داستان تکامل انسان

روایت علم از داستان بحث برانگیز تکامل انسان؛ از میمون تا انسان امروزی

برای بسیاری این سوال وجود دارد که ما چگونه به کره زمین آمده‌ایم. آیا در یک لحظه خلق شدیم یا با میمون ها ارتباط داریم. امروز به روایت علم از داستان تکامل انسان می‌پردازیم.

تا آنجا که می‌دانیم کره زمین تنها سیاره‌ای است که توانسته موجودات زنده را در خود پناه دهد. داستان شکل‌گیری موجودات زنده از میلیاردها سال پیش و یک نیای تک‌سلولی مشترک آغاز شد. با وجود تمامی احتمالاتی که برای نابودی موجودات زنده در شرایط نامساعد زمین وجود داشت، حیات با تمام قدرت به مسیر خود ادامه داد و توانست زمین را به سیاره‌ای کاملا متفاوت تبدیل کند. داستان تکامل انسان نیز روایت شگفت‌انگیزی از این مسیر طولانی را ارائه می‌دهد.

داستان تکامل انسان درامی ترسناک و حیرت‌انگیز است

داستان تکامل انسان

برای بسیاری چیزی به‌نام داستان تکامل انسان وجود خارجی ندارد. بر اساس روایت مذهبی ما به‌صورت مستقیم و به‌عنوان یک گونه جدید خلق شده‌ایم. این روایت تا قرن نوزدهم نیز بسیار قدرتمند بود و کمتر کسی می‌توانست خدشه‌ای به‌آن وارد کند. هرچند که با انقلاب علمی در غرب رشته‌های مختلف گسترش یافتند و دستاورهای حیرت‌انگیز علمی حاصل شدند. به همین‌خاطر دانشمندان داستان متفاوتی را در رابطه با حضور انسان در کره زمین مطرح می‌کنند.

انقراض دایناسورها و جدی شدن داستان تکامل انسان

بیایید از ۶۶ میلیون سال پیش شروع کنیم. دایناسورها برای 170 میلیون سال در زمین حکمرانی کرده و توانسته بودند بارها از خطر انقراض فرار کنند؛ اما 66 میلیون سال قبل یک سیارک غول‌پیکر به زمین برخورد کرد و باعث شد که دایناسورها نابود شوند. اگر دایناسورها منقرض نمی‌شدند، پستانداران هرگز نمی‌توانستند حضور پررنگی در کره زمین داشته باشند.

حدود ۴۰ میلیون سال پیش پستانداران اولیه به‌وفور در کره زمین دیده می‌شدند. پستانداران اولیه تا حد زیادی به جوندگان امروزی شباهت داشتند. آنها از رژیم غذایی متنوعی تغذیه می‌کردند که شامل گیاهان و حشرات می‌شد. به همین‌‌خاطر شرایط برای تکثیر و سپس تکامل تدریجی آنها در نقاط مختلف کره زمین فراهم شد. حالا که دایناسورها از بین رفته بودند، پستانداران می‌توانستند از نظر ابعاد هم رشد کنند. پس از میلیون‌ها سال تکامل نوبت به نخستی‌سانان رسید که در آسیا، آفریقا و جنوب آمریکا دیده شوند.

انقراض دایناسورها

حدود ۳۲ میلیون سال پیش بود که نخستی‌سانان اولیه تکامل یافتند. معروف‌ترین گونه از این راسته میمون مصر نام داشت. چشمان این جانور در جلوی صورت قرار داشت و می‌توانست با دستان خود شاخه‌های درخت را بگیرد. میلیون‌ها سال تکامل ادامه داشت. تا اینکه حدود ۲۳ میلیون سال پیش اجداد مشترک انسان‌ها و کپی‌های مدرن امروزی پدید آمدند.

یکی از معروف‌ترین این گونه‌ها پروکنسول بود. این جانور در آفریقا زندگی می‌کرد و نسبت به گونه‌های دیگر مغز بزرگتری داشت. همچنین دستان انعطاف‌پذیر اجازه می‌داد که بین درختان حرکت کرده و در محیط‌های مختلف حضور داشته باشد.

