در دنیا میلیاردهای چندان زیادی وجود ندارد اما تعداد قابل توجهی از آنها به یکباره شروع به خرید زمینهایی بعضا بایر در مناطقی به دور از سطح آبها و اقیانوسها کردهاند. آیا ترس از آینده یا خرافات باعث اینکار شده است؟
برخی میلیاردرها از جمله جِف بِیزوس (Jeff Bezos، مالک مشهور آمازون که البته در ایران، عمدتا با نام جف بِزوس شناخته میشود) طی سالهای اخیر شروع به خرید زمینهایی بعضا بایر و زیست ناپذیر در منطقی کردهاند که در بیشترین فاصله ممکن نسبت به سطح آبها و اقیانوسها هستند. به عنوان مثال همین جف بِیزوس، زمینی عظیم نزدیک به 162 هزار هکتار در تکزاس آمریکا خریداری کرده است! یا میلیاردرهای مشهور دیگری مانند جان مالون (John Malone) که در حال حاضر بزرگترین صاحب ملک در کشور آمریکا محسوب میشود، بیش از 890 هزار هکتار زمین در مناطقی که ارتفاع بالایی نسبت به آبها دارند، خریداری کرده است. میلیاردرهای دیگری مانند تِد تِرنِر (Ted Turner، حدودا 810 هزار هکتار)، فیلیپ آنشالتز (Philip Anschultz، حدودا 176 هزار هکتار)، اِستَن کروئنکه (Stan Kroenke، حدودا 91 هزار هکتار) و چندین و چند میلیاردر دیگر هم زمینهای بسیار وسیعی در نواحی دور از اقیانوسها در خاک آمریکا و یا دیگر نقاط دنیا خریداری کردهاند. مقالهای که اخیرا در مجله مشهور فوربز (Forbes) منتشر شده، به این موضوع اشاره دارد که ممکن است ترس از آینده آنها را مجاب به خرید این زمینها کرده باشد!
اگر بخواهیم پایبند به اصول منطق باشیم، قطعا باید پیش از هر چیزی به این موضوع بپردازیم که آیا میتوان با اطمینان گفت که هدف از خرید این زمینها، ساخت و ساز یا کسب درامد بیشتر نیست؟ واضح است که ما هرگز نمیتوانیم به طور قطعی به این سوال پاسخ دهیم و پاسخ قطعی را فقط خود این افراد میدانند اما با این حال طبق گزارشی که توسط مجله فوربز منتشر شده، به نظر میرسد هیچگونه ساخت و ساز و یا هرگونه برنامه بلند مدتی در این زمینها در حال عملی شدن نیستند و در واقع بنظر میرسد این زمینها یک گوشه رها شدهاند. نکته بسیار عجیب و جالب در رابطه با این زمینها این است که در بعضی از آنها، شرایط لازم برای پرواز جتهای خصوصی هم تعبیه شده تا مالکان این زمینها بتوانند در سریعترین زمان ممکن به آنجا نقل مکان کنند.
واضح است که این دو موضوع، هرگز نمیتواند به ما ثابت کند که ترس از آینده باعث خرید این زمینها توسط مالکان آنها شده اما با این حال انقدر این اتفاقات، عجیب و غیرمعمول هستند که بسیاری از متفکران را در سرتاسر دنیا به فکر فرو بردهاند. بهترین جوابی که این متفکران به آن دست یافتهاند این است که میلیاردرها صرفا در حال آماده شدن برای آینده ترسناک ولی اجتناب ناپذیری هستند که در آینده نزدیک، احتمالا همه ما با آن مواجه خواهیم شد، بالا آمدن سطح آبها بخاطر گرمایش زمین!
ترس از آینده
دیگر بر کسی پوشیده نیست که کره زمین در حال گرم شدن است و این اتفاق باعث ذوب شدن حجم قابل توجهی از یخچالهای قطبی شده است. آب شدن یخچالهای طبیعی در کنار تاثیرات مخربی که بر اکوسیستم قطبهای کره زمین میگذارد، یک پیامد اجتناب ناپذیر دیگر هم دارد که همان بالا آمدن سطح آبها است. هنگامی که سطح آبها بالا بیاید، طبیعتا اولین اتفاقی که رخ میدهد این است که نواحی ساحلی و یا صرفا هر ناحیهای که ارتفاع کمی نسبت به آبها دارد، دیر یا زود زیر آبها غرق میشود.
