در ادامه به چندین مورد از آزمایش های علمی اشاره خواهیم کرد که عواقبی وحشتناک به دنبال داشتند یا ممکن است نقش ترسناکی در آینده بشر ایفا کنند.
بشر در طول چند هزار سال گذشته به اکتشاف در جهان از مقیاس میکروسکوپی گرفته تا کیهانی پرداخته است. اتم شکافته شد، بسیاری از بیماریها ریشه کن شدند و انسان موفق شد روی ماه قدم بگذارد. در کل تحقیقات علمی برای بشر مفید بودهاند؛ با این حال آزمایش های علمی گاهی عواقبی وحشتناک به همراه دارند و یکی از نکات منفی اکتشافات این است که همیشه افرادی از آنها برای تولید سلاح استفاده میکنند.
۱۲ مورد از آزمایش های علمی که عواقبی وحشتناک به دنبال داشتند
طراحی آزمایشها و مشاهدات علمی به پیشرفت بشر کمک بسیاری کردهاند. اما مشکل این است که انسان برای انجام آزمایشهای علمی باید به سراغ ناشناختهها برود و گاهی این کار با عواقبی ترسناک همراه است.
هسته شیطان
در سال ۱۹۴۵ میلادی ایالات متحده، بمبهای هستهای را بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن انداخت. ارتش ایالات متحده حتی برای انداختن یک بمب سوم برنامهریزی کرده بود؛ اما ژاپن پس از دو بمب اول تسلیم شد و بمب سوم لغو شد. بنابراین هسته فعال یک بمب هستهای در آزمایشگاه لوس آلاموس باقی ماند.
دانشمندان به جای دور انداختن هستهی بمب، آن را در آزمایشگاه نگه داشتند تا آزمایشهایی روی آن انجام دهند. دانشمندان میخواستند بدانند که در چه نقطهای پلوتونیوم فوق بحرانی میشود.
یک هفته پس از تسلیم شدن ژاپن، دانشمندی به نام هری داغلیان (Harry Daghlian) در معرض دوز کشندهای از تشعشعات قرار گرفت و ۲۵ روز بعد فوت کرد. چند ماه پس از این واقعه، هشت نفر دیگر نیز قربانی هستهی بمب شدند. این هشت نفر، دوز خطرناک تشعشع دریافت کردند و یکی از آنها فوت کرد. پس از این اتفاق، کره پلوتونیوم به عنوان هسته شیطان شناخته شد.
حادثه شتاب دهنده ذرات
زمانی که قرار بود برخورد دهنده هادرونی بزرگ فعال شود، برخی افراد نگران بودند که سیاهچالهای ایجاد شود و زمین را ببلعد. بدیهی است است که چنین اتفاقی نیفتاد؛ اما یک شتاب دهنده ذرات منجر به آسیب دیدن یک فیزیکدان روسی در سال ۱۹۷۸ شد.
آناتولی بورگورسکی در حال کار بر روی یک شتاب دهنده ذرات بود. بورگورسکی به اشتباه فکر میکرد که دستگاه شتاب دهنده غیرفعال است. او در حین کار با انفجاری از پروتونهای پر انرژی از پشت سر و سمت چپ مواجه شد.
ظاهراً او یک فلش نور درخشان و درواقع دوز تشعشعی صدها برابر بیشتر از سطح کشنده را مشاهده کرد. بورگورسکی پس از این حادثه زنده ماند؛ اما سمت چپ سر او متورم شد و قسمتی از پوست او که در معرض پرتو قرار گرفته بود، پوسته پوسته شد و تاول زد. او بعدها شنوایی گوش چپ خود را از دست داد، دچار تشنج شد و درنهایت صورت او فلج شد.
آزمایش زندان استنفورد
در سال ۱۹۷۱ میلادی، دفتر تحقیقات نیروی دریایی ایالات متحده، بودجه یک آزمایش دو هفتهای در دانشگاه استنفورد را تامین کرد. این آزمایش به دنبال مطالعه این بود که ببیند افراد تحت تاثیر عدم تعادل قدرت چگونه رفتار میکنند و به یکی از آزمایش های علمی وحشتناک تبدیل شد.
در این آزمایش از یک محیط شبیه سازی شده زندان استفاده شد. محققان ۲۴ داوطلب را برای انجام این آزمایش انتخاب کردند. نیمی از شرکت کنندگان برای ایفای نقش یک زندانی و نیمی دیگر به عنوان زندانبان انتخاب شدند. شرایط در زندان شبیه سازی شده به سرعت به یک فاجعه تبدیل شد.