جدایی بزرگ در درخت تکامل

حدود ۸ میلیون سال پیش یک اتفاق مهم در داستان تکامل انسان رقم خورد. چومن آخرین نیای مشترک انسان و شامپانزه دچار تغییری بزرگ شد. در آن زمان خط تکاملی ما و شامپانزه‌ها از هم جدا شد تا موجوداتی متفاوت شکل بگیرند. تا به اینجای کار کاملا مشخص شده است که ما از نسل میمون‌ها نیستیم، بلکه میلیون‌ها سال پیش یک نیای مشترک با آنها داشته‌ایم.

جالب اینجاست که برای مدت‌ها دانشمندان تصور می‌کردند که در نتیجه شکاف ایجاد شده دو جانور کاملا متفاوت شکل گرفته‌اند؛ اما فسیل‌های پیدا شده چیز دیگری را نشان می‌دهند. تا حدود ۴ میلیون سال دیگر جانوران موجود در این دو خط تکاملی با یکدیگر آمیزش کرده و به تبادل ژن می‌پرداختند. هرچند که پس از آن مسیر کاملا متفاوتی را در پیش گرفتند.

نحوه پیدایش انسان

رخدادهای ۸ میلیون سال پیش تاثیر ماندگاری بر ما گذاشته‌اند. امروزه کسی تردید ندارد که ما و شامپانزه‌ها دو گونه جانوری کاملا متفاوت هستیم. با وجود این، بین ژن‌های انسان و شامپانزه اشتراک ۹۸ تا ۹۹ درصدی وجود دارد.

فاصله گرفتن از درخت‌ها

اگرچه مسیر ما از شامپانزه‌ها جدا شده بود، اما اجداد اولیه انسان‌ها هنوز تا حد زیادی مشابه میمون‌های امروزی بودند. اگر از علاقه‌مندان به اخبار علمی باشید،‌ حتما نام لوسی را شنیده‌اید. لوسی نامی بود که دانشمندان برای یکی از فسیل‌های کشف شده مربوط به اجداد ما انتخاب کردند. لوسی حدود ۳.۲ میلیون سال پیش در اتیوپی امروزی زندگی می‌کرد.

اندازه مغز لوسی در حد شامپانزه‌ها بود؛ اما دستانی کشیده داشت. همین نیز سبب می‌شد که بتواند به‌راحتی بین درخت‌ها جابه‌جا شود. گرچه یک ویژگی مهم و خاص در لوسی وجود داشت که آن را از کپی‌ها  (Apes) جدا می‌کرد. لوسی می‌توانست روی دو پا راه برود. شاید برای شما این سوال پیش بیاید که چرا اجداد ما از درخت به زمین آمدند و تصمیم گرفتند روی پاهای خود راه بروند. دانشمندان دو توضیح مختلف را برای این ماجرا ارائه کرده‌اند.

لوسی

چهره بازسازی شده از لوسی

نظریه اول با نام ساوانا شناخته می‌شود.بر اساس این نظریه تغییرات اقلیمی باعث شد دشت‌ها گسترش پیدا کنند و درختان از هم فاصله بگیرند. دیگر اجداد اولیه انسان نمی‌توانستند به‌راحتی بین درختان جابه‌جا شوند. به همین‌خاطر از یک درخت پایین می‌آمدند، کمی راه رفته و سپس سراغ درخت دیگری می‌رفتند.

نظریه دوم باور دارد که راه رفتن روی دو پا از روی درخت شروع شد. در واقع اجداد ما اینگونه می‌توانستند به میوه‌ها راحت‌تر دسترسی پیدا کنند و دید بهتری نسبت به حیوانات شکارچی داشته باشند.

