برخی فیلم های علمی تخیلی بازخوردهای خوبی از منتقدین دریافت نکردهاند اما سرگرم کننده هستند و حتما ارزش دیدن دارند.
فیلمهای علمی تخیلی در این فهرست شاید بهترین فیلمهای ساخته شده در این ژانر محبوب نباشند. این عنوانها فوق العاده یا شاهکار نیستند؛ اما قطعا خوب هستند و ارزش دیدن دارند. برخی از این فیلمها فقط و فقط سرگرم کننده هستند. برخی دیگر هم از ساختار خوبی بهره نمیبرند یا اصلا بد هستند؛ اما بد بودنشان هم میتواند باعث شود بسیار سرگرم کننده شوند.
آیا بدساخت بودن یک فیلم باعث میشود شایستگی دیدن نداشته باشد؟ همانطور که کلیو استاپل لوییس هم قبلا گفته، برچسب بد زدن در واقع نوعی آسان فرار کردن است. همین برچسب زدن از گذشته تاکنون باعث شده آثار برخی هنرمندان و نویسندگان را بدون آنکه خودمان سراغشان رفته باشیم، در فهرست نخوانیمها و نبینیمها قرار دهیم. لوییس درباره کتاب و نوشته نظر داده بود؛ اما نظر او درباره سایر آثار هنری هم تعمیمپذیر است.
از طرفی ما معتقدیم که “فیلم بد” هم ارزش دیدن دارد. میتوانیم از همین فیلمها نکتههای مثبتی درباره سلیقه خودمان و اینکه چه محصولی با ما سازگار است یا خیر بیاموزیم. اصلا چه اتفاقی میافتد که یک فیلم را خوب یا بد دسته بندی میکنیم؟ شاید بهتر باشد که فیلم را از بند بایدهای خوب یا بد بودن رها کنیم و اصراری نداشته باشیم که همه آثار باید فوق العاده باشند. گاهی تنها داشتن چند ایده خوب یا چند تصویر به یاد ماندنی کافی است تا فیلم با ارزشی ساخته شود؛ حتی اگر تکههای پازل در داستان و منطق آن به خوبی جفت و جور نشوند.
فیلم های علمی تخیلی کم امتیاز ولی جذاب
فیلمهای علمی تخیلی که در ادامه معرفی میکنیم؛ امتیازهای خوبی طی بررسی منتقدین نگرفتهاند و گاهی میزان پیشنهاد آنها به کاربران برای تماشا، کمتر از نصف بوده است. شاید این فیلمهای علمی تخیلی در پلتفرم معتبر راتن تومیتوز امتیازهای فاجعه گرفته باشند؛ اما از نظر ما همچنان ارزش دیدن دارند.
سقوط ماه (2022) – امتیاز 35% در راتن تومیتوز
گاهی لذت بردن محض از تماشای یک فیلم، همان هدف اصلی از دیدنش است. همانطور که گفتیم، همه فیلمهای سینمایی که قرار نیست شاهکار باشند و این موضوع هیچ اشکالی ندارد. ما میخواهیم انتظاراتمان در سطحی منطقی از تماشای آن برآورده شود.
همین موضوع درباره فیلم علمی تخیلی سقوط ماه یا Moonfall صدق میکند. رولاند امریچ فیلم را در سال 2022 با این موضوع ساخته که اگر ماه بر زمین سقوط کند، چه اتفاقی میافتد؟ این فیلم همچنین پرسش دیگری مطرح میکند که اگر وجود بیگانه بر ماه حاکمیت کند چه؟ حالا پاتریک ویلسون و هال بری باید با این دشمن بیگانه مبارزه کنند؟
سقوط ماه همان وعدهای که داده است را محقق میکند. به کلام ساده، کل فیلم احمقانه است و همین آن را بامزه کرده. امریچ هم کارگردان سطح بالایی نیست؛ معمولا وقتی فیلمهای ساخته او را تماشا میکنیم که میخواهیم تصویر ویران شده از اماکن معروف را ببینیم. Moonfall هم همین کار را کرده و سکانسهای فاجعه بار و به یاد ماندنی از تغییر سطح دریاها و “موج جاذبه” بر اثر هبوط ماه ساخته است. ویلسون و بری در این فیلم سینمایی عالی هستند و روایت را آنقدر جدی گرفتهاند که ما به عنوان تماشاگر قانع میشویم به دنبالشان حرکت کنیم. البته آنها هم به خوبی میدانند در چه نوع فیلمی بازی کردهاند و از خوش گذراندن ابایی ندارند.
