گجتهای جدید لزوما محصولات موفقی نیستند و برخی از فناوری های پر سر و صدا نیز سرانجام با شکست سنگینی روبرو میشوند. در اینجا به تعدادی از مهمترین تکنولوژیهای شکستخورده در تاریخ میپردازیم.
نیاز لازمه اختراعات و ابداعات جدید است و در نهایت مشتریان مهمترین ذینفعان این اختراعات به شمار میروند. کمپانیهای فعال در حوزه تکنولوژی بهطور کلی تنها مجوز پژوهشها و طرحهایی را صادر میکنند که پتانسیل درآمدزایی داشته باشد و بتواند سود قابل قبولی عایدشان کند؛ حتی اگر این اختراعات پیشرفت چندانی از نظر تکنولوژیک نباشند! در میان تمامی فاکتورهایی که میتواند روی سودآوری یک محصول تاثیرگذار باشد «هیجان ایجاد شده میان کاربران» بزرگترین و شاید خطرناکترین عامل به شمار میرود.
شرکتهای تکنولوژیک معمولا سعی میکنند برای جذب مخاطبین بیشتر، محصولات خود را بزرگترین اختراع تاریخ بشریت نشان دهند. بعضی مواقع تکنولوژی توسعه داده شده قادر به جلب رضایت مشتریان بوده و کمپانی سازنده میتواند به وعدهاش عمل کند. با این وجود اکثر مواقع فناوری های پر سر و صدا اصلا در اندازه وعده و وعیدهای اولیه نیستند و چیزی جز شکست عایدشان نمیشود. در این زمینه البته تیم فروش و تبلیغات کمپانیهای تکنولوژیک را نیز نمیتوان بیتقصیر دانست؛ چراکه در همان ابتدا وعدههایی به کاربران میدهند که شرکت قادر به تحقق آنها نیست! در این میان البته برخی فناوریهای پر سر و صدای بازار بهجدی ضعیف از آب درمیآیند که هیچ شباهتی به ایده اولیه نداشته و گویی صرفا با هدف جذب مخاطبین کاذب معرفی میشوند!
علیرغم این که تبلیغات فراوان و ایجاد هیجان در بازار به هیچ وجه بد نیست؛ اما معمولا این کار باعث بالا رفتن توقعات از محصول نهایی میشود؛ بهطوری که برخی مواقع انتظارات از محصول نهایی را بیش از اندازه بالا میبرد.
مهمترین فناوری های پر سر و صدا در تاریخ که با شکست روبرو شدند
در ادامه به معرفی تعدادی از مهمترین فناوری ها و محصولات پر سر و صدا در دنیا میپردازیم که در نهایت شکست خورده و به دلیل هیجان تبلیغاتی فراوانی که پیرامونشان وجود داشت، ضرر سنگینی به کمپانی سازنده زدند! این محصولات در صورت قرار نگرفتن در مرکز توجهات میتوانستند بهآرامی از نظرها ناپدید شده و آسیب وارد شده به سازنده را مدیریت کنند.
Hyperloop
زمانی بود که ایلان ماسک خلاقترین کارآفرین عرصه فناوری به شمار میرفت. در سالهای گذشته اختارعات تکنولوژیک بزرگی مثل خودروهای برقی تسلا در سایه تلاش، نوآوری و مدیریت این میلیاردر جوان راهاندازی شده و به قدرت رسیدند. با این وجود تمامی ایدههای ماسک هم از طلا نبودند و برخی فناوریهای کشف شده توسط او نتوانستند به درخشش چندانی برسند. البته شاید با شنیدن این حرف به یاد خرید توییتر توسط ماسک و تغییر نام آن به X بیفتید. با این وجود منظور ما X نیست!
ماسک قبلا ادعا کرده بود که هایپرلوپ او بزرگترین پیشرفت بشر در عرصه حمل و نقل عمومی خواهد بود. بر اساس ایده اولیه این طرح، تاکسیهای هایپرلوپ قرار بود در تونلی با فشار پایین جابجا شده و بهلطف نبود هوا و اصطکاک ناشی از آن به سرعت بیش از 950 کیلومتر بر ساعت برسند! برای مقایسه بد نیست بدانید که این سرعت، دو برابر سرعت سریعترین قطار دنیاست! ایلان ماسک همچنین ادعا کرده بود که هایپرلوپ از هرگونه تاخیر ناشی از شرایط نامناسب جوی مصون بوده و مصرف انرژی ناچیزی هم خواهد داشت. برای درک بهتر سیستم عملکرد هایپرلوپ میتوان آن را به یک سیستم لوله کشی بادی (پنوماتیک) بسیار بزرگ تشبیه کرد.
