فیلم کوچه کابوس

نقد فیلم کوچه کابوس؛ سایه‌ها در سپیده‌دم می‌رویند

فیلم کوچه کابوس – Nightmare Alley به کارگردانی «گیرمو دل تورو»، یکی از آثار سینمایی خوب چند مدت اخیر است که حتی می‌توانست بهتر هم باشد.

کوچه کابوس شاید بهترین ساخته‌ی دل تورو نباشد اما اثر نئو-نوآر خوش‌ساختی است که از جهاتی، نسخه‌ی سال 1947 را کنار می‌زند.

دل تورو فیلم‌سازی مؤلف است که درک عمیقی از فانتزی دارد؛ او همانند «تیم برتون» بلد است که چگونه فضاهای آثارش را به فانتزی نزدیک کند، حتی هنگامی که هیچ سنخیتی با آن فضا ندارند و متعلق به ژانر دیگری هستند. به همین دلیل است که یک فیلم نئو-نوآر شبه‌سنتی همچون کوچه کابوس متفاوت جلوه می‌کند و داستان نسبتا ساده‌ی آن از سقوط یک مرد جاه‌طلب، پیچیده‌تر به نظر می‌رسد.

نقد فیلم کوچه کابوس

فیلم تقریبا همه‌ی امضاهای یک اثر نئو-آر را دارد، از یک ضدقهرمان، نورپردازی‌های ویژه (که اگر نسخه‌ی سیاه‌وسفید را تماشا کنید، خودشان را بهتر نشان می‌دهند)، قتل و جنایت تا زن اغواگر، فلش‌بک‌ها و سوالات هستی‌گرایانه‌ای که به‌واسطه‌ی شخصیت اصلی یا اعمال او مطرح می‌شود.

اما چیزی که فیلم را از نمونه‌های کلاسیک متمایز می‌کند، اهمیتی است که دل تورو برای رنگ‌ها قائل شده است؛ تصاویر او در اکثر دقایق، شاداب و پرانرژی هستند و با ذات فیلم (یک نئو-نوآر از قلب دهه‌ی 40 میلادی) تضاد ایجاد می‌کنند.

فیلم کوچه کابوس

فیلم آغاز درخشانی دارد، چند نمای اول آن‌قدر خوب هستند که وعده‌های فراوانی می‌دهند و انتظارات را بالا می‌ببرند. مخاطب از شخصیت اصلی برداشت‌های مختلفی می‌کند که هیچ‌ کدامشان مثبت نیستند؛ آیا با یک آدمکش بی‌احساس روبرو هستیم؟ (تکلیف ما با اثر جدید فیلمساز هم مشخص می‌شود، خبری از خیال‌پردازی، سحر، جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی نیست. این یک دنیای واقعی است، دنیایی سیاه، کثیف و فاسد).

«استن کارلایل» اما یک قاتل بالفطره نیست، او فقط یک آدم آسیب‌دیده است که کودکی فاجعه‌باری داشته، مادرش رهایش کرده و همیشه از سوی پدرش سرکوب شده است. تا اینکه یک روز تصمیم می‌گیرد کار را تمام کند؛ او هیچ حسی به پدر ندارد، مهم نیست که دارد یخ می‌زند یا مریض است، این خانه هم دیگر خانه نیست، باید بسوزد و خاکستر شود چراکه یک یادآوری تلخ از گذشته‌ای تلخ‌تر است. این‌ها را بعدها می‌فهمیم، آن هم به شکلی مبهم و مغلق.

فیلم کوچه کابوس

دل تورو می‌توانست تمرکز بیشتری روی این بخش‌ها داشته باشد تا مخاطب به درک بهتری از استن برسد اما تنها به چند نما و تعدادی ارجاع اکتفا کرده است. البته همان چند نما، ریشه‌های به وجود آمدن «استن جدید» را به خوبی نشان می‌دهند، مردی که تقلایش برای دیده شدن و رسیدن به موفقیت، ناشی از کمبودهای دوران کودکی و نوجوانی‌اش است. در نتیجه، عبور سهل‌انگارانه‌ی فیلمساز از این گذشته‌ی نه‌چندان هیجان‌انگیز اما مهم، به عمد بوده تا رمزآلود بودن شخصیت اصلی وضوح بیشتری پیدا کند.

