در قرن اخیر فیلمهای زیادی موفق به دریافت اسکار شدند، در حالی که برخی از آنها ضعیف بودهاند. در ادامه به معرفی فیلم های بد برنده جایزه اسکار میپردازیم.
داورها همیشه برنده یا بازنده را به حق انتخاب نمیکنند و گاهی اشتباه چاشنی کارشان میشود. در دنیای سینما جشنوارهها و جوایز بسیاری وجود دارد که شاید بهترین آنها برای هر کارگردان و تهیه کنندهای، جایزه اسکار باشد. اولین بار در سال 1929 میلادی بود که مراسم جایزه اسکار برگزار شد و از همان زمان به بعد، اسکار آرزوی هر کارگردانی شد.
معرفی فیلم های بد برنده جایزه اسکار
جوایز اسکار در بخشهای مختلفی به یک فیلم تعلق میگیرد که احتمالا بزرگترین آن جایزه بهترین فیلم سال باشد. یک فیلم برای دریافت اسکار باید شایستگیهای زیادی داشته باشد؛ چرا که مولفههای بسیاری برای داوران مهم است. با وجود تمام فراز و نشیبهای این جایزه، پیش آمده که جوایز این مراسم به فیلمهایی تعلق گرفته که لایق آن نبودهاند.
اگر از دهه 30 میلادی به بعد را مرور کنیم، در هر دهه حداقل یک فیلم وجود دارد که موفق به دریافت جایزه اسکار شده، اما مخاطبان با آن اثر انس نگرفتهاند. از جمله فیلمهایی که نشان این مراسم را دریافت کرده اما در دل مردم جای نگرفتهاند میتوان به سیمارون در دهه 30 و آرگو در 2010 میلادی اشاره کرد. آثاری که قرار است در ادامه معرفی شوند حتی با گذشت چندین دهه از اکران همچنان لیاقت اسکار ندارند. همچنین میتوانید با برندگان اسکار 2023 آشنا شوید.
1. سرزمین آوارهها (Nomadland)
- سال ساخت: 2020
- کارگردان: کلویی ژائو
- بازیگران: فرانسیس مک دورمند و دیوید استراترن
- امتیاز راتن تومیتوز: 93 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 87 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7.3 از 10
در دهه 2020 میلادی فیلمهایی که موفق به دریافت جایزه اسکار شدند، شایستگی تمام و کمال داشتند و نمیتوان هیچیک از آنها را نالایق دانست. در میان چندین فیلمی که از سال 2010 تا 2020 اکران شده و جایزه بهترین فیلم اسکار را با خود به خانه بردند، یک اثر نتوانست مردمی بودن خود را ثابت کند.
سرزمین آوارهها فیلمی است که قطع به یقین در ذهن بینندگان دهه بعدی نخواهد ماند و فراموش خواهد شد. این فیلم دراماتیک واقعگرایانه داستان زنی را روایت میکند که در سن شصت سالگی همه چیزش را از دست میدهد و ادامه حیاتش را در یک ون سپری میکند.
کلویی ژائو کارگردان و تهیه کننده این فیلم بوده و بهخوبی به مضمون خانواده و جامعه پرداخته است. سرزمین آوارهها نگاهی ژرف به زندگی انسان میاندازد و با ذرهبین نقادانه خود مفهوم خانواده و خانه را مورد بررسی قرار میدهد. این اثر اگرچه کمنظیر است، اما وقتی در مقابل دیگر آثار این دهه نظیر CODA و «همهچیز، همهجا به یکباره» قرار میگیرد، رنگ میبازد و چیزی برای عرضه ندارد.