روزی که دنیا از حرکت ایستاد (2008) – امتیاز 21% در راتن تومیتوز
فیلم The Day The Earth Stood Still ساخته سال 2008 هم فیلم خوبی نیست. البته جای این فیلم سینمایی در قعر فهرست نیست؛ اما معتقدیم که حوصله سر بر است. نسخه اصلی که در سال 1951 ساخته شده بود، قدرتمندتر عمل کرد و شاید به همین خاطر انتظارها از نسخه جدید بیشتر شد. نسخه قدیمی را باید یک شاهکار علمی تخیلی در زمان خودش بدانیم که توانست با بودجه اندک، روایتی عظیم خلق کند.
روزی که دنیا از حرکت ایستاد با همه نقصهایش همچنان ایدههایی ارزشمند ارائه کرد. اول باید به کیانو ریوز محبوب در نقش بیگانه اشاره کنیم که ویژگی بازی سرد او به خوبی به کمکش آمد. دوم تم جدید روایت در نسخه جدید بود. اولین نسخه با تمرکز روی نگرانهای ناشی از جنگ جهانی درباره بمب هستهای ساخته شده بود؛ اما نسخه جدید روایتی درباره بحران اقلیمی پیش رو داشت. در نسخه 2008 به نظر میرسید انسانها هنوز هم برای تغییر شرایط و پیشگیری از فاجعه اقلیمی فرصت دارند؛ هرچند الان دربارهاش چندان مطمئن نیستیم!
یک ایده فوق العاده دیگر هم در روزی که دنیا از حرکت ایستاد وجود دارد. این فیلم علمی تخیلی با نمایش طبیعت نیکخواهانه بیگانگان، سکانس سنتی فاجعه آمیز از تسلط بیگانگان را فرومیپاشد. ابتدا وقتی سفینهها از راه میرسند، اماکن معروفی مانند آسمان خراش امپایر استیت نه تنها از بین نرفتهاند بلکه غرق در زندگی و نور هستند. همین تصویر میخکوب کننده میتواند همه زحمات را برای مقابله با حمله بیگانگان توجیه کند.
فیلم علمی تخیلی دانستن (2009) – امتیاز 35% در راتن تومیتوز
در فیلم سینمایی Knowing، نیکولاس کیج در نقش مردی به نام جان باور دارد که توالی مرموزی از اعداد خارج شده از یک کپسول زمانی میتواند تاریخ، مکان و تعداد دقیق قربانیان مرتبط با تراژدیهای عظیم را پیش بینی کند. جان بعد از آنکه شاهد وقوع یکی از این فاجعههای مرگبار میشود، همچنین درمییابد که این اعداد پیش بینی کننده پایان دنیا هستند.
این فیلم علمی تخیلی پس از موفقیت سریع برخی عناوین گیشهای از جمله “مرد حصیری”، “گنجینه ملی: کتاب اسرار”، “روح سوار” و “آینده” اکران شد. به عبارت دیگر، مخاطبان دیگر آمادگی نداشتند نیکولاس کیج را در یک فیلم علمی تخیلی دیگر ببینند که با بودجه هنگفت ساخته شده بود و مفهوم علمی بزرگی هم داشت. مایه تاسف است، فیلم سینمایی دانستن شاید بهترین مورد در میان عناوین ذکر شده بود. کیج احتمالا بهترین گزینه برای ایفای نقش اصلی در فیلم “دانستن” بود؛ او به خوبی محتوای فیلم را جدی گرفت و توانست به مخاطب بفهماند که چطور در میانه دنیایی که از کنترل خارج شده گرفتار شده است.
