داستان ترسناک روح محور جذاب است و برای همیشه در ذهن فرد باقی میماند. در این مطلب میخواهیم نگاهی به ده مورد از این داستانها بیاندازیم.
داستان های ترسناک مربوط به اشباح، موجودات اهریمنی و دیوها از دوران باستان ثبت شدهاند و همچنان نیز برای مردم جذاب هستند. اگرچه علم این اتفاقات ماوراءالطبیعه را تائید نمیکند، اما در طول تاریخ حضور پررنگی داشتهاند. در این مطلب میخواهیم نگاهی به ده مورد از ترسناکترین این داستانها بیاندازیم.
ترسناک ترین داستان های مربوط به ارواح
داستان ترسناک روح مصری مربوط به ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد
در سال ۱۹۱۵، مصر شناسی به نام گاستون ماسپرو اقدام به انتشار ترجمه یک داستان ترسناک قدیمی کرد که در شهر تبای مصر باستان اتفاق میافتاد. این داستان در چهار تکه سفالی نوشته شده بود و در آن روح یک مرد مومیایی شده از شرایط کنونیاش به کشیش اعظم خدای آمون میگفت.
روح میگوید: «من بزرگ شدم و پرتوهای خورشید را ندیدم. من از هوا تنفس نکردم، ولی تاریکی هر روز پیش روی من بود و هیچ کس نیز به دنبالم نیامد.»
ماسپرو در رابطه با این داستان گفت: «به نظر میرسد که روح از اتفاقی که برای خودش یا مقبرهاش افتاده شکایت دارد. اما من نمیتوانم متوجه دلیل نارضایتیاش شوم.»
مصریان باستان کاملاً به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و مجموعهای از طلسمها را در کتابی به نام «کتاب مردگان» جمعآوری کرده بودند که باور داشتند در مسیر رسیدن به آن دنیا به آنها کمک میکند.
روح توپو
توپو یک روح از چین باستان بود که میخواست انتقام بگیرد. توپو پیش از مرگ به عنوان یکی از وزرای امپراتور Hsuan (از ۸۲۷ پیش از میلاد تا ۷۸۳) فعالیت میکرد. این دو با هم اختلاف پیدا کردند و امپراتور در سال ۷۸۶ پیش از میلاد دستور قتل توپو را صادر کرد. البته؛ به امپراتور هشدار داده شده بود که توپو باز میگردد و او را آزار خواهد داد.
هرچند توپو تنها به آزار و اذیت امپراتور اکتفا نکرد. فیلسوف چینی Mo Tzo در این باره نوشته است که: «Hsuan در جمعی از اربابان فئودال حضور داشت که ناگهان تیری از سمت شبحی که به توپو شباهت داشت پرتاب شد و وی را کشت.»
مرد زنجیر شده در آتن باستان
پلینی کوچک از سناتورهای رم باستان بود که در سال ۱۱۳ پس از میلاد مرد. وی داستان ترسناکی را روایت کرده است که تا به امروز باقی مانده است: «خانه بزرگ و جاداری در آتن بود که شهرت بدی داشت و هیچ کس راضی نمیشد در آنجا زندگی کند. معمولاً در نیمههای شب صدایی شبیه به برخورد آهن شنیده میشد. اگر با دقت بیشتری گوش میدادید، به صدای زنجیر شباهت داشت. پس از شنیدن صدا، شبحی به شکل یک پیرمرد خیلی لاغر و تکیده ظاهر میشد. این پیرمرد ریش بلند و موی آشفتهای داشت و به پاها و دستهایش نیز زنجیر بسته شده بود.»
لازم به توضیح نیست که خانه به حالت متروکه درآمده بود و در نهایت با قیمت پایینی اجاره داده شد. وقتی فیلسوفی به نام Athenodorous این روایت را شنید تصمیم گرفت که خانه را اجاره کند و با شبح روبرو شود. در نیمههای شب مجدداً روح با زنجیرهایی بر دستان و پاهایش ظاهر شد. Athenodorous با آرامش کامل محل ناپدید شدن روح را علامت گذاشت و صبحگاه دستور داد که آن نقطه را بکنند.
پلینی در ادامه داستان میگوید که: «به دستور فیلسوف عمل کردند و در آنجا اسکلت مردی که به زنجیر کشیده شده بود پیدا شد. جنازه مدت زیادی بود که دفن شده بود و به همین دلیل چیز زیادی از آن باقی نمانده بود.»
پس از اینکه پیرمرد را با احترام کامل دفن کردند، روح برای همیشه رفت و دیگر به آن خانه بازنگشت.
