شاید باورتان نشود، اما اروپاییها برای چند صد سال علاقه زیادی به خوردن مومیایی داشتند. در ادامه به علت خوردن مومیایی در اروپا از قرون وسطی تا قرن نوزدهم و ایجاد جنون مومیایی در عصر ویکتوریا میپردازیم.
چرا باید افراد فکر کنند که خوردن همنوعانشان به آنها کمک خواهد کرد؟ پاسخ به این سوال میتواند ما را با یکی از مضحکترین رازهای تاریخ اروپا آشنا کند. زمانی که اروپاییها به شدت به مومیایی های مصری علاقه داشتند.
علت خوردن مومیایی در اروپا از قرون وسطی تا قرن نوزدهم
در ابتدا این باور وجود داشت که باقیماندههای آسیاب و تتنور شده بدن انسان میتواند هرچیزی از سردرد گرفته تا طاعون را درمان کند. در عصر ویکتوریا نیز مردم علاقه عجیبی به مومیایی ها برای تفریحات پس از شام خود داشتند. در واقع از قرون وسطی تا قرن نوزدهم همیشه جنازههای باند پیچی شده مصریان باستان اروپایی ها را مجذوب خود کردهاند.
جنون مومیایی
باور به اینکه مومیایی ها میتوانند بیماریهای مختلف را درمان کنند، سبب شد مردم چیزی را که طعم فوقالعاده بدی داشت تا چندین قرن بخورند. Mumia نام محصولی بود که از اجساد مومیایی شده گرفته میشد و فقیر و پولدار برای درمان به آن متوسل میشدند. این داروی خاص برای قرنها در عطاریهای اروپا وجود داشت و برای ساخت آن نیز تجارت پر سودی برای واردات باقیمانده مومیایی های مصری به اروپا شکل گرفته بود.
در قرن دوازدهم میلادی، عطاریها از مومیایی های آسیاب شده به عنوان دارویی ماورایی یاد میکردند و این وضعیت تا ۵۰۰ سال ادامه پیدا کرد. در دنیایی که خبری از آنتیبیوتیک نبود، پزشکان گوشت، استخوانها و جمجمههای آسیاب شده را به عنوان درمان تقریبا هر نوع دردی تجویز میکردند. در واقع علت خوردن مومیایی در اروپا را میتوان محدودیتهای علم پزشکی و سوء استفاده برخی افراد دانست.
هرچند که همه نیز به این موضوع باور نداشتند. به عنوان مثال پزشک سلطنتی Guy de la Fontaine شک داشت که Mumia بتواند به عنوان یک دارو مفید باشد و حتی دیده بود که در سال ۱۵۶۴ در اسکندریه از جسد کشاورزان برای ساخت مومیایی های تقلبی استفاده میکنند. بدین ترتیب همیشه مردم اروپا باقیمانده مومیایی های باستانی واقعی را مصرف نمیکردند.
هرچند که موضوع مومیایی های تقلبی یک نکته مهم را نشان میدهد. گویا یک تقاضای دائمی برای استفاده از مومیایی به عنوان دارو وجود داشته است و طبیعتا تعداد مومیایی های واقعی مصری نیز نمیتوانسته پاسخگوی این حجم از تقاضا باشد. عطاریها و فروشندگان گیاهان طبی حتی تا قرن هجدهم نیز مردم را به خوردن مومیایی ترغیب میکردند.
داروی مومیایی
جالب است بدانید که همه پزشکان مومیایی های قدیمی و خشک شده را به عنوان بهترین دارو قبول نداشتند. برخی پزشکان بر این باور بودند که گوشت تازه و خون نشانی از سرزندگی دارد که در مرده قدیمی نیست. این ادعا توانست حتی اشراف اروپایی را هم قانع کند و کار به جایی رسید که چارلز دوم، پادشاه انگلستان پس از یک تشنج به داروی ساخته شده از جمجه انسان رو آورد.
حتی تا سال ۱۹۰۹ نیز پزشکان معمولا از جمجه انسان برای درمان بیماریهای عصب شناختی استفاده میکردند. البته برای برخی خانوادههای سلطنتی و طبقه اشراف، خوردن مومیایی داروی مناسبتری به حساب میآمد. پزشکان ادعا میکردند که Mumia از اجساد فرعونها ساخته شده است؛ بنابراین علت خوردن مومیایی در میان اشراف اروپا این بود که میگفتند اشراف در حال خوردن اشراف هستند.