غرق شدن خشکیها یا حتی شهرها در زیر آب، به هیچ عنوان موضوع جدیدی نیست و بسیاری از شهرهای باستانی همین حالا هم زیر آبها پنهان شدهاند. اما تفاوتی که این بار وجود دارد این است که برخلاف دفعات قبل، شرایط طبیعی محیط زیست عامل غرق شدن خشکیها نیست و این خود ما آدمها هستیم که با دست خودمان شرایط را به گونهای رقم زدهایم که آینده روشنی را در پیش نداشته باشیم.
اگر شرایط زیست محیطی به همین منوال ادامه پیدا کند و بشر راهی برای متوقف کردن و یا حداقل کنترل نحوه گرمایش کره زمین نداشته باشد، آنگاه در آیندهای نه چندان دور، فرایند غرق شدن شهرهای ساحلی و دیگر مناطقی که ارتفاع پایینی نسبت به آبها دارند، آغاز میشود. این موضوع کاملا اجتناب ناپذیر است و به عقیده اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان، اتفاقی است که در آیندهای نسبتا نزدیک، قطعا رخ خواهد داد.
در نتیجه شاید خیلی هم عجیب نباشد اگر ثروتمندان و قدرتمندان و کلا هر فردی که میتواند خود را تا سر حد امکان از آبها دور کند، از همین حالا شروع به انجام این کار کرده باشد. برخی نظریه پردازان توطئه معتقدند زمینهایی که میلیاردرها در نواحی دور از آبها خریداری کردهاند، شامل پناهگاهها و انبارهای بزرگی هم هستند که برای ذخیره مواد غذایی به کار میروند! این نظریه پردازان معتقدند میلیاردرها در حال آماده شدن برای یک آخرالزمان قریبالوقوع هستند! به عقیده آنها، برخی از قدرتمندترین و ثروتمندترین افراد دنیا به اطلاعاتی دست یافتهاند که به آنها نشان میدهد فرایند گرمایش زمین بسیار سریعتر از چیزی که در رسانهها گفته میشود در حال رخ دادن است و در آینده بسیار نزدیک، بخش زیادی از کره زمین به زیر آبها خواهد رفت!
البته واضح است که این تئوری توطئه هم درست مانند تمام تئوریهای توطئه دیگری که در طول تاریخ مطرح شده، لزوما بر مبنای اصول و قطعیات نیست و بیشتر حالت “شایعه” دارد تا “واقعیت”. نباید فراموش کنیم که تئوریهای توطئهای هم وجود دارد که میگویند کره زمین اصلا در حال گرم شدن نیست و گرمایش کره زمین صرفا یک دروغ رسانهای است! اما با تمام این تفاسیر، حتی اگر واقعا هم قدرتمندان و ثروتمندان دنیا در حال آمادهسازی مکانهایی برای دوام آوردن در یک محیط پسا آخرالزمانی باشند هم نمیتواند لزوما نشان دهنده این باشد که آنها به اطلاعاتی دسترسی دارند که ما مردم عادی از آنها بیخبر هستیم. مطمئنا اگر ما هم ثروت هنگفتی مانند این افراد داشتیم، با توجه به هشدارهایی که دائما دانشمندان در رابطه با گرمایش کره زمین و بالا آمدن سطح آبها میدهند، احتمالا بدمان نمیآمد پناهگاههایی برای روز مبادا آماده کنیم!