2. آرگو (Argo)
- سال ساخت: 2012
- کارگردان: بن افلک
- بازیگران: بن افلک و جان گودمن
- امتیاز راتن تومیتوز: 97 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 86 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7.7 از 10
آرگو یک اثر دلهرهآور سیاسی است که درونمایه دلهرهآور بودن آن ضعیف، اما عناصر سیاسیاش قدرتمند است. داستان فیلم درباره مأمور سرویس مخفی ایالات متحده آمریکا است که وظیفه دارد برای نجات جان شش آمریکایی به اسارت گرفته شده راهی یک مأموریت خطرناک در ایران شود.
کاراکتر اصلی آرگو خودش را در قامت یک تهیه کننده هالیوود جا میزند که بهدنبال لوکیشن مناسبی برای فیلم برداری است. صحنههای جذاب و پرتنش این فیلم هیجانانگیز و زیاد هستند؛ اما نه زمانی که در این دهه آثاری نظیر عشق و جنگجوی از بندگسیخته اکران شدهاند.
پیرنگ داستان ضعیف است و کارگردانی آن با بیدقتی صورت پذیرفته و از نظر ارجاعات تاریخی اشتباهات زیادی دارد. از لحاظ سرگرم کننده بودن، آرگو وضعیت خوبی دارد؛ اما در آن سالی که این فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار شد، فیلمهای بسیار بهتری حضور داشتند که میتوانستند اسکار را با خود به خانه ببرند.
3. تصادف (Crash)
- سال ساخت: 2004
- کارگردان: پل هگیس
- بازیگران: گساندرا بولاک و مت دیلون
- امتیاز راتن تومیتوز: 74 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7.7 از 10
مردم از فیلمهایی که یکسره آنها را پند و اندرز دهند و نصیحت کنند، خوششان نمیآید و فیلم برنده جایزه اسکار سال 2000 میلادی همین وضعیت را دارد. مثل روز برای تمام سینمادوستان روشن است که تصادف جزو بدترین و ضعیفترین آثاری است که جایزه اسکار را با خود به خانه بردهاند.
اتفاقات این فیلم به کارگردانی پل هگیس در لسآنجلس میافتد و روایتگر وقایع پس از حادثه 11 سپتامبر است. کل فیلم درباره 36 ساعتی است که در آن زندگی تمام کاراکترها تحت تأثیر قرار میگیرد. چندصدایی در روایت باعث شده تا سرنوشت تمامی شخصیتها به یکدیگر گره بخورد. چنین شیوه فیلمسازی سالها قبل از تصادف وجود داشت و در واقع چیز جدیدی بهحساب نمیآمد.
البته میتوان تصادف را بهعلت پیچیدگیها و جاهطلبیهای بسیاری تحسین کرد و چند صحنه احساسی قوی هم وجود دارد که نزدیک است اشک بیننده را در بیاورند؛ ولی اینها دلیل نمیشود بگوییم این فیلم لایق دریافت اسکار بوده است. فیلمنامه ضعیف، شخصیتپردازیها و نقشآفرینیها طوری که است زود فراموش میشوند و درونمایه فیلم در هم تنیده است.
4. شکسپیر عاشق (Shakespeare in Love)
- سال ساخت: 1998
- کارگردان: جان مدن
- بازیگران: گوئینت پالترو و جوزف فینز
- امتیاز راتن تومیتوز: 92 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 87 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7.1 از 10
شکسپیر عاشق در حالی توانست جایزه بهترین فیلم اسکار را با خود به خانه ببرد که استیون اسپیلبرگ بزرگ اثر بهیادماندنی نجات سرباز رایان را در چنته داشت! درک چنین چیزی برای تماشاگران سخت و دشوار است و همین باعث شده این فیلم منفور شود و کسی به آن وقعی ننهد.
داستان حول محور ویلیام شکسپیر میچرخد که خسته از بیحاصلی و بیکاری در نیمه شبی با نیمه گمشده خود ملاقات میکند و تحت تأثیر او موفق به نگارش یکی از بهترین و مشهورترین آثارش میشود. فیلمنامه زیرکانه و دقیق است و تصاویری که ارائه شده زیبا هستند. دوستداران ژانر عاشقانه از تماشای آن لذت خواهند برد.
