پدافند هوایی موشکی از مهمترین اصول دفاعی برای دفاع از مراکز حساس و مهم است. بد نیست نگاهی به خواستگاه و تاریخچه جالب پدافند هوایی موشکی داشته باشیم.
امروزه کشورها برای حراست از مراکز مهم خود در برابر هواگردهای سرنشین دار و بدون سرنشین دشمن و همچنین موشکها و حتی مهمات کوچک همچون خمپاره و راکت، از سامانههای گوناگون پدافند هوایی استفاه میکنند. ولی اولین بار چه کشوری ایده استفاده از پدافند هوایی موشکی یا همان موشک زمین به هوا را در سر پروراند؟
هنگام جنگ جهانی دوم، آلمانیها دریافتند که توپهای ضد هوایی همچون سابق موثر نیستند. مثلا برای سرنگونی یک بمب افکن آمریکایی بوئینگ B-17 فلایینگ فورترس (Flying Fortress) بایستی نزدیک به سه هزار گلوله شلیک میشد.
با پیشرفت بیشتر صنعت هوایی، متفقین بمب افکنهایی با سرعت بالاتر و ارتفاع پروازی بیشتر ساختند. با ورود به خدمت بمب افکن بوئینگ B-29 سوپر فورترس (Superfortress)، فصل جدیدی از بمباران هوایی آغاز و بوئینگ با ساخت این هواپیما انقلابی در زمینه بماران راهبردی ایجاد کرد. B-29 را میتوان جد بمب افکنهای راهبردی امروزی دانست با ورود به خدمت B-29 افسانهای، توپهای ضد هوایی آلمان نازی و حتی گل سرسبد آنها یعنی فلک 8.8 سانتیمتری نیز در برابر حمله هوایی بمب افکنها بی اثر بودند.
همچنین این بمب افکنها هر کدام 13 توپ و تیربار در کالیبر 12.7 و 20 میلیمتری داشتند و از این رو است که نام آنها از واژه Fortress به معنی دژ گرفته شده است. از سوی دیگر توسط جنگندههای دوربرد و چابک P-51 ماستنگ (Mustang) نیز اسکورت میشدند. ماستنگ پرافتخارترین جنگنده تاریخ و برترین جنگنده جنگ جهانی دوم است؛ تا آن جا که آن را برترین جنگنده تاریخ میدانند. پس علاوه بر ضد هوایی، حمله جنگندههای آلمان نازی به بمب افکنهای پر تعداد مهاجم نیز با شکست مواجه میشد.
پس آلمان که میدید زیر بمباران کمرشکن متحدین قرار دارد، ایده جدیدی را پیاده کرد و آن پدافند هوایی موشکی بود. سران نظامی و دانشمندان آلمانی در سال 1941 برای حل این مشکل به بحث نشستند و پس از تبادل نظرهای فراوان در نهایت به استفاده از موشک برای شکار هواپیماهای دشمن رای دادند. در آن زمان آلمانیها روی هواپیماهای جت و موشک بالستیک نیز کار میکردند.
پس از آن در سال 1942 تیم پینموند (سازنده اولین موشک بالستیک دنیا موسوم به V-2) مطالعه و آزمایش را آغاز و چند طرح موشکی با موتور راکتی سوخت جامد و مایع را معرفی کردند. طرحهای پینموند بنای اولین سیستمهای پدافند هوایی موشکی را پی ریزی کرد.
اولین موشک پدافندی دنیا که توسط آلمان نازی ساخته شد، فایرلیلیه (Feuerlilie به معنی سوسن نارنجی) بود که پروژه آن به سال 1940 باز میگشت. این موشک در دو مدل F-25 و F-55 ساخته که هر یک به ترتیب 1.9 و 4.8 متر طول داشتند. رانش این موشک توسط یک موتور راکتی تامین میشد و موشک هدایت کنترل از راه دور داشت. هرچند در نهایت به دلیل مشکلاتی در بخش کنترلی پروژه آن لغو شد.
پس از فایرلیلیه، آلمان نازی چهار سامانه پدافند هوایی موشکی دیگر نیز ساخت که در آخر به سراغ نمونه دوم میرویم. سومین موشک پدافندی ساخت آلمان نازی هنشه اچ اس 117 (Henschel Hs 117) بود که بر اساس موشک هوا به هوای Hs 117H ساخته شده بود. موشک پدافندی Hs 117 بین سالهای 1942 تا 1943 طراحی و توسعه یافت.
