امروزه شاهد بازگشت به دوران نوکیاهای ساده هستیم و جوانان به دنبال آرامش در دنیای دیجیتال هستند. اما چرا این اتفاق افتاده است و ما به کدام سمت حرکت میکنیم؟
پلتفرمهایی که زمانی به عنوان میدان دیجیتال تعاملات معرفی میشدند، حالا به بازارهایی تبدیل شدهاند که با سرعتی سرسامآور برای تصاحب هر لحظهی خالی از توجه کاربران رقابت میکنند. با این حال، جوانان خواهان بازگشت به دوران نوکیاهای ساده هستند.
بازگشت به دوران نوکیاهای ساده
در جریان شهادت متا در مقابل کمیسیون تجارت فدرال در فروردینماه امسال، مارک زاکربرگ بهطور مستقیم به این دگرگونی اذعان کرد و بیان داشت که فیسبوک و اینستاگرام بیش از آنکه به ارتباط میان دوستان بپردازند، حالا به سرگرمی، تولیدکنندگان محتوا و محتوای گزینششده متمایل شدهاند.
این دگرگونی اهمیت دارد، چراکه زبان طراحیای که در این پلتفرمها به اوج خود رسیده، به شکل خزندهای در سایر اپلیکیشنهای تلفن همراه نیز رخنه کرده است. سبدهای خرید بهصورت لحظهای بهروزرسانی میشوند، اپهای مدیتیشن با امتیاز به کاربر انگیزه میدهند و اپهای رهگیری سفارش به کاربران چشمک میزنند.
هر لمس ثبت میشود، هر مکث بررسی میگردد و هر تمایل به شکل پیشنهادی بازتاب داده میشود تا کاربر اندکی بیشتر بماند. هیچ شبکه اجتماعی، ابزار آبوهوا یا بازی، بهواقع برای توان ذهنی محدود ما حد و مرزی قائل نیست؛ همه در پی حرکت مستمرند نه تأمل و درنگ. این اتفاق را یک ضربالمثل بهخوبی بیان میکند: اگر بر سر میز نباشی، احتمالاً جزو خوراکیها خواهی بود.
خستگی دیجیتال و جنبش مقاومت نسل جوان
خستگی ناشی از حضور مستمر در فضای دیجیتال سرانجام باعث شده برخی انگشت خود را از روی نمایشگر بردارند. نسل جوان با جدیت بیشتری در برابر جریان بیوقفهی ارتباطات مجازی که فشار روانی و ذهنی شدیدی تحمیل میکند، واکنش نشان میدهد. آنها با سیلی از اطلاعاتی که تمرکز را نابود میکند، تعادل عاطفی را برهم میزند و زندگی اجتماعی واقعی را از هم میپاشد، مقابله میکنند.
پاسخ به این فشارها گویی بازگشتی به فناوریهای سادهتر است. ابزارهایی همچون گوشیهای کلاسیک نوکیا، برنامهریزهای کاغذی، و تلفنهای مجهز به جوهر الکترونیکی که عملکردهای پایهای دارند، دوباره محبوب شدهاند. با کاهش گزینهها، کاربران میخواهند فضایی برای ریتم انسانی خلق میکنند؛ چیزهایی که الگوریتمها قادر به بهرهبرداری از آنها نیستند.
اقتصاد توجه و چالشهای آن
در پس هر اعلان دیجیتال، سیستمی قرار دارد که به دادهها گرسنه است. پلتفرمها از هر لمس، توقف یا انتخاب موسیقی، نشانههایی جمعآوری میکنند، آنها را تحلیل کرده و محتوای شخصیسازیشدهای ارائه میدهند که چرخه بازخوردی را تشدید میکند و کاربران را به اجزای ماشینی عظیم برای پردازش اطلاعات بدل میسازد.
زاکربرگ اشاره کرد که زمان صرفشده برای مشاهده محتوای دوستان در فیسبوک از 22 درصد به 17 درصد و در اینستاگرام از 11 درصد به 7 درصد کاهش یافته است. نشریه نیویورکر این لحظه را با تیتری تحریکآمیز برجسته کرد: «مارک زاکربرگ میگوید رسانههای اجتماعی به پایان رسیدهاند.»
