برای دههها ناو هواپیمابر و کشتی های جنگی بزرگ نماد قدرت نظامی یک کشور بودهاند. هرچند بهنظر میرسد که عصر ناو هواپیمابر به پایان رسیده است.
زمانی انگلستان توانست با ناوگان دریایی فوقالعاده قدرتمند خود کشورهای دیگر را استعمار کند و در برابر رقبای اروپایی پیروز شود. در برههای از تاریخ نیز اسپانیا به ناوگان گسترده کشتیهای خود افتخار میکرد. در جنگ جهانی دوم نیز اقیانوس آرام صحنه درگیری ناوهای هواپیمابر آمریکایی و ژاپنی بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم کمکم زمزمههایی مبنی بر پایان عصر ناو هواپیمابر شنیده میشد؛ اما اینگونه نشد.
ناو هواپیمابر به پایان عصر خود رسیده است؛ اما آمریکاییها قبول نمیکنند
در حال حاضر آمریکا بزرگترین و قویترین ناوگان دریایی جهان را دارد و گل سرسبد آن نیز ناو هواپیمابر است. ناو هواپیمابر قدرت فوقالعاده زیادی دارد و میتواند برتری نظامی قابل توجهی را به یک کشور بدهد.
در واقع نام هواپیمابر همچون یک پایگاه هوایی شناور است که در نزدیکی قلمرو دشمن قرار میگیرد. بدینترتیب میتواند شرایط را برای حملات هوایی دقیق و پایدار فراهم کند. اگرچه ناو هواپیمابر سامانههای دفاعی بسیار پیشرفتهای دارد، اما توسط گروهی از کشتیهای جنگی پیشرفته نیز محافظت میشود. هرچند با وجود اینها، برخی کارشناسان از پایان عصر ناو هواپیمابر صحبت میکنند. اما دلیل این افراد چیست؟
مسئله اول به هزینه ساخت فوقالعاده ناو هواپیمابر مربوط میشود. برای ساخت هر عدد از ناوهای کلاس فورد آمریکا باید ۱۳ میلیارد دلار هزینه شود. همچنین تعمیر و نگهداری این غول جنگی در طول سال میلیونها دلار دارد. اما نیروهای دشمن میتوانند با تعداد زیادی موشک ارزانقیمت به عرشه پرواز نام هواپیمابر آسیب وارد کرده و پایان ماموریت اصلی آن را رقم بزنند.
اگرچه غرقکردن یک ناو هواپیمابر آماده ابدا کار آسانی نیست، اما محدود کردن قدرت آفندی آن نیز دستاوردی مهم محسوب میشود. بسیاری از کشورها از نظر اقتصادی و علمی توانایی ساخت ناو هواپیمابر را ندارند. بههمینخاطر اخیرا سامانههای A2/AD محبوب شدهاند. بر اساس این استراتژی کشور ضعیف باید از سلاحهای دوربرد استفاده کند تا تهدیدی بهنام ناو هواپیمابر نتواند وارد محدوده عملیاتی شود.
همچنین اگر ناو بههر شکل توانست وارد این محدوده شود، باید با استفاده از سلاحهای میانبرد فضای حیاتی و آزادی عمل را از آن دریغ کرد. این اتفاق میتواند شکافی بزرگ را در میان نیروهای مهاجم ایجاد کرده و عملا پایان عصر ناو هواپیمابر را رقم بزند. همین استراتژی سبب شده که چین بهشدت روی توسعه موشکهای هایپرسونیک ضدکشتی تمرکز کند.
همانطور که پیشتر گفتیم ناو هواپیمابر با سیستمهای دفاعی پیچیدهای همراه شده است؛ اما موشکهای جدید میتوانند از نقاط ضعف آنها استفاده کرده و عملیات آفندی را مختل کنند. هرچند مقامات آمریکایی امیدوار هستند که قدرت بالای سیستمهای A2/AD صرفا یک جنگ روانی باشد و نتواند آسیب چندانی به ناوگان دریایی آنها وارد کند.
جدا از ادعای چینیها نمیتوان وضعیت نهچندان خوب کشتیهای جنگی بزرگ را نادیده گرفت. این موضوع در جنگ روسیه و اوکراین بهخوبی آشکار شد. رزمناو جنگی ماسکوا بهعنوان گل سرسبد ناوگان روسها در دریای سیاه محسوب میشد؛ اما اوکراینیها توانستند آن را با دو موشک ضدکشتی نپتون نابود کنند. البته روسها ادعا کردند که غرقشدن کشتی بهخاطر انفجار در انبار مهمات و هوای توفانی رخ داده است، ولی اصل ماجرا را نميتوان انکار کرد.
وقتی از پایان عصر ناو هواپیمابر و کشتیهای غولپیکر صحبت میکنیم، به بهینهنبودن آنها اشاره داریم. در واقع کشورها میتوانند هزینه ساخت و نگهداری از یک ناو هواپیمابر را صرف ساخت تعداد زیادی کشتی جنگی کوچکتر و زیردریایی کنند. هرچند مقامات آمریکایی همچنان به قدرت فوقالعاده ناو هواپیمابر باور دارند و گمان نمیکنند که پایان عصر آنها سر رسیده باشد. در عوض آمریکاییها ترجیح میدهند سیستمهای دفاعی خود را همچنان گسترش داده و از کشتیهای غولپیکر استفاده کنند.
برخی افراد نیز گمان میکنند که آمریکاییها بهدلایل سیاسی نمیخواهند پایان عصر ناو هواپیمابر را بپذیرند. برای ساخت یک ناو هواپیمابر چند ده هزار نفر بهصورت مستقیم مشغول کار میشوند و افراد زیادی نیز بهصورت غیرمستقیم از این صنعت نفع میبرند. این افراد در اکثر ایالتهای آمریکا حضور دارند و بیکار کردن آنها میتواند موجی از نارضایتی را ایجاد کند. در واقع سناتورهای آمریکایی بهخاطر منافع سیاسی از ادامه ساخت ناو هواپیمابر حمایت میکنند.