شواهد تاریخی بهدست آمده که روایت وحشتناکی از گذشته اروپاییان دارد. این شواهد نشان میدهد آدم خواری در اروپا رواج داشته است!
آیا میدانستید که آدمخواری زمانی در اروپا رایج بود؟ در حالی که امروزه این عمل وحشتناک و غیرقابل تصور به نظر میرسد، پژوهشهای جدید نشان میدهند که خوردن گوشت انسان در اروپای غربی، از دوران پیش از تاریخ تا قرنها بعد، پدیدهای معمولی بوده است.
در حالی که آدم خواری در اروپا بهعنوان یک عمل وحشیانه و غیرانسانی شناخته میشود، شواهد باستان شناسی نشان میدهد که این عمل در طول تاریخ این قاره وجود داشته است. تحقیقات اخیر نشان دادهاند که انسانها در اروپا، از دوران پیش از تاریخ تا قرون وسطی، به دلایل مختلفی از جمله نیازهای غذایی، باورهای مذهبی و درمانی، بخشهایی از بدن دیگر انسانها را میخوردهاند. این یافتهها نشان میدهد که آدم خواری در اروپا، پدیدهای پیچیده و چندوجهی بوده است که نیاز به بررسی و تحلیل بیشتری دارد.
در گذشته بدن انسان بهعنوان دارو خورده میشد!
در دوران قرون وسطی، آدم خواری به ویژه در زمانهای قحطی، جنگها و بحرانهای اجتماعی رواج داشت. مردم برای مقابله با گرسنگی و شرایط سخت اجتماعی به این عمل شنیع روی میآوردند. اما نکته جالبتر این است که در برخی دورهها، برخی بخشهای بدن انسان بهعنوان دارو و درمان شناخته میشدند.
در گذشته، باور بر این بود که خوردن برخی از اعضای بدن انسان، خواص درمانی دارد. این باور آنقدر رایج بود که حتی در قوانین روم و ویسیگوتها، ممنوعیت استخراج اعضای بدن انسان برای مصارف درمانی ذکر شده بود. با این حال، وضع این قوانین نشان میدهد که این عمل همچنان در جوامع رواج داشته و به مرور زمان برای مقابله با آن، قوانین سختگیرانهتری وضع شده است.
اما این تنها بخش کوچکی از داستان وحشتناک آدم خواری در اروپا است. با ظهور مسیحیت، کتابهایی تحت عنوان «کتابهای توبه» منتشر شدند که در آنها به جزئیات گناهان و عواقب آنها اشاره شده بود. برخی از این کتابها نه تنها آدمخواری بلکه مصرف خون و منی انسان را بهعنوان عملی گناهآلود معرفی میکردند. البته این عملها بیشتر در میان زنان رایج بود که به باورهای خاص درمانی و جادویی در مورد خون مردان و یا خون قاعدگی مربوط میشد.
آدم خواری اروپاییها در آغاز مسیحیت
در آغاز تاریخ مسیحیت، اتهاماتی هولناک و خیالی بر پیروان این آیین سایه افکنده بود. مردم باور داشتند که مسیحیان اولیه در آیینهای مقدس خود، انسانها را قربانی میکنند و از گوشت آنها برای پاکسازی روح بهره میجویند؛ اتهاماتی که هرچند ریشه در سوءتفاهم و ناآگاهی داشت، بازتابی از فضای پرآشوب آن روزگار بود. در این میان پس از مرگ برخی قدیسان، بقایای آنان به نمادی از امید و شفا تبدیل شد.
مردمان با ایمانی آمیخته به خرافه، دست بر استخوانها و یادگارهای این مقدسین میساییدند تا به گمان خویش، از برکات شفابخش و معجزات آسمانی آنها بهرهمند شوند. این رسم جلوهای از پیوند عمیق باورهای دینی و نیازهای انسانی در آن عصر را به تصویر میکشد.
با این حال، قصههای تکاندهنده آدم خواری در اروپا به قرون تاریک وسطی محدود نماند. حتی در دوران مدرن و تا قرن نوزدهم، زمزمههایی از اعتقاد به خواص درمانی بخشهایی از بدن انسان در میان مردم طنینانداز بود. این باورها، گاه در روایتهای محلی و گاه در آثار ادبی رمانتیک آن زمان، خود را نشان میدادند؛ از افسانههای خونآشامان تشنه به حیات گرفته تا داستانهایی که ریشه در تخیل و واقعیت داشتند.
هرچند این اعتقادات به تدریج رنگ باختند، اما سایه آنها همچنان در گوشههایی از فرهنگ و ادبیات اروپا به چشم میآید و یادآور دلبستگی دیرین بشر به ناشناختههاست.
آدمخواری در اروپا فراتر از تصویری ساده از وحشیگری، روایتی پیچیده و چندلایه از تاریخ بشریت را بازگو میکند. این پدیده در گذر زمان، گاه در لباس باورهای دینی، گاه در کسوت روشهای درمانی و گاه در بستر نیازهای اجتماعی رخ نمود و ریشه دواند. این فصل از تاریخ گواهی است بر این حقیقت که انسانها در لحظههای بحران و رویارویی با ناشناختهها، گاه به راههایی پناه میبردند که امروز در نگاه ما هم شگفتانگیزند و هم هراسآور.
این گذشته تاریک، همچون آینهای پیش روی ماست که نشان میدهد چگونه باورهای ناپخته و ترسهای بیپایان میتوانند انسان را به سوی اعمالی سوق دهند که در حافظه تاریخ، چون لکهای محوناشدنی باقی میمانند.