در ادامه مطلب به بررسی یک تئوری بسیار جذاب درمورد آگاهی میپردازیم. به راستی تفاوت هوش مصنوعی با مغز انسان در چیست؟ آیا رایانه شما آگاه است؟
تئوری جذاب اطلاعات یکپارچه به بسیاری از سوالات گیج کننده در رابطه با آگاهی و مغز انسان پاسخ میدهد. آیا رباتها از حضور خود آگاهند؟ آیا حیوانات از آگاهی برخوردارند؟ تفاوت هوش مصنوعی یا یک رایانه با مغز انسان در چیست؟ در ادامه به این سوالات از دیدگاه تئوری اطلاعات یکپارچه پاسخ خواهیم داد. دو اصل مهم برای ایجاد آگاهی در یک سیستم کافی هستند.
تفاوت هوش مصنوعی یا رایانه با مغز انسان در چیست؟
آیا فکر میکنید دستگاهی که در حال حاضر از طریق آن مشغول خواندن این مقاله هستید از وجود خود آگاهی دارد؟ یک حیوان چطور؟ پاسخ دادن به این سوالات به هیچ وجه آسان نیست. این که چه چیزی و چگونه منجر به تجربه ما از آگاهی میشود، یکی از گیج کنندهترین سوالات تاریخ است.
نوزادان تازه متولد شده، بیماران آسیب دیده مغزی، ماشینهای پیچیده و حیوانات ممکن است علائمی از هوشیاری را نشان دهند؛ با این حال میزان یا ماهیت تجربه آنها هنوز جای تحقیق، بررسی و تفکر دارد.
البته توانایی تعیین کمیت هوشیاری در پاسخ به بسیاری از این سوالات کمک میکند. از نظر بالینی هر نظریهای که بتواند به تعیین کمیت هوشیاری کمک کند باید همچنین بتواند علت حیاتی بودن بخشهای خاصی از مغز برای آگاهی را توضیح دهد. علاوه بر این باید بتواند توضیح دهد که چرا حذف یا آسیب برخی از مناطق مغز، تاثیر کمی در میزان آگاهی دارد.
یکی از نظریهها درباره آگاهی که توسط جامعه علمی مورد حمایت قرار گرفته است، نظریه اطلاعات یکپارچه یا IIT است. در سال ۲۰۰۸ یک عصب شناس مقیم ایالات متحده به نام گیولیو تونونی (Guilio Tononi) این نظریه را برای توضیح آگاهی پیشنهاد کرد.
نظریه اطلاعات یکپارچه میگوید در اصل آگاهی را میتوان در هر جایی یافت که نوع درستی از پردازش اطلاعات در حال انجام باشد، چه در مغز و چه در رایانه.
توضیح آگاهی و تفاوت هوش مصنوعی یا رایانه با مغز انسان
تئوری اطلاعات یکپارچه میگوید که اگر دو اصل فیزیکی برآورده شوند، یک سیستم فیزیکی میتواند منجر به آگاهی شود.
اولین اصل این است که سیستم فیزیکی باید از نظر اطلاعات بسیار غنی باشد. اگر یک سیستم از چیزهای بیشماری، مانند همه فریمهای یک فیلم آگاه باشد؛ ولی هر فریم به وضوح متمایز باشد میتوان گفت که تجربه آگاهانه آن بسیار متفاوت است.
دقت کنید که هم مغز شما و هم هارد دیسک شما میتوانند از چنین اطلاعاتی برخوردار باشند؛ اما یکی آگاه است و دیگری نیست. بنابراین تفاوت بین هارد دیسک و مغز شما در چیست؟
دقت کنید که مغز انسان به شدت یکپارچه است. میلیاردها پیوند متقابل بین هر ورودی در مغز وجود دارد و این رقم بسیار بیشتر از پیوندهای متقابل بین ورودیهای یک رایانه است. این توضیح ما را به اصل دوم میرساند و آن این است که برای ظهور آگاهی، سیستم فیزیکی باید به شدت یکپارچه باشد.
هر اطلاعاتی که از آن آگاه هستید، به طور کامل به ذهن شما ارائه شده است. بنابراین همانطور که هر چه سعی کنید، نمیتوانید فریمهای یک فیلم را به مجموعهای از تصاویر ثابت تفکیک کنید، همچنین نمیتوانید اطلاعاتی را که از هر یک از حواس خود دریافت کردهاید از هم کاملاً جدا کنید.
براساس نظریه اطلاعات یکپارچه، یکپارچگی معیاری است که مغز ما را از سایر سیستمهای پیچیده متمایز میکند.
نظریه اطلاعات یکپارچه و مغز
نظریه اطلاعات یکپارچه با کمک زبان ریاضیات، چیزی به نام “فی” (Φ) را به عنوان عدد واحدی برای اندازه گیری این اطلاعات یکپارچه در نظر میگیرد. بنابراین چیزی با فی پایین مانند هارد دیسک، آگاه نیست؛ در حالی که چیزی با فی بالا مانند مغز پستانداران، آگاه است.
چیزی که فی را جالب میکند این است که برخی از پیشبینیهای آن را میتوان به صورت تجربی آزمایش کرد. اگر آگاهی با مقدار اطلاعات یکپارچه در یک سیستم مطابقت داشته باشد؛ بنابراین معیار تقریبی فی باید در طی حالتهای مختلف هوشیاری، متفاوت باشد.
اخیراً گروهی از محققان ابزاری ساختند که قادر به اندازه گیری کمیت اطلاعات یکپاچه در مغز انسان است.
محققان از پالسهای الکترومغناطیسی برای تحریک مغز استفاده کردند و توانستند مغزهای بیدار و بیهوش را از طریق میزان پیچیدگی فعالیت عصبی آنها تشخیص دهند. آنها با استفاده از همین معیار توانستند بین بیماران آسیب دیده مغزی در حالت نباتی در مقایسه با حالتهای هوشیاری کم تمایز قائل شوند.
همچنین این معیار در زمانی که بیماران از حالت رویا ندیدن به حالت خواب پر از رویا میرفتند، افزایش مییافت.
پاسخ به یک سوال مهم در رابطه با آگاهی
یک سوال مهم که در مورد آگاهی مطرح میشود این است که چرا مخچه (ناحیهای در پشت مغز انسان) با وجود این که حاوی چهار برابر نورون بیشتر نسبت به بقیه قشر مغز است، تنها به میزان اندکی به ظهور آگاهی کمک میکند. به نظر میرسد که درواقع بقیه قشر مغز، محل اصلی ظهور آگاهی است.
تئوری اطلاعات یکپارچه به این سوال نیز پاسخ جالبی میدهد.
مخچه دارای آرایش کریستالی نسبتاً سادهای از نورونها است. بنابراین تئوری اطلاعات یکپارچه میگوید که این منطقه اصل اول را شامل میشود، یعنی غنی از اطلاعات است؛ اما اصل دوم را ندارد، یعنی یکپارچه نیست.
اگر همانطور که نظریه اطلاعات یکپارچه پیشنهاد میدهد، آگاهی واقعاً یکی از ویژگیهای نوظهور یک شبکه بسیار یکپارچه باشد؛ بنابراین احتمالاً همه سیستمهای پیچیده (همه موجودات دارای مغز) دارای حداقل شکل آگاهی هستند.
پس در نظر داشته باشید که اگر آگاهی را با تعریف تئوری اطلاعات یکپارچه بپذیریم، باید از هر نظریهی دیگری که آگاهی را منحصر به انسانها میداند، دوری کنیم!