شام، نوشیدنی و یک نمایش
در قرن نوزدهم دیگر علت جذابیت مومیایی ها برای مردم اروپا خوردن به عنوان دارو نبود، بلکه بیشتر جنبه سرگرمی پیدا کردند. در عصر ویکتوریا (۱۸۳۷ تا ۱۹۰۱) مهمانیهایی عجیبی به صورت خصوصی برگزار میشد که در آنها افراد پوشش یک مومیایی مصری را صرفا برای سرگرمی باز میکردند.
اولین لشکرکشی ناپلئون به مصر در سال ۱۷۹۸ نیز کنجکاوی اروپاییها در رابطه با مصر را دوچندان کرد و باعث شد بسیاری از اروپایی ها در قرن نوزدهم به مصر سفر کرده و مومیایی های کاملی که از خیابانهای مصر خریداری کرده بودند را به اروپا ببرند.
در ابتدا باز کردن پوشش مومیایی ها با هدف پژوهشهای علمی انجام میشد. به عنوان مثال، در سال ۱۸۳۴ پزشکی به نام Thomas Pettigrew پوشش یک مومیایی را در کالج سلطنتی جراحان باز کرد. در آن زمان کالبدشکافی و عملهای مختلف به صورت عمومی انجام میشدند و به همین خاطر باز کردن پوشش مومیایی نیز صرفا یک رویداد پزشکی عمومی دیگر قلمداد شد.
هرچند که خیلی زود جنبه پزشکی ماجرا رنگ باخت. دیگر علت خرید مومیایی ها خوردن آنها به عنوان دارو نبود، بلکه مردم اروپا هیجان مربوط به آنها را دوست داشتند. اگر میزبانی میتوانست یک مومیایی واقعی خریده و آن را پس از شام برای سرگرمی مهمانان خود باز کند، ثروتمند قلمداد میشد.
هیجان دیدن گوشت و استخوانهای خشک شده پس از باز کردن باندها سبب شد که مردم به اینگونه مراسمها هجوم بیاورند. فرقی هم نمیکرد که در یک منزل شخصی باشد یا در تئاتر یک جامعه علمی.
نفرین مومیایی
با شروع قرن بیست و یکم اینگونه مراسمها به دست فراموشی سپرده شدند. اول از همه هیجان عجیب همراه آنها هولناک به نظر میرسید و مورد مهمتر اینکه نابودی اجتنابناپذیر باقیماندههای باستان شناسی حسرتی همیشگی را برای نسلهای بعد باقی میگذاشت.
اما مومیایی ها هنوز حضور پررنگی در اروپا داشتند و کشف مقبره توتعنخآمون نیز سبب شد که سبک سراحی آرت دکو شکل بگیرند. این سبک طراحی در همهچیز از درهای ساختمان کرایسلر گرفته تا ساعتهای طراحی شده توسط Cartier دیده میشود.
این تنها جذابیت توتعنخآمون برای مردم اروپا نبود؛ زیرا مرگ ناگهانی لرد کارناروون، مسئول کاوش در مقبره فرعون (به علت عفونت ناشی از نیش یک پشه)، شایعاتی درباره نفرین فرعون را مطرح کرد.
در ورودی مقبره هشدار داده شده بود که اگر کسی خواب فرعون را بر هم زند، مرگ او را در بر خواهد گرفت. در مجموع نیز ۲۷ نفر از افراد مرتبط با کاوش در آرامگاه توتعنخآمون جان خود را از دست دادند؛ اما در کمال تعجب هاوارد کارتر، کاشف اصلی مقبره بدون هیچ مشکلی به انگلستان بازگشت.
مومیایی های مدرن
در سال ۲۰۱۶ یک مصرشناس به نام John J. Johnson اعلام کرد که میخواهد اولین مراسم عمومی باز کردن پوشش یک مومیایی را پس از ۱۰۸ سال برگزار کند. وی حتی محیط اطراف را نیز با دقت شبیه به عصر ویکتوریا کرده بود تا حس مراسم را تقویت کند؛ اما در نهایت مشخص شد که افراد شرکت کننده با یک مومیایی واقعی طرف نیستند و صرفا یک بازیگر زیر باندها قرار دارد.
امروزه بازار سیاه قاچاق اشیاء عتیقه در آمریکا ۳ میلیارد دلار ارزش دارد و مومیایی ها نیز بخشی از آن هستند. دیگر هیچ باستان شناسی به صورت جدی پوشش یک مومیایی را باز نمیکند و هیچ پزشکی هم خوردن آنها را مفید نمیداند؛ اما آنها همچنان فروخته میشوند. اگرچه زمانی علت جذابیت مومیایی ها، خوردن آنها به عنوان دارو یا سرگرمی بوده است؛ اما امروزه به عنوان نمایندگان اسرارآمیز یک تمدن مهم شناخته میشوند.