در روز دوم برخی از زندانیان شورش برپا کردند و در روز چهارم برخی از شرکت کنندگان به حدی آسیب دیده بودند که ناچاراً به خانه فرستاده شدند. در روز ششم، آزمایش در هرج و مرج فرو رفت و قبل از رسیدن به نیمه راه برنامهریزی شده متوقف شد.
برخی بر این باورند که این آزمایش از همان ابتدا محکوم به شکست بود. علت این شکست هر چه باشد نشان دهنده این است که آزمایشهایی که با دقت طراحی نشدهاند، دچار خطا میشوند و همچنین نشان میدهد که انسانها خیلی سریع، بدترین خصلتهای خود را در صورت داشتن فرصت نشان میدهند.
آزمایش گوا و دونالد
همه ما داستانهایی درباره کودکان وحشی شنیدهایم که با حیوانات بزرگ شدند و مانند آنها رفتار میکنند. در قرن بیستم، اکتشاف چند مورد از این کودکها باعث ایجاد یک پرسش شد و آن این بود که اگر پرورش انسان در طبیعت او را وحشی میکند، آیا پرورش حیوان در تمدن، آن را متمدن میکند؟
روان شناسی به نام نایلز کلوگ (Niles Kellogg) در سال ۱۹۳۱ به این سوال پاسخ داد. او یک شامپانزه را به خانه خود آورد و آن را در کنار پسر نوزاد خود بزرگ کرد. او اسم فرزند خود را دونالد و اسم شامپانزه را گوا گذاشت. آن دو همانند خواهر و برارد با یکدیگر بزرگ شدند.
در ابتدا گوا در تستهای شناختی بهتر از دونالد عمل کرد؛ اما درنهایت همه چیز برعکس شد. گوا نتوانست از محدودیتهای ژنتیکی خود عبور کند. حتی دونالد در حال تقلید از گوا بود و ممکن بود او در رشد زبان انسانیاش با شکست مواجه شود.
شبیه سازی سیاه زخم
یکی از نکات منفی اکتشافات علمی این است که پس از یاد گرفتن یک چیز جدید، فردی پیدا میشود که میخواهد آن را به یک سلاح تبدیل کند. افزایش اکتشافات در علم زیست شناسی نیز باعث افزایش ترس از حمله یک سلاح بیولوژیکی شد.
در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، دانشمندان در لندن برای شناسایی آسیب پذیریهای احتمالی شهر، مجموعهای از آزمایشهای شبیه سازی حمله سلاحهای بیولوژیکی را انجام دادند.
محققان از هاگ میکروسکوپی استفاده کردند که کنشی مانند سیاه زخم داشت با این تفاوت که کشنده نبود. آزمایش شامل انداختن ظرفی از این هاگها از قطار زیرزمینی به بیرون و همچنین اسپری مستقیم هاگها در تونلهای زیرزمینی بود.
سپس محققان، گسترش هاگها را در سراسر تونل و شهر اندازه گیری کردند. آزمایشها نشان داد که چنین حمله بیولوژیکی میتواند به راحتی در سراسر منطقه گسترش یابد. نتیجه این آزمایش مشخص بود. انجام یک حمله بیولوژیکی نسبتاً آسان و به صورت بالقوه فاجعهبار بود.
آزمایش علمی وحشتناک سگ دو سر
در سال ۱۹۵۹، یک دانشمند روسی به نام ولادیمیر دمیخوف (Vladimir Demikhov) آزمایشهای دیوانهواری انجام میداد. یک آزمایش علمی وحشتناک او شامل دوختن سگها به همدیگر بود. عمل جراحی برای اتصال بخشی از یک سگ به بدن سگ دیگر بسیار پر زحمت بود.
دیمخوف ناچاراً همه رگهای خونی را شناسایی کرد و آنها را بست. او سگ کوچکتری را از وسط دو نیم کرد و سپس باید به سختی هر یک از رگهای خونی آن را به سگ بزرگتر میزبان متصل میکرد.
دمیخوف موفق شد سگ کوچکی به نام شاوکا را با جراحی به بدن سگ بزرگتری به نام برودیگا متصل کند. نه تنها این دو سگ به مدت ۴ روز زنده ماندند بلکه توانایی نگاه کردن و حرکت به اطراف داشتند. آزمایشهای دمیخوف به دانش پیوند اعضا در آینده کمک کرد.