اغلب طرفداران این سبک هم عاشق چرخشهای داستانی هستند؛ شاید به همین خاطر “دانستن” فیلم مناسبی برای تماشا باشد. البته شاید همه این چرخشهای داستانی با هم مرتبط نباشند؛ اما مواردی که مرتبط هستند به زیبایی میتوانند مخاطب را میخکوب کنند. برای مثال باید به سکانسی اشاره کنیم که یک هواپیما سقوط میکند و جان سراسیمه در تلاش است تا قربانیان را نجات دهد. فیلم “دانستن” در همین سکانس توانسته است وحشت کافی از چنین فاجعهای را به خوبی به تصویر بکشد و تازه شاید این به یاد ماندنیترین سکانس فیلم مذکور هم نباشد.
لپرکان 4: د فضا (1996) – امتیاز 17% در راتن تومیتوز
فیلمهای چندگانه لپرکان حتی با وجود بازی ستاره محبوبی چون جنیفر انیستون هیچکدام چندان خوب نبودند. البته این فیلم گیشهای هر بار توانست خودش را با روایتی تازه دوباره میان مخاطبان برگرداند. لپرکان با بازی وارویک دیویس در لپرکان 3 به لاس وگاس میرود. او در لپرکان 4 در فضا به سر میبرد و در نسخههای بعدی هم در “کلاهک” است. سفر او به فضا احتمالا بی منطقترین نسخه از سری فیلمهای لپرکان را ساخته؛ البته اگر فرض را بر این بگذاریم که سایر نسخهها روایتی منطقی دارند! از طرفی هم سفر فضایی او شاید سرگرم کنندهترین نسخه لپرکان باشد. یک شخصیت پرنسس فضایی با بازی ربکا کارلتون و یک دانشمند دیوانه با بدن نصفه (گای سینر) هم در این فیلم وجود دارند.
جیسون ایکس (2001) – امتیاز 19% در راتن تومیتوز
در باب اسلشرهایی که قاتلان شرور خود را به فضا میفرستند، حتما باید Jason X را یادآور شویم. ردیف دهم از فهرست “جمعه سیزدهم” به جیسون وورهیس تعلق دارد که پس از انجماد کامل جسمی در سال 2455 میلادی به فضا ارسال میشود. او درست بعد از احیا با نام مستعار قاتل دریاچه کریستالی شروع به قتل نوجوانان میکند.
البته که این روایت از مد افتاده به نظر میرسد؛ اما چیزی از سرگرم کنندگی فیلم کم نمیکند. کین هادر در نقش جیسون وورهیس بازی قابل باوری ارائه کرده و طراحی شخصیت جیسون ایکس به خوبی توانسته بهترین جنبههای شخصیت اصلی را به بازی درآورد. نقاب هاکی با آن طراحی بی همتای آینده نگرانه و کرومی توانسته تصویری از آینده را نمایش دهد.
جیسون ایکس همچنین بهترین شکل قتلها را در این ژانر و سبک نمایشی دارد. مثلا به نیتروژن مایع و قتل با آن توجه کنید که باعث شده چهره مقتول خرد شود و البته جلوههای ویژه قدرتمند را در تولید این تصاویر فراموش نکنید. در این فیلم سینمایی رباتهای اندرویدی و مبارزههای بدون جاذبه هم وجود دارد که گاهی به نظر میرسد ساخته دست کودکی خیال پرداز با ترکیب کردن فیگورها و داستانهای متفاوت باشند. فیلم فوق العاده؟ قطعا نه! اما سرگرم کنند؟ بله حتما!
فیلم علمی تخیلی گونهها (1995) – امتیاز 42% در راتن تومیتوز
در فیلم علمی تخیلی Species، دانشمندان با استفاده از دستورالعملهای کشف شده از فضا نوعی دورگه انسان – بیگانه خلق میکنند. آنها نام این موجود را Sil با بازی ناتاشا هنستریج میگذارند. این موجود که به سرعت سالخورده میشود؛ پس از فرار از آزمایشگاه در تلاش برای پیدا کردن جفت مناسب خودش برمیآید. همین روایت ساده دستمایه ساخت سکانسهایی شده که ظاهرا مورد علاقه کارگردان و بخشی عظیمی از مخاطبان هستند. ماهیت فیلم علمی تخیلی گونهها همان چیزی است که از دهه 90 میلادی هم انتظار میرفت.
