قدرت انسان های جهش یافته چیزی است که همه انسانها رویای آن را در سر میپرورانند؛ آیا این احتمال وجود دارد که ابرانسان ها هم اکنون نیز در میان ما باشند؟
پس از گذشت میلیونها سال از تکامل انسان، امروزه بسیاری از ویژگیهای انسان مدرن برای همه شناخته شده است. ایستادن بر روی دو پا و تکامل یافتن مغز در طول میلیونها سال از جمله ویژگیهای شناخته شده انسان هستند. از سویی دیگر، گفته میشود که کلاس دیگری از انسان نیز وجود دارد! این دسته از انسانها، دارای قدرتهایی خارقالعاده و غیرقابل باور هستند که از جمله آنان میتوان به توانایی کنترل ذهن، کنترل امواج الکترومغناطیسی و بسیاری دیگر اشاره کرد. نمونههایی از چنین قدرتهایی را میتوان در فیلمهای علمی تخیلی، همچون سری محبوب و پرطرفدار ایکس-من (X-Men) مشاهده کرد.
تاکنون هیچ گزارشی از حضور چنین انسان های جهش یافته ای، در بین انسانها منتشر نشده است. اما آیا وجود چنین انسانهایی را میتوان به طور قطع بر یقین رد کرد؟ خلاقیت بسیاری از این دسته از ابرانسانها، در نوع خود شگفتانگیز است؛ امکان دید در شب، پرواز کردن، توانایی کنترل افکار و … از جمله مواردی به شمار میروند که تصور آنان نیز در ذهنهای ما نمیگنجد.
در این مقاله، به بررسی نظریههای مختلف در اینباره میپردازیم که در نوع خود جالب توجه هستند. زیستشناسان تکاملی، دانشمندان و آیندهپژوهان تا حد بسیاری معتقدند که احتمالا انسان های جهش یافته ، هماکنون و یا در آیندهای نزدیک در میان ما زندگی خواهند کرد. به عقیده محققین، برخی از این تواناییهای فوقالعاده، به صورت علمی نیز قابل دستیابی هستند. این جهش چشمگیر در انسانهای امروزی، در کنار ما رخ نخواهد داد؛ به بیان دیگر اتفاقاتی همچون سفر به مریخ، تغییرات ناگهانی اقلیمی و … میتوانند موجب وقوع این جهش مهم در نژاد انسانهای امروزی باشند.
عقیده اسکات سولومون (Scott Solomon) در مورد انسان های جهش یافته
اسکات سولومون به عنوان استاد دانشگاه، زیستشناس و نویسنده کتاب «انسانهای آینده: واقعیت علم تکامل مداوم ما» (Future Humans: Inside the Science of Our Continuing Evolution)، در این باره میگوید:
بعید به نظر میرسد که قوانین تکامل فعلی ما، انسانها را به ابرانسان ها تبدیل کند! «انتخاب طبیعی» واقعیتی نیست که منجر به شکلگیری توانایی کنترل ذهن و یا تلهپاتی در افراد شود. ما باید بپذیریم تکامل صفاتی همچون پرواز که قوانین گرانش را زیر پا میگذارد، در انسان دور از ذهن هستند. اما تکنولوژی تغییر در DNA و اصلاح ژنتیکی افراد به کمک CRISPR/Cas 9 برای ویرایش ژنوم، ممکن است در این واقعیات تغییراتی را به وجود آورند. در واقع ممکن است که در آیندهای نزدیک، شاهد ظهور انسانها و یا موجودات دیگری با قابلیتهای منحصر به فرد باشیم.
برای مثال، انسانها قادر هستند طیف مشخصی از نور را ببینند. این در حالیست که برخی موارد، حشرات قادر به مشاهده نورهایی هستند که از دیدگاه ما نامرئی بوده و قابل مشاهده نیستند. به عنوان مثال، اشعه ماوراء بنفش از این دسته از نورها به شمار میرود، در واقع برخی از موجودات به صورت فیزیکی قادر به دیدن آن هستند، این در حالیست که ما انسانها توانایی دیدن آن را نداریم؛ چرا که سلولهای دریافت کننده نور در چشمان ما، قابلیت تشیخص آنان را ندارد. بنابراین، اگر ما ژنتیک حشرات با قابلیت مشاهده اشعه ماوراء بنفش را بشناسیم، قادر خواهیم بود با اصلاح ژنتیکی انسانها، این قابلیت را به آنان نیز هدیه کنیم!