این توصیف اگرچه تند است، اما برای کسانی که مدام در حال مرور تبلیغات، ویدیوهای اسپانسر و محتوای بیکیفیتی هستند که بیشتر اضطرابزا هستند تا ارتباطساز، واقعگرایانه بهنظر میرسد. این نارضایتی حالا به اندازهای مشهود است که آمار نیز آن را تأیید میکند. طبق پژوهشی در سال 2024 از مرکز تحقیقات پیو، نزدیک به نیمی از نوجوانان عنوان کردهاند که تقریباً همیشه آنلاین هستند، رقمی که در ده سال گذشته دو برابر شده است.
- نوکیا به دنبال خانه جدید؛ احتمال واگذاری برند به یک تولیدکننده دیگر گوشی
- خالق اسبق نوکیا، در پی ساخت گوشی با قابلیت پخش تلویزیون و بدون نیاز به اینترنت است
- نوکیا روی ماه شبکه 4G میسازد، ما درگیر فیلترینگ و پهنای باند هستیم!
- ترکیب گوشی اپل با نوکیا؛ فرانکشتاین دنیای تکنولوژی
اما همین نسل همزمان رهبری یک شورش آرام را در دست دارد. طبق آمار GWI، نسل Z تنها گروهی است که از سال 2021 زمان حضورش در رسانههای اجتماعی کاهش یافته است. یکی از هر پنج مصرفکننده به نوعی درگیر سمزدایی دیجیتال شده است، اما سرعت تغییر در میان جوانترین کاربران بیشتر است، نشانهای از اینکه شاید فرهنگ پیمایش بیپایان به نقطه اشباع رسیده باشد.
نوستالژی Y2K و بازگشت به ابزارهای ساده
در این خلا، فناوریهای گذشته جای خود را باز کردهاند. آنچه با شوخیهای تصویری از دوران Y2K آغاز شد، اکنون به انتخابی آگاهانه برای استفاده از ابزارهای ساده تبدیل شده است. گوشیهای ساده و کلاسیک نوکیا، دستگاههای جوهر الکترونیکی فاقد شبکههای اجتماعی و گوشیهای تاشو با باتریهایی که تا یک هفته دوام دارند، حالا در رسانههای اجتماعی و انجمنهایی مانند r/EDC دیده میشوند.
نشریه نیویورک پست این روند را چنین خلاصه کرده است: «تنها با چند صد دلار، این نسل Z خسته از تکنولوژی، آرامش ذهنی میخرد.» در یکی از گزارشهای اخیر آنها، جستجوی عبارت «بلکبری» در تیکتاک منجر به نمایش هزاران جوانی شده است که گوشیهای قدیمی را از eBay خریداری کرده، با وسایلی مانند نگین و جاکلیدی تزئین کرده و به کیبوردهای کلیکی آن دلبستهاند.
پاسکال فورژه، ستوننویس فناوری در مونترال، در گفتگو با CBC News گفت: «گوشی هوشمند دیگر منبع لذت نیست. زمانی استفاده از آن جذاب بود، اما حالا مردم به آن معتاد شدهاند، پس میخواهند به روزهای سادهتر بازگردند.»
بازگشت ابزارهای آنالوگ و مینیمالیسم دیجیتال
این رجعت به گذشته تنها به تماسهای صوتی محدود نمیشود. دوربینهای کامپکت، پخشکنندههای MP3، دوربینهای فیلمبرداری SLR و ماشینحسابهای جیبی بار دیگر ظاهر شدهاند. تقویمهای کاغذی جای اپلیکیشنهای زمانبندی را گرفتهاند و ساعتهای زنگدار فیزیکی باعث بیرون راندن گوشیها از اتاقخوابها شدهاند.
حتی کنسولهای بازی قدیمی و سیدیهای فیزیکی نیز دوباره از انبارها بیرون آمدهاند. این بازگشت زیباییشناسانه به دنیای آنالوگ تنها از سر دلتنگی نیست؛ بلکه راهبردی است برای بازپسگیری ظرفیت ذهنی، کاهش خستگی ناشی از اعلانها، زندگی آگاهانه در برابر زندگی الگوریتممحور، و بازگشت به تجربههای لمسی و آیینی.
این حرکت همچنین جنبهای مرتبط با حریم خصوصی دارد. پروژههای میزبانی شخصی و مالکیت دادهها رو به رشد هستند، زیرا کاربران نهتنها از خدمات گوگل فاصله میگیرند، بلکه سیستمعاملهایی مانند /e/OS یا GrapheneOS را جایگزین میکنند تا کنترل دقیقتری بر دسترسی به شبکه داشته باشند. برخی نیز وبلاگهای شخصی روی سرورهای اجارهای راهاندازی میکنند یا فایلهایشان را بهصورت آفلاین نگهداری میکنند تا از دسترس دائمی فضای ابری دور باشند.