حمام عمومی مسدود شده
پلوتارک تاریخ نگار و مقاله نویس معروف یونانی است که از سال ۴۵ تا ۱۲۰ پس از میلاد میزیست. وی داستان ترسناک مشابهی را نقل کرده است که نسبت به نمونه آتنی پایان غمانگیزتری دارد. در یکی از شهرهای یونان باستان پسری به نام دیمون میزیست. یکی از فرماندهان ارتش روم میخواست به وی تعرض کند که با مقاومت او روبرو شد. دیمون میدانست که اگر کاری نکند بدون شک کشته خواهد شد. به همین خاطر به همراه تعدادی از دوستانش در مسیر فرمانده رومی و تعدادی از سربازانش کمین کرد و همه آنها را به قتل رساند.
شورای شهر دیمون و دوستانش را به مرگ محکوم کرد. اما دیمون هنوز دستگیر نشده بود و توانست تمامی اعضای شورای شهر را بکشد. دیمون و دوستانش از شهر خارج شدند و به راهزنی و غارت روی آوردند تا اینکه در نهایت مردم شهر به دیمون اجازه دادند به شهر بازگردد، اما هنوز زمان زیادی از بازگشت وی به شهر نگذشته بود که در حمام عمومی شهر کشته شد.
پلوتارک همچنین اعلام کرد که: «تا مدتها بعد در محل کشته شدن دیمون اشباحی ظاهر میشدند و نالههایی نیز شنیده میشد. پدرانمان به ما گفتند که در حمام بخار مسدود شد و تا به امروز نیز افراد ساکن در اطراف حمام، آن را به عنوان منشاء صداها و تصاویر ترسناکی که دیده میشود، میدانند.»
برج لندن
قلعههای مختلف بریتانیا همیشه میزبان داستان های ترسناک بودهاند و گفته میشود برج لندن نیز که ۹۰۰ سال قدمت دارد،َ چندین روح را در خود جای داده است. مقامات برج نیز بر این باور هستند که خانه ملکه یکی از مکانهای مورد علاقه ارواح است.
یکی از ارواح خانه ملکه، آرابلا استوارت نام دارد. آرابلا از عموزادگان جیمز اول پادشاه انگلستان بود و مرتکب گناه بزرگ ازدواج با فردی شده بود که مورد تائید پادشاه نبود. جیمز اول وی را برای مجازات به برج لندن فرستاد. بر اساس روایات وی همچنان در برج لندن زندانی است.
در یک داستان ترسناک دیگر آمده است که شبح یک خرس در بخشی از برج لندن به نام برج مارتین دیده شده است. گفته میشود نگهبانی که خرس را دیده از ترس مرده است. برج لندن در بخشی از قدمت ۹۰۰ سالهاش به عنوانی مکانی برای نمایش حیوانات محبوس مختلف از جمله خرسها استفاده میشد.
جنگل آئوکیگاهارا
جنگل آئوکیگاهارا در شمال غربی کوه فوجی ژاپن قرار دارد و در طی دو دهه گذشته جنازه چندین نفر که خودکشی کرده بودند در آن پیدا شده است. به همین خاطر این جنگل به مکان مورد علاقه شهروندان ناراضی ژاپنی تبدیل شده است تا در آنجا به زندگی خود خاتمه دهند.
امروزه نوشتههایی در جنگل نصب شده است که از افراد میخواهد خودکشی نکنند و از دیگران کمک بخواهند. با توجه به تعداد خودکشیهایی که در این جنگل رخ داده، داستانهایی نیز از روبرو شدن با ارواح افرادی که در آنجا خودکشی کردهاند منتشر شده است.
جنگیری رولند دو
در سال ۱۹۴۹ گروهی از کشیشهای کاتولیک اقدام به انجام مراسم جنگیری بر روی پسر بچهای از مریلند با نام مستعار رولند دو کردند. گزارشهای مختلفی در رابطه با قدرتهای ادعایی رولند منتشر شده است. در برخی از داستانها گفته میشود که رولند تواناییهای ماوراءالطبیعه داشت و میتوانست به زبانهای باستانی صحبت کند که مشخصاً در توان یک پسر بچه نبود. همچنین؛ گفته میشود که وی میتوانست تختی که رویش دراز کشیده بود را تکان داده و یا بلند کند.