فصل تازه‌ی زندگی استن با ورود به کارناوال رقم می‌خورد. جوانک هیچ هدف یا آینده‌ای ندارد اما کار کردن در یک سیرک، برایش چندان غریبانه نیست، شاید چون تفاوتی میان خود و کارکنان عجیب آنجا نمی‌بیند. دل تورو مطابق معمول، محیط کاراناوال قصه‌اش را تئاترگونه ترسیم کرده و یک نوع مصنوعی‌بودن خاص در آن به چشم می‌خورد که از امضاهای این فیلم‌ساز به حساب می‌آید و از بُعد زیبایی‌شناسی هم به فیلم کمک کرده است.

فیلم کوچه کابوس

ایرادی که می‌توان به بخش کارناوال داشت، این است که بیش از اندازه کشدار می‌شود؛ تا حدی که شاید مخاطب فکر کند فیلم کوچه کابوس به همین لوکیشن خلاصه خواهد شد (نسخه‌ی سال 1947 چنین حسی نمی‌دهد). پس از گذشت یک ساعت، وقتی یک‌بار دیگر با استن و «مالی» در محیطی تازه ملاقات می‌کنیم، این حس را داریم که هرچه تا الان تماشا کردیم، تنها یک افتتاحیه بوده است و نه چیزی بیشتر. از طرف دیگر، دل تورو با اینکه چند نکته‌ی کلیدی از داستان را به ما عرضه می‌کند اما این یک ساعتِ سرگرم‌کننده در کارناوال، می‌توانست به شکل بهتری به کار گرفته شود.

علاقه‌مندی استن به «اندیشه‌خوانی» و همچنین دخترک از همین‌ کارناوال آغاز می‌شود اما هیچ‌کدام به شکل دقیقی موشکافی نمی‌شوند. در عوض، پافشاری فیلمساز روی «گیک» بحد افراط است و او می‌خواهد به هر نحوی، «اهمیت» این شخصیت و جایگاهش را به مخاطب گوشزد کند تا نمای پایانی فیلم تاثیرگذارتر شود.

فیلم کوچه کابوس

رابطه‌ی عاشقانه‌ی استن و مالی هم ظاهرا از آن نوع سنتی‌اش است که هیچ پایه‌واساسی ندارد و نقاط ضعف خود را در بخش میانی داستان نشان می‌دهد. شاید دخترک چون آرزوی زندگی بهتری دارد، به استن دل می‌بندد و شاید استن به او دل بسته، زیرا در این دنیای تاریک، چیز دیگری وجود ندارد که سزاوار ابراز محبت باشد. این‌ها برداشت نگارنده است و در فیلم، کمتر از رویاها و نوع نگاه‌ این دو شخصیت نسبت به رابطه صحبت می‌شود.

«کیت مارا» در نقش دخترک مظلوم و بی‌گناه قصه، با ورود دکتر «لیلیث ریتر» حتی بیشتر هم به حاشیه می‌رود و هیچ فرصتی برای خودنمایی ندارد. در مقابل، رابطه‌ی آتشین استن و لیلیث هم با اینکه «بازی قدرت» است، هرگز به آن اوجی که انتظار داریم نمی‌رسد و فیلم باید مدت زمان بیشتری را به آن‌ها اختصاص می‌داد.

جایی که استن تحت‌ سلطه‌ی روان‌شناس قرار گرفته و از گذشته‌اش صحبت می‌کند، از نقاط عطف قصه است که کمک می‌کند تا او را بهتر بشناسیم اما دل تورو کار را با به نمایش گذاشتن تنها «یک جلسه» تمام می‌کند، احتمالا برای اینکه می‌خواهد ابعاد شخصیتی عمیق‌تر استن، مرموز باقی بماند. ملاقات‌های بعدی آن‌ها، بیشتر کاری است و اندکی هم چاشنی رومانس و عشق ممنوعه دارد.

