اخیرا ترند تازهای به نام نسخه کارگردان – Director’s Cut در دنیای بازیها آغاز شده که از جهات مختلف، بحث برانگیز است.
با معرفی نسخه کارگردان بازیهای دث استرندینگ (Death Stranding) و شبح تسوشیما (Ghost of Tsushima)، سوالات زیادی در ذهن بازیدوستان شکل گرفته، از جمله اینکه چه ضرورتی دارند و تفاوتشان با نسخهی اصلی در چیست؟
صنعت بازی در مقایسه با فرمتهای سنتی سرگرمی همچون سینما و تلوزیون که تاریخچهای طولانی دارند، هنوز جوان است و به همین دلیل، گاهی برای تبلیغات نوآورانه یا استراتژیهای عرضه، از آنها الهام میگیرد. نمونهاش سرویس ایکس باکس گیم پس (Game Pass) که مشخصا با الهام از سرویس استریم نتفلیکس طراحی شده و اتفاقا به موفقیتهای چشمگیری نیز رسیده است.
نسخه کارگردان؛ از سینما تا دنیای بازی
اما ترند جدیدی که اخیرا پر سر و صدا ظاهر شده، «نسخه کارگردان» است که تا پیش از این در میان آثار سینمایی دیده میشد. در دنیای سینما، نسخه کارگردان اثری است که فیلمساز با سلیقهی شخصیاش عرضه میکند و دارای اِلمانها، سکانسها و بخشهای داستانی تازهای است که در نسخهی اصلی وجود نداشتند. شاید با خود بگویید مگر نسخهی اصلی را همان کارگردان نساخته؟ همین طور است اما به چند دلیل، گاهی نسخهی اصلی فیلمها با چیزی که کارگردان در نظر دارد یا واقعا میخواهد بسازد، در یک راستا قرار نمیگیرند.
برای مثال، ممکن است شرکت تولید کننده در کار دخل و تصرف کند و با توجه به اینکه امتیاز اثر را در اختیار دارد، نسخهای که فیلمساز ارائه داده را در نهایت تغییر دهد یا به او فشار بیاورد تا فیلم را آن طور که میخواهند، بسازد. یا بعضی از سکانسها یا بخشها از سوی کسانی که نسخه آزمایشی فیلم را تماشا کردهاند، مورد انتقاد قرار بگیرد و از فیلم حذف شود.
حتی دلایل دیگری هم میتوانند در این زمینه تاثیرگذار باشند، برای مثال یک فیلم تجاری سه ساعته برای مخاطب عام مناسب نیست، بنابراین کارگردان مجبور میشود تا بسیاری از بخشهای محبوب خود را حذف کند تا زمان اثر کاهش پیدا کند. گاهی فیلم بیش از اندازه سیاه و غم انگیز به نظر میرسد یا درجهی سنی مورد انتظار شرکت سازنده را دریافت نمیکند؛ در نتیجه فیلم یک بار دیگر تدوین میشود تا به آن چیزی که تهیه کنندگان میخواهند، نزدیک شود.
نسخه کارگردان در دنیای سینما چیز تازهای نیست؛ از اولین نمونههای آن میتوان به فیلم «جویندگان طلا» (The Gold Rush) با بازی چارلی چاپلین اشاره کرد که در سال 1925 به اکران در آمد و نسخه کارگردان آن در سال 1942 منتشر شد. این ترند اما با جنبشی که برای عرضه نسخه اسنایدر کاتِ فیلم «لیگ عدالت» آغاز شد، جان تازهای گرفت. پس از اکران فیلم و افتضاح بودن آن، طرفداران متوجه شدند که محصول نهایی، آن چیزی نیست که اسنایدر ساخته یا قصد داشته بسازد؛ در نتیجه با آغاز یک جنبش باورنکردنی، سرانجام شرکت وارنر را مجبور کردند تا این نسخه را عرضه کند. زک اسنایدر برای بازسازی این فیلم، 70 میلیون دلار هزینه کرد!
