین جهت، او چندان با پسرش مهربان نبود و حتی در فرستادن او به مدرسه هم مردد بود!

مارلین البته به‌خاطر از دست دادن همسرش و تمامی خانواده نمو بسیار آزرده‌خاطر بود و تلافی تمام این ناراحتی‌ها را سر نمود درآورد!

سرانجام نمو در اثر تنهایی مفرط و تخریب‌های فراوان پدر تصمیم به شورش گرفت. نتیجه این شورش، گرفتار شدن نمو در تور بود که سرانجام باعث شد او بتواند با تلاش و کوشش فراوان آزادی خود را به دست آورده و درس بزرگی بگیرد.

اتومبیل‌ها 3: حتی خود کروز رامیرز هم به خودش اعتماد نداشت!

شخصیت انیمیشن پیکسار

کروز رامیرز علاقه فراوانی به شرکت در مسابقه داشت؛ با این حال یک شکست بزرگ در ابتدای مسیر، باعث شد که او اعتماد بنفسش را از دست بدهد. در نتیجه این اتفاق، دیگر افراد هم اعتمادشان به او را از دست دادند تا شرکت در مسابقات برای او مثل یک رویا به نظر برسد.

او سال‌ها به‌عنوان یک مربی برای مسابقه‌دهندگان فعالیت می‌کرد و حتی رئیسش هم فکر نمی‌کرد که او توانایی شرکت در یک مسابقه را داشته باشد.

البته کروز در پایان موفق شد پس از تمرینات سنگین و طاقت‌فرسا در کنار لایتنینگ مک‌کویین شانس شرکت در یک مسابقه را به دست بیاورد.

روح: بسیاری مربیان به 22 باور نداشتند

انیمیشن روح

22 مدت زمان زیادی را توسط تعدادی از مربیان تربیت شد تا بتواند با پیدا کردن جرقه خود به زمین سفر کند. با این وجود اکثر مربیان معتقد بودند او قادر به پیدا کردن جرقه نخواهد بود و همیشه راهی برای فراری دادن آن‌ها پیدا می‌کند!

در این میان حتی خود 22 هم اشتیاق خود برای به زمین آمدن را از دست داد. با این وجود جو گاردنر که در ابتدا به 22 ایمان نداشت، متوجه اشتباه خود شد تا ارزش واقعی 22 کشف شود.

راتاتویی: هیچ‌کس فکر نمی‌کرد رمی بتواند یک سرآشپز حرفه‌ای شود

راتاتویی

یکی دیگر از شخصیت های دنیای انیمیشن پیکسار که کسی به او باور نداشت، رمی، موش دوست‌داشتنی انیمیشن راتاتویی بود. او از بچگی عاشق غذا بوده و شخصیت مورد علاقه‌اش آگوستو گوستو بود که اعتقاد داشت هرکسی می‌تواند یک آشپز باشد!

با این وجود او یک موش بود و حضورش در هر آشپزخانه‌ای منجر به پلمپ شدن آن می‌شد. به همین جهت هیچ‌کس باور نداشت که او روزی بتواند به یک آشپز حرفه‌ای تبدیل شود.

سریال بدشانسی‌های رمی ادامه یافت تا جایی که او به آلفرد لینگویینی برخورد کرد؛ آشپزی جوان و دست و پا چلفتی که به‌تازگی از کارش اخراج شده بود. آشنایی این دو شخصی دوست‌داشتنی با هم زمینه‌ساز شکوفایی هردوی آن‌ها و رسیدنشان به آرزوی دیرینه‌شان بود.

درون و بیرون: هیچ‌کس فکر نمی‌کرد غصه یک حس کلیدی باشد

شخصیت انیمیشن پیکسار

در ابتدا شادی (Joy) اصلا غم (Sadness) را درک نمی‌کرد؛ چرا که هر زمان که او حاضر می‌شد، رایلی ناراحت و غمگین می‌شد. این اتفاق اصلا به مذاق شادی خوش نمی‌آمد؛ چون او دوست داشت رایلی همیشه شاد باشد. به همین جهت غصه خیلی زود کنار گذاشته شد و اجازه دسترسی به کنسول به او داده نشد.

سایر احساسات هم دنباله‌روی شادی شدند و هیچ تلاشی برای قرار دادن غم در میان خود نکردند! چراکه هیچ‌یک او را درک نمی‌کردند. با این وجود، تنها زمانی که رایلی از خانه فرار کرد، همه احساسات متوجه ارزش غم در میان خود شدند!

ماشین‌ها 2: هیچ‌یک فکر نمی‌کرد یک یدک‌کش ساده بتواند جاسوس باشد!

ماشین ها 2

میدر یک خودروی یدک‌کش قراضه بود که به‌طور اتفاقی تبدیل به یک جاسوس شد! در عین حال هیچ‌کس در رادیاتور اسپرینگز باور نمی‌کرد که او واقعا مشغول به این کار است؛ چرا که این یدک‌کش شخصیتی شوخ‌طبع و تاحدی احمق داشت و کسی فکر نمی‌کرد او از پس جاسوسی و کارهای این‌چنینی برآید.

حتی همکاران او هم هیچ‌یک فکر نمی‌کردند یک خودروی معمولی قادر باشد کاری که آن‌ها انجام می‌دهند را انجام دهد. به همین جهت همه به او نگاهی از بالا داشتند. این نگاه نزدیکان میدر به او باعث ناراحتی فراوان این یدک‌کش دوست‌داشتنی شد. با این حال همانند تمامی انیمشین‌های دیگر پیکسار، دوستان او در همه این لحظات سخت در کنارش بودند.

کوکو: هیچ‌کس باور نداشت هکتور واقعا به دنبال خانواده‌اش است

شخصیت انیمیشن پیکسار

از دیگر شخصیت های جالب انیمیشن های پیکسار هم باید به هکتور در انیمیشن Coco اشاره کرد که به عقیده خانواده ریورا خانواده‌اش را رها کرد تا بتواند به رویایش، یعنی موسیقی برسد.

در ابتدا او حاضر نشد با خانواده‌اش بماند و به همین جهت تصمیم گرفت به همراه دوست دوران کودکی‌اش، ارنستو دلاکروز به تورهای دور دنیا رفته و آهنگ بنوازد.

با این حال پس از گذشت مدت زمانی، هکتور تصمیم گرفت دوباره به خانواده‌اش برگردد؛ اما پیش از این که تصمیم به انجام این کار بگیرد توسط ارنستو که قصد داشت تمام دستاوردهای موسیقی هکتور را از آن خود کند، کشته شد!

پس از مرگ، هکتور بارها تلاش کرد که بار دیگر به خانواده‌اش برگردد؛ اما تمام تلاش‌های او نافرجام بودند. با این حال با ورود میگل، همه‌چیز تغییر کرد.