تاریخ مملو از اتفاقات تلخ و شوکه کننده است. هرچند امروز ميخواهیم به بزرگترین و بدترین خیانت های تاریخ بشر بپردازیم. مواردی که سبب حیرت جهانیان شدند و تا قرنها بهیاد ماندند.
سوء قصدی که اخیرا علیه دونالد ترامپ صورت گرفت مطمئناً اولین خیانتی نبود که تاریخ ایالات متحده به خود دیده است. از دیگر ترورها و سوء قصدهای تاریخ امریکا میتوان به ترور آبراهام لینکلن، جان اف کندی و برادرش رابرت اف کندی، مارتین لوتر کینگ جونیور و در آخر به رونالد ریگان اشاره کرد. البته اگر نگاهی به بدترین خیانت های تاریخ بشر داشته باشیم، متوجه میشوید که مسائل پیش آمده در تاریخ آمریکا ابدا تازگی ندارند و حتی خیلی عادی محسوب میشوند.
بدترین خیانت های تاریخ بشر که فراموش کردن آنها کار آسانی نیست
حتی از زمان ژولیوس سزار هم خیانت های پیشبینی نشده برای رسیدن به قدرت مرسوم بود. سزار در لحظات پایانی مرگش وقتی متوجه خیانت دوست قدیمیاش مارکوس بروتوس شد این جمله را گفت: تو هم بروتوس؟ جملهای که تا قرنها ماندگار شد. در آن زمان این ترورها و سوء قصدها روشی رایج و مؤثر برای تغییر ساختارهای قدرت و تأثیرگذاری بر خط سیرهای تاریخی بودند.
در طول تاریخ بشر، ترور یک ابزار وحشیانه و مؤثر برای کنترل قدرت بوده است. از این روش برای از میان برداشتن رقیبان و جهت دادن به مسیر ملتها استفاده میشود. از کودتاهای وحشیانه دوران باستان گرفته تا مانورهای سیاسی مرموزانه عصر مدرن ترورها همیشه بدترین خیانت های تاریخ بشر بودهاند که هیچکس آنها را فراموش نمیکند.
ژولیوس سزار
بیایید اول از همه به معروفترین و بدترین خیانت تاریخ بشر بپردازیم. ژولیوس سزار، دولتمرد و ژنرال نظامی رومی بود. او در 100 قبل از میلاد مسیح به دنیا آمد و در 15 مارس 44 قبل از میلاد مسیح به قتل رسید. قدرت و محبوبیت او در میان مردم روم هر روز رو به افزایش بود و از سوی دیگر جاهطلبیهای او هم زیادتر میشد. این دو عامل دست به دست هم دادند تا رقیبان او احساس خطر کنند و نقشه براندازی او را بکشند. هرچند که سزار پیشتر بسیاری از دشمنان خود را بخشیده بود و اجازه داده بود وارد سنا شوند.
هرچند بسیاری از سناتورها او را تهدیدی برای ثبات روم میدانستند و خواهان نابودی او بودند. از این رو گروهی از سناتورها به رهبری مارکوس جونیوس بروتوس و گایوس کاسیوس لونگینوس برای قتل سزار توطئه کردند تا بتوانند جمهوری روم را به شکوه سابقش برگردانند. طبق بعضی گفتهها ۶۰ سناتور در این خیانت بزرگ تاریخی دست داشتند.
در ماه مارس سال 44 قبل از میلاد مسیح قرار بود جلسه مجلس سنا در آمفی تئاتر پمپی برگزار شود و سزار هم در این جلسه حضور یابد. وقتی سزار وارد شد چند تن از توطئهگران به او نزدیک شدند، دور او حلقه زدند و وانمود کردند که درخواست بازگشت یکی از سناتورهای تبعیدی را دارند.
کمکم افراد بیشتری دور سزار را گرفتند و حلقه را تنگتر کردند. در نهایت نیز خنجرهای خود را کشیدند و شروع به ضربه زدن به او کردند. اولین کسی که به او حمله کرد سناتور کاسکا-برادر سناتور تبعیدی- بود. وقتی سزار توانست از اولین حمله کاسکا فرار کند، سناتورهای دیگر وارد عمل شدند و بیش از 23 ضربه چاقو به او زدند. کارشناسان باستان شناسی بعدها مورد عجیبی را در مورد این حادثه پیدا کردند. سوئتونیوس، یکی از پزشکان معروف رومی در گزارشات خود گفته بود که فقط یکی از ضربهها کشنده محسوب میشد.