داروی سرطان TGN1412
در سال ۲۰۰۶، محققان یک شرکت داروسازی آلمانی بر روی یک داروی جدید به نام TGN1412 برای درمان سرطان کار میکردند. این تحقیقات از آزمایشهای حیوانی شروع شد و به سمت آزمایشهای انسانی پیش رفت. به گفته محققان، این آزمایشها بر روی حیوانات هیچگونه عارضه جانبی منفی قابل توجهی نشان نمیداد؛ اما این مسئله درمورد انسانها صادق نبود.
شش داوطلب برای اولین آزمایش انسانی انتخاب شدند و به هر کدام از آنها به فاصله ۱۵ دقیقه دارو تزریق شد. به محض این که آخرین شرکت کننده، تزریق خود را دریافت کرد، اولین شرکت کننده از حال رفت. پس از مدت کوتاهی هر شش نفر در بخش مراقبتهای ویژه قرار گرفتند و حال دو نفر از آنها وخیم بود. خوشبختانه هیچ کدام از آنها فوت نکرد.
در کمال تعجب، پس از سالها ممکن است داروی TGN1412 بازگشتی پیروزمندانه داشته باشد. در تحقیقات جدید برای درمان آرتریت این دارو با دوز ۲۰ برابر کمتر از قبل مصرف میشود و به نظر ایمنتر است.
آزمایش علمی شوک میلگرام
یک روانشناس اجتماعی به نام استنلی میلگرام تلاش کرد تا بفهمد وقتی که افراد بین اصرارهای یک شخص مسئول و قضاوت اخلاقی خودشان گیر میکنند چه واکنشی نشان میدهند.
به شرکت کنندگان این آزمایش گفته میشد که هدف مطالعه، تاثیر تنبیه بر یادگیری است. به آنها گفته شد هر باری که پاسخ نادرست به سوالات داده میشود با دادن شوک به شخص یادگیرنده به اجرای آزمایش کمک کنند. اما این مسئله واقعیت نداشت و درواقع شخص یادگیرنده یک بازیگر بود.
میلگرام میخواست بداند که آیا افراد به اعمال شوک حتی در زمانی که قضاوت اخلاقیشان میگوید که این کار را انجام ندهند، ادامه میدهند یا خیر. در ابتدای آزمایش به خود افرادی که شوک را اعمال میکردند، شوک ۴۵ ولت اعمال میشد.
سپس به آنها گفته میشد که یادگیرنده برای اولین پاسخ نادرست، یک شوک ۱۵ ولتی دریافت خواهد کرد و هر پاسخ نادرست، یک شوک قویتر را به دنبال دارد تا زمانی که شمارهگیر به حداکثر ولتاژ ۴۵۰ ولت برسد.
در حین آزمایش، فرد یادگیرنده که همان بازیگر بود التماس میکرد، جیغ میزد و درنهایت ساکت میشد. میلگرام انتظار داشت که اکثر مردم از اعمال شوک بر شخص یادگیرنده خودداری کنند. اما مشخص شد که بیشتر مردم هنگامی که توسط یک شخص مسئول برای انجام کاری تحت فشار قرار گیرند، برخلاف اخلاقیات خود رفتار خواهند کرد.
آزمایش علمی حذف و تغییر خاطرات
توانایی پاک کردن و تغییر خاطرات دردناک، موضوع داستانهای علمی تخیلی بیشماری بوده است. دانشمندان نیز چندین روش آزمایشی مختلف برای حذف یا تغییر خاطرات موشها ایجاد کردهاند. در آزمایشهای اولیه از داروهایی برای مهار مولکولهایی که اتصال بین سلولهای مغز را تسهیل میکنند، استفاده میشد.
گفته میشود که خاطرات تا حدی از طریق ارتباطات پیچیده در مغز شکل میگیرند و با تضعیف یا قطع این ارتباطات به نظر میرسد که خاطرات از بین رفتهاند. نقطه ضعف اصلی این روش این است که هدفمند نیست و بر کل حافظه تاثیر میگذارد.
دانشمندان برای دستیابی به خاطرات خاص، مغز موشها را به گونهای که نورونهای آنها به نور حساس شود از نظر ژنتیکی اصلاح کردند. سپس با تابش نور به نورونها با کابل فیبر نوری کاشته شده توانستند خاطرات خاصی را روشن و خاموش کنند.