یک تئوری جذاب دیگر هم در این رابطه وجود دارد که البته به مراتب از تئوری توطئهای که پیشتر مطرح کردیم، منطقیتر و باورپذیرتر به نظر میآید. برخی متفکران معتقدند خرید این زمینها، کاملا توجیه اقتصادی دارد! به عقیده آنها هنگامی که گرمایش زمین باعث بالا آمدن سطح آبها شود، خشکیهای کمتری در کره زمین باقی میماند. در نتیجه مناطقی که اکنون بلا استفاده هستند و میتوان آنها را با قیمتهای بسیار پایین خریداری کرد، در آینده و بخاطر کاهش حجم خشکیهای کره زمین، بسیار ارزنده و گرانقیمت خواهند شد. در نتیجه افرادی که اکنون این زمینها را با قیمت پایین میخرند، درواقع یک سرمایهگذاری بسیار بلندمدت کردهاند چرا که با در دست داشتن این زمینهای عظیم، نه تنها در آینده بر ثروت آنها افزوده میشود بلکه همین زمینهای ساده، به آنها یا حتی نوادگان آنها قدرت بینظیری اهدا خواهند کرد.
ترس از خرافات
با وجود اینکه به نظر میرسد دلایل منطقی و علمی فراوانی برای ترس از آینده وجود دارد، اما برخی نظریه پردازان که لزوما نظریه پرداز توطئه هم نیستند، عقیده دارند اصلیترین عاملی که باعث شده برخی میلیاردرها تصمیم به خرید زمینهای وسیع در نقاطی دور از آبها بگیرند این است که آدمهایی خرافاتی هستند و از عملی شدن برخی پیشگوییها هراس دارند!
سوالی که احتمالا به وجود میآید این است که آیا واقعا میتوان ادعا کرد که برخی از ثروتمندترین و قدرتمندترین انسانهای کره زمین، کسانی که مانند جف بِیزوس از اعتبار جهانی برخوردارند، آدمهایی خرافاتی هستند؟ پاسخ این سوال به احتمال بسیار زیاد منفی است اما با این حال نباید این واقعیت را نیز فراموش کنیم که در طول تاریخ، عمدتا دو دسته از آدمها اعتقاد شدیدی به خرافات داشتهاند، یک عده آدمهایی از طبقات پایین اجتماع بودهاند و دسته دوم را هم قدرتمندترین و ثروتمندترین چهرههای همان اجتماع تشکیل میدادند!
این موضوع یک توجیه علمی هم دارد؛ در عالم روانشناسی باور بر این است که وقتی شما قصد دارید از چیزی به هر شکلی که شده محافظت کنید، آنگاه هنگامی که یک عامل، کوچکترین تهدید ممکن را هم برای آن چیز به وجود آورد، عکسالعمل شما را به طور ناخودآگاه برمیانگیزد. اگر این موضوع را پذیریم که انسان، درست مانند تمام حیوانات و موجوداتی که در کره زمین زندگی میکنند، ذاتا موجودی حریص و طماع است آنگاه به خوبی میتوانیم درک کنیم که هرچه یک انسان ثروت و قدرت بیشتری کسب کند، نیاز بزرگتر و عظیمتری هم برای محافظت از آن ثروت و قدرت در او پدیدار میشود. در نتیجه حتی یک باور خرافی هم میتواند عکسالعمل این فرد را برانگیزد.
البته باز هم تاکید میکنیم که به سختی میتوان میلیاردرهایی که عمدتا با تکیه بر علم و تکنولوژی به ثروت کنونی خودشان دست پیدا کردهاند را افرادی خرافی دانست ولی در هر صورت این موضوع غیرممکن هم نیست. اما چه خرافاتی ممکن است باعث افراطی شدن ترس از آینده در برخی ثروتمندان شده باشد؟
اگر بخواهیم به مفهوم کلاسیک خرافه بپردازیم، باید بگوییم که داستانها و روایتهای بسیار زیادی از دنیای باستان به جای مانده که از سیلهایی عظیم به عنوان عامل اصلی نابودی کره زمین و پایان نسل بشر یاد کردهاند. اما برخی خرافات مدرن، که درست مانند تئوریهای توطئه دارای مبنای علمی ولی شاخ و برگی غیر علمی هستند، ویژگیهایی دارند که باعث میشود افراد به مراتب بیشتری به آنها اعتقاد پیدا کنند. یکی از مشهورترین و مهمترین این خرافات مدرن، به بحث تغییر قطبین کره زمین اشاره دارد.