این موشک 32 کیلومتر برد داشت و موتور راکتی سوخت مایع BMW 109-558 آن میتوانست موشک را تا ارتفاع 9 کیلومتری از سطح زمین بالا ببرد. اچ اس 117 حدود 450 کیلوگرم وزن و 4.2 متر طول داشت. سرعت آن نیز هزار کیلومتر بر ساعت بود.
این موشک یک موتور راکتی داشت و همچون Feuerlilie به هدایت رادیو کنترل مجهز بود. کاربران انسانی از روی زمین با یک جوی استیک موشک را به سمت هدف هدایت میکردند. برای هدایت این موشک دو نفر نیاز بود که یکی با تلسکوپ هدف را رصد و هدایتگر را راهنمایی میکرد.
گرچه اچ اس 117 در نیمی از آزمایشهای ناموفق بود، اما قرار شد سه هزار فروند از آن در ماه تولید شود که در نهایت این برنامه توسط هانس کاملر، مسئول پروژه موشکی و جت آلمان نازی، لغو و این طرح کنار گذاشته شد.
انزیان (Enzian: به معنی گل سپاسی) نام یک موشک زمین به هوای آلمان نازی بود که به صورت اضطراری در سال 1943 طراحی و ساخته شد. به دلیل کبود فلز و استفاده آن برای ساخت تسلیحات دیگر، بدنه انزیان از چوب ساخته شده بود. این موشک دو موتور راکتی Schmidding 109-553 به عنوان پرتابگر داشت که پس از شلیک و رسیدن به سرعت و ارتفاع مناسب، از بدنه موشک جدا و موتور راکتی Walther RI-10B که پیشران اصلی موشک بود، آن را تا رسیدن به هدف میبرد.
انزنیان یک سرجنگی 500 کیلوگرمی داشت تا با انفجار آن بتواند چندین هواپیما را سرنگون کند. هدایت آن نیز به صورت رادیو کنترل و توسط کاربر انسانی انجام میشد. به منظور اثربخشی بیشتر موشک، آلمانی قصد داشتند تا انزیان نیز به فیوز مجاورتی برای انفجار خودکار سرجنگی در فاصله موثر مجهز شود، اما فیوز مجاورتی برای انزنیان نیز ساخته نشد و در حد طرح باقی ماند.
در نهایت نیروی هوایی آلمان نیز طرح این موشک را در سال 1945 لغو کرد تا تمام توان خود را معطوف دو جنگنده جت خود، یعنی مستراشمیت ام ای 262 اشوایبه (Messerschmitt Me 262 Schwalbe) و هینکل اچ ای فولکس یَگِر (Heinkel He 162 Volksjäger) و همچنین موشک اچ اس 117 کند.
راین تاختر (Rheintochter به معنی دختر راین و از آثار ادبی آلمانی) نیز آخرین تلاش آلمان نازی برای ساخت یک پدافند هوایی موشکی پیش از سقوطش بود. این موشک نیز طراحی انقلابی داشت و از موتور راکتی چند مرحلهای بهره میبرد.
پروژه این موشک در اواخر سال 1942 آغاز شد و در نیمه دوم 1943 تکمیل شد. در مجموع 82 آزمایش شلیک نیز صورت گرفت، اما در نهایت پروژه آن نیز به دلایلی مشابه موارد قبلی در سال 1945 کنار گذاشته شد.
راین تاختر در نمونه اولیه خود موسوم به R1 یک موتور راکتی در انتهای خود داشت که موشک را شلیک و پس از مدتی جدا میشد. پس از آن موتور دوم وظیفه تامین رانش را برعهده میگرفت و موشک را که هدایت رادیو کنترل داشت تا رسیدن به هدف پیش میبرد. دو خروجی موتور مرحله دوم نیز در نوک دو بالک میانی بود. پس از رسیدن راین تاختر به هدف، سر جنگی 136 کیلوگرمی این موشک 6.3 متری منفجر میشد. راین تاختر بیش از 1 ماخ سرعت داشت.
مدل R1 با این که تا ارتفاع 8 کیلومتری بالا میرفت، اما نمیتوانست به بمب افکنها برسد. مدل R2 نیز تفاوتی با آن نداشت، پس آلمانیها نمونه دیگری به نام مدل R3 ساختند که موتور مرحله اول با موتورهای راکتی پرتابگر کمکی سوخت جامد جایگزین شد. بدین ترتیب ارتفاع پروازی موشک به 12 کیلومتر و برد آن نیز به 25 کیلومتر افزایش یافت. البته در نهایت طرح این موشک نیز اوایل 1945 لغو شد.
