دژاوو، موضوعی جذاب در علم روانشناسی و عصبشناسی، همچنان پرسشهای بسیاری را در ذهن دانشمندان ایجاد کرده است.
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که در مکانی جدید، احساس آشنایی عجیبی داشته باشید؟ انگار که قبلا دقیقا همانجا بودهاید، در حالی که مطمئنید این اولین بار است که آنجا میروید. یا شاید کسی حرفی بزند و شما حس کنید قبلا آن را شنیدهاید، بدون اینکه واقعا خاطرهای از آن داشته باشید. این حس عجیب را «دژاوو» یا «آشناپنداری» مینامند. دژاوو پدیدهای بسیار رایج است، اما هنوز دانشمندان به طور کامل آن را درک نکردهاند و همچنان موضوع تحقیقات علمی و روانشناسی است.
دژاوو چیست؟
Déjà vu (دژاوو) واژهای فرانسوی به معنای «قبلا دیدهشده» است. این پدیده به احساس ناگهانی و غالبا کوتاه مدتی اشاره دارد که فرد حس میکند موقعیتی را دقیقا در گذشته تجربه کرده است، بدون اینکه بتواند جزئیات مشخصی از آن تجربه قبلی را به یاد بیاورد. این حس میتواند با احساسات دیگری مانند سردرگمی، کنجکاوی و حتی اندکی ترس همراه باشد.
بیشتر بخوانید:
برخی از خاطرات در مغز ما نگهداری نمیشوند؛ آنها کجا هستند
آکیرا اوکانر، روانشناس و استاد ارشد روانشناسی و علوم اعصاب در دانشگاه سنت اندروز، دژاوو را «احساسی ناگهانی و گذرا» میداند که «نحوه عملکرد آگاهی ما را نشان میدهد و به ما کمک میکند تا بین احساساتمان و آنچه واقعا درست میدانیم، تمایز قائل شویم.» به بیان سادهتر، دژاوو نمایانگر پردازش مداوم اطلاعات توسط مغز است و نشان میدهد که این فرآیند گاهی با خطا مواجه میشود.
نگاهی علمی به پدیده آشناپنداری
دانشمندان و محققان، نظریههای مختلفی را برای توضیح پدیده آشناپنداری ارائه دادهاند که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
خطای حافظه: یکی از رایجترین نظریهها، آشناپنداری را به عنوان یک «خطای حافظه» یا «اختلال موقت در حافظه» تفسیر میکند. بر اساس این نظریه، ممکن است مغز به طور ناخودآگاه اطلاعات محیطی را دریافت و پردازش کند، اما این اطلاعات به طور کامل در حافظه بلندمدت ثبت نشوند. سپس، وقتی دوباره در موقعیتی مشابه قرار میگیریم، مغز به اشتباه این اطلاعات پردازش نشده را به عنوان یک خاطره قبلی شناسایی میکند و حس دژاوو ایجاد میشود.
فعالیت غیرطبیعی در مغز: برخی از محققان معتقدند که دژاوو ناشی از فعالیت غیرطبیعی و گذرا در برخی از نواحی مغز، به ویژه لوب تمپورال میانی و هیپوکامپ است که در پردازش حافظه و احساس آشنایی نقش دارند. این فعالیت غیرطبیعی میتواند باعث ارسال سیگنالهای کاذب آشنایی به سایر بخشهای مغز شود و حس آشناپنداری را به وجود آورد.
نظریه هولوگرافیک: بر اساس این نظریه، حافظه انسان به صورت هولوگرافیک ذخیره میشود، به این معنی که هر بخش از حافظه حاوی اطلاعاتی درباره کل آن است. وقتی در موقعیتی قرار میگیریم که شباهت جزئی به یک تجربه قبلی دارد، این شباهت میتواند باعث فعال شدن بخشهایی از حافظه شود و این حس عجیب را ایجاد کند.
تاخیر در پردازش اطلاعات: نظریه دیگری میگوید که آشناپنداری زمانی رخ میدهد که اطلاعات حسی با کمی تاخیر به مغز میرسند. در این حالت، مغز ابتدا اطلاعات را به صورت ناخودآگاه پردازش میکند و سپس با تاخیر، همان اطلاعات به بخش خودآگاه مغز میرسند. این تاخیر باعث میشود که فرد حس کند قبلا این موقعیت را تجربه کرده است.
تحقیقات و مطالعات مرتبط با پدیده آشناپنداری
تحقیقات متعددی در زمینه آشناپنداری انجام شده است که به درک بهتر این پدیده کمک کردهاند. یکی از این مطالعات از واقعیت مجازی (VR) برای بازسازی صحنههای آشنا مانند یک سالن بولینگ یا یک باغ استفاده کرد. شرکت کنندگان پس از مشاهده این صحنهها، صحنههای جدیدی را دیدند که از نظر ساختاری مشابه صحنههای قبلی بودند. نتایج نشان داد که شرکتکنندگان با احتمال بیشتری در هنگام مشاهده این صحنههای جدید، احساس دژاوو را تجربه کردند. این یافتهها نشان میدهند که شباهتهای ساختاری بین موقعیتها میتواند محرکی برای ایجاد این حس باشد.
دژاوو و سلامت مغز
اوکانر در ادامه صحبتهای خود به این نکته مهم اشاره میکند که در افرادی که به بیماریهای خاصی مانند زوال عقل یا مشکلات لوب پیشانی مبتلا هستند، ممکن است فرآیند بررسی واقعیت به درستی انجام نشود و در نتیجه احساس آشنایی به صورت مکرر و دائمی ایجاد شود. این وضعیت میتواند بسیار مخرب باشد، زیرا فرد دائما احساس میکند که همه چیز برایش آشناست، حتی اگر خاطرات واقعی نباشند. این مسئله میتواند تشخیص درست بیماری را به تأخیر بیندازد.
با وجود تحقیقات گسترده، هنوز دلیل قطعی و دقیقی برای وقوع این حس مشخص نشده است. با این حال، به نظر میرسد که این پدیده به نوعی با نحوه عملکرد حافظه و پردازش اطلاعات در مغز مرتبط باشد. دژاوو میتواند به عنوان یک «اشکال» یا «خطای موقت« در سیستم حافظه در نظر گرفته شود که به طور تصادفی رخ میدهد.
اوکانر معتقد است که پدیده آشناپنداری نشان میدهد که مغز ما به طور مداوم در تلاش است تا محیط اطراف خود را درک کند، الگوها را تشخیص دهد و به دنبال معنا و مفهوم در تجربیات خود باشد. دژاوو به عنوان یک تجربه گیجکننده، به ما یادآوری میکند که ما موجوداتی هستیم که بر اساس حس و درک خود از جهان، آن را تفسیر میکنیم و این تفسیر همیشه بینقص نیست.