موجودات شیطانی زیادی در فرهنگ بومی مردم سرتاسر دنیا وجود دارند که در قامت زن معرفی شدهاند. معروف ترین هیولاهای خیالی زن چه کسانی هستند؟
وقتی کلمه «دیو» را میبینید، چه فکری میکنید؟ شاید مردی کوتاه قد و قرمز به نظرتان برسد که دو شاخ روی سر، دمی شبیه به چنگال و نیزهای تیز در دست دارد. در هر حال بیشترین ارتباطی که انسان با موجودات شیطانی داشته، پر از اتفاقات اهریمنی و خشونت آمیز بوده است. به همین خاطر طبیعی به نظر میرسد که تصور ما از شیطان، ابلیس، دیو یا هرچه که این موجودات شیطانی مینامیم، شبیه به قالب مردانه و خشن باشد.
از طرفی در افسانههای قدیمی محلی، اساطیر و افسانهها هزاران دیو زن وجود دارد. در خلال تاریخ، موجودات شیطانی زنانه بارها در متون مذهبی، اعمال دینی، داستانهای دستنویس و حتی داستانهایی یاد شدند که عجوزههای جمعیتهای کوچک در دورهمیها بازگو میکردند. در ادامه این مطلب با گجت نیوز همراه باشید تا ده مورد از معروفترین موجودات شیطانی را در قامت زنانه به شما معرفی کنیم.
10. هانیا
هانیا یک موجود شیطانی شناخته شده در فرهنگ ژاپن و برخی تمدنهای دیگر است. این هیولا همچنین به نامهای «اونی» و «کیجو» شناخته میشود. در افسانهها معتقدند ریشه تبدیل به هانیا، زن آدمیزاد است که در پایان زندگی انسانی خود به هیولا تبدیل شده و باید زندگی جدیدش را با خشم و حسادت پیش ببرد.
سه سطح برای هیولای هانیا تعریف شده که شامل ناماناری، شوناری و هوناری میشود. هیولاهای ناماناری شبیه به زن از جنس انسان به نظر میرسند؛ اما روی سرشان دو شاخ کوچک دارند. آنها از جادوی سیاه و سحر برای مقاصد خود استفاده کرده و با دشمن روحانی و انسان مقابله میکنند. نکته جالب اینجاست که ناماناریها میتوانند در شرایطی دوباره به قالب انسانی بازگردند. اگر ناماناری بتواند انسانیت نهفته درون خود را پیدا و بیدار کند، هیولا دوباره انسان میشود.
از طرف دیگر، شوناری مهاجم و پرخاشگرتر است. این موجودات شیطانی، دندانهای نیش بسیار بزرگی شبیه به عاج فیل و شاخهای بلندتر و تیزتری دارند. آنها همچنین در استفاده از جادوی سیاه و افسونگری قدرتمندتر هستند. البته پیروان بودایی معتقدند که این هیولاها نقطه ضعف مشخصی دارند و آن هم تکرار ذکر عرفانی توسط انسان است. هانیای هوناری بدجنسترین نوع از این هیولا معرفی شده. هوناریها هیولاهای واقعی با سر افعی و نفس آتشین هستند. آنها به قدری با ماهیت اصلی خود عجین شدهاند که حسادت و خشم هیچ راه نجاتی برایشان باقی نگذاشته است.
هیولای هانیا در فرهنگ ژاپنی بسیار شناخته شده و ماسک منتسب به آن برای اجراهای تئاتری زیادی ساخته شده است. حتی در ادبیات باستانی تا مدرن ژاپنی هم به این موجودات شیطانی بارها اشاره شده. این موجودات شیطانی رابطه تنگاتنگی با فرهنگ و تاریخ شرقی و مخصوصاً ژاپنی دارند.
9. اکیدنا
اکیدنا یکی از هیولاهای مربوط به اساطیر باستانی یونان بود؛ اما اقدامات شخصی او کمتر از فرزندانی که به دنیا آورد تعریف شده است. این موجود اهریمنی با بالا تنه زنانه و دم مار، هیبتی بسیار دهشتناک و در عین حال زیبا داشت. او با ظاهر زنانه خود جنس مخالف را گول میزد و با جفت گیریهایش فرزندانی به دنیا میآورد که هرکدام قادر بودند زندگی مردم عادی و اساطیر یونان را به مدت قرنها تغییر دهند.