و اما به دومین طرح آلمان نازی میرسیم که عملا جد موشکهای پدافندی است که پس از پایان جنگ ساخته و به نوعی نیای مستقیم موشکهای امروزی است. این شاهکار مهندسی واسرفال (Wasserfall: به معنی آبشار) نام داشت. طراحی اولین موشک از سال 1941 آغاز شد و تا پایان 1942 ادامه داشت.
واسرفال توسط تیم پینموند بر اساس موشک بالستیک V-2 طراحی و توسعه یافت. این موشک از نظر ظاهری نیز به وی 2 شباهت داشت، اما در ابعاد کوچکتر ساخته و تقریبا یک چهارم آن بود. البته در این بین تفاوتهای ریزی نیز وجود داشت. برای مثال، واسرفال چهار بالک در وسط بدنه خود داشت تا توان مانور آن افزایش یابد، در حالی که وی 2 فاقد چنین بالکهایی بود.
پدافند هوایی موشکی واسرفال برای سرنگونی بمب افکنهای متفقین بود که ارتفاع پروازی بسیار بالایی داشتند. بدین جهت موشک کوچکتر و سبکتر از وی 2 طراحی شده بود. این موشک نیز همچون وی 2 و موشکهای امروزی، دارای تیغههایی در انتهای خروجی موتور راکتی خود داشت که برای تغییر جهت گازهای خروجی و در نتیجه تغییر حرکت موشک بودند. البته آلمانیها این فناوری را از اختراعات و طرحهای دکتر رابرت گودارد آمریکایی (پدر علم نوین راکتی) یاد گرفته بودند. ترکیب بالکهای متحرک و خروجی متغیر به واسرفال توان مانور بالایی میداد.
این موشک قادر بود تا ماهها در حالت آماده باش نگهداری و در صورت نیاز سریعا شلیک شود. در حالی که وی 2 به خاطر ماهیت سوختش چنین نبود و تنها قبل از شلیک آماده میشد. توانمندی متفاوت واسرفال به دلیل استفاده از سوختی جدید بود که توسط دکتر والتر ثیل ساخته شد. این سوخت ایمنی موشک را نیز بیشتر میکرد. ناگفته نماند دکتر ثیل در یکی از بمارانهای نیروی هوایی بریتانیا در سال 1943 کشته شد؛ هدف بریتانیاییها نابودی تاسیسات پینموند بود.
موتور راکتی سوخت مایع واسرفال آن را به سرعت بسیار بالای 2.61 ماخ میرساند و به موشک برد 25 کیلومتری میداد. این موشک یک سرجنگی به وزن 235 کیلوگرم داشت تا با انفجارش بتواند به چندین هواپیما آسیب وارد کند. روش حمله آن به هدف نیز به این صورت بود که از پایین به صورت مستقیم و با سرعت زیاد به سمت هدف به طرف بالا میرفت.
اولین آزمایش موفق این موشک با پیش نمونه سوم آن در ماه مارچ سال 1943 صورت گرفت و تا اوایل 1945 شمار 35 آزمایش انجام شد. با این حال به دلیل اختلافات بین مقامات آلمان نازی و عدم تکامل کامل سیستم هدایتی موشک، واسرفال نیز رنگ نبرد را به خود ندید و آن نیز به کناری رانده شد.
و اما به سیستم هدایتی پدافند هوایی موشکی واسرفال میرسیم. این موشک قابلیت هدایت رادیویی توسط کاربر انسانی را داشت، اما دیگر خبری از رهگیری چشمی هدف نبود. بلکه موشک یک ترانسپوندر داشت که موقعیت خود را به یک جهت یاب رادیویی اعلام و روی یک صفحه نشان داده میشد. رادار نیز هدف را مشخص و روی همان صفحه نشان میداد تا بدین ترتیب کاربر موشک را به سمت هدف هدایت کند. البته میشد واسرفال را به صورت چشمی به سوی هدف هدایت کرد که چنین امری تنها در روز محقق میشد.