یکی از بدترین خیانت های تاریخ بشر موجب هرج و مرج سیاسی و جنگ داخلی روم شد؛ چرا که طرفداران و مخالفان او برای کسب قدرت مبارزه میکردند. با همه اینها، نام سزار جاویدان ماند و همیشه با شنیدن نامش به یاد جاهطلبی، قدرت و سرنوشت امپراتورها خواهیم افتاد.
داریوش سوم
داریوش سوم آخرین پادشاه امپراتوری هخامنشی ایران بود. پادشاهی که اکثر دوران سلطنت او همواره با جنگ و درگیری گذشت. در سال 330 قبل از میلاد، داریوش سوم با دشمنی بزرگ به نام اسکندر مقدونی مواجه شد. اسکندر پیشتر بخش بزرگی از امپراتوری ایران را فتح کرده بود و داریوش مجبور بود ایستادگی بکند.
در نبرد گوگمل ارتش هخامنشی با سپاهیان اسکندر مقدونی در شرق موصل با یکدیگر مبارزه کردند. ارتش اسکندر با اینکه کوچکتر بود، اما به لطف تاکتیکهای برتر و سواره نظام قدرتمند پیروز شد. داریوش سوم از میدان جنگ گریخت و بعداً توسط یکی از سرداران خود به نام اردشیر پنجم دستگیر شد. اردشیر خود خواهان حکومت بر امپراتوری ایران بود، از این رو نقشه قتل داریوش را در سر میپروراند. در واقع تلاش اردشیر پنجم در آن لحظه تاریخی یکی از بدترین خیانت های تاریخ بشر محسوب میشود.
در آن زمان یک سردار بلندپایه بهنام نبرزن فرماندهی سواره نظام ارتش داریوش سوم و مسئولیت پاسداری از قصر شاه را بر عهده داشت. اردشیر پنجم با کمک نبرزن از داریوش سوم خواستند که کنترل ارتش را به اردشیر بسپارد. آنها به او قول دادند که پس از شکست اسکندر قدرت را به شاه پس خواهند داد؛ اما داریوش به نقشه آنها پی برد و پیشنهادشان را نپذیرفت.
این دو توطئهگر از ترس اینکه نیروهای ایرانی شکست بخورند، نقشه دوم خود را اجرایی کردند. آنها شاه را دستگیر کرده و پشت یک گاری انداختند. سپس به نیروهای ایرانی دستور دادند که جنگ و درگیری را ادامه دهند. هرچند شرایط میدان جنگ چندان خوب پیش نمیرفت. در نهایت نیز با رسیدن اسکندر و افرادش، اردشیر پنجم با نیزه به شاه ضربه زد و فرار کرد.
البته یکی از بدترین خیانت های تاریخ بشر چندان موفقیتآمیز نبود و اردشیر پنجم نتوانست برای مدت زیادی حکمرانی کند. او کمی بعد توسط اسکندر دستگیر و اعدام شد. اسکندر از اینکه نتوانسته بود داریوش را زنده بگیرد اندوهگین بود؛ اما جسد او را به تخت جمشید بازگرداند تا در آنجا مراسم تشییع باشکوهی برگزار شود. سپس دستور داد تا داریوش را مانند اجدادش در مقبرههای سلطنتی دفن کنند. بعد از آن اسکندر در سال 324 قبل از میلاد با دختر داریوش، استاتیرا ازدواج کرد.
بدترین خیانت های تاریخ : فیلیپ دوم مقدونی
مراسم عروسی روز جشن و پایکوبی است؛ اما برای همه اینطور رقم نمیخورد. فیلیپ دوم مقدونی (پدر اسکندر مقدونی) در اکتبر ۳۳۶ قبل از میلاد مسیح در مراسم عروسی دخترش در شهر ایگا شرکت کرد و در همان مراسم توسط یکی از محافظانش به قتل رسید.
هنگامی که فیلیپ بدون محافظ وارد تئاتر شهر میشد توسط یکی از محافظانش به نام پاوسانیاس اورستیدوس مورد حمله قرار گرفت. پادشاه تصمیم گرفته بود در آن روز بدون محافظ باشد تا در مقابل دیپلماتها و مقامات یونانی مردمی به نظر برسد. هرچند این اشتباه بزرگ بهقیمت جان پادشاه تمام شد. پاوسانیاس با چاقو به پادشاه حمله کرد و در دم او را کشت. او سپس سعی کرد از صحنه جنایت فرار کند؛ اما سه محافظ دیگر پادشاه او را تعقیب کردند. در هنگام فرار، پای اسبش به چند درخت انگور گیر کرد و پاوسانیاس روی زمین افتاد و محافظان او را دستگیر کردند.