البته حتما باید به این موضوع اشاره کنیم که منظور ما و هرکس دیگری که از تغییر قطبین کره زمین، به عنوان عامل بوجود آورنده سیلهای عظیم یاد میکند، درواقع “تغییر قطبین جغرافیایی کره زمین” است که از نظر اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان، چیزی جز خرافه نیست و در بهترین حالت ممکن میتوان از این تئوری به عنوان یک تئوری توطئه یاد کرد. البته بسیاری از دانشمندان معتقدند که قطبهای کره زمین درحال تغییر زاویه هستند اما آنها این تغییر را یک درجه در هر یک میلیون سال تخمین زدهاند! در نتیجه این موضوع هیچ اثری در زندگی روزمره ما و یا آیندگانمان نخواهد گذاشت.
ضمن اینکه یک نکته دیگر هم در رابطه با بحث “تغییر قطبین جغرافیایی کره زمین” وجود دارد و آن هم این است که در اغلب موارد، با مقوله “تغییر قطبین مغناطیسی کره زمین” اشتباه گرفته میشود! تغییر قطبین مغناطیسی کره زمین یک موضوع تقریبا ثابت شده علمی است که اتفاقا میتواند اثرات مخربی هم بر کره زمین بگذارد اما اولا این اتفاق در بازههای زمانی بسیار طولانی رخ میدهد و دوم هم اینکه هرگز باعث رخ دادن سیل نمیشود! پس به طور کلی تغییر قطبین جغرافیایی کره زمین، که از نظر تئوری، باعث ایجاد زلزلهها، سیلها و سونامیهای عظیم و نابود کنندهای میشود، عملا چیزی جز یک خرافه مدرن یا در بهترین شکل ممکن، چیزی بیش از یک تئوری توطئه نیست.
با این حال از قرن بیستم به بعد، یعنی درست زمانی که بحث تغییر قطبین مغناطیسی و همینطور گرمایش کره زمین ذره ذره در جامعه علمی مطرح شد، برخی افراد هم با الهام از این دو پدیده شروع به ساخت خرافاتی مدرن مبنی بر پایان جهان در اثر سیلهایی عظیم کردند. این خرافات مدرن، با خرافات سنتی و کلاسیک فرق داشتند چرا که در خرافات کلاسیک، عمدتا از خشم خدایان به عنوان عامل بوجود آورنده سیلهای عظیم یاد میشد اما در خرافات مدرن، کج فهمی مفاهیم علمی باعث میشود برخی افراد ادعا کنند که به زودی جهان زیر آب خواهد رفت!
داستانهای زیادی در رابطه با علت و نحوه همهگیر شدن این خرافات وجود دارد که البته همه آنها بیشتر از آنکه جنبه علمی داشته باشند، مانند داستانهای جن و پری هستند! به عنوان مثال یکی از مشهورترین این داستانها که در آمریکا توجهات بسیار زیادی را به خود جلب کرد، به فردی بنام گوردون-مایکل اسکالیِن (Gordon-Michael Scallion) اشاره دارد. بر اساس این داستان، اسکالین که البته یک فرد واقعی هم هست، در سال 1979 به عنوان برقکار نزد یکی از مشتریان خود میرود. ناگهان او صدای خودش را از دست میدهد و هرکاری میکند نمیتواند حرف بزند! به همین علت هم پس از کش و قوس بسیار، او را به بیمارستان میرسانند.
در آنجا است که اسکالین داخل اتاق خودش روح یک زن را میبیند! این زن به اسکالین درباره اتفاقاتی میگوید که طی دههای آینده زندگی او رخ خواهند داد. به اسکالین گفته میشود که از دهه 1980 میلادی کره زمین شروع به تغییراتی گسترده میکند که در نهایت باعث تغییر غیرقابل برگشت کره زمین میشود. نکته جالب این است که طبق ادعای اسکالین، این زن به او گفته که تا پایان دهه 1990 میلادی، این اتفاقات توسط بشر قابل مشاهده خواهند بود ولی علی رغم اینکه تغییرات مهمی در دهه 1990 میلادی رخ داد، اما با این حال سیاره ما تغییر چندان عظیمی هم در این دوره 10 ساله به خود ندید.
