محققان با بررسی نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین در خصوص گذر زمان دریافتند گذر زمان در کوه نسبت به سطح دریا سریعتر است.
فرانک دایسون (Frank Dyson)، پژوهشگر رصدخانه سلطنتی گرینویچ (ROG) و آرتور ادینگتون (Arthur Eddington)، پژوهشگر دانشگاه کمبریج (Cambridge University) در فوریه سال 1919 میلادی دو گروه از ستارهشناسان را برای رصد و عکسبرداری از یک خورشید گرفتگی تشکیل دادند. در همین راستا یک گروه به منطقه سوبرا کشور برزیل و گروه دیگر در جزیره کوچک پرنسیپ (Principe) در سواحل غربی آفریقا رفتند تا این خورشید گرفتگی را رصد کنند.
این دو گروه از ستارهشناسان قصد داشتند با اکتشافات خود نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین را مورد بررسی قرار دهند. این نظریه در سال 1915 میلادی منتشر شد و در جامعه علمی اختلافات بحثبرانگیزی را به وجود آورد. نسبیت عام آلبرت اینشتین پیشبینی میکرد نوری که از کنار یک جرم مانند خورشید عبور میکند، میتواند منحرف شود. طبق این نظریه اینشتین، اجرام نجومی به دلیل اندازه خود باعث ایجاد انحرافی در فضا-زمان میشوند و حتی قادرند امواج نور را نیز منحرف کنند. از این رو تاریکی ناشی از خورشید گرفتگی فرصتی را برای این دو گروه از ستارهشناسان به وجود آورد تا بتوانند ستارگانی که از دید زمین به خورشید نزدیک میشوند را مشاهده کنند.
این دو گروه توانستند ماموریت خود را با موفقیت به انجام برسانند. این ستارهشناسان بعد از عکسبرداری از خوشه ستارهای قلائص (Hyades) موجود در فلکی گاو (Taurus) تصاویر ثبت شده خود را با تصاویر مرجع همان خوشه ستارهای مورد مقایسه قرار دادند تا بتوانند تفاوت احتمالی ناشی از حضور خورشید را پیدا کنند. دایسون و ادینگتون در نوامبر سال 1919 میلادی اعلام کردند نتایج بررسیها به خوبی نظریه نسبیت عام اینشتین را ثابت میکند؛ این نتایج محققان باعث شد تا منتقدان این نظریه از انتقادهای گسترده خود دست بردارند و اینشتین نیز توانست با نظریه خود به شهرت زیادی دست پیدا کند.
نسبیت عام اینشتین
بدون شک نسبیت عام اینشتین به عنوان یکی از عمیقترین دیدگاههای علمی در جهان محسوب میشود. پس از این که دایسون و ادینگتون نتایج پژوهش خود را منتشر کردند، جی.جی. تامسون (J.J. Thomson)، فیزیکدان انگلیسی نظریه اینشتین را یک قاره از ایدههای علمی معرفی کرد. البته دانشمندان همچنان توپوگرافی این قاره از ایدههای علمی را مورد بررسی قرار میدهند. گفتنی است انحنای نور در اطراف اجرام بزرگ نجومی فقط یکی از جلوههای فیزیکی عجیبی محسوب میشود که این نظریه را شرح میدهد.
انسان با نظریه نسبیت عام اینشتین توانسته است به این حقیقت پی ببرد که فضا قابل انعطاف بوده و جهانی که میشناسیم میتواند بسیار عجیب باشد. هرچند این توصیف از لحاظ فنی یک توصیف کامل محسوب نمیشود، اما این حقیقت اساسی محیط ما بوده و باید آن را پذیرفت. اگر بخواهیم به شکل ساده این نظریه را توضیح بدهیم باید بگوییم جرم یک جسم با نیروی گرانش آن در ارتباط بوده و هر چه جرم بیشتر باشد، نیروی گرانش آن نیز بیشتر خواهد بود. همچنین هرچه نیرو بیشتر باشد، انحراف بیشتری در فضا رخ خواهد داد. نکته عجیب دیگر این است که تاثیرهای گرانش نتیجه آشکار انحراف فضا-زمان خواهد بود. با توجه به اینکه فضا-زمان متشکل از 4 بعد بوده و سه بعد فضا و یک بعد زمان را شامل میشود، اجرام کیهانی بزرگ باعث انحراف زمان خواهند شد. به همین دلیل این دو بعد با یکدیگر کاملا در ارتباط هستند و به همین دلیل برای آنها عبارت فضا-زمان استفاده میشود.
تفاوت گذر زمان در کوه و دریا
پروفسور اریک پواسون (Eric Poisson)، فیزیکدان نظری اهل کانادا و استاد بخش فیزیک دانشگاه گوئلف (University of Guelph) کانادا با پژوهشهای متعدد خود باعث شده تا انسانها بتوانند برخی از مرموزترین اجرام نجومی جهان به خصوص سیاهچالهها، ستارههای نوترونی و امواج گرانشی ناشی از آنها را بهتر درک کنند. وی در یک مصاحبه شرح داد که چگونه زمان به دلیل اثرهای نسبیت عام همواره به یک شکل جریان نداشته و چگونه این موضوع در مکانهای مختلف روی زمین به شکل متفاوتی رخ میدهد.
پروفسور اریک پواسون در ادامه بیان کرد یکی از اولین موضوعهایی که اینشتین موفق به کشف آن شد این است دو ساعت دارای حرکت نسبی از سرعتهای مختلفی بهره میبرند. موضوع دومی که اینشتین ثابت کرد این است که تفاوت سرعت فقط به دلیل حرکات نسبی میان ساعتها نیست؛ در واقع موقعیت نسبی در یک میدان گرانشی نیز تاثیرگذار است. ار این رو ساعتی که در عمق یک میدان گرانشی قرار دارد، از ساعتی که دور از منبع جاذبه است، کندتر خواهد بود.
در واقع این توضیحات اینشتین پاسخی برای این پرسش است که چرا یک ساعت در بالای کوه اورست زمان متفاوتی را نسبت به ساعتی که در سطح دریا قرار دارد نشان میدهد. به بیانی دیگر ساعت بالای کوه از ساعتی که در ارتفاع پایین قرار دارد کمی سریعتر است. لازم به ذکر است اکثر ساعتها به اندازه کافی حساس نبوده و نمیتوانند این تفاوتها که در حد میلیونیوم ثانیه هستند را به ثبت برسانند. هرچند این موضوع یک واقعیت علمی جالب به نظر میرسد، اما میتواند چگونگی تاثیر نسبیت عام روی زندگی عادی انسان را نشان دهد.