در گجت نیوز بخوانید:
مهمترین شکست های گجتی در سالهای اخیر؛ از گلکسی نوت ۷ تا گوگل گلس
با وجود این که هایپرلوپ قرار بود در ابتدا از اعجاز علم فیزیک برای انتقال سریع مسافران از یک نقطه به نقطه دیگر در حداقل زمان بهره ببرد؛ اما در نهایت همین فیزیک مانع پیشرفت پروژه هایپرلوپ شد! کمپانیهای فراوانی طی سالهای گذشته به کمک پروژه هایپرلوپ ایلان ماسک آمدند و سعی کردند در ساخت این سیستم به او کمک کنند. با این وجود تستهای اولیه حاکی از دستیابی به سرعت تنها 172 کیلومتر بر ساعت بوده است! این رکورد البته بهعنوان نخستین آزمایش چندان هم بد نیست؛ اما مشکل اینجا بود که در تستهای بعدی این سیستم نیز پیشرفت چندانی در سرعت حاصل نشد تا این فناوری پر سر و صدا حداقل فعلا به شکست منجر شده باشد.
بد نیست بدانید رکورد سرعت هایپرلوپ در حال حاضر در اختیار دانشگاه صنعتی مونیخ (TUM) است که به سرعت بیش از 460 کیلومتر بر ساعت دست یافته. هدف اولیه این پروژه رسیدن به سرعت 600 کیلومتر بر ساعت بوده است.
Juicero
بسیاری از ما عادت داریم که هر روز یک لیوان آبمیوه مصرف کنیم. با این وجود آبمیوههای صنعتی کنونی پر از موارد نگهدارنده و اضافی بوده و به مذاق بسیاری افراد خوش نمیآید. این دسته افراد معمولا سعی میکنند به جای مصرف آبمیوههای صنعتی، خود میوه را تهیه کرده و پس از تبدیل آن به تکههای بسیار کوچک با استفاده از یک پیستون هیدرولیکی آب این تکههای کوچک را گرفته و مصرف میکنند. اساس کار اکثر آبمیوهگیرهای بازار بر این پایه و است و پیستون هیدرولیک شاکله اصلی عملکرد همه آنها به شمار میرود.
Juicero Press دستگاهی بهظاهر انقلابی بود که سعی داشت فرآیند آبمیوهگیری را با تحولی بزرگ روبرو کند. این دستگاه برای تولید آبمیوه نیازمند یک بسته آماده از میوه لهشده بود و با اتصال به وای فای منزل فرامین را از کاربر دریافت میکرد! این دستگاه ادعا داشت که در هر لحظه قادر است آبمیوهای بسیار طبیعی و باکیفیت را به کاربران تحویل دهد. قیمت این دستگاه 400 دلار بود که به ظاهر گران به نظر میرسید. با این وجود گران بودن کوچکترین مشکل Juicero بود!
مشکلات این دستگاه با گذشت هر روز بیشتر کشف میشدند! در وهله اول، ساشههای میوه له شده ضروری برای انجام فرآیند آبمیوهگیری توسط Juicero باید بهطور جداگانه و با قیمتی نسبتا بالا خریداری میشدند. علاوه بر این، پس از مدتی استفاده برخی کاربران متوجه شدند که حضور خود دستگاه برای آبگیری از ساشههای میوه چندان لزومی ندارد. به بیان دیگر، خریداران Juicero میتوانستند با باز کردن یکی از ساشهها و فشردن محتویات آن با همان کیفیت آبمیوه تهیه کنند. این مساله باعث شد Juicero به یک جوک نزد مشترکین تبدیل شده و خیلی زود نسخه آن پیچیده شود. Juicero بهخوبی نشانگر این است که هرچیزی قابلیت هوشمندسازی نداشته و برخی مواقع استفاده از روشهای سنتی برای انجام بعضی کارها مناسبتر است!
Google Glass
اکثر بازیهای ویدیویی از قابلیت نمایش اطلاعات کلیدی در گوشه صفحه نمایش که با نام heads-up display هم شناخته میشود بهره میبرند و از این طریق بسیاری موارد مختلف مثل نقشه محیط بازی یا زیرنویس دیالوگها را به گیمر نمایش میدهند. این سیستم نمایش اطلاعات چنان کاربردی و مفید ظاهر شد که بسیاری افراد را به این فکر فرو برد که شاید بتوان در واقعیت هم از چنین سیستمی برای اطلاع رسانی استفاده کرد!