اسکالین در همین دهه اعلام کرد اتفاقاتی که به او الهام شده بودند، قرار است طی چند دهه آینده رخ دهند! او نقشههایی هم از مناطقی که قرار است بیشترین آسیبها را به خود ببینند مطرح کرد و ادعا کرد که روسیه جزو کشورهایی خواهد بود که کمترین آسیب را میبیند. نیازی به توضیح نیست که اسکالین با فروش این نقشهها و مصاحبههای اختصاصی فراوانی که در آن زمان انجام داد، توانست پول بسیار خوبی به جیب بزند.
داستانهای این چنینی بسیار زیاد دیگری هم وجود دارد که به سختی میتوان آنها را باور کرد و علی رغم اینکه پیشگوییهایی که در این داستانها مطرح شدند، همگی پس از مدتی اشتباه از آب درآمدند، اما با این حال در دوران خودشان انقدر سر و صدا کردند و انقدر خرافات گوناگونی را در میان مردم به وجود آوردند که حتی پس از رد شدنشان هم آن خرافات در میان مردم باقی ماند!
یک داستان جالب دیگر که در این رابطه وجود دارد هم به نقشهای برمیگردد که گفته میشود متعلق به دهه 1500 میلادی (اولین دهه از قرن 16 میلادی) است. در این نقشه که توسط یک دریاسالار ترک به نام پیری رِیس (Piri Reis) تهیه شده، قطب جنوب به عنوان نقطهای سرسبز و خالی از هرگونه یخ ترسیم شده است! این نقشه هنوز هم که هنوز است به عنوان یکی از مرموزترین اکتشافات باستان شناسان به شمار میرود چرا که طبق باور عمومی در جامعه علمی، قطب جنوب در دهه 1500 میلادی هم مانند دههها و قرنهای پیشینش، کاملا یخزده بوده است. ضمن اینکه قطب جنوب به طور رسمی در سال 1818 میلادی و البته به صورت کاملا یخزده کشف شد!
همانطور که پیشتر هم اشاره شد، بسیاری از دانشمندان معتقدند که در اثر تغییر زاویه چرخش کره زمین، قطبهای کره زمین هم هر یک میلیون سال، یک درجه تغییر زاویه میدهند. در نتیجه برخی کسانی که این پدیده و همچنین بحث تغییر قطبین مغناطیسی کره زمین را شنیده بودند، با استناد به نقشهای که در دهه 1500 میلادی توسط رِیس ترسیم شده بود، در نهایت بحث تغییر قطبین جغرافیایی کره زمین را مطرح کردند.
پس در نهایت میتوانیم بگوییم با وجود اینکه بحث گرمایش کره زمین یک موضوع واقعی و انکارناپذیر است، اما این پدیده نمیتواند به یکباره سیاره زمین را زیر آب فرو ببرد. در نتیجه ممکن است برخی از ثروتمندترین انسانهای حال حاضر دنیا، با علم به این موضوع که گرمایش زمین به صورت ناگهان باعث نابودی انسانها نمیشود، تمهیداتی برای آینده خودشان اندیشیده باشند. اما این احتمال هم وجود دارد که آنها با استناد به خرافاتی که بخاطر کژفهمی مفاهیم علمی بوجود آمده و سپس با تکرار دائم، ملکه ذهن آنها شدهاند، معتقد باشد که قرار است جهان به یک باره به زیر آب برود. در نتیجه ترس از آینده باعث شده آنها در حال خرید زمینهایی به دور از آبها باشند تا هنگام رخ دادن این اتفاق، بتوانند خود و خانوادهشان در آن پناه بگیرند.
اما نظر شما کاربران گجت نیوز در رابطه با این موضوع چیست؟ آیا میلیاردرهایی مانند جف بِیزوس بخاطر هشدارهای دانشمندان در حال تهیه خانههایی دور از سطح آبها هستند یا خرافات باعث بوجود آمدن ترس از آینده در میان ثروتمندان شده است؟ یا اینکه اصلا ترس از آینده در میان آنها وجود ندارد و آن دسته از میلیاردرها که در حال خرید زمینهایی به دور از مناطق ساحلی هستند، فارغ از ترس از آینده درحال انجام اینکار هستند؟