حال اگر انسانها به مریخ سفر کرده و شروع به انطباق با شرایط این سیاره کنند، آیا وضعیت تغییر میکند؟
برخی دیگر از موجودات، میتوانند حرارت را در محدوده مادون قرمز تشخیص دهند که مارها و یا برخی از حشرات از جمله آنان هستند. بنابراین باز هم میتوان گفت که در صورت شناسایی این ساختار ژنتیکی، میتوان این قابلیتها را به نژاد انسان نیز اضافه کرد. لازم به ذکر است که برای تولید یک نسل کاملا جدید و پیشرفتهتر از انسانها، لازم است که از ترکیب آنان با یکدیگر جلوگیری به عمل آورد. در واقع کره زمین، دارای شرایطی مناسب برای تکامل شکل انسان امروزی است. بنابراین میتوان با ارسال انسانها به سایر سیارات منظومه شمسی از جمله کره مریخ، آنان را با شرایط جدید محیط منطبق کرد. چه از طریق انتخاب طبیعی و چه از طریق اصلاح ژنتیکی، آنها شرایط زندگی در سایر سیارات را پیدا خواهند کرد. این امر میتواند منجر به تغییر اساسی تفکر فعلی ما، از نحوه تکامل در محیطهای مختلف شود.
عقیده پیتر وارد (Peter Ward) در مورد انسان های جهش یافته
پیتر وارد به عنوان استاد دانشگاه واشنگتن، زیستشناس و نویسنده کتابهای مختلف، ریشههای نحوه تکامل بر روی زمین را زیر ذرهبین قرار داده است. او در اینباره میگوید:
بخش بزرگی از علاقه بیانتها به ابرانسانها، تشکیل ارتشی از آنان است! ابرسربازها، بهترین اعضای یک تیم نظامی هستند که در مقایسه با هر شکل دیگری از آنان، مزایای بهتری دارند. در رابطه با این موضوع، هیچ چیز بهتر و مناسبتر از ساختار بیولوژیکی نیست؛ حتی سیلیکون و فلز! سربازی که به سختی بتوان او را از پای درآورد، یا سربازی که گرسنه و تشنه نشود؛ از جمله ایدههایی هستند که ما را در مورد ابرسربازها مشتاقتر میکنند. تصور کنید که یک نیروی نظامی، تا 5 الی 6 روز نیازی به خوابیدن و یا خورد و خوراک نداشته باشد، هریک از این موارد میتواند به عنوان یک مزیت بسیار مهم جنگی مورد توجه قرار گیرد. به کمک CRISPR/Cas 9، ما میتوانیم یک ژن را در ساختار ژنتیکی یک موجود زنده کارگذاری کنیم. حتی کارگذاری این ژن به صورت کنترل شده نیز میتواند عمل کند، برای مثال در برخی مواقع خاص، این موجود زنده قادر خواهد بود یک ویژگی منحصر به فرد را فعال یا غیرفعال کند. مهمترین ژنها از نوع «قابل تنظیم» هستند؛ چرا که میتوانند همچون یک ژنرال جنگی، هزاران ژن دیگر را تحت اختیار خود بگیرند.