فیلم کوچه کابوس

دل تورو در عرضه‌ی استن نیز می‌توانست کمی بهتر عمل کند. ما انگیزه‌های این شخصیت را می‌دانیم و دلایل کارهایی که انجام می‌دهد را می‌فهمیم اما چیزی که کاملا قابل باور نیست، واکنش‌ او نسبت به سقوط است. «پیت» و «زینا» هر کدام در برهه‌ای، به وی هشدار می‌دهند که باید منتظر هبوط باشد و او در پاسخ به زینا می‌گوید: «چیزی به نام کارت بد وجود نداره، بستگی داره باهاش چی کار کنی». با این حال، او در پایان، بدبختی‌اش را می‌پذیرد و دیگر برای تغییر دادن شرایط تلاشی نمی‌کند. برای مردی که با جاه‌طلبی و فریب‌کاری، پله‌های ترقی را یک بار طی کرده است، حالا این ناامیدی مطلق از کجا ریشه می‌گیرد؟

شاید از الکل، شاید هم از غیبت دخترک. رابطه‌ی این دو شخصیت اگرچه عمق کافی ندارد اما حضور مالی، تنها نقطه‌ی روشن زندگی استن است. در یک سکانس کلیدی که مالی قصد رها کردن او را دارد، استن برای اولین بار، «خود واقعی‌اش» را به دخترک و البته مخاطب نشان می‌دهد و می‌گوید: «من هر روز زندگیم توی ترسم. گاهی اینقدر می‌ترسم که نمی‌تونم نفس بکشم. ولی باهاش می‌جنگم تا نجات پیدا کنم. مالی همه‌ی آدم‌های زندگیم منو ترک کردن، لطفا منو ترک نکن، لطفا».

فیلم کوچه کابوس

اما چه می‌شود که در پایان، استن فکر می‌کند سزاوار «گیک» بودن است. او حتی پس از به قتل رساندن «اِزرا»، «اندرسون» و احتمالا پدر، عذاب وجدان ندارد. آیا برای زانو زدن کمی زود نیست؟ در نسخه‌ی 1947 این مشکل وجود ندارد، زیرا مالی از راه می‌رسد و استن را به آینده امیدوار می‌کند (نه برای بازگشت به همان مسیر سابق، برای اینکه آدم بهتری شود و از نو آغاز کند) اما دل تورو اعتقاد دارد که برای این مرد، رستگاری دور از دسترس است. مگر اینکه رستگاریِ او را در قالب گیک‌ بودن ببینیم.

با این همه، نمای پایانی، تسلیم شدن استن و بیان جمله‌ی «من برای این کار متولد شدم»، برای پررنگ‌تر شدن پیام‌های فیلم ضروری بود. البته فیلم قصد شعار دادن در رابطه با اخلاقیات را ندارد اما خواسته یا نخواسته، به «حکایت‌های کنتربری» نوشته‌ی «جفری چاوسر» نزدیک می‌شود که لزوما بد نیست.

فیلم کوچه کابوس

دل تورو، نتوانسته جلوی قابل‌پیش‌بینی بودن رویدادها را هم بگیرد و حتی اگر نسخه‌ی 1947 را تماشا نکرده یا رمان اصلی (نوشته‌ی «ویلیام لیندزی گرشام») را نخوانده باشید، همچنان می‌توانید حدس بزنید که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. البته پایان هرگز مهم نیست، مهم سیر داستان و چگونگی رسیدن به نقطه‌ی پایان است که فیلم کوچه کابوس در این زمینه، سرگرم‌کنندگی خود را تا انتها حفظ می‌کند؛ البته که ریتم کند اثر شاید با هر نوع سلیقه‌ای سازگار نباشد.

دل تورو می‌توانست فیلم را کمی فشرده‌تر کند تا تعلیق بیشتری به اثر اضافه شود اما او بیشتر به روان‌شناسی شخصیت‌ها و درام قصه اهمیت داده است. ضمن اینکه در چند بخش، فیلمساز توانسته تعلیق از نوع نوآر را به بهترین شکل ممکن عرضه کند، خصوصا در بخشی که استن می‌خواهد عشق دیرین اِزرا را به او نشان دهد.

این لحظات، نفس‌گیر و استرس‌زا هستند و خشونت بی‌پرده‌ای دارند که با توجه‌ به فضای نسبتا شاعرانه‌ای که دل تورو خلق کرده، کمی شوکه‌کننده به نظر می‌رسند. هرچند که او در همان اوایل فیلم، با نمای کشته شدن مرغ توسط گیک، به شما اعلام می‌کند باید منتظر خشونت باشید.