گوگل گلس نام دستگاهی مبتنی بر واقعیت افزوده است که با هیاهوی زیاد معرفی شد و قرار بود جزئیات بالای صفحه نمایش را به کاربران ارائه کند. با این وجود عینک گوگل هرگز از فاز نمونه اولیه خارج نشد تا به یکی از بزرگترین شکستهای حوزه گجت تبدیل شود. تمامی کسانی که این عینک 1500 دلاری را خریداری کردند، بهعنوان سوژههای آزمایشی گوگل، برچسب Glass Explorer را دریافت نموده و از این طریق در رفع ایرادات عینک گوگل پیش از عرضه نهایی به بازار به این کمپانی کمک کردند.
هر دستگاه Google Glass به یک دوربین، یک تاچ پد در قسمت کناری عینک و یک صفحه نمایش LED مجهز بود که اطلاعات اضافی را به کاربر نمایش میداد. اطلاعات قابل نمایش در گوگل گلس عملا بیانتها بوده و از نرم افزار تشخیص چهره گرفته تا اپلیکیشنهای ترجمه آنی محتوا را در بر میگرفتند. این گستردگی البته مانند یک شمشیر دولبه بود که علاوه بر مزایایی که ارائه میکرد، معایب مختلفی را نیز برای عینک گوگل داشت.
بلافاصله پس از عرضه گوگل گلس به بازار مسئولین برخی کشورها به این نتیجه رسیدند که استفاده از آنها میتواند باعث به خطر افتادن امنیت شخصی برخی کاربران شود. علاوه بر این، پرت شدن حواس رانندگان نیز دیگر ایرادی بود که در آن زمان به عینک گوگل وارد شد. در این میان، قیمت بسیار بالای این عینک در آن زمان هم باعث شده بود که هر خریدار آن به یک هدف بالقوه برای سارقان خیابانی تبدیل شود!
گوگل سرانجام در برابر این محدودیتها تسلیم شد و قید ساخت عینکهای واقعیت افزوده Google Glass را زد. تلاشهای اخیر این کمپانی بزرگ در این حوزه نیز عموما نمونههای بسیار ضعیفتر از گوگل گلس هستند که دامنه عملکردشان تنها به ترجمه کردن متون خلاصه شده و اثری از آزادی عمل گوگل گلس در آنها دیده نمیشود! به این ترتیب گوگل گلس هم به یکی از مهمترین فناوری های پر سر و صدا تبدیل میشود که سرنوشتی جز شکست پیدا نکرد!
Theranos
تقریبا هر انسانی در طول عمر خود حداقل یک بار نیاز به آزمایش خون پیدا میکند. در این بین برخی افراد نیز به دلایل مختلف پزشکی یا سلامتی ناچارند چند بار در سال تحت آزمایشهای خون قرار بگیرند. خون دادن برای بسیاری افراد تجربهای ناخوشایند، اما اجباری است که نیازمند پر کردن چندین ویال در هر مراجعه است. سختیهای این فرآیند تا حدی است که بسیاری افراد آرزو میکردند ای کاش روشی بود که آزمایشات مختلف خونی را بدون نیاز به این حجم بالای خون انجام دهد.
این نیاز بزرگ در جوامع باعث شد که نام استارتاپ ترانوس (Theranos) برای مدتی طولانی روی لب تقریبا هر متخصص حوزه سلامت جاری باشد. این کمپانی توسط الیزابت هولمز 19 ساله و با هدف پایش سنجههای خونی افراد بدون نیاز به آزمایش خون تاسیس شد. تکنولوژی Theranos قرار بود همان نقشی را برای سنجههای خونی ایفا کند که پایشگرهای گلوکز برای قند خون بازی میکردند! به این ترتیب افراد میتوانستند با تنها یک قطره خون از وضعیت سلامت ارگانهای حیاتی و تنظیم بودن سنجههای سلامتی خود مطمئن شوند. این استارتاپ میتوانست آزمایشهای خون را بسیاری سریعتر و سادهتر کند و بهطور خاص امکان آزمایش خون را در اختیار افراد مبتلا به تریپوفوبیا ( ترس از اشیاءنوکتیز) قرار دهد. البته ترانوس در نهایت چیزی بیش از یک وعده توخالی نبود!