با این حال، تم دیگری از نظر جذابیت در این فیلم سینمایی وجود دارد و آن هم فعال بودن زن در منطق فرویدی است؛ جایی که زن تلاش میکند خودش پا پیش بگذارد و به دنبال جفت میگردد. البته شکل و شمایل این شخصیت همچنان ترسناک به نظر میرسد و هر اقدامی در این زمینه انجام میدهد هم از شدت وحشت آور بودنش چیزی کم نمیکند.
برای ترغیب به تماشای فیلم سینمایی گونهها همچنین باید به گروه بازیگران برجسته آن شامل بن کینگزلی، مایکل مدسن، فورست ویتاکر و میشل ویلیامز اشاره کنیم. جای خالی تصاویر کامپیوتری در این فیلم حس میشود و این موضوع پایان بندی مناسب را هم تحت تاثیر گذاشته؛ اما قالب بیگانه Sil توسط آچ آر گیجر شخصیت پردازی شده است.
در گجتنیوز بخوانید: بدترین فیلم های سال ۲۰۲۳ که دیدنشان حوصله شما را سر میبرد
فیلم علمی تخیلی پس از زمین (2013) – امتیاز 12% در راتن تومیتوز
در فیلم After Earth شاهد نقش آفرینی ویل اسمیت و پسرش جیدن در نقش سایفر و کیتای ریج هستیم که در زمینی خالی از سکنه فرود آمدهاند. ظاهرا ساکنین زمین از چند نسل قبل تصمیم گرفتهاند این سیاره را به خاطر تغییرات اقلیمی ترک کنند. حیواناتی که روی زمین ماندهاند اما تکامل پیدا کردهاند و خطرناکترین آنها حالا میتوانند ترس را هم بو بکشند. سفر کیتای در حیات وحش بخش عمده این فیلم علمی تخیلی را تشکیل میدهد و بعد از آن شاهد تلاش شخصیت دیگر هستیم که میخواهد راه ارتباطی اضطراری برای نجات از زمین پیدا کند.
این فیلم هم فوق العاده و شاهکار نیست؛ اما ام نایت شیامالان یکی از بهترین کارگردانها در سبک علمی تخیلی و سرگرم کننده شناخته میشود. هیچکس نمیتواند به خوبی او دوربین را حرکت دهد. او دوران سختی را پشت سر گذاشته؛ اما همه آثارش از The Visit (ملاقات) و بعد از آن روند رو به بهبود در فیلمهایش را نشان میدهد. با این توضیح، شایسته است چنین اثر “بدی” را هم از او تماشا کنیم تا شاید قدر فیلمهای سینمایی خوش ساخت را بهتر شناختیم.
قطعا ویل اسمیت بازیگر بهتری است؛ اما شخصیت سایفر بر اساس داستان در بقایای سفینه گیر میافتد و عمده توجه بر کیتای متمرکز میشود. همانطور که از شیامالان انتظار میرود، شاهد تصاویری با قاب بندی تاثیرگذار هستیم. او در فیلم پس از زمین هم مثل گذشته بر تقویت توانمندی پیشین خود در همین زمینه تاکید دارد. نواقص این پروژه عمدتا به دلیل کمبود بودجه ایجاد شدهاند. شیامالان در روایت کردن داستان مفهومی مد نظرش سعی میکند بهترین خود را ارائه کند؛ اما نتوانسته چنان که باید دید خود را در اثری به این بزرگی توسعه ببخشد. با این حال معتقدیم که After Earth همچنان ارزش دیدن دارد.
فیلم علمی تخیلی 65 (2023) – امتیاز 35% در راتن تومیتوز
آریانا گرین بالت در سال 2023 خوش درخشید. او علاوه بر بازی در “باربی” و “آهسوکا” همچنین در “65” ظاهر شد. این فیلم علمی تخیلی با بازی آدام درایور معروف در نقش اصلی، نتوانست فیلم موفقی باشد؛ اما باور داریم که حقش دیده شدن بود. او در نقش میلز، مردی از سیاره سوماریس بازی کرده که در حال سفر فضایی بر سیارهای که نمیداند زمین است، فرود آمده. این سیاره درواقع زمین ما قبل تاریخ است که هنوز دایناسورها روی آن زندگی میکنند.