در افسانهها آمده که اکیدنا توانست با جفتش تایفون چند فرزند وحشتناک به دنیا آورد. سرپروس شاید معروفترین فرزند این موجود شیطانی باشد که به سگ عظیم الجثه سه سر معروف شد و وظیفه نگهبانی از دروازههای دنیای زیرین را برعهده داشت. او همچنین مادر موجودات شیطانی دیگر به نامهای نیمیان شیر، هایدرا، کایمرا و اسفینکس شناخته شد. بسیاری از قهرمانان معروف در اساطیر یونانی ازجمله هرکول، در ماجراجویی طولانی خود به دنبال چنین هیولاهایی رفتند تا آنها را از بین ببرند. بدین ترتیب اکیدنا علیرغم درگیر نشدن با انسان به شکل مستقیم، تاثیری چشمگیر بر اساطیر یونان گذاشت.
هیولای اکیدنا فانی بود اما طولانی عمر کرد و سرانجام غول صد چشم آرگوس، او را در خواب به قتل رساند. آرگوس به دستور هرا، الهه یونانی، اکیدنا را به خاطر به دنیا آوردن موجودات شیطانی متعدد از پای درآورد. البته میراث اکیدنا ادامه داشت و تا قرنها بعد، همچنان سخن از فرزندان شیطانی او در اساطیر یونانی به میان میآمد.
8. جهی
دیو جهی یا جه یکی از معروفترین هیولاهای زن در متون فارسی و مخصوصاً دین زرتشت است. او شکل مجسم و شیطانی از هرزگی بود و زندگی خود را وقف خدمت به اهریمن، خدای شیطانی زرتشتیان، میدانست.
دیو جهی، مردان را با اغواگری به سوی مرگ میکشاند. کافی بود یک مرد خودش را ببازد تا جهی با یک نگاه او را به چنگال مرگ بکشاند.
دیو جهی در اعتقادات زرتشتی همچنین به منشا قاعدگی در زنان انسان ربط داده شده. بر اساس داستانها اورمزد که خدای نیکی بود، توانست اهریمن را به مدت سه هزار سال در خواب نگه دارد. دیو جهی آمد و این موجود شیطانی را از خواب برانگیخت.
اهریمن برای تشکر از جهی به خاطر بیدار کردنش از این خواب طولانی، ویژگی ماهانگی را به این دیو زنانه هدیه کرد. البته همچنین از جهی خواست تا این قابلیت را با همه زنان انسان به اشتراک بگذارد. او قصد داشت با این کارش همه زنان انسان را ناپاک کند و جهی هم ویژگی دریافت شدهاش را برای ابد با همه زنان در سرتاسر دنیا به اشتراک گذاشت.
7. بابا یاگا
بابا یاگا یکی از شخصیتهای رایج فرهنگ فولکلور اسلاوی در پهنه اروپای شرقی شناخته میشود. این هیولا به دلیل رایج بودن در فرهنگ اسلاوی، همچنین ویژگیهای متفاوتی دارد که مردم درباره آنها به بحث مینشینند. برای مثال، برخی میگویند بابا یاگا فقط اعمال شیطانی انجام میدهد؛ اما دیگران معتقدند که این دیو در بسیاری افسانهها به یاری قهرمانان آمده است. حتی در برخی داستانها ذکر شده که بابا یاگا شامل سه هیولا میشود.
آنها که معتقدند بابا یاگا فقط اهریمنی عمل میکند، میگویند این موجودات شیطانی میتوانند در هیبت یک عفریته یا عجوزه ظاهر شوند. در هنرهای نمایشی هم این عجوزه بدترکیب سوار بر هاون بزرگ به تصویر کشیده شده و عصایی از جنس استخوان گوسفند به دست دارد. نحوه به کارگیری از این ادوات در راه نیک یا شر، به گوینده داستان بستگی دارد؛ اما هاون و عصا همیشه در این روایات دیده میشود.