زمانی که متخصصین و دانشمندان علم پزشکی شروع به بررسی جوانب مختلف تکنولوژی پشت ترانوس کردند، خیلی زود متوجه شدند که وعدههای این کمپانی هیچیک مبنای علمی خاصی نداشته و اکثرا بر پایه ایجاد جو رسانهای و تبلیغات بیاساس بوده است. در آن زمان یکی از استادان سرشناس دانشگاه استنفورد مقالهای به چاپ رساند و در آن ایده کلی ترانوس را به باد انتقاد گرفت. این دانشمندان به همراه عدهای دیگر از صاحبنظران این حوزه معتقد بودن تحقیقات ترانوس هیچگونه خروجی علمی قابل توجهی نداشته و همین مساله باعث شد که نام Theranos بهعنوان یک استارتاپ کلاهبردار در سطح آمریکا شناخته شود. در این بین گزارشهای پیاپی از تخطی این کمپانی از قوانین FDA نیز دیگر عاملی بود که بسیاری افراد را نسبت به این کمپانی بدبین کرد.
استارتاپ Theranos در نهایت در سال 2018 بهطور کامل منحل شد و مدیرعامل آن الیزابت هولمز نیز به جرم کلاهبرداری به 11 سال و 3 ماه حبس در زندانی در تگزاس محکوم شد.
Ouya
با بالا رفتن قیمت کنسولهای بازی در سالهای اخیر، بازی کردن تبدیل به یک تفریح تقریبا لوکس شده است! به عنوان مثال کنسولهای پلی استیشن 5 و ایکس باکس سری ایکس هردو قیمتی 500 دلاری دارند و هزینه خرید هریک از بازیهای آنها نیز 70 دلار است! علاوه بر این، در برخی بازارهای دیگر دنیا، قیمت کنسولهای نسل نهم و بازیهای آنها حتی از این ارقام نیز بالاتر است. از طرفی، تعرفه بالای ترافیک اینترنت نیز به مساله تاثیرگذار دیگری در افزایش هزینه گیمینگ در دنیای مدرن تبدیل شده است.
Ouya قرار بود کنسولی انقلابی باشد که این مشکل را برطرف میکند! این کنسول قرار بود ضمن ارائه قدرت فنی بالا در جیب کاربران جا شود و از همه مهمتر قیمت چندان بالایی هم نداشته باشد. Ouya در زمان عرضه قیمتی صد دلاری داشت و بازیهای آن نیز قرار بود بسیار ارزانتر از رقبا باشند. بعلاوه، دیگر قابلیت جذاب Ouya تاکید آن روی دموهای رایگان بود. به این ترتیب کاربران میتوانستند پیش از خرید یک بازی دمویی رایگان از آن را تجربه کنند تا در صورت علاقمند نبودن به بازی هزینهای برای خرید آن پرداخت نکنند.
علیرغم این که Ouya یکی از بالاترین جذب درآمدها را در کیک استارتر داشت، عرضه این کنسول در سال 2013 یک شکست مطلق بود! قدرت سخت افزاری این کنسول عملا در حد و اندازه یک گوشی موبایل بود و اختلاف بسیار زیادی با کنسولهای پلی استیشن 4 و ایکس باکس وان داشت. همچنین عناوین اختصاصی نیز به هیچ وجه گیرایی لازم را نداشته و هرگز نتوانستند توجه مخاطبین را به خود جلب کنند. در این میان، سازنده Ouya، جولی اورمن نیز در تمامی مصاحبههای خود بهطور ناخواسته این کنسول و دستاوردهایش را زیر سوال میبرد تا این فناوری پر سر و صدا سرانجامی جز شکست نداشته باشد! البته پتانسیلهای فراوان Ouya بر کسی پوشیده نیست؛ اما اشتباهات سازنده آن در زمان عرضه باعث سقوط این کنسول شدند.