شکسپیر عاشق توانست هفت اسکار بگیرد که بهنظر ما در هیچیک از زمینهها آنقدر موفق عمل نکرده که شایسته چنین چیزی باشد. بهنظر میرسد اگر اسکار دریافت نمیکرد، نگاه سختگیرانه مخاطبان روی آن کمتر میشد و امروز تبدیل به اثری میشد که باید مورد احترام قرار بگیرد.
5. خارج از آفریقا (Out of Africa)
- سال ساخت: 1985
- کارگردان: سیدنی پولاک
- بازیگران: مریل استریپ و رابرت ردفورد
- امتیاز راتن تومیتوز: 63 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 69 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7.1 از 10
با نگاهی به آثار اکران شده در دهه 80 میلادی میتوان به این نتیجه رسید که فیلمهای درخشانی موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم اسکار شدهاند؛ اما مثل سایر دههها، شاهد اشتباهات داوری هم بودهایم. برخی از برندگان اسکار این دهه اگرچه اسکار برده، اما از یاد و خاطره سینمادوستان فراموش شدهاند.
فیلم خارج از آفریقا به کارگردانی سیدنی پولاک و امتیاز 7.1 از 10 IMDB بهزودی از اذهان عموم دوستداران سینما پاک شده و امروزه کمتر کسی را میتوان یافت که آن را بهخاطر داشته باشد. ژانر این فیلم عاشقانه و تاریخی است که روایتگر رابطه عاشقانه مریل استریپ با یک شکارچی با بازی رابرت ردفورد است.
بازیگران خارج از آفریقا بینظیرند و کارگردانی هم فوقالعاده بوده، اما در کمال تعجب در فهرست آثاری جای میگیرد که برنده اسکار شده اما لایق آن نبودهاند. از فیلمهایی که در این دهه لیاقت دریافت اسکار را داشتند اما نتوانستند این جایزه را با خود به خانه ببرند میتوان به شاهد و به رنگ ارغوانی اشاره کرد. بهنوعی میتوان گفت سیدنی پولاک در این اثر نه کار درخشانی ارائه داده و نه اثر بدی! همه چیز عادی است و مخاطب حوصلهاش سر میرود.
6. پتون (Patton)
- سال ساخت: 1970
- کارگردان: فرانکلین جی شافنر
- بازیگران: جرج سی اسکات و کارل ملدن
- امتیاز راتن تومیتوز: 91 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 86 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7.9 از 10
اگر نگاهی به فهرست برندگان اسکار دهه 70 میلادی بیندازید، متوجه خواهید شد که با یکی از قویترین دهههای سینمای جهان سر و کار دارید. هر یک از آثاری که موفق به دریافت تندیس اسکار شدهاند برای خود یک شاهکار به تمام معنا بهحساب میآیند، اما گل بیخار کجاست؟
با این اوصاف یکی از ضعیف ترین فیلم هایی که برنده اسکار شده، پتون به کارگردانی شافنر است. بازی کمنظیر جرج سی اسکات غیر قابل انکار است و نقش ژنرال را بهخوبی ایفا میکند. اما اگر این فیلم را لایق اسکار بدانیم با پدرخوانده و راکی چه کنیم؟ پتون یک فیلم جنگی در دهه 70 میلادی است که صحنههای جهنمی جنگ را بهخوبی به تصویر میکشد و جزو بهترینهاست.
شاید بتوان گفت علت موفقیت پتون، نقشآفرینی عالی و بینقص جرج سی اسکات است و اگر این بازیگر نمیبود، اسکاری در کار نبود. به هر حال این فیلم درخشان است و لایق اسکار اما از بخت بدش در دههای اکران شده که رقبای سرسختی پیش روی خود داشته است و اگر در سالی دیگر به اکران درمیآمد، شایسته و سزاوار برنده بودن بود.