مرموزترین مسئله در مورد مرگ فیلیپ دوم این است که هیچ کس مطمئن نیست که چرا بادیگاردش او را کشت. برخی از مورخان باستانی فکر میکردند که شاید پاوسانیاس از پادشاه آزرده خاطر شده و به دنبال انتقام شخصی بوده است؛ برخی دیگر هم انگشت اتهام را به سوی اسکندر و مادرش نشانه گرفتند. مورخان مدرن بر روی هر دو نظریه به خوبی کار و تحقیق کردهاند؛ اما به هیچ پاسخ مشخص و دقیقی نرسیدهاند.
حقیقت هرچه که باشد، ترور فیلیپ دوم یکی از بزرگترین و بدترین خیانت های تاریخ بشر و یک اتفاق بزرگ در مقدونیه باستان بود. قتل او تا مدتها موجب بیثباتی و درگیریهای داخلی مقدونیه شد تا در نهایت پسر او اسکندر مقدونی به قدرت رسید. اسکندر پس از به قدرت رسیدن بیشتر سرزمینهای دنیا را فتح کرد و به یکی از مشهورترین رهبران نظامی تاریخ تبدیل شد.
کومودوس
احتمالا بهلطف فیلم گلادیاتور کومودوس را بهعنوان یکی از منفورترین امپراتورهای روم باستان میشناسید. او از سال 180 تا 192 میلادی بر امپراتوری روم حکومت کرد و توانست نام خود را بهعنوان فردی ظالم، شهوتران و قدرتطلب جاودانه کند. کومودوس تا آنجایی پیش رفت که خود را به عنوان خدا معرفی کرد و مجسمههای زیادی از خود به شکل هرکول در سرتاسر امپراتوری ساخت. از دیگر کارهای زننده او این بود که به عنوان گلادیاتور در مسابقات شرکت میکرد و همیشه با حیلهگری برنده میشد.
این موضوع باعث شد که مجلس سنا هم با او رابطهای خصمانه داشته باشد. اوج این دشمنی و نفرت در سال ۱۹۱ پس از میلاد بود که شهر رم چندین روز در آتش سوخت و بسیاری از مکانهای عمومی آسیب دیدند. کومودوس از این فرصت استفاده کرد و پس از بازسازی شهر خود را رومولوس جدید معرفی کرد (رومولوس بنیانگذار اسطورهای امپراتوری روم). سپس نام شهر را به نام خودش یعنی کولنیا لوسیا آنیا کومودوس تغییر داد. او نام ۱۲ ماه سال را نیز بر اساس نامهای خودش عوض کرد.
در نوامبر 192 پس از میلاد کومودوس بازیهای پلبی را برگزار کرد. در این فستیوال او صبحها به شکار صدها حیوان میپرداخت و بعدازظهرها به عنوان یک گلادیاتور میجنگید. در طی این مراسم بود که نزدیکترین مشاوران او به این نتیجه رسیدند که کومودوس را باید بکشند. هرچند کومودوس آنقدر مغرور بود که حتی احتمال نمیداد یکی از بدترین خیانت های تاریخ بشر در مورد او رخ دهد.
آنها برای انجام این کار از معشوقهاش کمک خواستند، چرا که کومودوس قصد داشت بعد از فستیوال معشوقهاش را اعدام کند. او غذای کومودوس را زهرآگین کرد؛ اما امپراتور ظالم روم سم را بالا آورد و جان سالم به در برد. سپس از همرزم تمرینی او به نام نارسیس خواستند که او را در حمام خفه کند. هرچند که اینبار خیانت موفقیتآمیز بود و کومودوس به قتل رساند.
مجلس سنا هم بلافاصله کومودوس را دشمن دولت اعلام کرد و نام روم را به اسم قبلی خود تغییر داد. آنها همچنین تمام مجسمههای کومودوس را از بین بردند. اتفاقی که قطعا از نظر کومودوس یکی از بدترین خیانت های تاریخ محسوب میشد؛ اما توانست افراد زیادی را نجات دهد.
کالیگولا
گایوس یولیوس سزار کالیگولا سومین امپراتور روم بود که از سال 37 تا 41 بعد از میلاد مسیح سلطنت کرد. او فردی ظالم، دمدمی مزاج و زیادهخواه بود که به عنوان دیوانهترین فرمانروای روم شناخته میشود. با این توصیفها جای تعجب ندارد که ترور شده است.
کالیگولا در ابتدا از حمایت مردم روم برخوردار بود. چرا که در دوران فرمانروایی قبلی یعنی تیبریوس، سرکوب و خفقان تمام جامعه را فراگرفته بود. از این رو مردم گمان میکردند که کالیگولا به عنوان فرمانروای جدید دوران جدید و روشنی را برای آنها رقم خواهد زد؛ اما این تصورات طولی نکشید و نشانههای بیثباتی ذهنی او مانند پارانویا، توهم و سادیسم بر همگان آشکار شد.