فیلم کوچه کابوس

در بخش بازیگران، «بردلی کوپر» یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های کارنامه‌ی هنری‌اش را ارائه داده است. شاید در دقایق اولیه و هنگامی که ممتد سکوت کرده است و به بقیه گوش می‌دهد، دچار تردید شوید که نتواند از پس این نقش سخت برآید اما خیلی زود به شما ثابت می‌کند که درک خوبی از این شخصیت دارد و می‌داند چگونه آن را عرضه کند. اوج هنرمندی او را در اولین ملاقات با لیلیث (در دفتر کارش) و همچنین خنده‌های عصبی‌اش که به گریستن منتهی می‌شود، در نمای پایانی فیلم مشاهده می‌کنیم.

«کیت بلانشت» به عنوان زن اغواگر فیلم، هرآنچه از چنین شخصیتی انتظار داریم را به نمایش می‌گذارد. برداشت او از این تیپ، به آثار کلاسیک نزدیک است و وی تلاشی نمی‌کند تا آن را مدرنیزه کند. بلانشت در فرصت کمی که داشته است، صحنه‌ها را از آن خود می‌کند و گاهی نماها را از کوپر می‌رباید.

فیلم کوچه کابوس

متاسفانه دل تورو به دلایل مختلف، از پتانسیل‌های دیگر بازیگران شاخص فیلم استفاده‌ی خاصی نکرده است. «ویلم دفو» مطابق معمول عالی است اما «تونی کولت»، رونی مارا، «ران پرلمن» و «دیوید استراترن» بیشتر به تیپ نزدیک شده‌اند و حضور چشم‌گیری ندارند. ناگفته نماند که تیپ بودن شخصیت‌ها را همیشه نباید یک نکته‌ی منفی درنظر گرفت؛ در بعضی از ژانرها، حضور شخصیت تیپ به یک لازمه تبدیل می‌شود و دل تورو در راستای پایبندی‌اش به امضاهای آثار نئو-نوآر، تلاش کرده تا آدم‌های کلیشه‌ای را هم به داستانش وارد کند.

به کلیشه‌ها اشاره داشتیم؛ همه چیز در این فیلم از کلیشه می‌آید، داستان، فضاها، آدم‌ها، موسیقی و درون‌مایه‌ها اما هرگز احساس نمی‌کنید با یک اثر کلیشه‌ای روبرو هستید. دل تورو روی مرزهای آشنا قدم می‌زند، از آن‌ها وام می‌گیرد و گاهی هم ادای دین می‌کند اما راه خودش را می‌رود و فیلم خودش را می‌سازد. تلاش او برای عرضه‌ی اثری برجسته در یک ژانر کلاسیک، قابل‌تحسین است.

فیلم کوچه کابوس

فیلم کوچه کابوس می‌تواند در رابطه با خیلی چیزها باشد، تاثیرات مخرب مشروبات الکلی، بلندپروازی‌های فراتر از ظرفیت یک انسان، تلاش‌های نافرجام آدم‌های جاه‌طلبی که می‌خواهند از راه نادرست به موفقیت یا ثروت برسند، اهمیت دوران کودکی و تاثیر رویدادهای آن دوران بر روان فرد و این دیدگاه که برای هرکس، در دنیا جایگاهی تعیین شده است که هرچه قدر هم بخواهیم از آن فرار کنیم، در نهایت به همان جایگاه بازمی‌گردیم. در همین راستا، مخاطب می‌تواند برداشت‌های متنوعی از فیلم داشته باشد و از زوایای مختلفی آن را تماشا کند.

فیلم از نظر بصری هم چشم‌نواز است و از نگریستن به بعضی از نماهایی که «دن لاستسنِ» کهنه‌کار گرفته، لذت خواهید برد. دل تورو در بخش فیلم‌نامه بی‌گمان می‌توانست بهتر عمل کند تا تعادل نسبی میان بخش‌های مختلف برقرار شود و بعضی از شخصیت‌ها فرصت بیشتری برای دیده‌شدن داشته باشند.

دقایقی در فیلم وجود دارد که می‌توانستند به کلی حذف شوند و ضربه‌ای به روایت وارد نمی‌شود. با وجود این، می‌توان از کنار نقاط ضعف عبور کرد زیرا دل تورو اثری ساخته است که سال‌های متمادی آرزویش را داشت و عشق او به سینما و هنر در گوشه‌و‌کنار کوچه کابوس موج می‌زند.

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*