دانشمندان حتی توانستند خاطراتی از رویدادهایی که هرگز رخ ندادهاند در مغز موش ایجاد کنند. این روش خاص، پتانسیل رسیدگی به بیماریهایی مانند زوال عقل یا استرس پس از سانحه را دارد. البته بین موشها و انسانها تفاوت زیادی وجود دارد. اما این آزمایشها زمینه را برای تغییر خاطرات ما در آینده فراهم کردند.
آزمایش علمی وحشتناک تبدیل حشرات به پهباد جاسوسی
چه میشود اگر بتوانیم یک موجود زنده را به وسیله نقلیه کنترل از راه دور تبدیل کنیم؟ دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا به بررسی این مسئله پرداختند. سوسک کرگدن به دلیل اندازه نسبتا بزرگ بدن و توانایی حمل بار سنگین برای آزمایش آنها انتخاب شد.
محققان ابتدا از حسگرهای بیسیم برای تشخیص حرکات عضلانی مسئول پرواز استفاده کردند. سپس یک کوله پشتی پر از میکروکنترلر، گیرنده بیسیم و فرستنده ساخته شد. کوله پشتی از طریق شش الکترود متصل به لوبهای بینایی و ماهیچههای پرواز به سوسک متصل شد.
کوله پشتی به محققان در کنترل ماهیچههای سوسک کمک میکرد. این تحقیقات دانش ما را درمورد زیست شناسی حشرات و ساختن پهبادهای جاسوسی در آینده افزایش میدهد. محققان دریافتند که عضله کولئوپتر، جزء مهمی از فرمان در طول پرواز است. شاید در آیندهای نزدیک هر حشره یا موجودی که در اطراف خود میبینید درواقع یک جاسوس از سمت دولت باشد.
راه پنهان شدن از بیگانهها
اگر واقعا سیارات زیادی در اطراف ستارههای بیشمار وجود داشته باشند؛ بنابراین باید حیات و موجودات دیگری در آن جا نیز وجود داشته باشند. اگر چنین چیزی درست باشد چرا ما این موجودات را پیدا نکردهایم و چگونه میتوانیم از این که بیگانههای خبیث، ما را پیدا کنند، جلوگیری کنیم؟ دیوید کیپینگ، ستاره شناسی در دانشگاه کلمبیا به این سوال پرداخت و راه حلی برای آن ارائه کرد.
یکی از رایجترین روشهای شناسایی سیارات فراخورشیدی، اندازه گیری درخشندگی ظاهری ستارههای دور است. اگر مقدار نوری که به سمت زمین میآید به طور متناوب کم شود، نشانهای مبنی بر این است که سیارهای در مقابل آن عبور میکند.
علاوه بر این ما میتوانیم با نگاه کردن به طیف نوری که از اتمسفر میآید، ترکیب شیمیایی جهانهای دور را تعیین کنیم. کیپینگ، یک آرایه لیزری بزرگ را پیشنهاد کرد که بتواند حضور ما را از بیگانهها مخفی کند. بنابراین این امکان نیز وجود دارد که کهکشان پر از تمدنهای دیگر باشد و آنها عمداً خود را از دید ما پنهان کرده باشند.
محرکهای ژنی
کریسپر (CRISPR) توانایی ویرایش دلخواه ژنوم ارگانیسم را ارائه میدهد و اغلب به عنوان یک سیستم برش و چسباندن محرکهای ژنی شناخته میشود. ابزارهای ویرایش ژن باعث انقلابی در تحقیقات ژنتیکی میشوند؛ اما محرکهای ژنی بسیار خطرناک هستند.
دانشمندان از دهه ۱۹۴۰ به دنبال راههایی برای کمک به تکثیر جهش در جمعیت آفات بودهاند. یک محرک ژنی، سیستمی است که میتواند ویرایشهایی که کریسپر انجام میدهد را دریافت کند و آنها را قابل انتقال بکند. برای مثال میتوان جهشی را معرفی کرد که باعث شود یک فرد بتواند فقط فرزندان ماده داشته باشد.
به وسیله یک محرک ژنی میتوان یک جمعیت یا گونه را از بین برد. دانشمندان، محرکهای ژنی را برای از بین بردن حشرات و آفات خاصی طراحی کردهاند؛ اما این روش باعث ایجاد ترس میشود؛ زیرا میتواند تغییرات دائمی در یک گونه به وجود آورد.
قبل از این که محرکهای ژنی در دنیا آزاد شوند باید به طور جدی درمورد معضلات آن تفکر کرد؛ به عنوان مثال اگر در آینده یک محرک ژنی بر روی انسانها استفاده شود چه اتفاقاتی رخ خواهد داد؟