و اما یک قابلیت انقلابی واسرفال، امکان هدایت خودکار بود. موشک اطلاعات موقعیتی خود را به جهت یاب رادیویی ارسال و یک کامپیوتر آنالوگ به نام Rheinland ضمن دریافت موقعیت موشک و موقعیت هدف از رادار، موشک را به سمت هدف هدایت میکرد و دیگری نیازی به هدایت کاربر انسانی نبود. بسیاری از موشکهای پدافندی امروز نظیر پنتسیر روسی نیز از روش هدایتی مشابهی استفاده میکنند، با این حال دیگر کامپیوتر دیجیتال جای کامپیوتر آنالوگ را گرفته و سیستمهای پیچیده و پیشرفتهتری نیز به حلقه هدایتی اضاف شدهاند. با این حال کلیت همانی است که آلمانیها برای واسرفال ابداع کردند.
اقدامات کشورهای دیگر برای ساخت پدافند هوایی موشکی
بریتانیا نیز در اوایل سال 1944 طرح موشک پدافندی خود به نام بریک ماین (Brakemine) را آغاز کرد که هشت موتور راکتی و هدایت پرتو سواری داشت. در هدایت پرتو سواری یک سیگنال راداری روی هدف تابیده و موشک رد آن را تا رسیدن به هدف میگرفت. برک ماین نخستین موشک پدافندی ساخته شده در خارج از آلمان نازی است. پروژه این موشک با پایان جنگ جهانی دوم متوقف شد.
بریتانیا در همان سال 1944 طرح پدافند هوایی موشکی دیگری را برای مقابله با حمله هواپیماهای انتحاری کامیکازه ژاپن آغاز کرد که به ساخت موشک فیری استوج (Fairey Stooge) منتهی شد. البته پروژه این موشک تا سال 1947 طول کشید و فیری استوج نیز رنگ جنگ را به خود ندید. این موشک گرچه وارد خدمت نشد، اما بستری برای توسعه موشکهای بعدی بود و اطلاعات و تجربههای بدست آمده حاصل از پروژه آن برای ساخت دیگر موشکهای پدافندی مورد استفاده قرار گرفت.
این موشک چهار موتور راکتی برای پرتاب اولیه داشت که پس از رسیدن به سرعت 426 کیلومتر بر ساعت، از موشک جدا و موتور راکتی اصلی شروع به کار میکرد و موشک به نهایت سرعت 840 کیلومتر بر ساعت میرسید. سپس خلبان خودکار ژیروسکوپی ساده موشک را در یک مسیر مستقیم نگه میداشت تا به هدف رسیده و منفجر شود. این موشک نیزهدایت رادیو کنترل داشت و کاربر انسانی آن را هدایت میکرد.
آمریکاییها نیز پیش از پایان جنگ، در اواخر سال 1944 پروژه پدافند هوایی موشکی خود را برای تقابل با کامیکازهها شروع کردند که نتیجه آن ساخت موشک SAM-N-2 Lark در سال 1945 بود. این موشک نیز همچون واسرفال انقلابی بود و ضمن استفاده از هدایت رادیو کنترل، هدایت راداری نیمه فعال نیز داشت! البته لارک نیز روی جنگ را به خود ندید و توسعه آن پس از جنگ تا اوایل ده 1950، که پروژه آن به نفع پروژه RIM-2 Terrier لغو شد، نیز ادامه داشت.
هدایت نیمه فعال به این صورت بود که رادار هدف را تعقیب و به سمت آن امواج میفرستاد، موشک نیز در دماغه خود یک گیرنده راداری مدل AN/DPN-7 داشت که امواج بازگشتی از هدف را دریافت و به سمت آن میرفت.
نوع دیگری از این موشک هدایت پرتو سواری در کنار هدایت راداری فعال داشت. در هدایت راداری فعال نیز موشک یک رادار کوچک در دماغه خود داشت و دیگر نیازی نبود تا رادار زمینی روی هدف امواج بتاباند، بلکه رادار خود موشک هدف را با رادار خود کشف و به سمت آن میرفت.
ژاپن نیز در سالهای پایانی جنگ زیر بمباران کمرشکن بمب افکنهای آمریکایی و به ویژه B-29 قرار داشت که به دلیل ارتفاع پروازی بالا، جنگندهها و توپهای ضدهوایی روی آنها اثری نداشتند. ژاپنی حتی هواپیماهای خود را با تغییرات بسیاری تا آن جا که ممکن بود سبک کردند تا بتوانند به ارتفاع بالا رسیده و به صورت انتحاری با B-29 برخورد کرده و آن را سرنگون کنند که این اقدام نیز به دلیل توپهای پرشمار این بمب افکن و دفاع قدرتمندش و البته ناتوانی جنگندههای ژاپنی بینتیجه ماند.