Zune
ام پی تری پلیرها را باید یک انقلاب در صنعت موسیقی و مصرف محتوای صوتی دانست. البته پیش از اختراع این دستگاهها نیز می شد از طریق واکمن یا دستگاههای مشابه، مجموعهای از فایل های موزیک را در هرجایی همراه برد و به آنها گوش داد. با این وجود ام پی تری پلیرها امکان تعریف کردن پلی لیستها و شخصی سازی آن ها را به کاربران داده و قابلیت افزودن یا حذف موزیک به یک پلی لیست خاص را هم فراهم میکردند. اپل خیلی زود توانست با iPod به فرمانروای مطلق حوزه پخشکنندههای موزیک تبدیل شود. با این وجود بسیاری کمپانیهای دیگر نیز سعی کردند محصولات مختلفی را برای رقابت با آیپاد روانه بازار کنند. با این وجود اکثر این تلاشها نافرجام از آب درآمدند.
یکی از این فناوری های پر سر و صدا که سرانجام به شکست انجامید Zune بود که با همکاری مایکروسافت و توشیبا ساخته شد و قصد داشت رقابتی پایاپای را با آیپادهای اپل ارائه دهد. مایکروسافت آنقدر به این موزیک پلیر خود ممطئن بود که آن را با عنوان «قاتل آیپاد» به همه معرفی میکرد! طی سالهای مختلف، مایکروسافت نسخههای مختلفی از Zune را با ظرفیتهای مختلف حافظه داخلی و قابلیتهای متعددی مثل ادغام با ایکس باکس 360 یا حتی صفحه نمایش ال سی دی با رزولوشن اچ دی روانه بازار کرد. با این وجود Zune همانند Kinet محصولی شکستخورده به نظر میرسید و تلاشهای مایکروسافت نتوانست آن را نجات دهد!
همچنین بخوانید:
بهترین گجت های سال ۲۰۲۳ ؛ از مک بوک پرو جدید تا کنسول دستی کلاسیک انبرنیک
علیرغم تمام تلاش مایکروسافت در این حوزه، اپل با iPod خود بخش گستردهای از این بازار را در اختیار گرفته بود و حضور بسیار قدرتمندی در دنیا داشت. علاوه بر این، Zune زمانی به بازار معرفی شد که آیپاد توانسته بود بهطور کامل بر این بازار مسلط شود. از سوی دیگر، مایکروسافت همچنین در معرفی دقیق محصول جدید خود نیز ناکام بود؛ بهطوری که از دید همه، مایکروسافت زون در حقیقت همان آیپاد بود که با برندی جدید روانه بازار میشد! به این ترتیب افرادی که قصد خرید موزیک پلیر داشتند، آیپاد میخریدند و آنهایی که آیپاد داشتند هم لزومی به تهیه کردن محصولی جدید که همان مشخصات را با برندی جدید در اختیارشان قرار میداد نمیدیدند.
Steam Machine
اگر قصد داشته باشید یک بازی کامپیوتر را بهصورت قانونی خریداری کنید، احتمالا نخستین جایی که دنبالش خواهید گشت، فروشگاه استیم خواهد بود. این فروشگاه بستری فوقالعاده برای خرید مجموعهای گسترده از بازیهای مستقل و AAA به شمار میرود و نزد گیمرهای کامپیوتر فوقالعاده محبوب است. البته استیم تنها پلتفرم اجرای بازیها به شمار میرود. بنابراین برای اجرای بازیهای استیم به یک کامپیوتر که از حداقل مشخصات سخت افزاری مورد نیاز بازی بهرهمند باشد نیاز خواهید داشت.
سالها قبل از این که استیم کنسول دستی Steam Deck خود را رونمایی و معرفی کند، کنسول خانگی Steam Machine با هدف اجرای بازیهای فروشگاه استیم روانه بازار شد. این کنسول پلتفرمی کاملا دیجیتالی بود و از نسخهای بهشدت شخصیسازیشده از لینوکس با نام SteamOS بهره میبرد. هدف این کنسول کاملا ساده بود. استیم ماشین به کاربران PC اجازه میداد بازیهای استیم را روی دستگاه دانلود کرده و از طریق تلویزیون به تجربه آنها بپردازند. علاوه بر این، هریک از این کنسولها همچنین به دستههایی جذاب که ترکیبی از عملکرد کنترلرهای کنسول و کیبورد و موس را ارائه میکردند مجهز بود تا تجربه بازی را برای گیمرها سادهتر کند.