کالیگولا دستور اعدام بسیاری از شهروندان برجسته رومی از جمله سناتورها و حتی اعضای خانواده سلطنتی خود را صادر کرد. علاوه بر این، او از انجام انواع کارهای عجیب و غریب و بیرحمانه و تحقیر افراد لذت میبرد. در سال 40 پس از میلاد، کالیگولا اعلام کرد که قصد دارد به اسکندریه در مصر برود تا در آنجا به عنوان خدا مورد پرستش قرار بگیرد. مجلس سنا نمیتوانست این وضعیت را قبول کند که روم امپراتور و در نتیجه قدرت سیاسی خود را از دست بدهد. از این رو گارد سلطنتی پرتورین وارد عمل شد.
گارد پرتورین به رهبری کاسیوس چایرا، کالیگولا را در سال 41 پس از میلاد در کاخ خودش کشت. شاید اقدام چایرا در زمره بدترین خیانت های تاریخ بشر قرار میگیرد؛ اما از دیدگاه تاریخی اقدامی درست محسوب میشد. پس از مرگ کالیگولا، مجلس سنا عموی او یعنی کلودیوس را به عنوان امپراتور جدید معرفی کرد. کلودیوس بیش از یک دهه بر روم حکومت کرد و در آن دوران یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ توانست روی ثبات و شکوفایی را ببیند.
پومپی کبیر
پومپی ژنرال و دولتمرد برجسته رومی در اواخر دوران جمهوری روم بود. او به همراه ژولیوس سزار و مارکوس لیسینیوس کراسوس عضوی از حکومت سه گانه اول بودند که در نهایت اتحاد میان آنها شکست و منجر به جنگ داخلی بین پومپی و سزار شد.
در سال 48 قبل از میلاد، پومپی در نبرد فارسال از سزار شکست خورد و به مصر گریخت تا در آنجا پناهنده شود. اما بطلمیوس، پادشاه مصر، قصد نداشت با حمایت از پمپی دایره جنگ را به مصر بکشاند. همچنین وی شانس سزار را برای پیروزی بیشتر ميدید. به همین منظور در ۲۸ سپتامبر سال ۴۸ قبل از میلاد مسیح، پومپی را هنگام پیاده شدن از کشتی به قتل رساند و سر بریده او را برای سزار فرستاد.
در گزارشها آمده است که سزار از این کار بسیار ناراحت شد و وقتی سر دوست قدیمی و انگشترش را به او دادند، گریست. ترور پومپی پایان دوران سیاسی رم و آغاز تسلط سزار بر جمهوری روم بود. سزار اقدام پادشاه مصر را یکی از بدترین خیانت های تاریخ بشر میدانست.
بدترین خیانت های تاریخ : اردشیر سوم
اردشیر سوم بهعنوان یکی از پادشاهان هخامنشی از سال ۳۵۸ تا ۳۳۸ پیش از میلاد بر امپراتوری ایران حکومت کرد. او پس از سرنگونی برادرش به تخت پادشاهی نشست. اردشیر سوم یک رهبر نظامی موفق بود و توانست در جنگ با مصر و یونان پیروز شود. هرچند این پیروزیها نمیتوانستند مانع دسیسه و توطئههای دربار در سالهای پایان عمر وی شوند.
یکی از نزدیکترین مشاوران او خواجهای به نام باگواس بود. باگواس طی سالها با زیرکی و حیله گری به قدرت و نفوذ زیادی در دربار ایران رسیده بود. او برای چندین پادشاه خدمت کرده بود و به حقهبازی و جاهطلبی شهرت داشت.
بر اساس برخی روایتها، باگواس به تدریج از حکمرانی اردشیر سوم ناراضی شد و به دنبال جایگزینی او بود. او با کمک یک پزشک کم کم غذای پادشاه را مسموم کرد و باعث شد که اردشیر بیمار شود و در نهایت بمیرد. مرگ اردشیر سوم از آنجایی در زمره بدترین خیانت های تاریخ محسوب میشود که وی توانسته بود پس از سالها تلاش آرامش را به امپراتوری ایران بازگرداند.
پس از مرگ اردشیر، باگواس تلاش کرد تا فرد موردنظر خود یعنی ارشک پسر اردشیر را بر تخت سلطنت بنشاند. به همین منظور اکثر پسران اردشیر را به قتل رساند تا از ادعای تاج و تخت جلوگیری کند. قتل اردشیر سوم توسط باگواس یکی از مشهورترین دسیسههای سیاسی ایران باستان است. این حادثه میزان قدرت و نفوذ خواجهها را در دربار ایران نشان میدهد.