یک اتفاق مثبت یا سوءاستفاده از طرفداران؟
اگر اخبار دنیای بازیها را دنبال میکنید، احتمالا از نسخه کارگردان عناوینی همچون دث استرندینگ و شبح تسوشیما شنیدهاید؛ اتفاقی که در نگاه اول، تعجب برانگیز است. نسخه کارگردان بازیها برخلاف دنیای سینما، کمی احمقانه جلوه میکنند؛ چرا که در سینما برای عرضهی این نسخه کارهای مختلفی انجام میشود، همانند تدوین دوباره و فیلمبرداری سکانسهای تازه، تغییر لحن فیلم و غیره. صاحب سبک بودن کارگردان نیز اهمیت دارد.
اما در دنیای بازیها چه؟ اضافه کردن یک یا دو غولآخر؟ یک پایان تازه؟ به نظر میرسد که هدف اصلی از این نسخهها، پول باشد. در حالی که در سینما، هدف اصلی این است که «بینش و نوع نگاه یک کارگردان» را درک کنیم. علاوه بر اینها، اکثر بازیها مشخصا محصول یک کار تیمی هستند و به جز چند کارگردان (همانند کوجیما یا تیم شفر)، باقی را باید یک نوع مدیر پروژه به حساب بیاوریم که بر توسعهی اثر نظارت دارند.
به نظر میرسد آغازگر این ترند شرکت سونی باشد، زیرا نسخه کارگردان بازی دث استرندینگ قرار است به صورت انحصاری برای پلی استیشن 5 منتشر شود و شبح تسوشیما هم یک اثر انحصاری به حساب میآید که نسخهی ویژه آن همراه با اکسپنشن جزیره ایکی (Iki Island) عرضه خواهد شد. البته ناگفته نماند که تا پیش از این، آثار دیگری همانند «مافیا 2» و «دئوس اکس: تحول انسان» نیز نسخه ویژه کارگردان داشتهاند اما هرگز در کانون توجه قرار نگرفتند.
هر دو بازی فوق الذکر دارای محتواهای تازهی دیگری هم خواهند بود. شبح تسوشیما یک بخش داستانی کاملا جدید دارد و دث استرندینگ شامل محتواهایی میشود که از نسخه اصلی حذف شده بودند. علاوه بر اینها، جلوههای بصری و نرخ فریم این عناوین نیز بهبود داشته و برای کنسولهای نسل جدید، بهینهسازی شده است.
اگر این ترند ادامه داشته باشد، شرکتهای بزرگی همچون سونی در رأس آن قرار خواهند داشت اما اینکه این آثار تا چه اندازه مورد توجه قرار میگیرند را باید منتظر ماند و دید. دث استرندینگ به طور ویژه در این زمینه تاثیرگذار خواهد بود و اگر نسخه کارگردان آن تفاوتهای چندانی با نسخه اصلی نداشته باشد یا نتواند مخاطبان را راضی کند، شاید دلیلی وجود نداشته باشد که شرکتهای دیگر هم بخواهند رویکرد مشابهای را در پیش بگیرند. ضمن اینکه هنوز هم نمیدانیم اثری که هیدئو کوجیما در طراحی آن آزادی کامل داشته، چرا باید یک نسخهی ویژه داشته باشد؟!
آیا نسخه کارگردان به سود بازیدوستان خواهد بود؟
نسخه کارگردان یک بازی، میتواند بهترین و کاملترین نسخهی آن باشد، کمک کند تا بعضی از مکانیکهای گیم پلی به شکل بهتری پیادهسازی شوند یا محتواهایی که به دلیل کمبود بودجه یا زمان حذف شده بودند، در بازی قرار بگیرد. همچنین توسعه دهندگان پس از عرضهی یک بازی، در رابطه با ضعفهای آن بازخوردهای مختلفی دریافت میکنند و حتی به ایدههای تازهای میرسند که با اضافه شدن به اثر، میتواند لذت تجربه کردن بازی را دوچندان کند.
این مسئله در رابطه با عناوینی همچون دث استرندینگ که مخالفان زیادی دارد، میتواند کارآمدتر هم باشد زیرا اضافه شدن محتواهای تازه، شاید دیدگاه بعضی از مخاطبان را تغییر دهد یا کمک کند تا ارتباط بیشتری با اثر برقرار کنند. نسخه کارگردان همچنین میتواند یک جایگزین مناسب برای گوتی ادیشنها (GOTY edition) یا ریمسترهایی باشد که با قیمت بالا عرضه میشوند.