ژان-باتیست لامارک (Jean-Baptiste Lamarck) به عنوان زیستشناس معروف فرانسوی در قرن 18 میلادی، با وضع کردن دیدگاه لامارکیسم، سر و صدای بسیاری به پا کرد. او بر این باور بود که افراد بر حسب استفاده از اندامهای مختلف بدن خود، ممکن است برخی صفات را اکتساب و برخی دیگر را از دست بدهند. با وجود آنکه عقاید او در مورد گردنهای بلند زرافهها، از سوی بسیاری از افراد مورد تمسخر قرار میگیرد، باید توجه داشت که از نظر «رفتار»، عقیده او کاملا درست بوده است! برای مثال، افرادی را در نظر بگیرید که در طول جنگها از بین رفتهاند و یا زنانی را که بر حسب مشکلات موجود در زندگی، افسردگی طولانی مدتی را تجربه کردهاند. چنین رویدادهایی، موجب تغییراتی وحشتناک در زندگی این افراد شده و و تغییری دائمی را ایجاد میکند. تا جایی که برخی از این تغییرات و رفتارها، به فرزندان آنان نیز منتقل میشود. این تغییرات ژنتیکی، به صورت واقعی در میان مردم در حال شکلگیری بوده و به اپی ژنتیک معروف است. اپی ژنتیک میتواند منجر به یک تکامل بسیار بزرگ شود. برای مثال، میزان استرس در مردمان آمریکا از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ را میتوان به عنوان یکی از همین تکاملها به شمار آورد.
عقیده جنیفر گیدلی (Jennifer M. Gidley) در مورد انسان های جهش یافته
جنیفر گیلدی به عنوان استادیار دانشگاه تکنولوژی سیدنی و مدیر عامل فدراسیون مطالعات جهان آینده (World Futures Studies Federation) و نویسنده کتابهای مختلف در اینباره میگوید:
نظریهپردازان امروزی درباره انسان های جهش یافته ، ادعا میکنند که تنها راهکار موجود برای تبدیل انسان به ابرانسان، افزایش دانستههای فعلی از تکنولوژی، بیولوژی و ساختارهای ژنتیکی است. از طرفی، دیدگاههای مربوط به ترکیب انسان و ماشینهای تکنولوژیکی نیز در نوع خود جالب توجه هستند. برای مثال تکینگی ری کرزویل و یا جذب سرمایههای چشمگیر برای توسعه توری های عصبی ایلان ماسک، از جمله این ایدهپردازیها به منظور ترکیب مغز انسان با هوش مصنوعی هستند. جالب است بدانید که ایده تبدیل انسان به موجودات جهش یافته ، مسئله جدیدی نیست! فردریش نیچه (Friedrich Nietzsche) به عنوان فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی، در سال 1882 چنین مسئلهای را در نوشتههای خود مورد توجه قرار داده بود. ایدههای او، ضمن ترکیب تکامل بیولوژیکی داروین با نوشتههای آرمانگرایان آلمان شکل گرفت و ابرانسانها را مورد توصیف قرار داده بود. همانند نیچه، آنری برگسون (Henri Bergson) نیز در سال 1907 میلادی در یکی از نوشتههای خود، به ابرانسانها اشاره کرد. علاوه بر اینها در سال 1950 میلادی، پیر تیلار دو شاردن (Pierre Teilhard de Chardin)، دیرینه شناس و فلسفهدان فرانسوی نیز ضمن اشاره به انسان های جهش یافته، آنان را ابرانسانهایی معرفی کرد که به صورت اکتسابی به چنین تواناییهایی دست یافته بودند.
عقیده جان استوارت (John Stewart) در مورد انسان های جهش یافته
جان استورات به عنوان یکی از اعضای تیم تکامل، پیچیدگی و بررسی در دانشگاه آزاد بروکسل و نویسنده مجموعهای از کتابهای مرتبط با تکامل انسان، در اینباره میگوید:
چند جهش ژنتیکی تصادفی میتواند منجر به شکلگیری ابرانسانهایی با تواناییهای پیچیده، همچون قابلیت پرواز شود. آیا یک روستای قدیمی و باستانی با وقوع یک زمین لرزه بسیار بزرگ، میتواند تبدیل به یک شهر بسیار مدرن و پیشرفته شود؟ به برای پاسخ به این سوال باید توجه داشت که تکاملهای مبتنی بر ساختار ژنتیکی، به صورت آزمون و خطا عمل میکنند. از طرفی لازم است بدانیم که بخش بزرگی از جهشهای ژنتیکی، مضر خواهند بود. انطباقپذیریهای جدید و پیچیدهتر، فقط و فقط از طریق چندین نسل امکانپذیر است؛ در واقع در طول این آزمایشها و پیشرفتها، میلیاردها انسان قربانی میشوند. در مقابل، ما میتوانیم ضمن محدود کردن محوده جستجو، از بیشترین تواناییهای ذهن خود نهایت بهره را ببریم. این کار، بسیار کارآمدتر از توسعه و ساخت هزاران موجود جهش یافته است؛ چرا که به علت احتمال خطاهای بسیار بالا، بسیاری از آنان در طی این آزمایشها شکست خورده و از بین میروند.