متاسفانه استیم دک علیرغم این که ایدهای فوقالعاده جذاب داشت نتوانست به موفقیتی که انتظار میرفت دست پیدا کند! دلیل اصلی این عدم موفقیت، سیستم عامل لینوکس بود که باعث ناسازگاری برخی عناوین فروشگاه استیم با کنسول Steam Machine میشد. البته بسیاری بازیهای فروشگاه استیم با کامپیوترهای مجهز به Linux سازگار بودند؛ اما برخی از بازیهای مخصوص ویندوز روی سیستم عامل لینوکس قابل اجرا نبودند. علاوه بر این استیم همچنین در عرضه کنسول خود به بازار نیز عجله کرد؛ بهطوری که سخت افزار به کار رفته در آن هنوز نهایی نشده بود.
در این میان میخ آخر بر تابوت کنسول پرحاشیه استیم نیز اپلیکیشن Steam Link بود که به کاربران اجازه میداد بازی مدنظرشان را روی کامپیوتر اجرا کرده و سپس روی هر دستگاه سازگار دیگری استریم نمایند! این اپلیکیشن موجودیت کنسول استیم ماشین را بهطور کلی زیر سوال برد؛ چراکه گیمرها ترجیح میدادند بهجای صرف هزینه برای خرید یک کنسول ناتمام و نهچندان مطمئن مثل استیم دک بازیها را بهسادگی روی کامپیوتر خود اجرا کرده و سپس روی هر دستگاه دیگری استریم کنند.
PlayStation Vita
نینتندو را باید استاد بزرگ توسعه و ساخت کنسولهای دستی دانست که توانسته تجربه بازی کردن همراه در هر زمان و هر مکان را بهخوبی به کاربرانش هدیه دهد و مجال رقابت را از دیگر بازیگران حوزه گیمینگ بگیرد. این موفقیت شگفتانگیز نینتندو در بازار کنسولهای دستی باعث شده که مایکروسافت هرگز هوس نکند سراغ توسعه کنسولهای دستی برود. از سوی دیگر، سونی هم پس از ساخت دو کنسول دستی بازار این دستگاهها را ترک کرد. البته این مساله باعث ناراحتی بسیاری از علاقمندان به کنسولهای پلی استیشن شد؛ چراکه به عقیده آنها کنسول PlayStation Portable دستگاهی عالی بود.
دومین تلاش سونی در این حوزه پلی استیشن ویتا بود که حتی از PSP نیز بهتر از آب درآمد! این کنسول علاوه بر این که پردازنده و کارت گرافیک قدرتمندتری داشت؛ از یک صفحه نمایش لمسی با اندازهای بزرگتر از پلی استیشن پرتابل بهره میبرد. سونی همچنین موفق شد در این کنسول دو جویستیک هم تعبیه کرده و قابلیت اتصال به اینترنت 3G را هم در آن بگنجاند. در آن زمان حتی نینتندو 3DS هم از این قابلیتها بیبهره بود. با این وجود در نهایت، کنسول دو نمایشگری نینتندو برنده نبرد کنسولهای دستی شد!
با وجود تمامی مزیتهایی که PS Vita داشت سیاستهای مالی و پشتیبانی ضعیف سونی باعث شکست آن شد. این کنسول به خاطر قیمت بسیار بالاتر در مقایسه با Nintendo 3DS از همان ابتدا با فروش ضعیف روبرو شد. در این شرایط سونی به جای این که با پشتیبانی نرم افزاری بهتر از این کنسول، قیمت بالای آن را توجیه کند، تصمیم گرفت برای کنسولهای موفقتر خود بازیهای انحصاری بسازد و در نتیجه این اتفاق، پلی استیشن ویتا بدون سر و صدا محو شد و تعداد بازیهای آن روز به روز کاهش یافتند. PlayStation Vita البته به هیچ وجه کنسول منفوری نیست و برعکس، طرفداران خاص خود را هم دارد. با این وجود اکثر علاقمندان آن را بزرگترین شکست سونی میدانند.
Amazon Fire Phone
آمازون یکی از بزرگترین و ثروتمندترین کمپانیهای سرتاسر دنیاست که استاندارد جدیدی برای عملکرد کسب و کارهای مبتنی بر خرده فروشی تعریف کرده و بر همین اساس به موفقیتی شگفتانگیز هم دست یافته است. در سایه این موفقیت، آمازون همچنین سرویسهای دیگری مثل Amazon Prime Video را نیز راهاندازی کرده که با ارائه محتوای اختصاصی جذاب و سرگرمکننده طرفداران پر و پا قرصی در سرتاسر دنیا دارد. با این حال تمامی محصولات آمازون به موفقیت پرایم ویدیو نیستند و برخی دیگر، شکستهایی بزرگ به شمار میروند!