میلز تصور میکند تنها نجات یافته از سقوط است تا اینکه متوجه حضور دختری به نام کوآ با بازی گرین بالت میشود. آنها باید برای نجات خود از منطقهای هولناک عبور کنند تا به سکوی فرار بالای کوه برسند. 65 یک فیلم ساده با روایت خطی و واضح است. میلز و کوآ باید به نقطه مشخصی روی نقشه برسند؛ اما موانع خطرناکی در مسیرشان وجود دارد. داستان تا حدودی اقتباسی و کم خطر دیده میشود.
این فیلم به طور کلی خوب ساخته و اجرا شده است. 65 همان نوع فیلمی است که به خوبی میداند قرار است چه چیزی را به تصویر بکشد و تلاشی هم نمیکند چیزی بیشتر از آن باشد! خوشبختانه سکانسهای دایناسوری و هیچ کدام از بازیگران اصلی نا امیدتان نمیکنند. کوآ در اغلب موقعیتها حرف نمیزند و گرین بالت به خوبی موفق شده است وحشت را از راه غیر کلامی در بازی خود ابراز کند. آدام درایور هم که همان آدام درایور معروف و قابل اعتماد است و شاید به خاطر خودش باشد که فیلم 65 حتما ارزش دیدن دارد.
فیلم علمی تخیلی کپیها (2018) – امتیاز 11% در راتن تومیتوز
کپیها قطعا با اختلاف بدترین فیلم علمی تخیلی در این فهرست است. داستان فیلم منطق ندارد و جلوههای ویژه اصلا راضی کننده نیستند. کیانو ریوز هم هیچوقت در هیچ فیلم دیگری انقدر بد ظاهر نشده است! اما باز هم جذابیت دیگری در این فیلم سینمایی وجود دارد. این فیلم شبیه این است که توسط کسی ساخته شده که هیچوقت فیلم سینمایی تماشا نکرده و داستان را تنها برایش تعریف کردهاند. انگار همه قطعههای پازل در دسترس هستند؛ اما کسی آنها را کنار هم قرار داده که کمترین آشنایی با مفاهیم “آرک داستانی” و “توسعه شخصیت” ندارد.
این فیلم درباره مردی به نام ویلیام با بازی کیانو ریوز است که خانواده خود را در یک سانحه رانندگی از دست داده. خوشبختانه ویلیام دانشمند است و به شکل تصادفی روی پروژهای کار میکند که امکان بارگذاری خودآگاه فرد از دنیا رفته را روی مغز مصنوعی فراهم میکند. همانطور که انتظار میرود، او تصمیم میگیرد خانواده خود را دوباره احیا کند و سرانجام منجر به نتایج غم انگیزی میشود. آلیس ایو، جان اورتیز و توماس مدلدیچ دیگر بازیگران این فیلم علمی تخیلی هستند و هیچکدامشان در عمل بهتر از کیانو ریوز بازی نمیکنند.
Replicas یک نمونه کلاسیک از فیلم بد است که در انتظار کشف شدن به سر میبرد. کپیها از همان دسته فیلمها است که التماس میکند نیمهشب روی نمایشگر دیده شود و تماشاگری پای آن بنشیند که به آثار سرگرم کننده علاقه دارد. وقتی به نقطه اوج در فیلم میرسیم، تصویر کامپیوتری رباتی را میبینیم که به شکلی بسیار ضعیف ساخته شده و شاید همین باعث شود از Replicas بیزار شویم.
فیلم علمی تخیلی زیر آب (2020) – امتیاز 48% در راتن تومیتوز
بسیاری از فیلمهای این فهرست واقعا بد هستند و نمیتوانیم ادعا کنیم در باطن باید دنبال خوب بودنشان بگردیم. از طرفی همچنان باور داریم همگی آنها ارزش دیدن دارند؛ اما “زیر آب” واضحا از آن دسته فیلمهای خوب و ارزشمند است.