پس آنها نیز از سال 1943 کار تحقیقاتی روی موشک زمین به هوای خود را به صورت هم روند با موشکهای هوا به زمین خود را آغاز و در سال 1944 پروژه آن را شروع کردند. حاصل این پروژه موشک زمین به هوای فونریو 2 (奮龍: به معنی اژدهای خشمگین) بود که ساخت آن در سال 1945 تکمیل شد. این موشک موتور راکتی سوخت جامد داشت و به سرعت 0.8 ماخ میرسید. برد آن مشخص نیست و احتمالا بالا نبود، همچنین تا ارتفاع 5 کیلومتری از سطح زمین بالا میرفت که برای رسیدن به B-29 همچنان ناکافی بود و وارد خدمت نشد. این موشک هدایت رادیو کنترل داشت.
دومین موشک پدافند هوایی ژاپنیها نیز فونریو 4 نام داشت که موتور راکتی سوخت مایعش آن را به سرعت 1.03 ماخ میرساند. برد موشک 30 کیلومتر بود و تا ارتفاع 15 کیلومتری بالا میرفت. هدایت آن نیز تقریبا مشابه واسرفال بود. یک رادار هدف و رادار دیگر موشک را تعقیب میکرد و اطلاعات را به یک کامپیوتر ساده میدادند. کامپیوتر نیز محل تلاقی برای موشک و هدف پیدا و با روش رادیو کنترل موشک را به محل مورد نظر هدایت میکرد. زمانی که کامپیوتر با توجه به اطلاعات موقعتی دو سوژه متوجه رسیدن موشک و هواپیما به یک نقطه میشد، فرمان انفجار را برای موشک ارسال میکرد. کاربر انسانی نیز میتوانست موشک را هدایت و با تلسکوپ آنها را دنبال کند.
یک بد شانسی بزرگ ژاپن این بود که فونریو 4 در روز 16 آگوست 1945 برای آزمایش آماده شد. در حالی که ژاپن دقیقا یک روز قبل، در تاریخ 15 آگوست 1945 خود را به آمریکا تسلیم کرد. بدین ترتیب فونریو 4 هیچ گاه رنگ آزمایش و نبرد را نیز به خود ندید. 10 روز قبل آماده شدن موشک پدافند هوایی ژاپن که توان رسیدن به B-29 را داشت، این بمب افکن یک بمب اتمی روی هیروشیما انداخت. در تاریخ 9 آگوست 1945 نیز مجددا B-29 یک اتمی دیگر روی ناگاساکی انداخت. پس از پایان جنگ، سربازان ژاپنی موشک فونریو 4، نقشهها و تمامی تجهیزات دیگر پروژه را با استفاده از دینامیت نابود کردند تا به دست آمریکاییها نرسند.
البته ارتش آمریکا حسابی ژاپن را در هم کوبیده و کمر ارتش آن را شکسته بود. شکست ژاپن حتمی بود و بمبهای اتمی تنها به آن سرعت بخشید. اما شاید اگر پدافند ژاپنیها مدتها زودتر تکمیل و با موفقیت عملیاتی میشد، میتوانست دست کم جلوی بمبارانهای خرد کننده آمریکا را بگیرد تا ژاپن خود را آماده حمله مجدد کند. ژاپن کشوری جزیرهای است و بر خلاف آلمان، از راه زمینی نمیشد به آن نفوذ کرد. ژاپن حتی روی بمب اتمی خود نیز کار میکرد و اگر میتوانست به آن برسد، حداقل ممکن بود طرفین دیگر جنگ از ترس پاسخ متقابل با آن صلح کنند. البته ژاپن کشوری سنگدل بود که ثابت کرد برای رسیدن به پیروزی از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکند و اگر به بمب اتمی میرسید، عملا تضمینی نبود که مشت اول را نزند.
و اما برای جلوگیری از طولانی شدن نوشتار، پرونده پدافند هوایی موشکی را در این نقطه متوقف و در قسمت بعد از دنباله این نوشتار تا انتهای دهه 1960 را بررسی میکنیم. در این قسمت اولین تلاشهای صورت گرفته در خواستاه پدافند موشکی را شناختیم و با نمونههای ساخته شده تا پیش از پایان جنگ جهانی دوم آشنا شدیم.
همچنین توجه داشته باشید که این تماما توسط نویسنده تالیف و حاصل مطالعات بسیار گسترده و دقیق شمار زیادی منبع است. لذا با معرفی ما به دوستان خود و اشتراک گذاری مقالات، لطفا ما را یاری فرمایید.