ارتشها معمولا سعی میکنند از هر گزینهای به عنوان یک سلاح استفاده کنند. بیایید به ۱۰ مورد از عجیبترین تجهیزات نظامی فراموش شده از غاز و کوسه گرفته تا ابرها بپردازیم.
شاید هیچ سازمانی همانند سازمانهای نظامی و ارتشها به دنبال امتحان کردن ایدههای جدید نباشد. آنها تمایل دارند که از هر گزینه احتمالی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند و فرقی هم نمیکند که این گزینه یک خفاش باشد یا یک فرد طالع بین. طبیعتا همه این ایدهها موفق نمیشدند و خیلی از آنها نیز خیلی زود کنار گذاشته شدند.
البته نمیتوان گفت که آنها لزوما بد بودند، بلکه یا در آن زمان مناسب نبودند یا برای هدف تعیین شده کارایی نداشتند. در ادامه به بررسی ۱۰ مورد از عجیب ترین تجهیزات نظامی فراموش شده ارتشها میپردازیم.
عجیب ترین تجهیزات و ایدههای نظامی فراموش شده
تخته اسکیت برای تفنگداران نیروی دریایی آمریکا
در دورهای تختههای اسکیت محبوبیت زیادی داشتند و همین نیز سبب شد سازمانهای نظامی به فکر استفاده از آنها بیفتند. تخته اسکیتهای نظامی از نظر ظاهری هیچ تفاوتی با اسکیتهای معمولی نداشتند و قرار بود به تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در برابر سیمهای رهاساز و تک تیراندازها کمک کنند.
البته به طور کامل مشخص نشد که چطور قرار است اسکیت به عنوان یکی از تجهیزات نظامی نیروهای Marine در برابر سیمهای رهاساز و تک تیراندازها مفید واقع شود؛ اما با توجه به قابلیت اصلی اسکیت میتوان حدسهایی زد. حرکت اسکیت سریع است و به همین خاطر فرد میتواند با وجود رد شدن از روی سیم رهاساز، پیش از آنکه تله مربوطه به او آسیبی برساند از منطقه دور شود.
بر همین اساس، تک تیرانداز نیز کار سختتری برای هدف قرار دادن یک هدف در حال حرکت با سرعت بالا خواهد داشت. ارتش آمریکا در سال ۱۹۹۹ این ایده را آزمایش کرد؛ اما ظاهرا نتوانست تاییدههای لازم را به دست آورد.
گلولههای رایسین
برخی از پزشکان بر این باورند که اگر فردی توسط گلوله زخمی شود و پیش از ایست قلبی به بیمارستان برسد، تا ۹۵ درصد احتمال زنده ماندن دارد. مشخصا اصابت گلوله به مغز یا قلب، شما را به آن ۵ درصد بدشانس نزدیکتر خواهد کرد. این درصدها خیلی برای سازمانهای نظامی جذاب نیستند و به همین خاطر تصمیم گرفتند که روی گلولههای پوشیده شده با رایسین کار کنند.
رایسین یک سم بسیار قوی (هزار برابر بیشتر از سیانور) است که از گیاه کرچک گرفته میشود. این سم جلوی تولید پروتئینهای ضروری در سلولها را میگیرند و بدین ترتیب سلول از بین میرود.
در واقع اگر در معرض مقدار کافی از این سم قرار بگیرید، در مدت کوتاهی جان خود را از دست خواهید داد و حتی اگر هم میزان سم مرگبار نباشد، مواردی همچون اسهال خونی، استفراغ و از کار افتادن اعضای بدن گریبانگیر شما خواهد شد.
در طور جنگ جهانی اول، دولت آمریکا روی گلولههای پوشیده شده با رایسین تحقیق کرد تا میزان مرگ و میر ناشی از گلوله را افزایش دهد. اگر این ایده جواب میداد، نرخ نجات ۹۵ درصدی میتوانست تا حد زیادی کاهش پیدا کند؛ هرچند که به خاطر حساسیت دمایی این اتفاق نیفتاد.
در واقع وقتی گلوله از اسلحه شلیک میشود دمای بسیار بالایی دارد و همین دمای بالا نیز باعث میشود که اثر سم از بین برود.