در Underwater شخصیت یک مهندس مکانیک به نام نورا پرایس (کریستن استوارت) را دنبال میکنیم و روایت از میانه (in mediasres) آغاز میشود. فیلم کمی قبل از وقوع زلزله زیر آب در منطقه تحقیقاتی محل خدمت نورا شروع میشود. از همین نقطه ما هم وارد روند سریع و مسابقهای فیلم میشویم که در آن نورا میخواهد خودش را به سطح اقیانوس برساند تا نجات پیدا کند. سایر بازیگران زیر آب هم شامل وینسنت کسل، جان گلگر جونیور و جسیکا هنویک میشود. اما چرا سفر نورا انقدر خطرناک است؟ چون فقط یک زلزله طبیعی رخ نداده و موجود ترسناک و ناشناخته دیگری هم در اقیانوس وجود دارد که باید از آن پنهان شد.
آنچه مانند یک فیلم تریلر در ابتدا آغاز شده، به تدریج به وحشتی کیهانی تبدیل میشود و تماشای هنرمندی کارگردانی ویلیام ایوبانک در ایجاد تعلیقهای نفس گیر باعث جذابیت زیر آب شده است. تماشای این فیلم علمی تخیلی به افراد مبتلا به کلاستروفوبیا توصیه نمیشود؛ تاریکی و فشار موجود در اعماق اقیانوس مخصوصا به لطف تصاویری از درون کلاه امن نورا ممکن است باعث بروز حس خفگی در تماشاگر شود. نقش آفرینی کریستن استوارت مخصوصا به خاطر این شجاعتش تحسین برانگیز شده. او به خوبی موفق شده در کنار فیزیک عضلانی خود همچنین ترس و وحشت را در چهرهاش منعکس کند.
صعود ژوپیتر (2015) – امتیاز 28% در راتن تومیتوز
Jupiter Ascending هم یکی دیگر از فیلمهای ارزشمند این فهرست کمتر تحسین شده است. میلا کونیس در صعود ژوپیتر میتواند زنبورها را کنترل کند. چانینگ تیتوم با گوشهای پری مانند گریم شده، نیمه سگ نیمه انسان است و میتواند با چکمههای ضد جاذبه خود در هوا بایستد. علاوه بر این، ادی ردمین را میبینیم ولی نمیدانیم بهترین نقش عمرش را بازی کرده یا این بدترین بازی همه زندگی هنریاش است. او خندهدار و اپرایی اجرا میکند و باورش در این شخصیت بسیار سادهتر از نقش جدیاش در فیلم تحسین شده “دختر دانمارکی” یا “تئوری همه چیز” به نظر میرسد.
مخاطبان اصلی پس از اتمام چندگان ماتریکس نمیدانستند کارگردانان و فیلمسازان خانواده واچوسکی قرار است چگونه آنها را سرگرم کنند. آنها این بار حماسهای برجسته، بزرگ و صادقانه را درباره خواسته و سرنوشت ساختند. شخصیت کونیس به نام ژوپیتر جونز متوجه میشود که تکرار ژنتیکی حاکم اصلی هستی است. ژوپیتر درواقع یک مهاجر اهل روسیه و مشغول به تمیزکاری توالتهای عمومی است که سرنوشتش یکباره تغییر میکند. او عاشق کین وایز و سرباز lycantant میشود که چانینگ تیتوم نقش آن را بازی کرده. این عشق بر همه دنیاها تاثیر میگذارد و شاید نقطه ضعف اصلی فیلم صعود ژوپیتر همین بیش از اندازه احساسی بودنش باشد.
افق رویداد (1997) – امتیاز 34% در راتن تومیتوز
اگر “کپیها” بدترین و “زیر آب” بهترین فیلم در این فهرست باشند، بدون شک افق رویداد هم جایی نزدیک برترین قرار میگیرد. گاهی یک فیلم سینمایی به شکلی مشخص آغاز شده و به تدریج به اثری متفاوت تبدیل میشود و به این ترتیب مخاطب تصور میکند سازنده او را فریب داده است. اگر به تماشای Event Horizon بنشینید و منتظر همین تغییر باشید، شاید از نزول فضای آن به سمت دیوانگی خوشتان هم بیاید.