با این تفاسیر، آیا وقوع زلزله در یک روستای قدیمی، میتواند آن را به یک شهر مدرن تبدیل کند؟ بعید به نظر میرسد!
به نظر من، انسان های جهش یافته را با ایجاد تغییر در اعضای بدن آنان، نمیتوان ایجاد کرد. قوانین فعلی فیزیکی، شیمیایی و مکانیزم خونی بدن انسان، به او اجازه نخواهد داد که همچون اسمارتفونها، بتواند با سایر ذهنهای سراسر دنیا ارتباط برقرار کند. بنابراین، تواناییهای مربوط به انسان های خارق العاده که در فیلمهالی علمی تخیلی به تصویر کشیده میشوند، تماما جنبههایی غیرعلمی داشته و با قوانین طبیعت مغایرت دارند. در حال حاضر، آنها داستانهایی غیرواقعی و تخیلی به حساب میآیند که به نظر میرسد که این واقعیت هیچگاه تغییر نکند.
عقیده اسیا مورفی (Asia Murphy) در مورد انسان های جهش یافته
اسیا مورفی به عنوان دانشجوی دکتری زیستشناسی در دانشگاه ایالتی پن در اینباره میگوید:
من بر این عقیده هستم که تواناییهای پرواز، تلهپاتی و کنترل ذهن در انسان های جهش یافته از مشهورترین آنان به شمار میآیند. اما به طور دقیق مطمئن نیستم که فرایند کنترل ذهن و یا برقراری ارتباط ذهنی یا تلهپاتی، چگونه امکانپذیر خواهد بود. برای مثال، فراهمسازی امکان پرواز، علاوه بر تامین بالهای مخصوص، نیازمند تغییر در شکل فعلی بدن ماست؛ بدین منظور، ما نیازمند عضلههایی بهتر در قسمت پشت بدن و در قسمت سینه و همچنین تغییر در مرکز گرانشی بدنمان هستیم. البته توانایی دید در شب ، از بقیه این مهارتها شرایط بهتر و سادهتری دارد.
اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا یک انسان ماورا الطبیعه ، میتواند در کنار ما به چنین تکاملی برسد؟ اگر ابرانسانها، از نژاد انسانهای عادی باشند، میتوان علت جهش ژنتیکی آنان را به یک ژن مغلوب یا نهفته (Recessive) نسبت داد. در چنین شرایطی اگر فرآیند تولید مثل انسان های جهش یافته در کنار ما ادامه پیدا کند، تعداد نژادهای جهش یافته ها باهمدیگر (nn) کم، تعداد ترکیبیها (Nn) بیشتر و (NN) مردمان عادی خواهند بود. حال لازم است که سه سناریوی زیر را در نظر بگیریم:
سناریوی 1- با سمی شدن اتمسفر کره زمین، هر سه نوع مختلف بشر (NN-Nn-nn) برای مقابله با این شرایط سرسخت، با یکدیگر به رقابت میپردازند. انسان های جهش یافته (nn) میتوانند با چنین شرایطی سازگاری پیدا کنند. در چنین سناریویی، جهش یافته ها بر ما غلبه کرده و توسط محیط زیست برای ادامه زندگی انتخاب میشوند.
سناریوی 2- جهش خنثی است و انسان های جهش یافته ، همراه با انسان های عادی به زندگی ادامه میدهند. در چنین سناریویی، سه نوع مختلف از انسانها یعنی افراد عادی (NN)، حاملها (Nn) و جهش یافته ها (nn) در زمین به زندگی خود ادامه خواهند داد.
سناریوی 3- فرآیند جهش در این سناریو مضر است. در این حالت، تنها حاملها و افراد عادی قادر به ادامه زندگی هستند.
در هر صورت، میتوان گفت بهترین شانس برای زندگی جهش یافته ها و انسانهای عادی در کنار همدیگر، این است که جهش یافتهها، کاملا یکسان با نژاد انسانها باشند.