سپاه شترها
شنیدن اینکه ارتش آمریکا زمانی در نظر داشت سپاهی متشکل از شترها را تشکیل دهد، شاید خندهدار به نظر برسد؛ اما در واقعیت این کشور یک گردان متشکل از سربازهای شترسوار را تشکیل داد. البته این ایده امروزه احمقانه به نظر میرسد و حتی در سال ۱۸۳۷ (وقتی که برای اولین بار پیشنهاد شد) نیز اینگونه بود؛ اما در یک بازه زمانی کوتاه شرایط به نحوی پیش رفت که این ایده به صورت جدی بررسی شد.
در دهه ۱۸۰۰ وسیله نقلیه خاصی برای جابهجایی گسترده نیروهای نظامی وجود نداشت و سربازان به وسیله اسب به مناطق مختلف میرفتند. مشکل اینجا بود که ارتش آمریکا تنها ۴۲ هزار سرباز برای پوشش تمام قلمرو خود داشت و به واسطه معاهده گوادالوپه هیدالگو نیز ۵۰۰ هزار مایل مربع به این کشور اضافه شده بود.
علاوه بر اینها، تب طلا در کالیفرنیا نیز سبب هجوم جمعیت زیادی به این کشور شد و همین نیز کار ارتش آمریکا را سختتر کرد. مخصوصا اینکه بخش زیادی از مناطق جدید به دست آمده بیابانی بودند. با توجه به محدودیت آب و منابع و سختی سفر در مناطق بیابانی، ایده استفاده از شتر دیگر احمقانه نبود.
شترها مشکلی برای سفر در مناطق بیابانی نداشتند و نسبت به اسبها نیز آب کمتری مصرف میکردند. آنها همچنین توانایی حمل تجهیزات نظامی را داشتند. به همین خاطر در سال ۱۸۵۵، کنگره آمریکا ۳۰ هزار دلار را به خرید شتر اختصاص داد. با این پول ۳۳ شتر از خاورمیانه خریداری شده و به آمریکا فرستاده شدند. این شترها کار خود را به خوبی انجام دادند و در چندین موقعیت مهم خود را ثابت کردند.
اما جنگ داخلی آمریکا عملا این پروژه را به پایان رساند. سربازان شورشی تعدادی از شترها را کشتند و برخی دیگر نیز در مزایده به فروش گذاشته شدند. تعدادی نیز در بیابان رها شدند. آخرین شتر ارتش آمریکا در سال ۱۹۳۴ مرد.
بارورسازی ابرها
بارورسازی ابرها فرایندی است که در طی آن موادی برای بارش باران به داخل ابرها فرستاده میشوند. این روش در برخی ایالتهای آمریکا همچون کالیفرنیا برای مبارزه با قحطی به کار گرفته شد؛ اما ارتش انگلستان نیز به دلایل دیگری به بررسی بارورسازی ابرها پرداخته است.
در سال ۲۰۰۱ فاش شد که سیل شدید سال ۱۹۵۲ که منجر به مرگ ۳۵ نفر در انگلستان شد، به دلیل آزمایشهای نیروی هوایی سلطنتی در بارورسازی ابرها بوده است. در نتیجه این آزمایش شهرستان دوون در یک ماه بیش از ۲۵۰ برابر بیشتر از متوسط باران خود را دریافت کرد. در این پروژه، هواپیماها با گذشتن از درون ابرها، یخ خشک را به درون ابرها پرتاب میکردند تا ۳۰ دقیقه بعد باران ببارد.
در واقع ارتش انگلستان میخواست با این کار احتمال جلوگیری از پیشروی نیروهای دشمن یا غیر قابل عبور کردن رودخانهها را بررسی کند. هرچند که پس از سیل گسترده و کشته شدن چندین نفر، این پروژه متوقف شد.
گوسفندهای پرنده
جنگ بین ایتالیا و اتیوپی بین سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۶ رخ داد و به عنوان پیش درآمدی برای جنگ جهانی دوم شناخته میشود. ارتش ایتالیا سعی کرد که برای شکست دادن اتیوپی از بیابان دناکل بگذرد. این بیایان که ۱۳۶۹۵۶ کیلومتر مربع مساحت دارد، دارای آتشفشانهای فعال نیز هست و National Geographic آن را بیرحمترین منطقه زمین نامیده است.