بابا یاگا در اعماق جنگل زندگی میکند و کلبهای ساخته شده از استخوان مرغ دارد. به همین ترتیب، بسیاری افسونها و جادوهایش با حیات وحش همبسته شده و پیروانی هم پیدا کرده است.
بسیاری از خصیصههای شیطانی بابا یاگا علیه کودکان تعریف شده. او میتواند با قدرتهای جن مانند خود کودکان را در حالت بیهوشی فرو برد و کنترل زندگی و کارهایشان را به دست گیرد. در بهترین روایات هم گفته شده بابا یاگا پیرزنی خیرخواه و نیکوکار است که تلاش میکند افراد گمشده در جنگل را هدایت کند.
همچنین بخوانید: انسانهایی که با شیطان معامله کردند؛ داستانهای واقعی از جادوی سیاه
در هر صورت، مورخان و کارشناسان فرهنگ فولکلور معتقدند که مخصوصاً والدین از وجود موجود شیطانی بابا یاگا به نفع خودشان بهره میگرفتند. آنها بابا یاگا را لولوخرخره معرفی میکردند تا بچهها همیشه بهترین رفتار را نشان دهند.
6. موجودات شیطانی جوروگومو
جوروگومو در فرهنگ فولکلور ژاپنی نوعی هیولاهای عنکبوت شکل هستند که قابلیت نگران کننده تغییر شکل دارند. طبق افسانهها، آنها دائماً خودشان را در هیبت زنان زیبا ظاهر میکنند. این زنها تلاش میکنند مردان سر به هوا را جذب و اغوا کنند. موجودات شیطانی به محض آنکه مردها گول خوردند و از لاک دفاعی خود حتی برای یک لحظه خارج شدند، دوباره به شکل عنکبوتی خود برمیگردند و طعمه را میکشند.
در برخی داستانها آمده که جوروگوموها همچنین میتوانند به دیوهای عنکبوتی کوچکتر هم فرمانروایی کنند. این عنکبوتهای کوچک فاقد قابلیت تغییر شکل هستند و به اندازه حاکمشان قدرت ندارند، اما از دهان خود آتش میدمند و مانند ارتشی وفادار در مسیر هدف جوروگومو خدمت میکنند.
خوشبختانه یک راه برای رهایی از این موجودات شیطانی وجود دارد و آن هم از طریق عبادتهای دیرنشینهای بودایی است. جوروگوموها مانند بسیاری هیولاهای مشابه دیگر در فرهنگ ژاپنی در مقابل عبادت خالصانه و قدرتمند بوداییها ضعیف هستند. البته توسل به زاهدان بودایی هنوز راه خلاصی بی نقصی نیست.
قربانیان جوروگوموها پس از تلاش بسیار از سوی زاهدان بودایی، همچنان خود را شیفته عنکبوتها درمییابند. افسانهها هشدار میدهند که خطر تا امروز ادامه دارد و موجودات شیطانی جوروگومو میتوانند مردان شیفته را هر لحظه به کام مرگ بکشانند.
5. آموت
آمیت یا آموت از هیولاهای معروف در مصر باستان بود که سر تمساح روی بالاتنه شیر و پایین تنه اسب آبی داشت. این سه حیوان مختلف که یکجا در بدن آموت جمع شده بودند، درواقع بزرگترین و خطرناکترین حیوانات مصر در آن زمان بودند. به همین خاطر آموت که آمیختهای از این حیوانات ترسناک بود، به خوبی توانست قدرت و اهمیت خود را نشان دهد.
در حالی که همه از هیبت آموت میترسیدند، این هیولا برخلاف موجودات شیطانی که تا اینجا معرفی کردیم الزاماً هیولای مجسم نبود. نقش آموت عملاً اجرای عدل الهی بود. منظور میتوانست هدایت کردن اعمال و سنن مراسم تدفین باشد که در مصر باستان روز اجرای عدل برای مردگان خوانده میشد. روح مردگان باید پیش از ورود به دنیای آخر در محضر خدای آنوبیس حاضر میشد.