آمازون فایرفون یکی از همین فناوری های پر سر و صدا به شمار میرود که با شکست سختی روبرو شد. آمازون قصد داشت موفقیت تبلت کیندل فایر را با فایر فون ادامه دهد و به همین جهت آن را به برخی قابلیتهای منحصربفرد مثل زاویه دید دینامیک (Dynamic Perspective) مجهز کرده بود. این قابلیت با استفاده از دوربینهایی که در چهار طرف گوشی نصب شده بودند، حرکت بیننده را دنبال میکرد و رابط کاربری را بهگونهای برای آنان نمایش میداد که حس یک صفحه نمایش سهبعدی را برایشان تداعی کند. علاوه بر این، ارتباط با فروشگاههای آمازون نیز دیگر مزیت این گوشی به شمار میرفت که به آن اجازه میداد از طریق دوربین گوشی به اسکن بارکد و شناسایی محصولات مختلف پرداخته و آنها را در فروشگاه آمازون جستجو کند! متاسفانه این قابلیتهای جذاب نتوانستند مانع شکست این گوشی آمازون شوند.
Amazon Fire Phone در بررسیها عملکرد خوبی نداشت و در بهترین حالت یک گوشی متوسط توصیف شد! منتقدین سخت افزار ضعیف، عدم پشتیبانی از بلوتوث ال ای و دوام پایین این دستگاه را زیر سوال بردند و قیمت آن را نیز بیجهت گران توصیف نمودند. همچنین قرارداد انحصاری آمازون با AT&T در آمریکا نیز دیگر دلیل عدم موفقیت این گوشی بود که کاربران بسیاری را از خرید آن منصرف نمود. تمامی مسائلی که گفته شد، باعث شدند که روند توسعه این گوشی آمازون یک سال پس از آغاز، متوقف شود.
Zeo Sleep Monitor
بسیاری افراد از صبح زود بیدار شدن متنفرند. با این وجود برای بسیاری از ما چارهای جز بیدار شدن زودهنگام از خواب وجود ندارد! بنابراین چاره کار این است که شبها زودتر بخوابیم و سپس بهگونهای از خواب بیدار شویم که کمترین حس خستگی را داشته باشیم! این دقیقا کاریست که استارتاپ Zeo قصد انجامش را داشت. این کمپانی هدبندی را طراحی کرد که سیگنالهای مغزی کاربران حین خواب را اسکن میکرد و بهترین زمان برای بیدار شدن از خواب را بر اساس امواج مغزی تعیین مینمود. این هدبند همچنین به یک آلارم هم متصل بود و میتوانست در این زمان فرد را از خواب بیدار کند.
منطق پشت فلسفه تولید هدبندهای Zeo آن بود که افرادی که از خوابی عمیق بیدار میشوند معمولا بداخلاقتر و ناکارآمدتر از افرادی خواهند بود که در خواب سبک قرار دارند! بر این اساس هدبند Zeo بهجای این که کاربر را سر ساعتی مشخص از خواب بیدار کند، مناسبترین زمان بر اساس میزان عمیق بودن خواب را تعیین کرده و بر این اساس او را از خواب بیدار میکند. این هدبند همچنین قادر بود به سرور Zeo هم متصل شده و عادتهای خواب کاربران مختلف را به همراه توصیههایی برای بهتر خوابیدن برایشان ایمیل کند.
بر خلاف بسیاری فناوری های پر سر و صدا و شکست خورده لیست امروز، Zeo دستگاهی بسیار خوب را روانه بازار کرده بود که تمام ادعایی که کرده بود را انجام میداد. با این حال مشکل بزرگ آن بود که در میانه چرخه توسعه و عرضه، بودجه کمپانی به اتمام رسید! به ادعای مدیرعامل Zeo، دیو دیکینسون، مدل تجاری این شرکت قادر به پشتیبانی از مشکلات کاربران، تامین هزینه مراجعه به پزشک، هزینههای ساخت و یا بستن قرارداد با خردهفروشان نبود! از طرف دیگر برخی کاربران دیگری هم گزارش دادند که خود این هدبندها مزاحم خوابشان شده و در چرخه خوابشان اختلال ایجاد کردهاند. این قبلی مشکلات فنی البته در عملکرد هدبندهای Zeo تاثیرگذار بودند. با این وجود اگر پول بیشتری در اختیار این کمپانی بود شاید امروز هنوز شاهد فعالیت آن بودیم!