سربازان ایتالیایی مجبور بودند برای گذر از این بیایان با حداقل تجهیزات و منابع ممکن همراه شوند؛ اما مشکل اینجا بود که آنها علاقهای به خوردن غذاهای بستهبندی شده نداشتند و گوشت تازه نیز در آنجا فاسد میشد. در این میان ارتش ایتالیا تصمیم گرفت که تجهیزات مورد نیاز را از طریق هوا بفرستد.
این ترفند که در آن زمان نسبت جدید بود، برای ما عجیب نیست؛ اما نکته عجیب این است که ایتالیاییها گوسفند زنده را از طریق هواپیما برای سربازان خود میفرستاند. در مجموع ۷۲ گوسفند و ۲ گاو برای ایتالیاییها فرستاده شد تا در طول جنگ گوشت تازه داشته باشند.
پروژه Iceworm
در طول جنگ سرد، ارتش آمریکا تمام تلاش خود را میکرد تا تجهیزات نظامی و امکانات خود را از دید جاسوسان شوروی پنهان نگه دارد. یکی از پروژهها برای این کار Iceworm نام داشت که بر اساس آن، آمریکا تجهیزات اتمی خود را در اعماق زمین در نزدیکی قطب شمال پنهان میکرد تا در صورت لزوم از آنها برای حمله علیه شوروی استفاده کند.
آمریکا قرار بود پایگاهی به نام Camp Century را در زیر یخهای گرینلند برای این کار تجهیز کند. این پایگاه ظرفیت ۲۰۰ سرباز و ۶۰۰ بمب اتمی را داشت. البته همه این کارها تحت عنوان یک پروژه تحقیقاتی علمی مرتبط با قطب شمال انجام میشد. آمریکاییها حتی ریلهایی را برای جابهجایی مداوم موشکهای اتمی خود در نظر گرفته بودند.
حرکت کردن بسیار زیاد یخهای گرینلند در نهایت سبب لغو شدن این پروژه شد. البته تا پیش از تصمیم نهایی پنتاگون، زیرساختهای زیادی در این منطقه ساخته شدند و ارتش آمریکا نیز در نهایت ۲۰۰ هزار لیتر سوخت و مقداری موارد رادیواکتیو را در آنجا رها کرد.
آذرخش
انسانها تاکنون تجهیزات و سلاحهای نظامی خارقالعادهای را توسعه دادهاند؛ از ابزارهای سادهای همچون شمشیر و کمان گرفته تا گلوله و حتی سلاحهای انرژی محوری همچون لیزر. اما آيا تاکنون سلاحی به قدرت و شدت آذرخش تولید شده است؟ ولتاژ آذرخش در برخی موارد به ۳۰۰ میلیون ولت میرسد و جریانی برابر با ۳۰ هزار آمپر دارد.
همین نیز باعث شد که CIA به فکر ساخت یک سلاح قدرتمند با استفاده از آن بیفتد. ایده CIA این بود که سیمهای بسیار نازک چند کیلومتری را به ابرها بفرستد. سیمها در نهایت روی منطقه هدف میافتادند و آذرخش به آن منطقه اصابت میکرد. البته این ایده هیچوقت عملی نشد و در نهایت هم کنار گذاشته شد.
غازهای نگهبان
هر منطقه نظامی به امنیت بالایی نیاز دارد. شما میتوانید برای تامین امنیت آنها از تجهیزات الکترونیکی استفاده کنید یا اینکه با استفاده از نگهبانها امنیت بیشتری را برای آنها به ارمغان بیاورید. گاهی اوقات انسانها در نقش نگهبان ظاهر میشوند و گاهی اوقات هم سگها این کار را انجام میدهد؛ اما ارتش آمریکا تصمیم گرفت از غاز در آلمان برای این کار استفاده کند.
یک شرکت اسکاتلندی از غاز به عنوان نگهبان استفاده میکند و دلیل آن را نیز سر و صدای بسیار زیاد این پرنده و هوشیار بودن آنها نسبت به هرگونه تغییر در قلمرو خود عنوان کرده است. البته در رم باستان نیز این ایده امتحان شده بود و شاید همین نیز سبب جلب توجه ارتش آمریکا به آن شد.