آنوبیس قلب مرده را وزن میکرد. وزن قلب او باید با آنچه مصریها “پر حقیقت” میخواندند، سنجیده میشد. اگر وزن قلب کمتر یا مساوی وزن پر حقیقت بود، مرده اجازه داشت وارد دنیای پس از مرگ شود. اگر وزن قلب بیشتر بود، روح مرده برای همیشه از دنیای پس از مرگ طرد و به سوی آموت فرستاده میشد تا آن را بخورد.
آموت هرگز بر زمین پای نگذاشت و با انسان کار نداشت؛ اما به خاطر جایگاهش در افسانهای که روایت کردیم هرگز به عنوان خدا مورد پرستش قرار نگرفت. با این حال، افسانه حضورش پررنگ باقی ماند و انسانها ترجیح میدادند به دنیای پس از مرگ بروند تا آنکه غذای آموت شوند.
4. آجاتار
آجاتار یکی از موجودات شیطانی در افسانههای فنلاندی است و به نامهای آجاتارا، آیاتار و آیجوتار هم شناخته میشود. براساس داستانهای این فرهنگ، آجاتار در کوهستان پاجولا زندگی میکرد. البته مورخان امروزی رشته کوههای مذکور را کاملاً خیالی میخوانند و معتقدند که هیولای آجاتار حتی در زمان مشهور بودن خودش در قدیم هم واقعیت نداشته. از طرف دیگر، برخی میگویند پاجولا همان رشته کوههای اسکاندیناوی است و مردم ساکن در فنلاند به وجود آجاتار واقعاً اعتقاد داشتهاند.
در افسانههای قدیمی آمده که آجاتار موهایی تا پاشنه پا داشته و همچنین تحت عنوان “زن دریا” شناخته میشده. او نوه موجود شیطانی معروف دیگری به نام “هیسی” و معروف به ارباب جنگلها و شیوع دهنده بیماریها بوده است. آجاتار هرجا که صلاح میدید، مردم را به وبا و طاعون گرفتار میساخت.
هیسی در زمان خود، دیوهای کوتوله را تحت فرمان داشت؛ پس آجاتار هم این وظیفه را به دوش میکشید. نکته جالب دیگر اینکه آجاتار در عین شیوع دهنده بیماریهای سخت، همچنین خدای عشق و زایش بود.
فنلاندیها در هنرهای نمایشی خود بارها آجاتار را به تصویر کشیدند و نمایی افعی مانند از این موجود شیطانی به نمایش گذاشتند. آجاتار تنی انسانی با سر افعی داشت و برخی هم او را اژدها مانند توصیف میکردند.
3. موجودات شیطانی امپوسا
امپوسا یا امپوزا هیولای متمرکز بر جادوگری از اساطیر یونانی، نقش اصلیاش خدمت گذاری به هکات، خدای جادوگری، بود. امپوسا هم از قابلیت تغییر شکل ظاهری بهره میبرد و میتوانست انسان و دیو را گمراه کند. البته یک راه برای شناسایی امپوسا وجود داشت؛ یک ذره مس کافی بود تا قابلیت تغییر شکل دادن این هیولا به کلی فلج شود.
امپوسا به وفور در افسانههای یونانی از روایات ترسناک تا داستان کمدی حضور دارد. برای مثال، آریستوفان در نمایش “قورباغهها” شخصیت امپوسا را وارد روایت خود کرده است. او به دیانیسوس و بردهاش زانتوس شبیخون میزند. امپوسا در این اثر هنری فعالیت شیطانی ندارد؛ حتی برخی ترجمهها از این اثر اشاره میکنند که زانتوس برای به رحم آوردن دل خدای مذکور از امپوسا استفاده میکند.
اثر دیگری از نوع اتوبیوگرافی به نام «زندگی اپولونیوس از تیانا» هم وجود دارد که در اولین قرن پس از میلاد نگاشته شده و در متن آن، امپوسا یکی از شاگردان تاثیرپذیر تیانا را اغوا کرده است. وقتی شاگرد مفلوک عاشق شده و خودش را در اختیار امپوسا قرار میدهد، این هیولا به شکل واقعی خود برمیگردد و مرد را میبلعد. در افسانهها معمولاً از امپوسا به عنوان زن اغواگر و تغییر شکل دهنده یاد میشود که مردم را با همین ترفند به قتل میرساند.