از سال ۱۹۴۹، پژوهشگران خیلی از این ادعاها را زیر سوال بردهاند و مدارکی ارائه دادهاند که رولند پسری بوده که از لحاظ روانی مشکل داشته و از مدرسه رفتن متنفر بوده است و توانایی هایش نیز به هیچ وجه عجیب نبودهاند. در هر صورت مراسم جنگیری انجام شد. این اتفاقات الهام بخش ویلیام پیتر بلتی برای نوشتن رمان جنگیر شد و در نهایت در سال ۱۹۷۳ نیز فیلم معروف جنگیر بر اساس آن ساخته شد.
بانوی قهوهایپوش رینهم هال
در سال ۱۹۳۶ عکاسی در حال تصویربرداری از عمارت ۳۰۰ ساله رینهم هال در نورفولک بریتانیا بود که تصویری از شبحی را که در حال حرکت به سمت پایین پلهها بود، ثبت کرد. عکس بانوی قهوهای پوش یکی از معروفترین تصاویر مربوط به اشباح است که تا به امروز ثبت شده است. البته؛ برخی از کارشناسان بر این باورند که این عکس با استفاده از تکنیک نوردهی چندگانه درست شده است.
این عمارت مساحتی بالغ بر ۲۸۳۳ هکتار را پوشش میدهد و در زمینه حضور ارواح سابقه دارد. برخی معتقدند که روح مورد بحث میتواند به بانو دوروثی تاونشند تعلق داشته باشد. وی همسر وایکونت دوم آنجا بود و در سال ۱۷۲۶ به دلیل ابتلا به آبله مرغان درگذشت. وی به همسر خود خیانت کرده بود و گفته میشود همچنان در لباسی قهوه رنگ در عمارت سرگردان است.
روح دوربین مدار بسته
کاخ همپتون کورت در انگلستان نیز روح تصویری خودش را دارد. در سال ۲۰۰۳ دوربینهای مدار بسته تصاویری از یک پیکره اسکلتی ثبت کردند که لباسهای بسیار قدیمی به تن داشت و یک در محکم مقاوم در برابر آتش را که باز بود، میبست. این روح که اسکلتر نامیده شده بود، توجه زیادی را در رسانهها به خود جلب کرد.
در وبسایت کاخ همپتون کورت نوشته شده است که نه تنها مامورین امنیتی فکر میکردند که چیزهایی میبیند بلکه یک بازدید کننده نیز (در همان روزی که اسکلتر ظاهر شد) در کتاب بازدیدکنندگان نوشت که فکر میکند یک روح را در این محوطه دیده است.
البته اسکلتر تنها روح ساکن در این کاخ نیست. کاترین هاوارد، همسر پنجم هنری هشتم نیز در اینجا زندانی بوده و گفته میشد که وقتی او را کشان کشان به اتاقش میبردند، تمام مسیر را جیغ می کشیده است. بخشی که روح کاترین آن را تسخیر کرده است امروزه با نام گالری جیغ شناخته میشود.
امیتی ویل
احتمالاً امیتی ویل را بتوان یکی از ترسناک ترین داستان های مربوط به ارواح در آمریکا دانست. در سال ۱۹۷۴ فردی به نام Ronal Defeo Jr. به قتل مادر، پدر و ۴ فرزندش در خانهشان در امیتی ویل در نیویورک محکوم شد. گزارشها نشان داد که تفنگ رونالد دارای صدا خفه کن نبود و از طرفی هیچ نشانهای نیز از درگیری یا تنش در خانه مشاهده نشده بود. مواردی که باعث سردرگمی کارآگاهان شد.
در سال ۱۹۷۵ خانوادهای به نام لوتزس این خانه را با قیمت پایینی خریدند. اما آنها کمتر از یک ماه در آنجا زندگی کردند و در طول همان زمان نیز صداهایی در اطراف خانه شنیده میشد، دخترشان یک دوستی خیالی را با خوکی با چشمان قرمز رنگ به نام جودی آغاز کرده بود، خانه دستههای مگس را به خود جذب میکرد، صدای کوبیده شدن چیزی از دیوارها شنیده میشد و وسایل خانه نیز به خودی خو جابهجا میشدند.
این خانواده از محققان امور ماوراءالطبیعه اد و لورین وارن خواستند تا موضوع را بررسی کنند و آنها نیز رخ دادن اتفاقات ماوراءالطبیعه را تائید کردند. حتی اد وارن اعلام کرد که توسط یک نیروی ناشناس به کف زیرزمین کوبیده شده بود. این خانه همچنان در مرکز توجهات است، اما مالکان چند وقت اخیر اعلام کردهاند که با هیچ پدیده عجیبی روبرو نشدهاند. کتابی به نام وحشت امیتی ویل و چندین فیلم نیز بر اساس این داستان ترسناک منتشر شدهاند.