آنها در مجموع ۹۰۰ غاز را خریداری کردند تا از چندین پایگاه ارتش آمریکا در آلمان مراقبت کنند. جالب اینجاست که این ۹۰۰ غاز روی هم رفته به اندازه نصف یک سگ نگهبان هزینه دارند؛ بنابراین به طور کلی ایده بدی نبود، ولی با وجود این در هیچ جای دیگر استفاده نشد. شاید تمیز کردن و نگهداری از این تعداد غاز یکی از دلایل این موضوع باشد.
توپ دینامیتی با فشار هوا
نحوه تکامل سلاحهای مختلف را میتوان در این پرسش خلاصه کرد که چطور میتوان با این سلاح افراد بیشتری را در جاهای دورتر کشت؟ بر همین اساس کمان جای خود را به گلوله داد و موشک نیز جانشین گلوله شد. حالا امروز تجهیزات نظامی به حدی رسیدهاند که میتوان منطقهای را از فضا هدف قرار داد.
اما در میانه راه توپهای دینامیتی با فشار هوا نیز ساخته شده بودند. در اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی، نیروهای نظامی با یک مشکل مهم در هنگام بمباران کردن دشمن مواجه شدند و آن پایدار نبودن نسبی TNT بود. در واقع شما نمیتوانستید TNT را به واسطه توپ شلیک کنید؛ زیرا انفجار اولیه که برای پرتاب آن ضروری بود، سبب انفجار خود TNT هم میشد.
تا اینکه توپ پتوماتیک این مشکل را برطرف کرد. در این توپ فشار هوا میتوانست بدون منفجر کردن دینامیت آن را به بیرون پرتاب کند. این توپها توانایی پرتاپ ۴۵ کیلوگرم دینامیت را تا فاصله ۳۲۰۰ متری داشت. متاسفانه این توپ دقت زیادی نداشت و همین نیز سبب شکست پروژه شد.
کوسههای جنگجو
ارتشهای جهان در موقعیتهای مختلف از حیوانات استفاده کردهاند. اسبها را میتوان یک نمونه عالی از این موضوع دانست که به خوبی در جنگهای مختلف استفاده میشدند. البته در برخی موارد هم اگرچه ایده اولیه روی کاغذ عالی به نظر میرسید؛ اما در نهایت طبق برنامهریزی پیش نمیرفت.
یکی از این موارد استفاده از کوسههای به عنوان سلاح بود. در سال ۲۰۰۶ ارتش آمریکا روی برنامهای کار کرد که بر اساس آن امکان کنترل کوسهها با دستگاههایی خاص و تبدیل آنها به جاسوسان دریایی بود. در واقع آنها امیدوار بودند که توانایی طبیعی کوسهها در شناسایی سیگنالهای الکتریکی به کشف کشتیهای دشمن کمک کند.
از آنجایی که امروزه هیچ کوسه جاسوسی در ارتش آمریکا خدمت نمیکند، میتوان گفت که این برنامه با شکست مواجه شده است. مورد دیگر بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۷۱ رخ داد. در این برنامه قرار بود بمبهایی به سر کوسهها وصل شود تا به عنوان اژدرهای زنده ایفای نقش کنند. در بمب یک قطبنما قرار داشت و مسیری از پیش تعیین شده را دنبال میکرد.
اگر کوسه از مسیر منحرف میشد، به یک سمت سرش شوک وارد میشد تا مسیر خود را تصحیح کند. در واقع کنترل ذهن در کنار نبود و فقط از درد به عنوان ابزار کنترلی بهره گرفته میشد. دلیل عدم استفاده از دلفینها برای این برنامه نیز سر و صدای بالای آنها بود. کوسهها خیلی آرام بودند و به همین خاطر ایدهآل به نظر میرسیدند.
اما این برنامه در نهایت با شکست مواجه شد؛ زیرا کوسهها به محرک درد واکنش خوبی نداشتند و به جای تسلیم شدن، بیشتر میجنگیدند. از طرفی آنها برای حمل بمبهای بزرگ خوب نبودند.
به نظر شما کدام یک از ایدهها و تجهیزات نظامی فوق ممکن است در آينده به شکلی دیگر استفاده شود؟