2. آبیزو
آبیزو یکی از هیولاهای افسانههای قوم آکادی بود که قدمتش به حضور در روایتهای چند صد سال پیش از تولد مسیح بازمیگشت. این ابلیس بدسرشت آنقدر معروف بود که ترس از او به یونان باستان و خاورمیانه هم شیوع پیدا کرد. آبیزو در فرهنگهای دیگر تحت عناوین دیگری شناخته میشد؛ مثلاً به نامهای آلاباساندریا در مصر، گیلو در بابل و آبیزوس در متون مسیحی–یهودی «وصیتنامه حضرت سلیمان» از او یاد شده است.
اما آبیزو علاوه بر منشا و تاریخ نامگذاری، به خاطر کارهای شیطانی و شر در طول تاریخ شناخته شده است. براساس اسناد مربوط به وصیتنامه حضرت سلیمان، آبیزو احتمالاً نازایی داشت. او به همین خاطر از زنان آدمیزاد خشمگین بود و به آنها حسادت میکرد.
میزان خشم و حسادت در آبیزو آنقدر زیاد بود که به هیولایی تاریک و شر بدون هیچ استراحتی در انجام امور شیطانی تبدیل شد.
وظیفه این موجود تنها به یک چیز محدود میشد و آن هم به وجود آوردن شرایط برای سقط جنین زنان باردار بود. همچنین گفته میشد که او در کشتن نوزادان نقش داشت. او هنگامی که مادر و نوزاد در خواب بودند به آرامی وارد اتاق میشد و نوزاد را خفه میکرد.
حضرت سلیمان در زمان حیاتش دست به کار شد و این هیولا را از بین برد. در وصیتنامه سلیمان هم نوشته شده که این حضرت شخصاً دستور بازداشت دیو آبیزو را صادر کرد. سلیمان سپس آبیزو را از موهایش در مقابل معبد اصلی اورشلیم آویزان کرد تا به اشد مجازات برای اعمال شرش برسد. گفته میشود که آبیزو سرانجام پس از سالها اعمال شر در حق انسان، به دست سلیمان از زمین برداشته شد.
1. لیلیت
چطور میتوانیم درباره هیولاهای بدسرشت بنویسیم و از لیلیت نام نبریم؟ او کهن الگوی اصلی از هیولای زنانه مبتنی بر آموزههای الهیات یهودی–مسیحی است. اولین بار کتاب اشعیا از لیلیت نام برد و سپس در اساطیر یهودی بارها و بارها به این هیولا اشاره شد. طبق افسانههای منطبق با حیات احتمالی لیلیت، او اولین خدای زنانه بود؛ هرچند که خدا لیلیت را از دنده حضرت آدم خلق نکرد.
درواقع خدا هیولای لیلیت را هم از همان خاکی درست کرد که حضرت آدم را خلق کرده بود. به همین خاطر، لیلیت پس از دنیا آمدن از پیروی آدم سر باز زد و اراده کرد که راه خودش را در پیش گیرد. خدا که از درخواست متکبرانه لیلیت عصبانی شده بود، او را از بهشت عدن خود طرد کرد. او سپس حوا را از دنده آدم به وجود آورد و موفق شد او را فرمانبردار آدم کند.
البته لیلت هم بیکار ننشست و در حالی که آدم و حوا آن داستان خوردن سیب در باغ بهشت را رقم زدند، لیلیت قصد کرد با ابلیس آمیزش کند. او در نتیجه به ابلیس تبدیل شد و توانست چندین فرزند شیطانی دیگر هم دنیا آورد. این فرزندان لیلیت، لیلیم یا ساکوبی خوانده میشوند.
لیلیت و فرزندانش براساس افسانهها هنوز روی زمین پرسه میزنند و تلاش میکنند برای انتقام گرفتن از خدا، با انسانها آمیزش کنند تا فرزندان شیطانی بیشتری به دنیا آورند. لیلیت هنوز از خدا برای طرد شدندش کینه به دل دارد!