اما نسخه کارگردان حداقل به شکلی که سونی قرار است آن را ارائه دهد، کمی ناامید کننده جلوه میکند. برای مثال، نسخه ویژه شبح تسوشیما حتی بر روی پلی استیشن 4 هم 70 دلار قیمت گذاری شده که ناعادلانه به نظر میرسد. در سوی دیگر، کسانی که نسخهی اصلی بازیها را خریداری کردهاند نیز به نسخههای جدید دسترسی نخواهند داشت یا حداقل تخفیف هم نمیگیرند.
در واقع شما برای همان چیزی که دارید، باید یک بار دیگر هزینه کنید تا چند ماموریت جدید انجام دهید! این قیمت گذاری منطقی به نظر نمیرسد؛ البته شاید هدف سونی این بوده که با یک نامگذاری متفاوت، بتواند مخاطبان تازهای جذب کند و اهمیتی به کسانی که بازی را یک بار تجربه کردهاند، نداده است.
با اینکه هدف سونی، درآمدزایی است و جلب رضایت طرفداران در اولویت قرار ندارد اما «نسخه کارگردان» برای آنها در هر صورت یک موفقیت بزرگ خواهد بود. این بازیها طرفداران فراوانی دارند که اهمیتی به گران بودن این نسخهی جدید نمیدهند و با چشمان بسته، آنها را خریداری میکنند. اما واقعیت این است که شرکت سازنده با همان نسخهی اصلی به سوددهی رسیده، حالا سود بیشتری میخواهد و تنها چیزی که در این میان اهمیت ندارد، بینش و نوع نگاه کارگردان است!
بحث سونی را که کنار بگذاریم، نسخه کارگردان در مجموع یک راه آسان برای کسب درآمد است. در سالهای اخیر، شرکتها با ارائهی نسخههای ریمستر تلاش کردهاند تا از عناوین قدیمی خود پول بیشتری بدست بیاورند. اما شما که نمیتوانید «پس از چند ماه» یک ریمستر ارائه دهید؛ در مقابل، نسخه کارگردان را میتوان پس از چند هفته یا چند ماه عرضه کرد. با این کار، حتی یک بازی معمولی هم قبل از اینکه فراموش شود، برای استودیوی سازنده پولساز خواهد بود.
در یکی دو سال گذشته، بازار ریمیکها (Remake) نیز داغ شده است که در مقایسه با نسخه کارگردان یا ریمسترها، ارزش بالاتری دارند. همانند رزیدنت اویل 2 یا ارواح شیطانی (Demon Souls) که از پایه بازسازی شدهاند و حتی میتوان آنها را یک بازی کاملا جدید در نظر گرفت.
بستههای الحاقی را فراموش نکنیم
قاعدتا برای یک فیلم سینمایی که نمیشود بسته الحاقی (DLC) منتشر کرد اما این امر در دنیای بازیها عادی است.
هیچ چیز در نسخه کارگردان یک بازی وجود ندارد که نتوان آن را در قالب یک بسته الحاقی عرضه کرد اما کسی که برای یک دیالسی 60 یا 70 دلار پرداخت نمیکند. پس همان محتواها را با اسم نسخه کارگردان ارائه میدهیم و با افتخار در رابطه با آن صحبت میکنیم.
اینکه یک بازی را دو بار به فروش برسانیم، مضحک است و اگر هم برای دث استرندینگ یا شبح تسوشیما جواب داد، بدین معنا نیست که در ادامه نیز جواب میدهد؛ مگر اینکه واقعا تفاوتهای فاحشی با نسخهی اصلی داشته باشند.
میتوان انتظار داشت که نسخه کارگردان بازیها در آیندهی نزدیک به یک استاندارد تبدیل شوند و حتی ارزش تجربه کردن داشته باشند اما در حال حاضر، چیزی بیشتر از یک «حربهی سودجویانه در راستای درآمدزایی شرکتها» نیستند.