چرا باورهای غلط را نمی‌توان به راحتی تغییر داد؟

هنگامی که فرد به یک ایده اعتقاد قلبی پیدا می‌کند، حتی با 500 صفحه داده و مدرک نمی‌توان نظرش را تغییر داد. مطالعات اخیر یکی از دلایل این اتفاق را مشخص کرده است: زمانی که شما برای باورهای غلط خود چند بازخورد مثبت دریافت ‌می‌کند، کاملا مطمئن می‌شوید که حق با شماست.

حتی وقتی که شواهد بسیاری اثبات می‌کنند یک شخص اشتباه می‌کند؛ اطمینان آن فرد به باورهای غلط خود ادامه دارد. یکی از محققان مقاله ذهن باز، آقای لوییس مارتی که دانشجوی دکتری در دانشگاه برکلی کالیفرنیا است؛ می‌گوید «یقین» قاتل کنجکاوی است:

اگر جواب‌هایی که دارید غلط باشند اما شما کاملا مطمئن هستید که درست می‌گویید، احتمالا به جستجوی اطلاعات دیگر نخواهید رفت.

باورهای غلط

مارتی و همکاران‌اش کنجکاو بودند که ببینند باورهای غلط چگونه می‌‌تواند در ذهن کسی ریشه کند؛ آن هم در عصری که اطلاعات و اخبار دروغ به سرعت در فضای مجازی پخش می‌شود و همه از این مسئله آگاهی دارند. مردم هنوز به باورهای غلط خود همچون تخت بودن زمین یا دروغ بودن تغییرات آب‌وهوایی پایبند هستند در حالی که شواهد و مدارک محکمی برای اشتباه بودن مورد اول و اثبات مورد دوم وجود دارد.

محققان از مطالعات قبلی دریافته بودند که کنجکاوی، دلیل جستجو برای اطلاعات تازه است. اما سوال اینجاست: چه عامل باعث می‌شود که افراد کنجکاو نشوند؟ آن‌ها چگونه تا این اندازه مطمئن می‌شوند که همه چیز را می‌دانند؟

برای درک این موضوع، محققان، شرکت کنندگان مختلفی را از سایت ترک مکانیکی آمازون به خدمت گرفته و سه آزمایش انجام دادند. در این سه آزمایش با حضور 500 شرکت کننده، محققان اشکال رنگارنگی را در یک صفحه کامپیوتر به نمایش گذاشتند و از آن‌ها پرسیدند کدام daxxy است. daxxy در واقع یکی از آن اشکال اما همراه با رنگ، شکل و اندازه خاص بود و شرکت کنندگان این را نمی‌دانستند. آن‌ها مجبور بودند که گزینه مورد نظر را حدس بزنند و سپس با مشاهده بازخوردها ببینند که آیا daxxy اصلی را یافته‌اند یا خیر.

باورهای غلط

خانم سلست کید، استاد روانشناسی دانشگاه برکلی و یکی از اعضای تیم تحقیق در مورد مزیت استفاده از این متد می‌گوید که محققان می‌توانند از نظر آماری مشخص کنند هر شرکت کننده بر اساس اطلاعاتی که به او داده شده، در هر مرحله تا چه اندازه از معنای daxxy اطمینان دارد. آن‌ها سپس از شرکت کنندگان خواستند که بگویند در مورد پاسخ خود تا چه اندازه مطمئن بوده‌اند و دو جواب را مقایسه کردند.

مارتی در ادامه توضیح داد که مردم از بازخوردها به خوبی در کشف معنای daxxy استفاده می‌کردند اما مشخص شد وقتی که آن‌ها جواب درست را دریافت می‌کنند، دیگر به دانستن و دریافت اطلاعات بیشتر علاقه‌مند نیستند. عامل اصلی در روشن‌سازی این مسئله که هرکس تا چه اندازه از توصیف‌اش از daxxy مطمئن است؛ این بود که در جواب‌های آخرشان چه عملکردی‌ نشان دادند و جالب است که جواب‌های اشتباهی پیش از آن برایشان اهمیتی نداشت:

شاید شما 19 بار اول را اشتباه اما 5 بار آخر را درست پاسخ داده باشید. و اگر این اتفاق برایتان رخ دهد، شما احتمالا از جواب خود مطمئن خواهید بود، حتی با اینکه 19 بار اول را اشتباه کردید.

البته باورهای غلط مشهور همچون انکار تغییرات آب ‌وهوایی و باور به تخت بودن زمین پیچیده‌تر از یک آزمایش ساده همچون daxxy هستند اما مسئله «اطمینان» در این موارد اهمیت دارد زیرا باعث می‌شود مردم به سراغ اطلاعات تازه نروند و تفکرات اشتباه قبلی آن‌ها مورد چالش قرار نگیرد.

سلست کید در مورد کسی که به تخت بودن زمین باور دارد می‌گوید: باور آن‌ها می‌تواند توجیه کند که چرا افق از هر نقطه‌ای تخت به نظر می‌رسد و چرا آدم چرخش در فضا را احساس نمی‌کند. این بازخورد مثبتی که از تفکر خود می‌گیرد کافی است تا فرد را از جستجو برای دلایل واقعی منصرف کند (انحنای عظیم کره زمین و چرخش آن).

همه آدم‌ها به شکلی دارای باورهای غلط مختلف هستند اما محققان در تلاش‌اند تا راهی برای تلنگر زدن به آن‌ها پیدا کنند. مارتی در این باره می‌گوید:

تئوری ما پیش بینی می‌کند اگر بتوانیم به آدم‌ها بفهمانیم که در دانسته‌هایشان شکافی وجود دارد؛ کنجکاوی آن‌ها برانگیخته خواهد شد و همین مسئله احتمالا باعث می‌شود که چیزهای مختلف را جستجو کنند.