آیا شخصیت شما واقعا تحت سلطه نیمکره چپ یا راست مغزتان است؟ در این مطلب به بررسی علمی افسانه چپ مغز میپردازیم و این باور غلط رایج را برای همیشه کنار میگذاریم.
ایده تقسیم بندی شخصیت انسانها به دو دسته چپ مغز و راست مغز یکی از مشهورترین مفاهیم در روانشناسی عامه است که احتمالا شما هم آن را شنیدهاید. این نظریه میگوید افراد منطقی و تحلیلگر تحت سلطه نیمکره چپ مغز خود هستند و افراد خلاق و هنرمند از نیمکره راست مغزشان بیشتر استفاده میکنند.
اما با وجود جذابیت این ایده، شواهد علمی مدرن آن را یک باور غلط و بیش از حد سادهانگارانه میدانند. مغز انسان سیستمی بسیار پیچیدهتر و یکپارچهتر از این تقسیمبندی دوتایی است.
افسانه چپ مغز و راست مغز؛ ریشه این باور غلط کجاست؟
شاید عجیب باشد، اما این ایده کاملا بیاساس نیست و ریشه در تحقیقات علمی معتبر دارد. بخش بزرگی از دانش ما درباره تخصص نیمکرههای مغز از مطالعه بیمارانی به دست آمده که به آنها مغزهای دونیمکرهای میگفتند.
در دهه ۱۹۴۰ جراحان برای درمان بیماران مبتلا به صرع شدید، جسم پینهای مغز آنها را قطع میکردند. جسم پینهای مجموعهای از رشتههای عصبی است که دو نیمکره مغز را به هم متصل میکند.
- آیا واقعا فقط ۱۰ درصد از مغزمان را استفاده میکنیم؟ بررسی علمی یک افسانه رایج
- بستن کراوات میتواند مغز شما را نابود کنپد!
- خبر خوش برای بزرگسالان: مغز انسان تا سنین بالا هم سلول عصبی جدید میسازد
- دانشمندان برای اولین بار در جهان، نور را از وسط مغز انسان رد کردند
بررسی این بیماران پس از جراحی نشان داد که هر نیمکره مغز در انجام وظایف خاصی تخصص دارد. برای مثال نیمکره چپ در پردازش زبان و حل مسئله قویتر عمل میکرد در حالی که نیمکره راست در درک فضایی مهارت بیشتری داشت.
با این حال این یافتهها به اشتباه ساده سازی و در فرهنگ عمومی به این شکل تفسیر شد که هر فرد یک نیمکره غالب دارد. در حقیقت هر دو نیمکره به طور مداوم با یکدیگر در تعامل هستند و این همکاری برای عملکرد بهینه مغز ضروری است.
چرا با وجود شواهد علمی، این افسانه هنوز محبوب است؟
با اینکه هیچ تحقیقی وجود این افراد را تایید نمیکند، افسانه چپ مغز و راست مغز همچنان به حیات خود ادامه میدهد. یکی از دلایل این است که انسانها به طور ذاتی تمایل به دستهبندی کردن خود و دیگران دارند.
تستهای شخصیتی مانند مایرز-بریگز نیز بر پایه همین تمایل ما به برچسب زنی ساخته شدهاند. این ایده به ما یک راه ساده و به ظاهر علمی برای صحبت درباره خودمان میدهد.
دلیل دیگر پدیدهای روان شناختی به نام اثر بارنوم است. طبق این اثر ما تمایل داریم توضیحات کلی و مثبت را به عنوان توصیفی دقیق از شخصیت خود بپذیریم. وقتی به کسی گفته میشود فردی منطقی و تحلیلی یا خلاق و شهودی است، به سختی آن را رد میکند.
در نهایت افسانه چپ مغز و راست مغز به این دلیل محبوب مانده است که با نیاز ما به طبقهبندی و تمایل ما به شنیدن توصیفات مثبت از خودمان سازگار است نه به خاطر اعتبار علمی آن.
کنار گذاشتن این باور غلط و درک مغز به عنوان یک سیستم یکپارچه و پویا برای داشتن نگاهی دقیقتر به رفتار و شناخت انسان ضروری است.