عقیده مارک لورچ (Mark Lorch) در مورد انسان های جهش یافته
مارک لورچ به عنوان استاد علوم ارتباطات، از دانشکده علوم ریاضی و فیزیک دانشگاه هال، در اینباره میگوید:
برخی از ایدههای مطرح شده در مورد انسان های جهش یافته و قدرتهای خارقالعاده آنان، همواره در محدودههایی دست نیافتنی قرار دارند. حتی یک نقل قول معروف در سریال محبوب پیشتازان فضا (Star Trek) نیز میگوید: شما نمیتوانید قوانین فیزیک را تغییر دهید! به همین جهت، کاراکترهای علمی و تخیلی شناختهشدهای همچون کوییک سیلور (Quicksilver) و فلش (Flash)، هیچگاه نمیتوانند برای دویدنهای سریعتر از نور، به حد کافی غذا مصرف کنند.
با این حال، چند نمونه شناخته شده از جهش یافته ها در طبیعت نیز وجود دارد؛ از این رو ما این را میدانیم که چنین پدیدهای حداقل از نظر بیولوژیکی امکانپذیر است. پرنده شکاری دلیجه (Kestrel)، دیدگاهی همچون تلسکوپ را در چشمان خود دارد! خفاشها، با استفاده از امواج صوت، میتوانند اشیای محیط را تشخیص دهند. بسیاری از حیوانات ممکن است دارای قابلیتهای ویژهای باشند که از دیدگاه ما، به عنوان قدرتهای خارقالعاده تعبیر شود. مگنیتو (Magneto) به عنوان کاراکتری شناخته شده در سری فیلمهای ایکس-من (X-Men)، قادر به تسلط بر میادین الکترومغناطیسی بود، چنین مهارتی را میتوان در مارماهی و یا حتی کبوترها نیز مشاهده کرد.
عقیده جولیا بونر (Julia Boughner) در مورد انسان های جهش یافته
جولیا بونر به عنوان استادیار دانشگاه ساسکاچوان، در اینباره میگوید:
شواهد متعددی از شکلگیری نسل جدیدی از انسانها در کنار گذشتگان ما را میتوان در فسیلهایی قدیمی مشاهده کرد. به نظر من احتمال وقوع چنین پدیدهای در آینده، دور از ذهن نیست. در گذشته تمام تصورها بر این بود که اجداد فسیلی ما، از طریق یک مسیر مستقیم به انسان امروزی رسیدهاند. اما یافتههای اخیر فسیلهای نیاکان ما نشان میدهد که مسئله بسیار پیچیدهتر از اینهاست. در طول تاریخ انسانها، گونههای متنوعی وجود داشتهاند که برخی توانستهاند مدتی طولانی زندگی کنند و برخی دیگر در مدت زمان کوتاهی رو به انقراض رفتهاند. صرف نظر از موجودات فضایی، در همین کره زمین نیز نژادها و گونههای مختلفی از انسانها حضور داشتهاند که در گذر زمان، انسان امروزی تنها بازمانده آنهاست!
اما درباره اینکه ما میتوانیم جهش یافته ها را تکامل بخشیم یا خیر باید بررسی کرد که در حال حاضر در حال انجام چه کارهایی در این زمینه هستیم. یک روی سکه به ما میگوید که انسانهای امروزی، در زمینه کشتار یکدیگر دارای استعدادی ذاتی هستند! از سوی دیگر، همین انسان میتواند به خوبی از همنوع خود مراقب کند. به نظر من، این همان علتیست که موجب شده نژاد فعلی ما تکامل پیدا کرده و یک نظام اجتماعی بزرگ را بر روی زمین تشکیل داده است. اکنون که در عصر آنتروپوسین (Anthropocene) هستیم، شرایط اقلیمی به سرعت تغییر میکند و ما میبایست به عنوان یک «نژاد»، در سطح جهان همچون یک اجتماع متحد عمل کرده و ابرقهرمانهایی را با قابلیتهای همدلی و دلسوزی برای یکدیگر پرورش دهیم. ما باید ابرقهرمانان خود باشیم!