7. تام جونز (Tom Jones)
- سال ساخت: 1952
- کارگردان: تونی ریچاردسون
- بازیگران: آلبرت فینی و سوزان یورک
- امتیاز راتن تومیتوز: 81 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 6.4 از 10
یکی از ناموفقترین فیلمهای دهه 60 میلادی که از آن اسمی برده نشده و به احتمال زیاد به دست فراموشی سپرده شده، تام جونز است. این اثر به کارگردانی تونی ریچاردسون در هیچ زمینهای موفق عمل نکرده و به هیچ وجه شایسته اسکار آن سال نبوده است. ژانر این فیلم کمدی است و راوی داستانی است که عشق و عاشقی خارج از چارچوب و طبقه اجتماعی را نشان میدهد.
از نظر نظم ساختاری و درونمایه میتوان گفت که تام جونز هیچ چیزی برای عرضه ندارد و بیشتر مورد پسند افرادی قرار میگیرد که از کمدیهای عجیب و غریب و احتمالا بیسروته خوششان میآید. در دههای که آثار درخشانی نظیر کلئوپاترا و آمریکا آمریکا نامزد دریافت جایزه اسکار بودند، برنده شدن تام جونز وصله ناجوری برای این مراسم بهشمار میرفت.
8. بزرگترین نمایش روی زمین (The Greatest Show on Earth)
- سال ساخت: 1952
- کارگردان: سیسیل ب دومیل
- بازیگران: بتی هاتن و کورنل واید
- امتیاز راتن تومیتوز: 50 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 76 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 6.5 از 10
فیلم بزرگترین نمایش روی زمین برنده اسکار دهه 50 میلادی است و آنقدر ضعیف عمل کرده که امتیاز IMDB آن 6.5 از 10 شد. ژانر این اثر به کارگردانی سیسیل ب دومیل، حماسی-درام است و روایتگر زندگی هنرمندان دورهگرد خواهد بود. فیلم مورد بحث سرگرم کنندگیاش را دارد، اما لایق دریافت اسکار نیست.
یکی از مشکلاتی که این فیلم با آن دست و پنجه نرم میکند، کمبود شخصیتهای جذاب است. همچنین مدت زمان پخش آن بیدلیل طولانی است و باعث بیحوصلگی مخاطب خواهد شد. بهطور کلی فیلم بدی نیست و برخی از صحنههای آن جالب بهنظر میرسند.
بامزگی برخی از صحنهها لبخند روی لبهای تماشاگران میآورد و در تمام طول فیلم جیمز استوارت را در لباس دلقک میبینیم. با وجود همه تعاریفی که از این اثر شد، لیاقت دریافت هیچ جایزه اسکاری نداشت و وقتی بهعنوان برنده اعلام شد، حضار از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورند.
9. به راه خود میروم (Going My Way)
- سال ساخت: 1944
- کارگردان: لئو مک کری
- بازیگران: بینگ کرازبی و بری فیتزجرالد
- امتیاز راتن تومیتوز: 83 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 90 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 7 از 10
به راه خود میروم، یک فیلم کمدی-درام است که حول محور داستان کشیش جوانی میچرخد که قبل از ملحق شدن به کلیسا عاشقانه زیسته و از لذایذ دنیوی چشیده است. حال او تحصیلاتش را به اتمام رسانده و میخواهد گروهی از کودکان را راهنمایی کند و سعی میکند جایگاه کشیش باسابقه آنجا را به تدریج تصاحب کند.
با درونمایه و محتوایی که گفتیم باید مطمئن شده باشید که چرا چنین فیلمی از نظر ما لیاقت دریافت اسکار نداشته و در فهرست بدترین آثار برنده اسکار قرار گرفته است. البته در نوع خود، «به راه خود میروم» طیف گستردهای از مردم را راضی نگه میدارد و قابل قبول است؛ اما نه آنقدر که برنده چنین جایزه بزرگی شود.