در سراسر فضای وب، جنبشهای حذف اپلیکیشنها و ترک پلتفرمها گسترش یافتهاند، درحالیکه مرورگرهایی مانند Firefox Focus میان کسانی که هنوز به اینترنت نیاز دارند اما حواسپرتیهایش را نمیخواهند، محبوبیت یافتهاند. کاربران در پی کنار گذاشتن فناوری نیستند؛ بلکه بهدنبال تعاملاتی هوشمندانهتر و متفکرانهتر هستند، فناوریهایی که به ذهن و توجهشان احترام بگذارد.
اما سادهگرایی همیشه آسان نیست
با این حال، مشکلاتی در مسیر استفاده از گوشیهای ساده وجود دارد. رؤیای دستگاهی کاملاً فارغ از حواسپرتی، در نهایت با واقعیتی ناگزیر برخورد میکند: هر کسی دیر یا زود به برخی امکانات مدرن نیاز پیدا میکند.
برخی ویژگیها غیرقابل حذف هستند، مانند نقشه برای مسیریابی در شهر ناآشنا، پرداختهای دیجیتال، واتساپ برای ارتباط خانوادگی، یا دوربینی برای ثبت یک لحظه تکرارنشدنی. یکی از کاربران r/dumbphones نوشته است: «فکر میکنم خیلیها اینجا یک گوشی هوشمند با قابلیتهای محدود میخواهند. مشکل اینجاست که هرکس محدودیتهای متفاوتی مدنظر دارد.»
برخی این خلأ را با گوشیهای اندرویدی کندتر و بدون اپهای اجتماعی پر میکنند، یا از اسمارتفونهایی با فهرست اپ محدود استفاده میکنند و در کنار آن، تبلتی در خانه نگه میدارند.
پستی دیگر در همان انجمن این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد «در واقع، خیلی از شماها یک گوشی ساده نمیخواهید؛ فقط یک تلفن معمولی بدون حواسپرتی میخواهید.» کاربری دیگر نیز دیدگاه ملایمتری ارائه داده است: «برخی افراد فقط به دنبال تغییری در زندگیشان هستند و میخواهند چیزی جدید امتحان کنند. داشتن یک گوشی ساده، مسابقهای برای اثبات قدرت اراده یا برتری نیست. این ابزار باید شما را در مسیر کارهایی که برایتان ارزش دارد، یاری دهد.»
در جستوجوی عامدانهی سادگی
اگرچه محرکهای روانشناختی، فرهنگی، فنی و نسلی متعددی در پس این احیای فناوریهای گذشته قرار دارند، اما اعترافات کاربران نشان میدهد که جوهرهی این حرکت بیش از آنکه فرار از فناوری باشد، تلاشی برای بازپسگیری اختیار است؛ پذیرش اندکی سختی در ازای آرامش ذهنی.
و البته موضوع فقط کاربردی بودن نیست. برای بسیاری، رجعت به فناوریهای ساده نوعی ابراز هویت، حتی هنرپردازی است. زیبایی ابزارهای آنالوگ، کیبوردهای فشاری، جذابیت خام دوربینهای قدیمی و نور ملایم نمایشگرهای جوهری، برایشان حس آرامش و تعلق به همراه دارد.
بازگشت به دوران نوکیاهای ساده؛ مقاومتی کوچک اما تأثیرگذار
جهتگیری روشن است. چه با قطع کامل ارتباط و چه با کاهش هدفمند قابلیتها، مردم در حال بازپسگیری فضا از دست چرخدندههای الگوریتمی هستند. آنها دوباره لذت بیکاری و شفافیتی که در غیاب پیمایش بیپایان پدید میآید را کشف میکنند.
هیچ گوشی سادهای قادر به مقابله کامل با اقتصاد توجه معتادساز نیست، اما هر انتخاب کوچک، بخشی از این ساختار را متزلزل میکند. در فرهنگی که در حال غرق شدن در هوشمندی است، شاید هوشمندانهترین تصمیم، انتخاب ابزاری باشد که عامدانه و با آرامش، ساده باقی مانده است.