در Event Horizon گروهی از فضانوردان به محلی فرستاده میشوند تا با سفینهای ملاقات کنند که قبلا تصور میکردند گم شده است. آنها شواهدی مبنی بر دیوانه شدن تیم این سفینه فضایی به دست میآورند که شاید وجود نوعی شرارت بیگانه با نفوذ به این سفینه باعثش شده باشد. افق رویداد را باید نوعی فیلم با محور خانه تسخیر شده بدانیم که در فضا بازسازی شده است. آیا این موجود یک بیگانه فضایی یا وجودی اهریمنی است؟ آیا فضانوردان از یک کرم چاله گذر کردهاند یا با درگاه جهنم مواجه شدهاند؟ برخی بازیگران برجسته اثر شامل لارنس فیش برن، سم نیل، جیسون ایزاک و جوئلی ریچاردسون کمک کردند این فیلم علمی تخیلی و ترسناک در گیشه به موفقیت نسبی دست پیدا کند.
گاهی فیلم سینمایی برای توجیه وجود خودش فقط به یک تصویر ماندگار و فراموش نشدنی نیاز دارد. افق رویداد شامل تعداد زیادی از این تصاویر به یاد ماندنی است. برخی از این تصاویر بی رحمانه هستند و همین باعث میشود طرفداران سبک ترسناک هم تمایل پیدا کنند پای تماشای این فیلم علمی تخیلی بنشینند. با توجه به زمان بندی عجولانه در ساخت، تدوین سریع و تصاویر گمشده شاید برخی تصور کنند که فیلم هم مانند روایتش دارد دیوانه میشود.
مغزی که نمیمیرد (1962) – امتیاز 33% در راتن تومیتوز
اپیزود The Mystery Science Theater 3000 که با هدف دست انداختن فیلم سینمایی the Brian that Wouldn’t Die ساخته شده یک نسخه کلاسیک است که مردم هنوز هم شخصیت عنوان آن را Jan in the Pan خطاب میکنند. این فیلم احمقانه درباره زنی (ویرجینیا لیت) است که همسر دانشمندش قصد ندارد بعد از تصادف رانندگی هم اجازه دهد بمیرد. او سر همسرش را به لطف ماشین هوشمندی زنده نگه میدارد. این زن همه مدت فیلم را به عنوان یک سر که روی میز قرار گرفته میگذارند. این جلوه احمقانه مشخصا سر بازیگر است که از سوراخی روی میز عبور کرده و شاید به همین خاطر باشد که پس از اکران باعث شد مورد تمسخر تماشاگران قرار گیرد.
معتقدیم نسخه اصلی این فیلم بدون آنهمه صداگذاری MST3K هم ارزش دیدن دارد. مغزی که نمیمیرد را باید نمونه ایدئال و افلاطونی از فیلمهایی بدانیم که با بودجه کم ساخته میشوند. مدت کمی از فیلم وجود دارد که تمرکز روی سر یک زن درون میز نیست و دوربین به اتاقهای دیگر میرود و مکالمه افراد را هم ضبط میکند. شاید هم برخی با رویکرد زیبایی شناسانه بیان کنند فیلم مغزی که نمیمیرد نشان دهنده نوعی هنر گمشده است که دیگر کسی نمونه مشابهش را نمیسازد. البته که فیلمهای گیشهای با بودجه کم مخصوصا برای رده سنی نوجوانان به وفور تولید میشوند؛ اما اگر بخواهیم آینده این نوع فیلمها را پیش بینی کنیم باید بدانیم ابتدا از کجا آمدهایم.