فصل جدید داستان تکامل انسان در 2.6 میلیون سال پیش

حدود 2.6 میلیون سال پیش تکامل باعث شد که انسان‌ها مغزهای پیچیده‌تر و بزرگتری داشته باشند. اجداد ما شروع به ساختن ابزار کردند. هومو هابیلیس یا انسان ماهر اولین گونه‌ای بود که موفق به اینکار شد. البته ابزارهای اولیه چیزی فراتر از سنگ‌های تراش‌خورده و تیز شده نبودند؛ اما همین نیز یک دستاورد مهم قلمداد می‌شد.

داستان تکامل انسان

دانشمندان تصور نمی‌کنند که انسان در آن مرحله به شکار رو آورده باشند. هومو هابیلیس بیشتر از باقیمانده شکار دیگر شکارچی‌ها تغذیه می‌کرد. ابزارهای آنها نیز بیشتر برای بریدن لاشه و شکستن استخوان‌ها کاربرد داشتند. انسان‌های اولیه در آن زمان هم از حیوانات و هم از گیاهان در رژیم غذایی خود بهره می‌گرفتند. در واقع زندگی در آن زمان برای انسان بسیار سخت بود. چراکه اجداد ما هنوز توانایی لازم برای مقابله با حیوانات درنده را نداشتند.

فسیل‌های کشف شده از حدود ۱ تا ۲ میلیون سال پیش نشان‌دهنده مرگ‌های بسیار شدید و دردناک هستند. در یک مورد جسد انسان پس از جراحات شدید توسط یک پلنگ به بالای درخت کشیده شده است و در مورد دیگری عقابی چنگال‌های خود را درون جمجمه یک کودک سه ساله فرو کرده است.

اضافه شدن آتش در ۸۰۰ هزار سال پیش

حدود ۸۰۰ هزار سال پیش انسان‌ ها توانستند با یادگیری تسلط بر آتش داستان تکامل خود را تغییر بدهند. ترساندن شکارچیان، شکار حیوانات مختلف و گرم ماندن در فصل سرد از مزایای آتش بود. هومو ارکتوس یا انسان راست‌قامت نقش بسیار مهمی در این زمینه داشت.

داستان تکامل انسان

آتش باعث شد که انسان ها مواد غذایی بیشتری دریافت کنند و در نتیجه مغز بیشتر تکامل یابد. حدود ۴۰۰ هزار سال پیش انسان‌ ها تصمیم گرفتند از غارهای خود خارج شده و خانه‌های بهتری داشته باشند. قدیمی‌ترین سازه کشف شده از انسان در فرانسه قرار دارد و به ۴۰۰ هزار سال پیش مربوط می‌شود.

اینجا بود که گونه دیگری از انسان به‌نام هومو هایلدلبرگنسیس وارد داستان تکامل شد. آنها یک گونه مهم از انسان هستند و به‌عنوان نیای مشترک انسان‌تبار دنیسووا، نئاندرتال‌ها و انسان مدرن شناخته می‌شوند.

مهاجرت بزرگ از آفریقا

بین ۳۰۰ هزار تا ۴۰۰ هزار سال پیش ناگهان یک گروه از هومو هایدلبرگنسیس‌ها تصمیم گرفت از آفریقا به اوراسیا مهاجرت کند. یک زیرگروه از آنها به غرب و اروپا رفت و به بعدا نئاندرتال‌ها را شکل داد. یک زیرگروه نیز به‌سمت شرق و آسیا حرکت کرد و انسان‌تبار دنیسووا را ایجاد کرد. گرچه در آن زمان در آفریقا نیز اتفاقات جالبی در حال رخ دادن بود.

داستان تکامل انسان

هومو هایدلبرگنسیس‌ کم‌کم تکامل یافت و هومو ساپینس یا همان انسان خردمند به‌وجود آمد. حدود ۲۰۰ هزار سال پیش یک زن بسیار مهم متولد شد. دانشمندان او را حوای میتوکندریایی می‌دانند چراکه به‌عنوان نیای مادری مشترک تمام انسان‌های امروزی شناخته می‌شود. به‌بیانی دیگر می‌توان گفت که DNA تمامی انسان‌های امروزی از او گرفته شده است.