آکادمی اسکار بعد از این فیلم قوانین خود را تغییر داد؛ چرا که بازیگر نقش اصلی آن موفق شد در دو رشته نامزد دریافت اسکار شود و یکی از آنها را با خود به خانه برد. از آن پس این آکادمی تصمیم گرفت یک نفر را در دو رشته نامزد نکند.
10. سیمارون (Cimarron)
- سال ساخت: 1931
- کارگردان: وسلی راگلز
- بازیگران: ریچارد دیکس و آیرین دان
- امتیاز راتن تومیتوز: 50 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 5.8 از 10
متاسفانه دوستداران سینما در دهه 30 میلادی تجربه لذتبخش تماشای یک فیلم خوب را از دست دادند؛ چرا که اغلب آثاری که طی آن سالها اکران شدند پتانسیل خوبی نداشتند. اگرچه در این دهه فیلمهای بدی تولید شدند، اما برای اینکه از میان آثاری نظیر سواران و زیگفیلد بزرگ و… بخواهیم یک اثر بد را انتخاب کنیم، سیمارون خواهد بود.
سیمارون مفتخر است که توانسته نخستین فیلم وسترن برنده جایزه اسکار باشد؛ ولی بهتر آن است که قید تماشای آن را بزنیم، چرا که همه علاقهمندان به سینما، حتی داورانی که به آن رای دادند فراموشش کردهاند. متاسفانه سیمارون اثری نژادپرستانه و حاوی صحنههای خشونتآمیز است و برخی از دیالوگهای آن بیاساس و بیهوده هستند.
اگر اغراق نکنیم از همان لحظهای که پایان فیلم رقم میخورد، تماشاگران محتوای فیلم را فراموش میکنند و علاقهای به آن نشان نمیدهند. به همین دلیل است که آن را در زمره بدترین آثار برنده اسکار آوردهایم. البته علت عمده اینکه آکادمی اسکار این فیلم را شایسته تشخیص داده، تازهکار بودن اعضای آن است. با این حال تصمیم درستی نبود که لایق اسکار گرفتن باشد.
11. نوای برادوی (The Broadway Melody)
- سال ساخت: 1929
- کارگردان: هری بومونت
- بازیگران: چارلز کینگ و بسی لاو
- امتیاز راتن تومیتوز: 40 از 100
- امتیاز متاکریتیک: 66 از 100
- امتیاز IMDB به فیلم: 5.6 از 10
در دهه 20 میلادی تنها دو فیلم موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم اسکار شدند که یکی از آنها نوای برادوی و دیگری بالها بود. فرقی به حال این فیلم نمیکند؛ چرا که اگر در هر دهه دیگری هم اکران میشد باز هم نمیتوانست تغییری در نظر ما ایجاد کند و به هر حال شایسته و لایق گرفتن اسکار نبود.
این فیلم مصوت و موزیکال، حول محور دو خواهر میچرخد که سعی میکنند در برادوی به شهرت برسند؛ اما ماجراهای عشق و عاشقی مسیر جاهطلبیهای آنها را تغییر میدهد و به بیراهه میکشاند. به لحاظ تاریخی، نوای برادوی جالب است و نشان میدهد که هالیوود چقدر زود ساخت فیلمهای موزیکال را شروع کردهاند، اما چیز دیگری به مخاطب اضافه نمیکند.
داستان این فیلم غیر قابل پذیرش است و نمیتوان با کاراکترهای آن ارتباط درستی برقرار کرد. صحنههای موزیکال اگرچه جالب بهنظر میرسند، اما در ذهن مخاطب نمیمانند. نوای برادوی موفق شد تماشاگران را سرگرم کند، اما بینندگان امروزی را قطعا نمیتواند راضی نگه دارد و به همین دلیل لایق اسکار نبوده و نیست.