همچنین بخوانید: بهترین فیلم های سال ۲۰۲۳ از نگاه موسسه فیلم آمریکا
پروژه سالنما (2015) – امتیاز 38% در راتن تومیتوز
برخی فیلمها تنها به خاطر زمان اکران مورد انتقاد شدید قرار میگیرند. این فیلم سینمایی از نوع “تصویر پیدا شده” یا Found Footage با تاخیر در دهه 2010 منتشر شد و زمان بندی نامناسب باعث شد تاثیری که باید را نداشته باشد. در حالی که اغلب فیلمهای تصاویر پیدا شده در ژانر ترسناک دسته بندی میشوند، فیلم سینمایی Project Almanac بیشتر از سبک و سیاق علمی تخیلی پیروی میکند. در پروژه سالنما، یک نوجوان به نام جانی با بازی دیوید راسکین وجود دارد که طرح نوعی ماشین زمان را در پروژههای پدر دانشمندش پیدا میکند. این فیلم در سال 2015 در حالی اکران شد که در سالهای قبل آن هم چندین فیلم سینمایی دیگر از نوع تصاویر پیدا شده تولید شده بودند و تاخیر در انتشارش انتقادهای زیادی را به دنبال داشت.
البته از سرگرم کنندگی این فیلم مخصوصا برای طرفداران سبک تصاویر پیدا شده نباید بگذریم. گروه بازیگری با حضور ایمی لندکر و “زن مجرد مست” با بازی سوفیا بلک دلیا همان قلابهایی هستند که طرفداران احتمالی را به خود جذب میکنند. همچنین جالب است که ببینیم یک فیلم علمی تخیلی از نوع تصاویر پیدا شده هم تلاش میکند به پرسشهای متداول فیلمهای ترسناک پاسخ دهد. چرا آنها همچنان به فیلم برداری ادامه دادند و اصلا این تصاویر چگونه به دست ما رسیدهاند؟ این پرسشها درواقع کلید اصلی خط سیر زمانی همه تلاشها در روند فیلم سازی هستند. منطق درونی داستان برای این فیلم “سفر در زمان” به شکل تاثیرگذاری یکپارچه به نظر میرسد و قالب تصاویر پیدا شده هم همان چیزی است که کمک میکند تماشاگر آمدنها و رفتنهای موقتی را دنبال کند.
موتورهای مرگبار (2018) – امتیاز 26% در راتن تومیتوز
موتورهای مرگبار یا موتورهای فانی یک فیلم فانتزی علمی تخیلی است که داستانی از آینده را روایت میکند. در Mortal Engines پس از آنکه دنیا با انفجار هستهای به پایان رسیده ، برخی شهرهای بزرگ به موجودات متحرک تبدیل شدهاند و تلاش میکنند خودشان را به وسایل نقلیه عظیمی تبدیل کرده و یکدیگر را در کویر دنبال کنند. بله درست متوجه شدید؛ شهرهای چرخدار!
موتورهای فانی بزرگ، ستبر و سرشار از حس اصیل ماجراجویی ساخته شده است. برخی بخشهای آن شاید اقتباسی دیده شود؛ اما وقتی آنهمه شور و شوق و سرگرمی به میان میآید دیگر دشوار است که به چنین موضوعی اهمیت دهیم. هرا هیلمر در نقش هستر شاو، زن جوانی را بازی میکند که میخواهد سوار ماشین لندن شود و انتقام خودش را بگیرد. رابرت شیهان در نقش تام ناتورتی یک سرکش تکرو است که تصمیم میگیرد به هستر در این مسیر کمک کند. هوگو ویوینگ در نقش تادئوس ولنتاین، خدای شرارت لندن ظاهر شده و رجی جان پیج یک شخصیت انقلابی به نام کاپیتان خورا را بازی میکند. آنها توسط یک نابودگر شرور به نام شرایک دنبال میشوند که استفان لانگ صداپیشه آن است.
طراحی دنیای این فیلم احتمالا بزرگترین نقطه قوت آن هم در نظر گرفته میشود. Mortal Engines بر اساس مجموعه کتابهایی از فیلیپ ریو ساخته شده، اما برخلاف سایر آثار اقتباسی معمول حس نمیکنید که متریال مرجع باری اضافه بر دوش آن گذاشته باشد. به لطف برخی جلوههای ویژه حیرت انگیز هرکدام از محیطهای درون این دنیا را که در نظر بگیرید، شگفت زده میشوید. مایه تاسف است که بازخوردهای منفی منتقدین باعث شده نسخه جدیدی از موتورهای فانی ساخته نشود؛ این دنیا پتانسیل خوبی برای روایت داشت.