در آن دوران انسان خردمند با خطرات بسیار زیادی مواجه بود. به همین‌خاطر میانگین طول عمر انسان از ۳۰ سال فراتر نمی‌رفت. گرچه یک فاجعه بزرگ هنوز در راه بود. جمعیت انسان‌ها در آن زمان حدود ۱ میلیون نفر تخمین زده می‌شد؛ اما یک فوران آتش‌فشانی بزرگ باعث شد که چرخه اقلیمی جهان به‌طور کامل مختل شود. آفریقا به‌قاره‌ای خشک بدل شد و رودخانه‌‌ها از بین رفتند. همچنین جمعیت انسان‌ها به ۶۰۰ نفر کاهش پیدا کرد.

در آن زمان چیزی نمانده بود که داستان تکامل انسان با پایان غم‌انگیزی مواجه شود. انسان‌ ها به گروه‌های کوچک تقسیم شدند و تصمیم گرفتند آفریقا را ترک کنند. این اتفاق در حدود ۶۰ هزار سال پیش رخ داد. انسان ها ابتدا به آسیا رفتند. در حدود ۴۵ هزار سال پیش گروه‌هایی از انسان خردمند در اندونزی، گینه نو و استرالیا ساکن شده بودند.

انسان‌تبار دنیسووا

انسان‌ دنیسووا

البته هنوز داستان تکامل انسان به پایان نرسیده است. گروه‌هایی که به آسیا مهاجرت کردند با انسان‌تبار دنیسووا مواجه شدند. این دو گروه با هم آمیزش کردند. به همین‌خاطر است که بین ۳ تا ۶ درصد از DNA ساکنین برخی مناطق در آسیا به گونه دنیسووا تعلق دارد.

تقریبا ۴۰ هزار سال پیش نیز گروه دیگری از انسان ها به اروپا مهاجرت کردند. در آنجا آنها با نئاندرتال‌ها آشنا شدند و مراوداتی بین این دو گروه شکل گرفت. ژن‌های مربوط به رنگ مو و پوست از نئاندرتال‌ها گرفته شد. کک‌ومک روی صورت نیز به آنها تعلق دارد.

در ۱۵ هزار سال پیش نیز گروهی از انسان‌های خردمند روانه قاره آمریکا شدند. در آن زمان یک پل زمینی بسیار باریک قاره آسیا را به آمریکا متصل می‌کرد. انسان ها نیز از سمت آلاسکا وارد آمریکا شدند. همزمان با این مهاجرت بزرگ تقریبا تمام گونه‌های دیگر از انسان نابود شده بودند و تنها انسان خردمند روی کره زمین حضور داشت.

داستان تکامل انسان

انسان نئاندرتال

در مورد دلیل انقراض سایر گونه‌ها اختلاف نظر زیادی بین دانشمندان وجود دارد؛ اما می‌توان گفت که داستان کلی تکامل انسان مورد تایید جوامع علمی است. این داستان با فسیل‌ها و شواهد باستان شناسی متعدد تایید شده و درست به‌نظر می‌رسد. البته ابهاماتی در برخی موارد وجود دارد؛ اما نمی‌توان مسیر کلی را رد کرد.

گروهی به روایت علمی از داستان تکامل انسان باور ندارند و تمایل دارند که باورهای دیگر را مطرح نمایند. در میان این باورها حتی انسان اولین تمدن پیشرفته کره زمین نیست و موجودات فضایی DNA انسان اولیه را دستکاری کرده‌اند. برخی نیز همچنان روایت اولیه را معتبر شناخته و ماجرای خلق انسان را مطرح می‌نمایند. نظر شما در مورد ریشه‌های پیدایش انسان چیست؟

بیشتر بخوانید:
تمدن‌های باستانی چگونه در گرمای طاقت فرسا زنده می‌ماندند؟ ۷ تا از بزرگترین و باشکوه‌ترین شهرهای باستانی در تمام تاریخ بازسازی شگفت انگیز زبان های باستانی توسط هوش مصنوعی را در این ویدیوها ببینید

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*